eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.2هزار دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
22هزار ویدیو
1.6هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ اگر توانستید، با این متن اشک نریزید... بسیااار زیباست امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز، من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جر‌ّ و ‌بحث میکردیم! که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیه ای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید. صدایت آشنا و پر‌رنج بود؛ پدرم بی درنگ از خواب پرید، مادرم با کفـگیر، به زمین تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم، اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ور‌انداز می کردند. و تو خود را معرفی کردی: « ای اهل عالم! من بقیه‌الله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم...» باورمان نمی‌شد.‌ آن‌جا بود که گل از گل‌مان شکفت و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیه‌‌الله فی ارضه» بعد با طنین محمدی ات ما را خواستی: «...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاری‌مان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم» ..وصف نشدنی است. در پوست خود نمی گنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های های گریه میکرد و من و برادرم به خیابان دویدیم! خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود! مردم مثل مورچه هایی که خانه هایشان اسیر سیلاب شده بیرون میریختند، یکی دکمه پیراهنش را بین راه می‌بست، دیگری گِرِه روسری اش را میان کوچه محکم میکرد، عده ای زیر‌ بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی می افتاد! مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند. قنادی رایگان شیرینی پخش میکرد و دم گل‌فروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس! ماشینها بوق‌زنان و بانوان کِـل‌کشان و گلاب پاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور میخواندند: «صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد» خیلی از نگاه‌ها به ویترین یک تلویزیون‌ فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابره جهانی شود. نذر ۳۱۳ صلوات کردم مبادا اَجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم می‌خورد که تو را قبلاً در محله‌شان دیده وخیلی‌ها اشک‌هایشان را با آستین پاک می‌کردند تا یک دل سیر تماشایت کنند. در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان می‌شد، دل شیعیانت مثل سیر‌و‌سرکه میجوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودی‌ها ببـیندت. راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود:« مَثَلِ ظهور مهدی، مَثَلِ برپایی قیامت است. مهدی نمی آيد مگر ناگهاني" قسم میخورم این اثرِ دعای توست که تا کنون ما زیر عَلَمت مانده ایم."
🌷🍃🌷🍃🌷 🌺🧚‍♀️بهترین زمان هایِ عمرم ، لحظه هایی ست که کنارِ عزیزانم سپری می شوند . وقتی تمامِ مشغله های مهم و تکراری ام را گوشه ای معطل می کنم و در گرمایِ حضورشان رها می شوم تا بودنشان ، ثانیه ای از دستم نرود . وقتی کنارشان می نشینم و با جان و دلم می خندم ، وقتی حضورِ خالصانه شان ، گَردِ فراموشی و آرامش به افکارم می پاشد و تمامِ دغدغه هایِ ریز و درشتم را فراموش می کنم . آدم ها برای تضمینِ آرامش و خوشبختیِ شان ، نیاز دارند زمان هایی را فقط برایِ عزیزان و بهترین هایِ زندگیِ شان باشند و لحظه هایِ فراغتشان را با کسانی پر کنند که به جز خودشان کسی جایشان را پر نمی کند ! کسانی که حضورشان بهترین دلیل برای آرامش است و زیباترین انگیزه برای لبخند ... کسانی که آمده اند تا زمین را جایِ بهتری برایِ زیستن کنند و بهانه ی موجهی برای ادامه دادن باشند ، آدم هایِ بینظیری ؛ " که نه تکرار خواهند شد ، نه تکراری ‌"
soleimany_vasiatnameh.pdf
485.8K
📝وصیت‌نامه شهید سپهبد قاسم سلیمانی منتشر شد 🔹خدایا برای دفاع از دینت، دویدم و افتادم و بلند شدم 🔹خدایا ثروت چشمانم گوهر اشک دفاع از مظلوم است
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 راهی برای نرم کردن اخلاق آقایان 🔻این کلیپ را خانم ها ببینند! 🍃❤️ 🍃🍃🍃🍃
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نوحه خوانی محمود کریمی در مراسم اربعین شهادت سردار سلیمانی در مصلای تهران
🎯انعکاس رفتار....🎯 ❤️ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺷﺎﺩﯼ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻨﯿﺪ. 🍃 ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ 🔸ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ، 🔹ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯﯾﺪ 🔸ﺍﮔﺮﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ، 🔹ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺑﺎﺷﯿﺪ.. 🔸ﺍﮔﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ، 🔹ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ 🍃 ﺩﻧﯿﺎﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ انعکاس رفتارهای شما ﻧﯿﺴﺖ. ❤️🍃" إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها" اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده‌اید و اگر بدی کنید به خود بدی کرده‌اید. (الاسراء/ 84)🍃🌺
💚 همـه جا غـرق دعا می شـوم از آمـدنت معنی اشک و دعا چيست برايم بنويس خون دل خوردنت ازبار گناهان‌من است معنی شـرم و حيا چيست برايم بنويس 😔
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰رهبر انقلاب: 🔹 چه کسی را انتخاب کنیم؟ *این خصوصیات به نظرمن در منتخب وجود داشته باشد: 1️⃣ مومن باشد 2️⃣ به معنای واقعی کلمه انقلابی باشند 3️⃣ شجاع باشند 4️⃣ دارای روحیه جهادی باشند 5️⃣ کارآمد باشند 6️⃣ به معنای واقعی طرفدار عدالت باشند ▪️اگر افراد اینچنینی را شناختید که هیچ اما اگر نشناختید از افراد بصیر و مورد اعتماد استفاده کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داغی که کهنه نمیشود نه ؛ سرد نمیشود ... داغِ تو را میگویم ، هنوز هم صدایِ خبرِ شهادتت در سرم میپیچد ! میگویند گذشته اما نه برای من ؛ برای منی که همین حالا با گریه برایت می‌نویسم انگار هنوز صبحِ جمعه ای است که خبرِ شهادتت را آوردند! ____________ پی نوشت : انتخابات مجلس نزدیک است . را ابتدا با از نفوذی های مجلس و دولت شروع کنیم . نکبت های وطن فروشی که در ریخته شدن خون شریکند را به خاطر بسپارید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستان مادرتان را ببوسید، قبل از آنکه مجبور باشید سنگ سردی را ببوسید، مادرتان را در آغوش بگیرید قبل از آنکه مجبور شوید عکسش را در آغوش بگیرید، هیچ چیز در دنیا ارزش "مادر" را ندارد!
 (پایانی) •°•°•°• بالبخند از مهمان هاخداحافظی میکردم. زهرا اومد جلو. اشک تو چشمای نازش جمع شده بود. دستمو بازکردموبغلش کردم. _الهی خوشبخت بشی عشق زهرا ضربه آرومی به کتفش زدم: +من توروعاشقم😍🙊 مواظب خودت باش. سوارماشین شدیم و همه بوق بوق کنان دنبالمون. مسیرو عوض کردیم و چون کسی انتظارنداشت‌ راه رواشتباه رفتن. آره بازهم فرار کردیم😂 مامان به گوشیم زنگ زد: _کجا رفتین نیلو؟ +بیاین سمت فرودگاه و نذاشتم بپرسه چرا. و نگاه کردمولبخندی از ته دل زدم. همه توی فرودگاه ایستاده بودن. _ جان کاش میذاشتین فردا میرفتین الان خسته این. +نه پدر جان ما نذر کردیم و اینکه بخاطر همین خستگی گفتیم باهواپیما بریم. بابا دیگه چیزی نگفت. پرواز مارو اعلام کردن. با مامان و بابا و مامان و بابای خداحافظی کردیم. دست در دست هم از پله برقی بالا رفتیم. میگفت خیلیا دارن نگاهمون میکنن. خب دیدن هم داره والا. عروس و داماد بااین لباس تو فرودگاه😐 .l هواپیما در حال حرکت بود. آروم گوشه شنل و زدم بالا و از پنجره آسمون رو نگاه کردم.از همیشه پرستاره تر بود.یا شایدم از نظر من اینطور بود. خوابش برده بود. سرمو گذاشتم روی شونه اش و به آینده فکر کردم. با اینکه دم دمای صبح بود اما حرم شلوغ بود. وارد حرم شدیم. شنلمو کمی عقب داده بودم و چادرعروسمو انداخته بودم جلوی صورتم تا بتونم کمی از مسیرو ببینم. همه بالبخند نگاهمون میکردند. وارد صحن انقلاب شدیم. چشمم به گنبد طلایی رنگ افتاد. قلبم تند میزد ودستام عرق کرده بود. خوشحالی وصف ناپذیری تو وجودم رخنه کرده بود. اولین سفر دوتایی مون. اونم به مشهد. چی بهتر از این؟... صحن انقلاب کاملا فرش شده بود. کنار سقاخونه نشستیم. دستمو گرفت. گرمی لباش دست سردم رو گرم و صدای بم و مردونه اش گوشم رو نوازش کرد: _ممنونم که هستی عروسِ من... (ماڪہ بیچارـہ شدیم ڪاش ولے هیچ دلے، گیرِ لحڹِ بم مردانہ محڪم نشود) بغض گلومو فشرد.بغضِ عشق! بغض کرده بودم بخاطر این همه محبت. دستش رو فشار کوچکی دادم: +دوستت دارم... اونشب از همه چی گفتیم... از آرزوهامون... از عشقمون... از آینده مون... نماز خوندیم و دعا کردیم. دعا کردیم برای خوشبختی خودمون و همه جوونا... اشک ریختیم و شکر کردیم. برای اینکه ، برای هم شدیم... حالا... براے لحظہ اے آرام مےشوم ساعات خوب زندگےام درحرم گذشت... ⬅    •°•°•°•