eitaa logo
مداحی عالمانه
997 دنبال‌کننده
97 عکس
101 ویدیو
7 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔳 امام حسین(ع) دشمن را به محاکمه کشید سپاه اموی كار را برای پيشوای آزادی سخت گرفت، تا آن جایی كه بر خلاف دين و دفتر و آيين جوانمردی و آزادگی آب روان را نيز بر روی حسين عليه‌السلام و خاندان و كودكانش بست و كاروان آزادی در فشار تشنگی و تنگنا قرار گرفت. حسين عليه‌السلام هنگامی‌كه روند كار را آن گونه ديد، به پا خواست و بر شمشير خويش بسان عصا تكيه زد و در برابر سپاه اموی با رساترين ندای خويش به روشنگری و خيرخواهی پرداخت. آن حضرت روی سخن را به آنان نمود و با صدايی بلند فرمود: «انشدكم الله تعالی؛ هل تعرفون ان جدی رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم؟» قالوا: اللهم نعم. قال: «انشدكم الله تعالی؛ هل تعلمون أن أمی فاطمة بنت محمد صلی الله عليه و آله؟» قالوا: اللهم نعم. قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن أبی علی بن أبی طالب عليه‌السلام؟» قالوا: اللهم نعم. قال: «أنشدكم الله؛ هل تعلمون أن جدتی خديجة بنت خويلد أول نساء هذه الامة اسلاما؟» قالوا: اللهم نعم. قال: «أنشدكم الله؛ هل تعلمون أن حمزة سيدالشهداء عم أبی؟» قالوا: اللهم نعم. قال: «أنشدكم اله؛ هل تعلمون أن جعفر الطيار فی الجنة عمی؟» قالوا: اللهم نعم. قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن هذا سيف رسول الله صلی الله عليه و آله و سلم أنا متقلده؟» قالوا: اللهم نعم. قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن هذه عمامة رسول الله صلی الله عليه و آله و سلم أنا لابسها؟» قالوا: اللهم نعم. قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن عليا عليه‌السلام كان أول الناس اسلاما، و أكثرهم علما، و أعظمهم حلما، و هو ولی كل مؤمن و مؤمنة؟» قالوا: اللهم نعم. یعنی: «شما را به خدا سوگند می‌دهم كه پاسخ دهيد، آيا مرا می‌شناسيد؟» همگی فرياد كشيدند: آری، به خدا می‌شناسيم، شما فرزند گرانمايه‌ی پيامبر خدا هستی كه درود خدا بر او و خاندانش باد. فرمود: «شما را به خدا آيا می‌دانيد كه نيای گران‌قدر من پيامبر خداست؟» همگی گفتند: آری! به خدا. فرمود: «شما را به خدا آيا می‌دانيد كه پدر گران قدرم اميرمؤمنان علی عليه‌السلام است؟» پاسخ دادند: آری، به خدا. فرمود: «آيا می‌دانيد كه مام پرفضيلت و سرفراز من، فاطمه دختر پيامبر است؟» گفتند: آری، می‌دانيم. فرمود:«شما را به خدا آيا می‌دانيد كه مام بزرگم خديجه نخستين بانوی گرونده‌ به اسلام و تصديق كننده پيامبر و پيشتاز در ياری اوست؟» گفتند: آری به خدا! فرمود: «شما را به خدا آيا می‌دانيد كه حمزه، سالار شهيدان و پشتيبان شجاع پيامبر، عموی پدر من بود؟» گفتند: آری فرمود: «شما را به خدا، آيا می‌دانيد كه جعفر طيار همان که در بهشت زیبای خدا پروازكند، عموی من است؟» گفتند: آری می دانيم. فرمود: «شما را به خدا آيا می‌دانيد اين شمشير را كه اينک من به كمر بسته‌ام، شمشير پيامبر خداست و من وارث به حق اويم؟» گفتند: آری فرمود: «شما را به خدا آيا می‌دانيد اين عمامه‌ای كه من بر سر خويش بسته‌ام، همان عمامه‌ی پيامبر خداست؟» همگی گفتند: آری. فرمود: «شما را به خدا، آيا می ‌دانيد كه پدرم علی عليه‌السلام پيشتازترين انسان‌ها در اسلام و دانشمندترين آنان در علم و بردبارترين آنان در ميدان زندگی و پيشوا و سررشته‌دار و سرپرست هر مرد و زن با ايمان و درست انديشی است؟ گفتند: آری. اينجا بود كه پيشوای شهيدان همه را به محاكمه كشيد و فرمود: «فبم تستحلون دمی؟» «پس چگونه و به كدامين جرم و به چه گناهی ريختن خون مرا روا می‌شماريد؟ و به چه مجوزی برای كشتن من همدست و همداستان شده‌ايد، در حاليكه پدرم در روز رستاخيز صاحب حوض كوثر است و آن چشمه‌ جوشان در اختيار اوست و گناه‌كاران و ظالمان را به فرمان خدا از نوشيدن آب حيات باز می‌دارد؛ همان‌گونه كه شتر تشنه را از آب باز می‌دارند؟ و نيز در حالی‌كه پرچم ستايش و سپاس در روز رستاخيز بر دست توانای اوست، چگونه با فرزندش اينگونه رفتار می‌كنيد؟» 📚منبع لهوف، ابن طاووس، ص۱۳۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/w57345
◼️ مکر دشمن برای اینکه امام حسین(ع) آب ننوشد آن حضرت مانند شیر غضبان بر ایشان حمله می‌افکند و صفوف لشکر را بشکافت و راه شریعه را از دشمن بپرداخت و اسب را به فرات راند و سخت تشنه بود و اسب آن جناب نیز تشنگی از حدّ افزون داشت سر به آب گذاشت؛ حضرت فرمود: «تو تشنه و من نیز تشنه‌ام به خدا قسم که آب نیاشامم تا تو بیاشامی، کانّه اسب فهم کلام آن حضرت کرد، سر از آب برداشت یعنی در شُرب آب من بر تو پیشی نمی‌گیرم.» پس حضرت فرمود: «آب بخور من می‌آشامم.» و دست فرا برد و کفی آب بر گرفت تا آن حیوان بیاشامد که ناگاه سواری فریاد برداشت که ای حسین تو آب می‌نوشی و لشکر به سراپرده‌ات می‌روند و هتک حرمت تو می‌کنند. چون آن معدن حمیّت و غیرت این کلام را از آن ملعون شنید آب از کف بریخت و به سرعت از شریعه بیرون تاخت و بر لشکر حمله کرد تا به سرا پرده خویش رسید معلوم شد که کسی متعرّض خِیام نگشته و گوینده این خبر مکرْی کرده بوده. پس دگر باره اهل بیت را وداع گفت، اهل بیت، همگان با حال آشفته و جگرهای سوخته و خاطرهای خسته و دل‌های شکسته در نزد آن حضرت جمع آمدند و در خاطر هیچ آفریده صورت نبندد که ایشان به چه حالت بودند و هیچ کس نتواند که صورت حال ایشان را تقریر یا تحریر نماید. بالجمله؛ ایشان را وداع کرد و به صبر و شکیبائی، ایشان را وصیّت نمود و فرمان داد تا چادر اسیری بر سر کنند و آماده لشکر مصیبت و بلا گردند، و فرمود بدانید که خداوند شما را حفظ و حمایت کند و از شرّ دشمنان نجات دهد و عاقبت امر شما را به خیر کند و دشمنان شما را به انواع عذاب و بلا مبتلا سازد و شما را به انواع نِعم و کرم مُزد و عوض کرامت فرماید، پس زبان به شکوه مگشائید و سخنی مگوئید که از مرتبت و منزلت شما بکاهد، این سخنان بفرمود و روبه میدان نمود. 📚منبع منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۹۲۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/w57345
🏴 امام سجاد(ع) در بازار شام سید جزایری در انوار نعمانیه روایت می‌کند مرسلا از منهال بن عمرو کوفی که گفت: روزی در بازار شام می‌رفتم. دیدم علی بن الحسین(ع) را که بر عصایی تکیه دارد و دو ساق پای مقدس او از لاغری مثل دو نی می‌باشد و رجلاه کانهما قصبتان و الدم یسیل من ساقیه و الصفره قد ازدادت علیه پس اشک من جاری شد و عرض کردم: کیف اصبحت یابن رسول الله؟ آن حضرت گریست و فرمود: «چگونه می‌باشد حال کسی‌که در دست یزید بن معاویه اسیر باشد و زنان ما تا به‌حال سیر نشده شکم‌های ایشان و پوشیده نشده سرهای ایشان (یعنی به لباس مناسبی ) و شب و روز به نوحه و گریه اشتغال دارند و ای منهال! ما مثل بنی اسرائیلیم در آل فرعون که اطفال‌شان را می‌کشتند و زنان را باقی می‌گذاشتند. عرب فخر می‌کند بر عجم که پیغمبر(ص) از ایشان است و قریش فخر می‌کند بر سایر عرب به آن‌که پیغمبر(ص) از ایشان است و ما اهل‌بیت پیغمبر(ص) بی جرم و گناه کشته شدیم و از وطن آواره‌ایم.» 📚منبع کبریت احمر، بعثت پیامبر اسلام، محمدباقر بیرجندی، ص ۳۹۵ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/q58179
⚫️ قطع کردن دست‌ها و پاهای حضرت عباس(ع) از روی کینه ورزی شرح الأخبار: کسی‌که عهده‌دار کشتن عباس بن علی علیه‌السلام در آن روز ( عاشورا) شد، یزید بن زیاد حَنَفی بود، و لباس و تجهیزات [رزم] عباس علیه‌السلام را حَکیم بن طُفَیل طایی برداشت. همچنین گفته شده‌ است که او هم‌دست یزید [بن زیاد] در کشتن عباس علیه‌السلام بود. پس از آن‌که برادران عباس علیه‌السلام؛ عبدالله، عثمان و جعفر که همراه او قصد آوردن آب را داشتند، کشته شدند، عباس به تنهایی و با مشک آب، باز می‌گشت و به یاران عبیدالله، که میان او و آب فاصله انداخته بودند حمله می‌برد و آنان را می‌زد و می‌کشت تا از [شریعه] آب، کنار روند. آنگاه، به فرات وارد می‌شد و مَشک را پُر می‌کرد و می‌برد و به حسین علیه‌السلام و یارانش می‌رساند و آنان را سیراب می‌کرد. تا آن‌که دشمنان، بر او غلبه کردند و زخم تیرها، او را ناتوان کرد و میان فرات و سراپرده خیمه‌ها در حال بردن آب، او را کشتند. قبرش نیز همان جاست. خدایش رحمت کند! هم‌چنین، دست‌ها و پاهایش را از سرِ کینه‌ورزی با او و به سبب گرفتاری [هایی که برایشان به وجود آورده بود] و کُشتاری که از آن‌ها کرده بود، قطع کردند. از این رو بود که او سقّا نامیده شد. فضل بن محمد بن حسن بن عبید الله بن عباس بن علی علیه‌السلام در این‌باره گفته‌است: سزاوارترینِ افراد به گریستن مردم بر جوانی است که حسین علیه‌السلام را در کربلا، گریاند برادر او و فرزند پدرش علی ابوالفضل آغشته به خون؛ کسی‌که برای حسین علیه‌السلام از خودگذشتگی کرد و هیچ چیز، او را خَم نکرد و با وجود تشنگی، آب را به او بخشید. 📚منبع شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، جلد۳، ص۱۹۱ حسینیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص۵۴۷ الی ۵۵۰ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j27539
◼️ چگونگی شهادت حضرت عباس(ع) به بیان حضرت علی(ع) روزی ام البنين وارد اتاق شد. علی عليه‌السلام را ديد كه عباس خردسال را روی پاهايش نشانده، آستين‌های كودک را بالا زده و بازوانش را می‌بوسد و به شدت می‌گريد.‌ ام البنين(س) حيران و نگران علت را پرسيد. علی عليه‌السلام با اندوه پاسخ داد: «به اين دو دست نگاه می‌كردم و آن‌چه بر سرشان می‌آيد، به ياد می‌آوردم.» تعجب‌ ام البنين(س) به ترس تبديل شد. مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنيد: «از بازو قطع خواهند شد.» پرسيد: «چرا ياعلى؟» و آن‌گاه شرح كربلا را شنيد و اين‌كه دستان فرزندش در راه پسر ريحانه رسول(ص)، قطع خواهند شد. گريه امانش نمی‌داد، اما شكر خدا را می‌گفت كه پسرش فدای سبط گرامی رسول صلی الله عليه و آله می‌شود. علی عليه‌السلام مادر عباس را به منزلتی كه فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت: «خداوند در عوض دو دست، دو بال به او می‌بخشد تا با ملائكه در بهشت پرواز كند.» 📚منبع زندگانی حضرت ابوالفضل العباس، باقر شريف قرشى، ص ۳۱ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j27539
⚫️ ای محمد! خاندان تو کشته شده است وَ أَقَامَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ يَوْمِهِ وَ الْغَدِ، ثُمَّ أَمَرَ حُمَيْدِ بْنِ بُكَيْرِ الْأَحْمَرِيِّ، فنادي فِي النَّاسِ بِالرَّحِيلِ إِلَيَّ الْكُوفَةِ وَ حَمْلُ مَعَهُ أَخَوَاتِ الْحُسَيْنِ وَ بَنَاتِهِ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنِ الصِّبْيَانِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الصِّغَرِ مَرِيضُ، فلطمن النِّسْوَةِ وَ صِحْنَ حِينَ مررن بِالْحُسَيْنِ وَ جَعَلْتُ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ تَقُولُ: يا محمداه صُلِّيَ عَلَيْكَ مَلَكٍ السما؛ هذا حُسَيْنِ بالعرا، مُزَمَّلِ بالدما، مَقْطَعِ الأعضا يا محمداه وَ بَنَاتِكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتِكَ مَقْتَلَةً تسفي عَلَيْهَا الصَّبَا عمر بن سعد، آن‌ روز و آن‌ شب در کربلا ماند؛ سپس به حمید بن بکیر دستور داد كه به سمت کوفه به راه بيفتند و به همراه خود، خواهران حسين و دختران او و پسربچه‌ها و علی بن الحسین كوچک بيمار را نيز برد؛ زنان وقتی كه به كنار پيكر حسين(ع) رسيدند به صورت خود زده و فرياد كشيدند و زینب دختر علی می‌گفت: «ای پيامبر! ملائكه آسمان بر تو درود فرستند؛ اين حسين است كه در بيابان است، با خون رنگين شده است و اعضای او تكه‌تكه شده‌اند! ای محمد! دختران تو به اسارت گرفته شده‌اند و خاندان تو كشته شده است و باد صبا بر پيكر آنان می وزد!» 📚منبع انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۲۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/r61410
◾️ شب عاشورا از منظر طبری بنا به نقل تاریخ طبری عصر پنجشنبه عمر بن سعد فرمان حمله به خیمه‌های امام حسین(ع) را صادر کرد. آن حضرت، ابوالفضل العباس(ع) را به همراه ۲۰ نفر نزد دشمن فرستاد و فرمود: «به آنها بگو تنها امشب را به ما مهلت بدهید تا ما با خدا راز و نیاز کنیم و این خطبه را برای اصحاب ایراد کرد که خدا را به بهترین وجه ستایش می‌کنم و در سختی‌ها و آسایش و رنج و رفاه مقابل نعمت‌های او سپاسگزارم. من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود نمی‌شناسم و اهل بیتی با وفاتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر بدهد.» 📚منبع تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، ج ۷، ص ۳۲۱ ارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج ۲، ص ۹۱ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/t81576
⚫️ نامه ابن زیاد به عمر سعد نامه‌ای توبیخ آمیز از ابن زیاد برای عمر رسید که در آن آمده بود: چرا امروز و فردا می‌کنی؟ ببین اگر حسین(ع) و همراهانش بیعت کردند و در برابر حکم من گردن نهادند، آنان را با مسالمت به سوی من بفرست و اگر نپذیرفتند بر آنان حمله کن و ایشان را به قتل آور و اعضایشان را مثله کن، چون سزاوار آن هستند و چون حسین(ع) را کشتی، اسب بر سینه و پشت او بتازان زیرا که او ناسپاس، تفرقه افکن و ستمگر می‌باشد! پس اگر تو به این دستور عمل کردی، پاداش کسی که شنوا و مطیع است برای توست و اگر آن را نمی‌پذیری، از کارگزاری ما و فرماندهی لشکر ما کنار رو و فرماندهی لشکر را به شمر واگذار که او از تو استوارتر و مصصم تر است، والسّلام. در روایت غیر ابن اعثم آمده است که عبیداللَّه بن زیاد، حویزة بن یزید تمیمی را خواند و به او گفت: وقتی نامه مرا به ابن سعد رساندی اگر بلافاصله برای جنگ با حسین(ع) اقدام کرد که هیچ وگرنه او را بگیر و در بند کن و شهر بن حوشب را امیر قرار بده. نامه این بود: ای عمر بن سعد! من تو را برای هم نشینی با حسین(ع) نفرستاده‌ام. نامه‌ام که رسید حسین(ع) را مخیر کن که پیش من آید یا بجنگد. چون نامه رسید، عمر بن سعد بلافاصله جریان را به حسین(ع) خبر داد و امام فرمود: «تا فردا به من فرصت بده.» سپس ابن سعد به فرستاده گفت: نزد ابن زیاد گواهی ده که دستور او را انجام دادم. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۸۳ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/t81576
✔️ امان نامه برای فرزندان ام البنین(س) هنگامی که ابن زیاد، نامه عمر بن سعد را نوشت (تا شمر به کربلا ببرد) عبداللَّه بن مَحْل بن حزام عامری برخاست و گفت: علی بن ابیطالب که در کوفه بود از ما خواستگاری کرد و دختر عمویمان‌ ام البنین را به ازدواجش درآوردیم که برایش عبداللَّه، عثمان، جعفر و عباس را آورد. بنابراین آن‌ها فرزندان خواهر ما هستند که با برادرشان حسین بن علی علیهم‌السلام همراهند. اگر اجازه دهی امان نامه‌ای برایشان بنویسیم، تفضل کرده‌ای. عبیداللَّه اجازه داد و عبداللَّه بن محل، نامه‌ای نوشت و به غلامش «عرفان» داد* چون نامه به برادران حسین علیه‌السلام رسید و آن را خواندند به غلام گفتند: «دایی ما را سلام برسان و بگو ما را به امان شما نیازی نیست. امان خدا از امان پسر سمیه بهتر است.» غلام به کوفه بازگشت و به مولایش خبر داد، او هم دانست که آن‌ها کشته خواهند شد. شمر نیز رو به لشکر امام کرد و فریاد زد: خواهرزاده‌های من کجایند؟ عبداللَّه و عثمان و جعفر، فرزندان علی بن ابیطالب کجایند؟! آنان پاسخ او را نداده و همچنان ساکت ماندند. امام حسین(ع) به آنان فرمود: «جوابش را بدهید هر چند فاسق است؛ به هر حال یکی از دایی‌های شماست‌.» آنان به شمر گفتند: به چه کار آمده‌ای و چه می‌خواهی؟ گفت: خواهرزادگان من! شما در امانید، خود را به خاطر حسین(ع) به کشتن ندهید و از امیرالمؤمنین یزید فرمانبردار باشید. عباس بن علی(ع) فریاد برآورد: «ای شمر! دستانت بریده باد! لعنت بر تو و آن امانی که برای ما آورده‌ای. ای دشمن خدا! به ما پیشنهاد می‌کنی از برادر خود حسین(ع) فرزند فاطمه علیهاالسلام دست برداریم و به فرمان لعنت‌شدگان و فرزندان ملعونان در آییم؟!» وقتی شمر این پاسخ را از آنان شنید، خشمناک به سوی لشکر خویش بازگشت. * صحیح این نام «کزمان» است. (بنگرید به تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۴۱۵) که در این جا تصحیف شده است. به علاوه نام عرفان در میان عرب مشهور نیست. *امّ البنین خواهر شمر نبود، بلکه هر دو از قبیله کلاب بودند و تعبیر خواهرزاده در رسم قبیله‌ای به معنای دقیق آن نیست؛ بلکه به معنای هم‌قبیله بودن است. شاید هم خواسته است از جنبه عاطفی استفاده کند. اما اینکه امام هم او را دایی برادرانش دانسته، در منابع دیگر نیست، بلکه اصلاً سخن امام در کتب دیگر نیامده است. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۸۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/t81576
🏴 تاختن اسبان بر بدن مطهر سیدالشهدا(ع) یکی از بزرگترین جنایات بنی امیه پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع) این بود که اسب‌ها را بر بدن آن حضرت تاختند. خوارزمی حنفی مذهب در کتاب مقتل الحسین می‌نویسد: عمر بن سعد در میان سربازانش صدا زد کیست که داوطلبانه اسبش را آماده کند و بر پشت و سینه‌ی حسین اسب بدواند؟ ده نفر از آنان آماده شدند. پیکر امام حسین(ع) را با سم اسب‌ها پایمال کردند تا اینکه پشت و سینه حسین را له کردند. 📚منبع مقتل الحسین، موفق بن احمد خوارزمی، ج ۲، ص۴۴ لهوف، سیدبن طاووس، ص ۱۸۲ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/w57345
🏴 آسمان دوبار گریست در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ کسی نگریسته است مگر بر دو نفر یکی یحیی بن زکریا و دیگری حسین بن علی(ع). از زید بن زیاد نقل شده که چون امام حسین(ع) کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن می باشد. طبرانی نقل می‌کند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابی طالب منسوب است انشاد کرد: مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَکُمْ مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی منهم أُسَارَی وقَتْلَی ضُرِّجُوا بِدَمِ ماکان ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فی ذَوِی رَحِمِ چه می‌گویید اگر رسول خدا(ص) به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آنها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته نمودید. جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من اینگونه رفتار بد انجام دهید! 📚منبع تفسیر ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، ج ۱۰، ص ۳۲۸۹ المعجم الکبیر، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، ج ۳، ص ۱۲۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/w57345
◾️ شهادت فرزندان ام البنین(س) عثمان فرزند علی که مادرش‌ ام البنین، دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب بود. او می‌گفت: «من عثمان صاحب افتخارم، شیخ و بزرگم (پدرم) علی است که کارهای شایسته می‌کرد. از میان همه مردم او برادر و عموزاده پیامبرِ صاحب کمال بود». او هم جنگید تا کشته شد. آنگاه برادرش جعفر به میدان آمد که مادر او هم‌ ام البنین بود. او حمله کرد و می‌گفت: «من جعفر صاحب شرافتم؛ فرزند علی، انسان خوب و سخاوتمند. با نیزه‌های مضطرب و شمشیرهای آشکار و صیقلی، از حسین علیه‌السلام دفاع می‌کنم.» او هم جنگید تا شهید شد. پس از او برادرش عبداللَّه آمد که مادر او هم‌ ام البنین است. حمله کرد و می‌گفت: «من فرزند علی دلاور و صاحب فضیلت و نیکوکارم. او شمشیر برّنده پیامبر و برطرف کننده مشکلات و ناراحتی‌ها بود». او هم جنگید تا کشته شد. سپس عباس بن علی(ع) بیرون شد. مادر او هم‌ ام البنین است. هموست که سقا بود. او حمله کرد و می‌گفت: «سوگند به خدای عزیز و بزرگ، به حجون و زمزم، به حطیم و کناره کعبه که حرم است! امروز بدنم را به خونم رنگین خواهم کرد در راه حسین(ع) صاحب افتخارات کهن و پیشوای اهل فضل و کرم». عباس(ع) هم پیوسته جنگید تا گروهی از آن مردم را کشت و سپس کشته شد. پس امام فرمود: «الآن کمرم شکست و راه چاره‌ام اندک شد.» * دیگر مورخان و مقتل نویسان شهادت حضرت ابوالفضل(ع) را به گونه‌ای دیگر آورده‌اند. (بنگرید به الارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج۲، ص ۱۰۹ و مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص ۸۹) 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص ۱۵۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/w57345