🏴 مقتل حضرت علی اکبر(ع)
ولَم يَزَل يَتَقَدَّمُ رَجُلٌ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَيُقتَلُ، حَتّى لَم يَبقَ مَعَ الحُسَينِ عليه السلام إلّا أهلُ بَيتِهِ خاصَّةً. فَتَقَدَّمَ ابنُهُ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام ـ واُمُّهُ لَيلى بِنتُ أبي مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِيِّ ـ وكانَ مِن أصبَحِ النّاسِ وَجهاً، ولَهُ يَومَئِذٍ بِضعَ عَشرَةَ سَنَةً، فَشَدَّ عَلَى النّاسِ، وهُوَ يَقولُ:
أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ نَحنُ وبَيتِ اللّه ِ أولى بِالنَّبِيّ تَاللّه ِ لا يَحكُمُ فينَا ابنُ الدَّعِيّ أضرِبُ بِالسَّيفِ اُحامي عَن أبي ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ قُرَشِيّ.»
فَفَعَلَ ذلِكَ مِراراً وأهلُ الكوفَةِ يَتَّقونَ قَتلَهُ، فَبَصُرَ بِهِ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِيُّ، فَقالَ: عَلَيَّ آثامُ العَرَبِ، إن مَرَّ بي يَفعَلُ مِثلَ ذلِكَ إن لَم اُثكِلهُ أباهُ، فَمَرَّ يَشتَدُّ عَلَى النّاسِ كَما مَرَّ فِي الأَوَّلِ، فَاعتَرَضَهُ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ، فَطَعَنَهُ فَصُرِعَ، وَاحتَواهُ القَومُ فَقَطَّعوهُ بِأَسيافِهِم. فَجاءَ الحُسَينُ عليه السلام حَتّى وَقَفَ عَلَيهِ، فَقالَ: قَتَلَ اللّه ُ قَوماً قَتَلوكَ يا بُنَيَّ ، ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاكِ حُرمَةِ الرَّسولِ! وَانهَمَلَت عَيناهُ بِالدُّموعِ، ثُمَّ قالَ:
«عَلَى الدُّنيا بَعدَكَ العَفاءُ.» وخَرَجَت زَينَبُ اُختُ الحُسَينِ مُسرِعَةً تُنادي: يا اُخَيّاه وَابنَ اُخَيّاه، وجاءَت حَتّى أكَبَّت عَلَيهِ، فَأَخَذَ الحُسَينُ عليه السلام بِرَأسِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ، وأمَرَ فِتيانَهُ فَقالَ: اِحمِلوا أخاكُم، فَحَمَلوهُ حَتّى وَضَعوهُ بَينَ يَدَيِ الفُسطاطِ الَّذي كانوا يُقاتِلونَ أمامَهُ.
ترجمه:
ياران امام حسين عليهالسلام يكىيكى پيش مىآمدند و مىجنگيدند و كُشته مىشدند تا آن كه جز خانوادهاش كسى با حسين عليهالسلام نماند. آنگاه پسرش على اكبر عليهالسلام ـ كه مادرش ليلا، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود ـ قدم به ميدان نهاد. او از زيباروىترينِ مردمان و آن هنگام هجده ـ نوزده ساله بود. او به دشمن حمله بُرد و چنين خواند:
«من على پسر حسين بن علىام، به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديكتريم. و به خدا سوگند كه پسر بى نَسَب (ابن زياد) نمىتواند بر ما حكم براند. با شمشير مىزنم و از پدرم حمايت مىكنم؛ شمشير زدنِ جوان هاشمىِ قُرَشى.»
او اين كار را بارها به انجام رساند و كوفيان از كُشتن او پروا مىكردند كه مُرّة بن مُنقِذ عبدى او را ديد و گفت: گناهان عرب بر دوش من باشد اگر بر من بگذرد و چنين كند و من پدرش را به عزايش ننشانم! على اكبر عليهالسلام مانند بار اوّل، بر دشمن حمله بُرد كه مُرّة بن مُنقِذ راه را بر او گرفت و نيزهاى به او زد و بر زمينش انداخت. سپاهيان، گِردش را گرفتند و او را با شمشيرهايشان تكّهتكّه كردند.
امام حسين عليهالسلام به بالاى سر او آمد و ايستاد و فرمود: «خداوند بكُشد كسانى را كه تو را كُشتند اى پسر عزيزم! چه گستاخ بودند در برابر [ خداى ] رحمان و بر هتك حرمت پيامبر!»
سپس اشك از چشمانش روان شد و فرمود: «دنياى پس از تو ويران باد!»
زينب عليهاالسلام خواهر امام حسين عليهالسلام به شتاب بيرون دويد و ندا داد: «اى برادرم و فرزند برادرم!»
آنگاه آمد تا خود را بر روى [پيكر] على اكبر عليهالسلام انداخت. امام حسين عليهالسلام سر او را گرفت و [ او را بلند كرد و ] به خيمهاش باز گرداند و به جوانان [ خاندان ]خود فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببريد!»
آنان او را بُردند و در خيمهاى گذاشتند كه جلوى آن مىجنگيدند.
📚منبع
الإرشاد، شيخ مفيد، ج٢، ص١٠٦
مثير الأحزان، ابن نما حلی، ص ٦٨
إعلام الورى، شیخ طبرسی، ج ١، ص ٤٦٤
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/a44019
▪️ علی اکبر(ع) پیوسته حمله میکرد
پیوسته حملات متواتر میکرد تا عدد مقتولین به دویست تمام ساخت و کوفیان را از قتل آن جناب بسی احتراز و اجتناب بود.
منقد بن مرة العبدی گفت: گناهان عرب بر من که اگر باز بدین گونه بر لشکر حمله کند پدرش را به مرگ او ننشانم. دفعه دیگر که علی حمله آورد منقد بن مره ملعون در مقابل آمده به قولی نیزه بزد و به روایتی شمشیری براند و فرق مبارکش بشکافت و از پشت زین بر زمین آمد چون روباه صفتان کوفه فرزند شیر خدای را افتاده دیدند از هر طرف گرد آمدند.
«قطعوه باسیافهم اربا اربا؛ با تیغهای خویش اعضای او ببریدند و بدن مطهرش پارهپاره کردند.» علی بانگ برداشت و پدر بزرگوار را بخواند چون امام بر بالین پسر آمد گفت: «یا ابتاه هذا جدی رسول الله قد سقانی بکاسه الاوفی شربه لااظما بعدها ابدا؛ اینک جد من رسول الله است مرا بدان جام سیراب کرده که از این پس هرگز تشنه نشوم و ترا همی گوید بسی بشتاب که کاسه دیگر ترا ذخیره کردهایم که ساعتی دیگر بخواهی نوشید.»
امام شهید فرزند رشید خود را با بدن صد چاک بر خاک افتاده دید بر سر پسر ایستاده صیحه بزد مینگریست و میگریست و میگفت: «یا بنی قتل الله قوما قتلوک ما اجرا هم علی الله و علی انتهاک حرمه رسول الله و علی الدنیا بعدک العفا؛ ای پسرک من آنان که ترا بکشتند خدایشان بکشد، وه که تا چند بر معصیت خدا و انتهاک حرمت رسول دلیرند. خاک بر سر دنیا، پس از تو دنیا و زندگانی دنیا هرگز مباد.»
حمید بن مسلم میگوید زنی از خیام حرم جلالت شتابان بدر آمد و چنان بود که گویی آفتاب از مشرق بر آمد: «یا اخیاه یابن اخیاه یا حبیباه یا ثمره فواداه یا نور عیناه.»
همی گفت و همی گریست تا خویشتن بر جسد علی افکند من نام او را پرسیدم، گفت زینب دختر علی است.
امام بیامد دست او را بگرفت و به خیام باز گردانیده به جوانان هاشمی فرمود: «احملوا اخاکم برادر خویش برگیرید.»
هاشمیان کشته علی را برداشتند و آورده برابر خرگاه امام که در مقابل آن قتال میکردند بگذاشتند و در مقاتل الطالبین آورده:
و جعل یکرکره بعد کره حتی رمی بسهم فوقع فی حلقه فخرقه و اقبل یتقلب فی دمه ثم قال یا ابتاه علیک السلام هذا جدی رسول الله یقرئک السلام و یقول عجل القدوم الینا و شهق شهقه فارق الدنیا علیه السلام.
علی از هر طرف همی تاخت و مرد همی انداخت تا تیری به حلقوم مبارکش برسید و گلویش بدرید و در خون خویش همی غلطید.
پدر وداع کرده گفت: «اینک رسول الله جد من ترا سلام میرساند و میگوید به دیدار ما شتاب کن.»
صیحه بزد طایر روحش به شاخسار طوبی آشیان گزید.
📚منبع
مقتل قمقام زخار و صمصام بتار، حاج فرهاد میرزا معتمد الدوله، ص ۴۹۹ و ۵۰۰
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/z86645
🏴 روضه شهادت حضرت علی اکبر(ع)
چون همه ياران و اصحاب امام شربت شهادت نوشيدند و مقتول اَشْقيا گشتند و كسی از اصحاب باقی نماند مگر اهل بيت و خويشان آن حضرت،
خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السّلام – وَكانَ مَنْ اءَصْبَحِ النّاسِ وَجْهاً [وَاءَحْسَنِهِمْ خُلْقا]…
پس فرزند دلبند امام و جوان رشيد آن مظلوم وحيد كه نام ناميش علی بن الحسين بود و در صباحت منظرگوی سبقت از همه خلق ربوده و در زمانه بیعديل و بینظير بود،
فَاسْتَاذَنَ اءَباهُ فِي الْقِتالِ، فَاءَذِنَ لَهُ. ثُمَّ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيسٍ مِنْهُ، وَ ارْخي عليه السّلام عَيْنَيْهُ وَ بَكی
اذن جهاد از پدر بزرگوار درخواست نمود، پدر نيز اذنش بداد؛ پس نظر حسرت و مأيوسی به سوی جوان خود نمود و سيلاب اشك از ديدگان فرو ريخت و گفت:
«اللّهُمَّ اشْهَدْ، فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلامٌ اءَشْبَهُ النّاسِ خَلْقا وَخُلُقا وَمَنْطِقا بِرَسُولِكَ صلّي اللّه عليه و آله، وَكُنّا إِذَا اشْتَقْنا إِلي نَبِيِّكَ نَظَرْنا إِلَيْهِ.»
«پروردگارا! بر اين گروه شاهد باش كه جوانی به جنگ آنان میرود كه شبيهترين مردم است در خلقت ظاهری واخلاص باطنی و سخنسرايی به پيامبر تو و ما هرگاه مشتاق ديدار پيغمبر تو میشديم، به سوی اين جوان نظر مینموديم.»
سپس صيحهای كشيد و به آواز بلند فرمود:
«ای ابن سعد! خدا رحم تو را قطع كند چنانكه رحم مرا قطع كردی.»
آن شبيه رسول، قدم شجاعت در ميدان سعادت نهاد و با آن گروه، بیباك به جنگ پرداخت و خاطرهها را اندوهناك گردانيد و نونهال بوستان امامت جنگی كرد به غايت سخت و جمعی كثير از آن اَشْقياء نگونبخت را به خاك هلاك انداخت.
سپس به خدمت پدربزرگوار آمد و گفت:
«يا ابَتِ، الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنی؛ ای پدر! تشنگی مرا كشت و سنگينی اسلحه آهنين مرا به تَعَب افكند، آيا راهی به سوی حصول شربتی از آب هست؟»
حضرت سيّدالشهداء عليهالسّلام هم به گريه افتاد و فرياد وا غَوْثاهُ برآورد و فرمود:
«ای فرزند عزيزم! اندكی ديگر به كار جنگ باش كه به زودی جدّت حضرت محمد صلّی اللّه عليه و آله را ملاقات خواهی نمود و ايشان از جام سرشار كوثر شربتی به تو خواهد داد كه پس از آن هرگز روی تشنگی نبينی و احساس عطش ننمايی.»
حضرت علی اكبر به سوی ميدان برگشت و جنگی عظيم نمود كه بالاتر از آن تصوّر نتوان كرد و داد شجاعت بداد. در آن حال (مُنْقذ بن مُرّه عبدي) تيری به جانب آن فرزند رشيد سيّدالشهداء، افكند كه از صدمه آن تير بر روی زمين افتاد و فرياد برآورد: «يا اَبَتاهُ! عَلَيْكَ منی السلام»؛ يعنی: «پدر جان، سلام من بر تو باد! اينك جدّم رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله است كه به تو سلام میرساند و میفرمايد: زود به نزد ما بيا.»
علی اكبر اين بگفت و فرياد زد و جان برجان آفرين تسليم نمود. چون آن جوان اين دنيای فانی را مشتاقانه وداع نمود، حضرت سيّدالشهداء عليهالسّلام بر بالين ايشان آمد و گونه صورت خود را بر گونه صورت او گذارد و فرمود: «خدا بكُشد آن كسانی را كه تو را كشتند، چه بسيار جراءت و گستاخی نمودند بر خدای متعال و بر شكستن حرمت رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله.»
«عَلَی الدُّنيا بَعْدَكَ الْعَفا؛ پس از تو، خاك بر سر اين دنيا!»
راوی گويد: در اين هنگام زينب خاتون(س) از خيمه بيرون دويد در حالتی كه ندا میكرد:
«يا حَبيباهُ يَابْنَ اءَخاهُ!»
پس آن مخدّره آمد و خود را بر روی بدن پارهپاره علی اكبر افكند، امام حسين عليهالسّلام تشريف آورد و خواهر را از روی جنازه علی اكبر بلند كرد به نزد زنان برگردانيد.
📚منبع
سوگنامه کربلا، محمدطاهر دزفولی، ترجمه كتاب لهوف سيد ابن طاوس
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/a44019
📣 بشارت حضرت علی اکبر(ع) به پدر بزرگوارش
در معالم الزلفی نیز روایت فرموده از محمد بن سنان که حضرت صادق(ع) فرمودند: «در وقت احتضار آب آوردند از بهشت و آن حضرت آشامید و مؤید آن است که حضرت علی اکبر(ع) بشارت داد پدرش را به قولش.»
«یا ابتاه هذا جدی رسول الله قد سقانی بکاسه الاوفی شربه لا اظما بعدها و هو یقول العجل العجل فان لک کاسا مذخوره حتی تشربها الساعه.» (۱)
«ای پدرجان! این جدم رسول خداست که با شربتی مرا سیراب کرد. شربتی که بعدش دیگر تشنه نخواهم شد و میفرماید: بشتاب! بشتاب! که جامی نیز برای تو ذخیره شده است تا آن را بزودی بیاشامی.»
این را فرمود وقتی که منقذبن مره العبدی ضربتی بر سر آن مظلوم زد. او از کار افتاد.
فاعتنق فرسه فاحتمله الفرس الی عسکر الاعدا فقطعوه بسیوفهم اربا اربا. (۲)
او بر گردن اسبش افتاد. پس مرکبش او را به میان لشکر دشمن برد. پس با شمشیرهایشان او را قطعهقطعه کردند.
📚منبع
کبریت احمر، جهاد در راه خدا، محمدباقر بیرجندی، ص ۳۵۵
(۱) و (۲) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۵، ص۴۴
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/z86645
⚫️ روضه حضرت علی اکبر(ع)
آن نازنین جوان عازم میدان گردید و از پدر بزرگوار خود رخصت جهاد طلبید، حضرت او را اذن کارزار داد.
علی علیهالسّلام چون به جانب میدان روان گشت آن پدر مهربان نگاه مأیوسانه به آن جوان کرد و بگریست و محاسن شریفش را به جانب آسمان بلند کرد و گفت:
«ای پروردگار من! گواه باش بر این قوم هنگامیکه به مبارزت ایشان میرود جوانی که شبیهترین مردم است در خِلقت و خُلق و گفتار با پیغمبر تو و ما هر وقت مشتاق میشدیم به دیدار پیغمبر تو، نظر به صورت این جوان میکردیم. خداوندا! بازدار از ایشان برکات زمین را و ایشان را متفرّق و پراکنده ساز و در طُرق متفرّقه بیفکن ایشان را و والیان را از ایشان هرگز راضی مگردان؛ چه این جماعت ما را خواندند که نصرت ما کنند چون اجابت کردیم آغاز عدوات نمودند و شمشیر مقاتلت بر روی ما کشیدند.»
آنگاه بر ابن سعد صیحه زد که: «چه میخواهی از ما، خداوند قطع کند رحم تو را و مبارک نفرماید بر تو امر تو را و مسلّط کند بر تو بعد از من کسی را که تو را در فراش بکشد برای آنکه قطع کردی رحم مرا و قرابت مرا با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم مراعات نکردی.»
پس به صوت بلند این آیه مبارکه را تلاوت فرمود:
«اِنّ اللّه اصْطفی آدم ونُوحاً و آل اِبراهیم و آل عِمران علی العالمین ذُرِّیةً بعضُها مِن بعضٍ واللّهُ سمیعٌ علیمٌ.» و از آن سوی جناب علی اکبر علیهالسّلام چون خورشید تابان از افق میدان طالع گردید و عرصه نبرد را به شعشه طلعتش که از جمال پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم خبر میداد منوّر کرد.
شعر: ذکروُا بِطلْعتِهِ النّبیّ فهلّلوُا لمّا بدا بیْن الصُّفُوفِ و کبّروُا فافْتنّ فیهِ الناظِرُون فاِصْبعٌ یُؤْمی اِلیْهِ بِها و عیْنٌ تنْظُرُوا پس حمله کرد و قوّت بازویش که تذکره شجاعت حیدر صفدر میکرد در آن لشکر اثر کرد و رجز خواند، همی حمله کرد و آن لئیمان شقاوت انجام را طعمه شمشیر آتشبار خود گردانید. به هر جانب که روی میکرد گروهی را به خاک هلاک میافکند، آن قدر از ایشان کشت تا آنکه صدای ضجّه و شیون از ایشان بلند شد و بعضی روایت کردهاند که صد و بیست تن را به خاک هلاک افکند.
این وقت، حرارت آفتاب و شدّت عطش و کثرت جراحت و سنگینی اسلحه او را به تعب در آورد.
علی اکبر علیهالسلام به سوی پدر شتافت و عرض کرد: «پدر تشنگی مرا کشت و سنگینی اسلحه مرا به تعب آورد آیا ممکن است به شربت آبی مرا سقایت کنی؟»
حضرت سیلاب اشک از دیده فرمود و گفت:
«ای فرزند، مقاتله کن زمان قلیلی، پس مقاتله کن زمان قلیلی، پس زود است که ملاقات کنی جدت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را، پس سیراب کند تو را به شربتی که تشنه نشوی هرگز.»
و در روایت دیگر هست که امام فرمود:
«بیاور زبانت را.»
پس زبان علی را در دهان مبارک گذاشت و مکید و انگشتر خود را داد که در دهان مبارک بگذارد.
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۸۸۶
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/a44019
🏴 شهادت حضرت علی اکبر(ع)
به روایت ابوالفرج، تیری بر حلق شریف او وارد آمد و او را پاره کرد.
پس از اسب افتاد و در خون خود میغلطید، پس فریاد بر کشید که: «یا ابتاه! علیک السلام، هذا جدی رسول الله(ص) یقرئک السلام و یقول عجل بالقدوم علینا.»(۱)
«باباجان خداحافظ. این جدم رسول خداست که به تو سلام میفرستد و میگوید بشتاب به وارد شدن در نزد ما.»
پس شهقهای کشید و روح شریفش به روضه قدس طیران نمود(۲) و چون حضرت سیدالشهدا(ع) بر سرش آمد صیحه کشید به صدای بلند.
پس زنان صیحه کشیدند. آن حضرت فرمود: «اسکتن فان البکا امامکن؛ یعنی ساکت باشید. گریه بعد از این بسیار خواهید نمود.»
و سر فرزندش را در کنار خود نهاد و خون را از صورت او پاک مینمود و فرمود: «یا بنی! لعن الله قوما قتلوک ما اشد جراتهم علی الله و علی انتهاک حرمه الرسول؛ ای پسرم! خدا قوم کشنده ترا لعنت کند. چقدر جرأتشان بر خدا و هتک حرمت رسول خدا ص شدت یافته است.»
و دو چشمش پر از اشک شد.
📚منبع
کبریت احمر، جهاد در راه خدا، محمدباقر بیرجندی، ص ۳۵۵
(۱) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص۴۵
(۲) لهوف، سید ابن طاووس، ص۶۷
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/a44019
🏴 آرامش دادن حضرت علی اكبر(ع) به پدرش
دفعه ديگر كه علی اكبر تسليه داد پدر بزرگوارش را، وقتی بود كه به روايت بحار و عوالم لشكر عمر سعد، فرق علی را شكافته ديدند، هجوم آوردند و به شمشيرهای خود، بدن شريفش را قطعهقطعه نمودند.
پس چون روح آن جوان به ترقوه رسيد، به ندای بلند فرياد كرد:«یا ابتاه! هذا جدی رسول الله، قد سقانی بكأسه الأوفی شربة لاأظماء بعدها ابدا، وهو يقول: العجل العجل فان لك كاسا مذخورة حتی تشربها الساعة.»(۱)
يعنی: «ای پدر! جد من رسول خدا(ص) مرا شربتی آشامانيد كه بعد از آن، هرگز تشنه نخواهم شد و میفرمايد تعجيل كن كه برای تو جامی ذخيره است آن را بياشامی در اين ساعت.» (۲)
و به روايت منتخب و اكسير از حميدبن مسلم، نشست و فرياد كرد: «يا ابتاه! عليك منی السلام.»
«اين است جد من، محمد مصطفی(ص) و جد ديگرم علی مرتضی و جدهام خديجه كبری و جده ديگرم فاطمه زهرا و ايشان مشتاق میباشند به سوی تو.»
پس زنان صدا به شيون بلند كردند.
سيدالشهدا فرمودند: «ساكت باشيد كه بعد از اين گريه بسيار خواهيد نمود.»
و خود را به سر نعش علی رسانيد و سر علی را در كنار خود گذاشت وخون را از صورت جوانش پاك میكرد و میفرمود: «يا بنی لعن الله قوماً قتلوك؛ ای فرزند! خدا بكشد قومی را كه تو را كشتند. چه بسيار جرأت كردند بر خدای و هتك حرمت رسول.» واشك چشم های آن حضرت فرو ريخت.(۳)
پس فرمود: «علی الدنيا بعدك العفا (۴) يا بنی اما انت فقد استرحت من الدنيا و ضيمها، و قد صرت الی روح و ريحان، و بقي ابوك فما اسرع لحوقه بك؛ ای فرزند بعد از تو خاك بر فرق دنيا. تو ای فرزند استراحت يافتی از كدورتهای دنيا، و مشقتهای آن و باقی ماند پدر تو و چه بسيار زود است كه به تو ملحق شود.»
و به روايت اكسير العبادة فرمود: «يعز علی مصرعك؛ گران است بر من شهادت تو، چگونه میبينی خود را در اين حال؟»
علی اكبر عرض كرد: «يا ابت خير مصرع؛ ای پدر! بسيار خوب مصرعی است. جد من پيغمبر(ص) مرا سيراب نمود.» پس روح مقدسش به آشيان قدس پرواز نمود.
پس آن حضرت فرمود به روايت مفيد به جوانان كه: «برداريد برادر خود را»
پس آوردند نعش علی را و در نزد او در خيمه قتال گذاشتند.
پس به روايت عمارة بن واقد(۵) زنی بيرون آمد مثل بدر طالع و میگفت: «وا ولداه، وا مهجة قلباه، يا ليتنی كنت قبل هذا اليوم عمياء، او كنت و سدّت اطباق الثری.» تا رسيد به نزد آن نعش مطهر، حضرت سيدالشهدا صورت آن زن را به عبای خود پوشيدند و او را داخل در خيمه نمودند. سؤال كردم: آن زن كه بود؟ گفتند زينب خواهر حسين(ع). (۶)
📚منبع
کبریت احمر، ایمان به خدا و رسول، محمدباقر بیرجندی، ص ۲۱۹
(۱) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۴۴
(۲) الارشاد، شیخ مفید، ۲/ ۱۰۶
(۳)منتخب، طریحی، ص ۴۴۳
(۴) مقتل خوارزمی، ج۲، ص ۳۶
(۵) اکسیر العبادات، فاضل دربندی، ۲/ ۶۴۴
(۶) همان، ۲/ ۶۴۵
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/z86645
48.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلسله درس گفتارهای آموزشی مقتل کربلا
مقتل حضرت علی اکبر (ع) / قسمت اول
دکتر حسین محمدی فام
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://b2n.ir/j92176
4_5870939011928819635.mp3
زمان:
حجم:
5.48M
سلسله درس گفتارهای آموزشی مقتل کربلا
مقتل حضرت علی اکبر (ع) / قسمت اول
دکتر حسین محمدی فام
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://b2n.ir/j92176
☑️ مصیبت حضرت علی اکبر(ع) در بیان امام صادق(ع)
الأمالی للصدوق عن عبدالله بن منصور عن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جده [زين العابدین] علیه السلام: لَمّا بَرَزَ [عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ] اِلَيهِم دَمَعَت عَینُ الحُسَینِ علیه السلام.
فَقالَ: اللّهُمَّ کُن أنتَ الشَّهیدَ عَلَیهِم، فَقَد بَرَزَ اِلَیهِمُ ابنُ رَسولِکَ، و أشبَهُ النّاسِ وَجهاً وسَمتاً بِهِ، فَجَعَلَ یَرتَجِزُ و هُوَ یَقولُ
«أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بن عَلِیّ
نَحنُ و بَیتِ اللهِ أولي بِالنَّبِیّ
ما تَرَونَ کَیفَ أحمی عَن أبی
فَقَتَلَ مِنهُم عَشَرَةً ثُمَ رَجَعَ الی أبیهِ.» فَقالَ: «یا أبَه العَطَشُ.» فَقالَ الحُسَینُ علیهالسلام: «صَبراً یا بُنَیَّ، یَسقیکَ جَدُّکَ بِالکَأسِ الأَوفی، فَرَجَعَ فَقاتَلَ حَتّی قَتَلَ مِنهُم أربَعَةً و أربَعینَ رَجُلًا، ثُمَّ قُتِلَ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ.»
الأمالی، صدوق به نقل از عبدالله بن منصور، از امام جعفر صادق(ع)، از پدرش امام باقر(ع)، از جدش امام زین العابدین علیهالسلام: هنگامیکه علی اکبر علیهالسلام برای مبارزه به سوی دشمن رفت، چشمان حسین علیهالسلام گریان شد و گفت: «خدایا! تو برای ایشان گواه باش، که فرزند پیامبرت و شبیهترینِ مردم به او در صورت و سیرت به سوی آنان میرود.»
علی اکبر علیهالسلام نیز چنین رجز میخواند:
«من علی، پسر حسین بن علیام
به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر(ص) نزدیکتریم.
آیا نمیبینید که چگونه از پدرم حمایت میکنم؟»
آنگاه، ده تن از آنان را کُشت و سپس به نزد پدرش بازگشت و گفت: «ای پدر! تشنهام.»
حسین علیهالسلام فرمود: «شکیبایی کن، پسر عزیزم! جدّت با کاسهای پُر به تو مینوشاند.»
او بازگشت و جنگید و ۴۴ تن از دشمنان را کشت و سپس به شهادت رسید. درود خدا بر او باد!
📚منبع
ٲمالی، شیخ صدوق، ص ۲۲۶
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/g13194
☑️ حضرت علی اکبر(ع) در بیان ناحیه مقدسه
«السَّلامُ عَلَیکَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلِِ مِن سُلالَةِ ابراهیمَ الخَلیلِ، صَلَّی اللهُ عَلَیکَ و عَلی أبیکَ، اِذ قالَ فیکَ: قَتَلَ اللهُ قَوما قَتَلوکَ، یا بُنَیَّ ما أجرَأَهُم عَلَی الرَّحمنِ و عَلَی انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ! عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا، کَأَنّی بِکَ بَینَ یَدَیهِ ماثِلًا و لِلکافِرینَ قائلًا»
«أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیّ
نَحنُ و بَیتِ اللهِ أولي بِالنَّبِیّ
أطعَنُکُم بِالرُّمحِ حَتّی یَنثنَی
أضرِبُکُم بِالسَیفِ أحمی عَن أبی
ضَرَبَ غُلامِِ هاشِمِیِِّ عَرَبِیّ»
«وَ اللهِ لا یَحکُمُ فینَا ابنُ الدَّعِیّ حَتّی قَضَیتَ نَحبَکَ و لَقیتَ رَبَّکَ،» أشهَدُ أنَّکَ أولی بِاللهِ و بِرَسولِهِ و أنَّکَ ابنُ رَسولِهِ و حُجَّتُهُ و أمینُهُ وَ ابنُ حُجَّتِهِ و أمینِهِ. حَکَمَ اللهُ عَلی قاتِلِکَ مُرَّةَ بنِ مُنقِذِ بنِ النُّعمانِ العَبدِیِّ لَعَنَهُ اللهُ و أخزاهُ و مَن شَرِکَهُ فی قَتلِکَ و کانوا عَلَیکَ ظَهیرا، أصلاهُمُ اللهُ جَهَنَّمَ و ساءَت مَصیرا، و جَعَلَنَا اللهُ مِن مُلاقیکَ و مُرافِقیکَ، و مُرافِقی جَدِّک و أبیکَ و عَمِّکَ و أخیکَ وامِّکَ المَظلومَةِ، و أبرَأُ الَی اللهِ مِن أعدائِکَ اولِی الجُحودِ، و السَّلامُ عَلَیکَ و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُهُ.
در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به او آمده است:
«سلام بر تو، ای نخستین کُشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل! درود خدا بر تو و پدرت، آنگاه که درباره ات فرمود: خدا بکشد آن گروهی را که تورا کشت. پسرم! چه جرئتی بر خدای مهربان کردند و چه جسارتی در هتک حرمت پیامبر! پس از تو! خاک بر سر دنیا.»
گویی که من (زائر)، در نزد تو هستم و تو (علی اکبر علیهالسلام) به کافران میگویی:
«من ، علی، پسر حسین بن علیام.
به خانه خدا سوگند که به پیامبر(ص) نزدیکتریم.
با نیزه، چنان بر شما خواهم زد که نوک آن کج شود و با شمشیر، در حمایت از پدرم شما را میزنم؛ زدنِ جوان هاشمی عرب.»
«به خداوند سوگند، پسر بی نسب(ابن زیاد)، حق ندارد بر ما حکمرانی کند!»
تا عهدت را به انجام رساندی و پرودگارت را دیدار کردی، گواهی میدهم که تو به خدا و پیامبر او، نزدیکترینی و پسر پیامبر خدا و حجت و امین اویی، و پسر حجت خدا و پسر امین اویی، خداوند در باره قاتل تو، مُرّة بنِ مُنقِذ بن نعمان عبدی که لعنت و خواری خدا بر او باد و همدستانش در کشتن تو، داوری کند که علیه تو، هم داستان بودند.
خدا، آنان را به جهنم، فرو افکند که بد بازگشتگاهی است و خداوند، مارا از دیدارکنندگان تو و همراهانت و همراهان جدّ و پدر و عمو و برادر و مادر ستم دیدهات قرار دهد! از دشمنان اهل انکار تو، برائت میجویم. سلام و نیز رحمت و برکات خدا بر تو باد.
📚منبع
اقبال الاعمال، ابن طاووس، ج ۳، ص۷۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/a44019
🔳 حضرت علی اکبر(ع) در نقل تاریخ
الملهوف: فَلَمّا لَم یَبقَ مَعَهُ اِلّا ٲَهلُ بَیتِهِ، خَرَجَ عَلِیُّ بنُ الحسین علیه السلام و کانَ مِن اَصبَحِ النّاسِ وَجهاََ و اَحسَنِهِم خُلُقاََ فَاستَٲذَنَ ٲباهُ فِی القِتالِ، فَٲذِنَ لَهُ؛ ثُمَّ نَظَرَ اِلَیهِ نَظرَهَ آیِسِِ مِنهُ و ٲرخی علیه السلام عَینَیهِ و بَکی.
ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ اشهَد، فَقَد بَرَزَ اِلَیهِم غُلامُ اَشبَهُ النّاسِ خَلقاََ و خُلُقاََ و مَنطِقاََ بِرَسولِکَ صلی الله علیه و آله و کُنّا اِذَا اشتَقنا اِلی نَبِیِّکَ نَظَرنا اِلَیهِ.
فَصاحَ و قالَ: یَابنَ سَعدِِ، قَطَعَ اللهُ رَحِمَکَ کَما قَطَعتَ رَحِمی. فَتَقَدَّمَ نَحوَ القَومِ فَقاتَلَ قِتالاََ شَدیداََ و قَتَلَ جَمعاََ کَثیراََ، ثُمَّ رَجَعَ اِلی اَبیهِ و قالَ: یا اَبَتِ! العَطَشُ قَد قَتَلَنی و ثِقلُ الحَدیدِ قَد ٲجهَدَنی، فَهَل اِلی شَربَهِ ماءِِ مِن سَبیلِِ؟
فَبَکَی الحُسَینُ علیه السلام و قالَ: واغَوثاه! یا بُنَیَّ مِن ٲینَ آتی بِالماءِ، قاتِل قَلیلاََ فَما ٲسرَعَ ما تَلقی جَدَّکَ مُحَمَّداََ صلی الله علیه و آله، فَیَسقیکَ بِکَأسِهِ الأَوفی شَربَةَ لا تَظمَاُ بَعدَها.
فَرَجَعَ اِلی مَوقِفِ النِّزالِ و قاتَلَ ٲعظَمَ القِتالِ، فَرَماهُ مُنقِذُ بنُ مُرَّهَ العَبدِیُّ بِسَهمِِ فَصَرَعَهُ فَنادی: یا ٲَبَتاه عَلَیکَ مِنِیّ السَّلامُ، هذا جَدّی یُقرِئُکَ السَّلامَ و یَقولُ لَکَ: عَجِّلِ القُدومَ عَلَینا، ثُمَّ شَهِقَ شَهقَةً فَماتَ. فَجاءَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی وَقَفَ عَلَیهِ و وَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّهِ و قالَ: قَتَلَ اللهُ قَوماََ قَتَلوکَ! ما أجرَٲَهُم عَلَی اللهِ! و عَلَی انتِهاکِ حُرمَةِ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله! عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفاءُ
قالَ الرّاوی: و خَرَجَت زَینَبُ بِنتُ عَلِیِِ علیه السلام تُنادی: یا حَبیباه یَابنَ ٲخاه! و جاءَت فَأکَبَّت عَلَیهِ فَجاءَ الحُسَینُ علیه السلام فَأَخَذَها وَرَدَّها اِلَی النِّساءِ.
ثُمَّ جَعَلَ أهلُ بَیتِهِ یَخرُجُ مِنهُمُ الرَّجُلُ بَعدَ الرَّجُلِ، حَتّی قَتَلَ القَومُ مِنهُم جَماعَةً، فَصاحَ الحُسَینُ علیه السلام فی تِلکَ الحالِ؛ صَبراََ یا بَنی عُمومَتی صَبراََ یا ٲهلَ بَیتی، صَبرا فَوَاللهِ لا رَأیتُم هَواناََ بَعدَ هذَا الیَومِ ٲَبَداََ.
الملهوف: هنگامی که جز اهل بیت امام علیهالسلام کسی با او نماند، علی اکبر(ع) که از زیباترین و خوشخوترین مردم بود، بیرون آمد و از پدر اجازه نبرد خواست. امام به او اجازه داد. سپس مأیوسانه به او نگریست و سرش را پایین انداخت و گریست. سپس گفت: «خدایا گواه باش، جوانی به نبرد با آنها میرود که از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن شبیهترین مردم به پیامبر توست و ما هرگاه مشتاق پیامبرت میشدیم به او مینگریستیم.»
سپس بانگ برآورد و فرمود: «ای پسر سعد! خداوند رحِمَت را قطع کند همانگونه که رحِمِ مرا قطع کردی.»
سپس علی اکبر(ع) به پیش آمد و به سختی با دشمن جنگید و گروه فراوانی را کشت. سپس به نزد پدرش بازگشت و گفت: «ای پدر! تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن (شمشیر و کلاه خود و زره) مرا به رنج افکنده است. آیا آبی برای نوشیدن یافت می شود؟» حسین گریست و گفت:
«وای وای! ای پسر عزیزم از کجا آب بیاورم؟ اندکی بجنگ که خیلی زود جدّت محمد صلی الله علیه و آله را میبینی و او از جام لبالبش شربتی به تو مینوشاند که دیگر هرگز تشنه نشوی.»
علی اکبر(ع) به میدان بازگشت و بهترین نبردش را به نمایش گذاشت. مُنقِذ بن مُرّه عبدی، تیری به سوی او پرتاب کرد و او را به زمین انداخت. علی اکبر علیهالسلام ندا داد: «ای پدر! سلام بر تو! این جدم است که به تو سلام میرساند و میفرماید زودتر به سوی ما بیا.» سپس صیحهای کشید و جان داد.
حسین علیهالسلام آمد و بر بالای سرش ایستاد و گونه بر گونهاش نهاد و فرمود: «خداوند بکشد کسانی که تو را کشتند، چقدر در برابر خدا و بر هتک حرمت پیامبر خدا(ص) گستاخ بودند! دنیا پس از تو ویران باد.»
زینب(س) دختر علی(ع) بیرون آمد و فریاد میزد: «ای محبوب من! ای زاده برادرم.»
آنگاه آمد و خود را بر روی پیکر علی اکبر(ع) انداخت. حسین(ع) نیز آمد و او را بلند کرد و نزد زنان باز گرداند. آنگاه مردان خاندان حسین(ع) یک به یک به میدان رفتند و دشمن گروهی از آنان را به شهادت رساند. حسین(ع) در آن حال بانگ آورد و فرمود: «ای عموزادگان! شکیبا باشید. ای خاندان من! شکیبایی کنید. شکیبایی کنید که به خدا سوگند پس از امروز هیچگاه خواری نخواهید دید.»
📚منبع
لهوف، سید بن طاووس، ص ۱۶۶
حسینیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۵۳۵ الی ۵۴۰
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/g13194