eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.9هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
19.7هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدے جان! هر زمان که مے گوییم : العجل یا مولای یا صاحب الزمان! زمزمه هایت را میشنوم که میگویے: صبر کن چشم دلت نیل شود مے آیم شعر من حضرت هابیل شود مے آیم قول دادم که بیایم به خدا حرفے نیست دل به آیینه که تبدیل شود مے آیم «اللهم عجل لولیک الفرج» 💕💕💕
سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب روز نیمه شعبان برگزار خواهد شد 🔹حضرت آیت‌الله خامنه‌ای روز پنج‌شنبه [۲۱ فروردین ۹۹] مصادف با نیمه شعبان، سالروز ولادت باسعادت قائم آل محمد (عج) با ملت شریف ایران مستقیم سخن خواهند گفت. 🔹سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب اسلامی ساعت ۱۱ صبح از شبکه‌های رسانه ملی و همچنین از پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR و حساب‌های اینستاگرام و توئیتر این پایگاه به زبان‌های مختلف و به صورت زنده پخش خواهد شد. 💕💕💕
دلم برای مسجد و فاطمه تنگ شده بود.چون این اواخر کمتر به آنجا میرفتم.شب جمعه بود که باز با اصرار فاطمه به مسجد رفتم. با اشتیاق از مدعوین پذیرایی میکردم و برایشان شربت خنک میریختم که متوجه شدم چند نفری به من اشاره کرده و پچ پچ میکنند. رفتار مسجدی ها با من دیگر مثل سابق نبود این را بارها به فاطمه هم گفتم ولی فاطمه هربار انکار میکرد و میگفت لابد اینقدر کم میای از یادشون رفتی.تصمیم گرفتم به طور نامحسوس نزدیک اون چند نفر بشم و از پشت سر،حرفهایشان را بشنوم.ولی اونها هم تمام حواسشون به من بود. آخر مجلس به سمت همان عده رفتم و با گشاده رویی بهشون شیرینی تعارف کردم.دونفر آنها با اکراه برداشتند ومنو نادیده گرفتند. ولی یک نفرشون که بهش میخورد سی و اندی ساله باشه با لحنی بد ازم پرسید:_شما مال این محل هستی؟ من بالبخند گفتم:قبلا بودم.. او با همان لحن گفت:یعنی الان از اینجا رفتی؟ با صبوری گفتم: بله.چطور مگه؟ زن پشت چشمی نازک کرد و گفت: _تو دختر سد مجتبی نیستی؟؟؟ با افتخارگفتم بله شما منو میشناسید؟ زن با بی ادبی گفت:فکر کن تو رو کسی نشناسه!!! ابرو در هم کشیدم:من خیلی وقته در این محل زندگی نمیکنم  شما از کجا منو میشناسی؟ _زن باباتم میشناسم..حالا اینجا دوباره واسه چی سرو کلت پیدا شده؟ لحن بی ادبانه و منظور دار او واقعا از تحملم خارج شده بود.ولی نفس عمیقی کشیدم ودر دلم صلوات فرستادم و با آرامش جواب دادم:_اشکالی داره؟! او نگاهی نفرت بار به سرتا پای من انداخت و گفت:نه اشکال نداره به شرطی که قصد از راه به در کردن جوونای این محل رو نداشته باشی و پسرهای مسجدی رو تور نکنی! دیگه وقت سکوت و حیا نبود. دندانم رو به هم ساییدم و با خشم گفتم: _بهتره مراقب حرف زدنت باشی خانوم.از من خجالت نمیکشی از این مسجد شرم کن. او که مشخص بود از اون زنهای آپاچی و هوچیست با صدای نسبتا بلندی گفت:اونی که باید خجالت بکشه تویی نه من! آمارت دستم هست. حیف از اون پدر که تو اولادشی.. گوشهام دوباره کوره ی آتش شدند. تقریبا اکثر نمازگزاران،  متوجه نزاع ما شده بودند.انگشت اشاره ام را جلوی صورتش گرفتم و هشدار دادم: _این آخرین باریه که میگم مراقب حرف زدنت باش خانوم وگرنه…؟؟؟ زن داد زد:وگرنه  چی.؟؟ هااان وگرنه چی؟؟ وگرنه شوهرمو میدزدی؟!! اینقدر طرز حرف زدن و لحن او زشت بود که محکم تو صورتش زدم. یک باره بلوایی شد..گیس وگیس کشی شد..او منو میزد و با صدای بلند همه رو خبردار میکرد که: _آآآی ملت این  هرزه رو از مسجد بندازید بیرون من اینو میشناسم ننه باباشو میشناسم..از کل زندگیش خبر دارم .. در حالیکه من اولین بارم بود او را در زندگیم میدیدم! فاطمه خودش را رساند.باورش نمیشد یک طرف دعوا من باشم. میون همهمه ازم پرسید:چیشده رقیه سادات؟ چه خبره؟؟ من فقط به صورت اون زن هوچی نگاه میکردم تا او رو شاید بخاطر بیاورم. فاطمه وقتی ازمن جوابی نشنید رو کرد به اون زن  وبا لحنی جدی گفت:چه خبره خانوم؟؟ صداتو بیار پایین.فاصله ی شما با آقایون اندازه ی یک پرده ست!! زن که توسط چند نفر دیگه گرفته شده بود گفت:تو برووووو برووو که از چشمم افتادی!!اولها خیلی قبولت داشتم ولی از وقتی فهمیدم دست اینو گرفتی آوردی تو مسجد ، نظرم درباره ت عوض شد. فاطمه با اخم گفت: مگه باید با شما هماهنگ میکردم.؟؟مسجد مال همه ست به من چه به تو چه که کی توش رفت وآمد میکنه؟ زن با صدای بلند گفت: به من چه؟؟ مسجد جای نمازخونهاست نه جای هرزه ها! !! با عصبانیت گفتم: دهنتو ببند زنیکه..هرزه خودتیو.. فاطمه دستش را روی دهانم گذاشت: _رقیه سادات تو رو به جدت خودت رو کنترل کن من جوابشو میدم. صدای سخنران آن شب، از پشت میکروفون بلند شد:خانمها اون قسمت چه خبره؟؟؟ توجه دارید اینجا چه مکانیست؟ فاطمه یک قدم به سمت زن برداشت و با غیض گفت:خجالت بکش زن نا حسابی! به چه حقی به یک مسلمون تهمت میزنی؟؟ زن دست بردار نبود.انگار اراده کرده بود هرطوری شده امشب آبروی مرا نشانه بگیرد. گفت:ای بی خبر..من حرف بی سند نمیزنم .بیا دستتو بگیرم ببرم پیش زن باباش ببین چیا پشت سرش میگه!! فاطمه با همون لحن گفت :خودت میگی زن بابا.!!! اونم یکی مثل تو!! زن جمله ای گفت که همه ی نگاهها به سمتم برگشت: زن باباش دروغ میگه. .چرا نمیری از همون حاج آقا مهدوی بپرسی که این زن چقدر براش مزاحمت ایجاد کرده؟؟؟ اون به پیش نماز مسجد هم رحم نکرده چه برسه به مردهای دیگه.. ادامه دارد… نویسنده:
صدای همهمه و پچ پچ زنها بلند شد.فاطمه خون خونش رو میخورد .و من در سکوتی مرگبار فرو رفتم و جملات او را در ذهنم مرور میکردم. فاطمه در میان تذکرات سخنران از پشت میکروفون با عصبانیت خطاب به او گفت:دیگه وقاحت رو به اوجش رسوندی ساکت میشی یا به هییت امنا بگم بیان..اینجا خونه ی خداست نمیتونم بهت بگم برو بیرون ولی بعنوان خادم مسجد بهت اجازه نمیدم توهین کنی و تهمت بزنی!! زن که انگار دیگر وظیفه ای نداشت با همان سروصدا وغر غر و نفرین مسجد رو ترک کرد. من همانجایی که بودم با بهت و بیحالی نشستم.اعظم و چند نفر دیگر،جمعیت رو متفرق کردند.یکی دونفر سمتم اومدند و با دلرحمی گفتند:اشکال نداره خودتو ناراحت نکن.بعضیا شعور ندارن.. کاش هیچ چیز نمیشنیدم! کاش قدرت داشتم همه رو غیب میکردم و تنها در اون نقطه مینشستم و فکر میکردم همه چیز یک خوابه!! از زمانیکه توبه کردم خداوند بدترین امتحان هارو ازم گرفته…گفته بودم هر امتحانی جز بازی با آبروم…جز رسوایی. . این زن که بود که از احساس من به حاج مهدوی خبر داشت؟ صمیمی ترین دوستم از این راز بی خبر بود.او از کجا میدانست؟ و مهری، آه مهری چطور میتوانست تا این حد پست باشد که آبروی دختر سید مجتبی رو زیر سوال ببرد و حرف او را بین زبانها بندازد؟! فاطمه مقابلم نشست. با لیوانی شربت. _بخور رقیه سادات جان، بخور رنگ به صورت نداری نگاهش نمی‌کردم. من در دنیای خودم بودم.او درمیان لبهای قفل شده ام سعی کرد شربت رو بهم بچشاند.پشت هم صدام میکرد ولی من نای جواب دادن نداشتم. مسجد خالی شد. از پشت پرده صدای حاج مهدوی بلند شد:کسی اینجا هست؟؟ حاج مهدوی!!! فقط او از راز من خبر داشت..نه مسعود منو دیده بود و نه اون زن.اونشب در کوچه پس کوچه های اون محله فقط من وحاج مهدوی بودیم. او بود که ماه پیش با بدترین رفتار منو از بسبج اینجا بیرونم کرد تا در این محل نباشم.یعنی او راز من را فاش کرد که به گوش باقی مردم هم رسید؟؟ حالا دارم میفهمم چرا نگاههای مردم نسبت به من تغییر کرده بود. فاطمه با بغص گفت:بله حاج آقا من هستم. حاج مهدوی گفت:تشریف میارید؟ فاطمه کنار پرده رفت صدای پچ پچشان می آمد.حاج مهدوی از او میپرسید چی شده و فاطمه داشت به اختصار برایش تعریف میکرد.حاج مهدوی مدام استغفار میکرد و دست آخر پرسید: الان ایشون کجا هستند؟ دلم نمیخواست با او رود رو شوم..ازش دل چرکین بودم.با حرکتی سریع از جا بلند شدم. صدای حاج مهدوی رو شنیدم:احضارشون میکنید این سمت؟ بغضم ترکید. میرفتم که چه؟؟که فاطمه هم از چیزهایی که خبر ندارد خبردار شود؟باید سراغ کسی بروم که آبروی مرا نشانه گرفت. با هق هق گریه به سمت کفشداری رفتم. فاطمه سمتم دوید.. _رقیه سادات …رقیه سادات… برگشتم و در میان اشکهایم با خشم و بغض گفتم:من عسلم عسل!!! و از مسجد با سرعت به سمت خیابان دویدم. با قدمهای تند و چشمان گریان کوچه ها رو طی کردم و مقابل خانه ی پدریم توقف کردم! دستم را روی زنگ گذاشتم و قصد برداشتنش هم نداشتم.در باز شد.علی بیرون آمد و با تعجب نگاهم کرد. گفتم :به مادرت بگو بیاد بیرون علی بادقت نگاهم کرد! _رقی تویی؟؟ تعجبی هم نداشت که منو نشناسه!من از غریبه هم غریبه تربودم وقتی دید جوابش رو نمیدم داخل رفت و دقایقی بعد مهری با چادر مقابل در اومد و لبخند گشاد و دروغینی به صورت نشوند. _به به.!! ببین کی اومده؟ چه عجب رقی جان یاد فقیر فقرا کردید.بفرما تو.چرا دم در؟ میخواست به چاپلوسیش ادامه بده که با پشت دستم نصف اشکم رو از صورت زدودم و با نهایت کینه ونفرتی که در این مدت ازش داشتم گفتم: _چی میخوای از جون من و زندگیم؟؟ چرا دست از سر من برنمیداری؟؟  منو از خونه ی پدریم بیرونم کردی کافی نبود که حالا داری از محله ی بچگیهامم بیرونم میندازی؟؟؟!! او هاج و واج نگاهم کرد و ادای بی خبرها رو در آورد. _من نمیفهمم چی میگی رقی جان.. با گریه داد زدم:به من نگوووووو رقی…آقام مگه نمیگفت خوشش نمیاد اسممو بشکنی؟ او میدانست وحشی شدم.امشب رقیه ای را میدید که هیچ گاه در عمرش ندیده بود.دختر مظلوم و معصومی که تا چندسال پیش مورد ظلم و تبعیض او قرار میگرفت اکنون مثل مار زخمی روبروش ایستاده بود و اگر دست از پا خطا میکرد نیش زهراگینش رو نثارش میکرد.با رنگ و روی پریده گفت: _ببخشید عادت کردم بخدا…بیا تو..دم در زشته خوبیت نداره.. با همان حال گفتم:زشته؟؟؟ زشته؟؟؟؟ زشت این بود که بری پشت سر من صفحه بزاری..زشت این بود که به دروغ منو پیش زنهای همسایه هرزه جلوه بدی..نمیترسی یک هرزه رو تو خونت راه بدی؟ او با لکنت زبان گفت:چییی.. چیی میگی آخه.؟؟ اینا رو کی گفته؟ ادامه دارد… نویسنده:
آماده سازی منزل برای جشن نیمه شعبان 🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊 سلام خانم گلا عید نیمه شعبان پیشاپیش مبارک🌹 خودتون رو آماده کنید که کلی کار داریم اول از همه اینکه باید کاری کنید که حسابی عید نیمه شعبان سال ۹۹ به بچه ها و الخصوص همسر خوش بگذره ✅پس حالا برای اینکه خودتون تا آخر اون شب سرحال باشید و بهتون حسابی خوش بگذره و ذره ای خستگی را احساس نکنید ته و انتهای مسیر رامشخص کنید 👀👣 خب بگید هدفم از برگزاری این عید چیه ⁉️🤔 باچه نیتی میخوام استارت کارام را بزنم ⁉️ ✅عزیزای دلم ماها برای این که انس ایجاد کنیم بین اهل بیت و فرزندانمون باید حتما حتما ولادت ها و اعیاد این بزرگواران را بسیار بزرگ و باشکوه برگزار کنیم تا بچه ها از همون کودکی با ائمه احساس انس و نزدیکی کنند. پس نیت مون اینه ⁉️ الان که شرایط قرنطینه هست و مجالس مولودی کنسل شده پس باید جشن های خانگی رو پررنگ تر و باشکوه تر به عشق آقا برگزار کنیم🌷🤲 ما اینجوری تمام کارهامون را به این نیت انجام میدیم که👇👇👇 🌀که ان شاءالله سرباز ظهور بسازم‌👨‍✈️👮‍👮‍♀ 🌀محب اهل بیت علیهم السلام تربیت کنم .❤️💋 🌀من و خانوادم زمینه ساز ظهور 🌹امام زمان ارواحنا فداه🌹 باشیم . 🌀من باید اول شیرینی دین را به خانواده ام بچشانم تا گریه کن حسین ابن علی(ع) را تربیت کنم و انتظار رفتار مهدوی وار از آن ها داشته باشم. بااین نیت های محکم و راسخ میریم برای شروع کارها 👇👇👇👇در اون روز ابتدا👇👇 🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 1⃣وضومیگیرید.💦 2⃣تمام منزل را مرتب میکنید با چه نیتی👈( به این نیت که امام زمان (عج) را از بین این همه خانه در شهر به خانه خودت دعوت کنید تا در جشن نیمه شعبان به خانه شما سر بزند انشاالله 😭 ) 3⃣تدارک کیک را ببینید یک کیک متفاوت نه تکراری 🎂🍰 4⃣برای شام غذای مورد علاقه خانواده را بپزید 🍢🍥🍣🍱 5⃣دسر فراموش نشه حسابی به سفرتون رنگ و لعاب میده🍸🍹🍩 6⃣حتما حتما برای اعضای خانواده یه نامه یا اگه تو منزل کادویی چیزی دارید بهشون بدید البته خیلی سبک و ساده در حد نیازشان 🛍🎁🎈 7⃣لباسهای فوق العاده شیک و مجلسی تون رو همگی بپوشید مثل این که مهمون خیلی عزیزی دارید 8⃣در رنگ‌بندی دقت کنید لباس خودتان و لباس بچه ها و همسر باهم‌ هم خونی داشته باشد تا عکس های یادگاریتان قشنگ تر بیفتد .👕👚👖👔 9⃣خانه را تزیین کنید . باهر وسیله ای که در دسترستان هست . ریسه بزنید .بادکنک 🎈🎀 روی یک برگه آچار و یا بزرگتر بنویسید عید نیمه شعبان مبارک . ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مبااارک🎉🎉 🎈🎈🎈🎈 تا فرزندانتان ببینند و چشم شان به ارزش گزاری برای اهل بیت از جانب شما عادت کند .👀👁 0⃣1⃣از ساعت ۵به بعد در خانه مولودی پخش کنید 🎛تا محیط خانه حسابی شاد شود. 1⃣1⃣حتماحتما اگر در محیط آپارتمان و یا مجتمع سکونت دارید در آسانسور و یا محیط حیاط یک برگه با خط خوش برای تبریک اعیاد بزنید . و باهر توان مالی و هروسیله ای که در منزل دارید دیگران را احسان کنید و یا👇👇👇 یک جعبه شکلات یک جعبه شیرینی یک پارچ شربت و یا حتی پخش مولودی در محیط حیاط 📼 2⃣1⃣فرصت خوبیه برای صله رحم با دوستان و اقوام و بزرگترها تماس بگیرید و اعیاد را تبریک بگویید☎️📞 و تکلیف آخر که مهم ترین اصل کارمون هست 👇👇👇 حسن خلق و خندان بودن هست چه در طول جشن و روزهای آتی چرا⁉️😇 چون بچه ها و آقای خونه یه مادر محب اهل بیت خوش رو و خوش زبان میخواهند .😋😚😊☺️ نه یک مادر مذهبی دوست دار اهل بیت اما عبوس 😡 در تمام طول روز با مرور نیت خودت هرکجا که اخم داد 🗣فریاد دلخوری اومد سراغت زود بیرونش کن 👋👋 قبول باشه دوستان خوبم التماس دعا یاعلی✋ 🆔
🔰ابراهیم در هر سه وعده روی بلندی می ایستاد و اذان می گفت، همیشه با پخش نوای ملکوتی اذان ابراهیم، گلوله باران دشمن شدت می گرفت، 🔰نمی دانم از چه چیزی وحشت داشتند؟! یادم هست یک روز، در کنار اصغر وصالی و ابراهیم و چند نفر از نیروها نشسته بودیم شخصی به ابراهیم اعتراض کرد که چرا در هر موقعیتی، حتی زمانی که در محاصره هستیم اذان می گویی؟! 🔰 آن هم با صدای بلند و در مقابل دشمن! این سۇال در ذهن بساری از افراد بود اما شاید جرئت نمی کردند بیان کنند همه منتظر جواب شدند، ابراهیم کمی فکر کرد و چند جمله بیشتر نگفت تمام افراد جواب خودشان را گرفتند ابراهیم گفت: مگه توی کربلا امام حسین (ع) محاصره نشده بود؟ چرا اذان گفت و درست در جلوی دشمن نماز خواند؟ بعد مکثی کرد و گفت: "ما برای همین اذان و نماز با دشمن میجنگیم." ❣ ❣ اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والعاقبه والنصر✨✨✨
🎼 ز اوج آسمان هایِ خداوندی.. |⇦• مدح خوانی ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله اعظم روحی له الفدا به نفسِ حاج سید مجید بنی فاطمه •✾• ز اوج آسمان هایِ خداوندی ندا آمد شب پرواز آسان شکسته بال ها آمد بده ساقی کمی باده به این مخمور افتاده شب وا کردن عقده شب مشکل گشا آمد مرو در گوشه‌ی دخمه بزن مطرب بخوان نغمه شب تصنیف خواندن شد شب عیشُ صفا آمد طبیب دردمندانُ حبیب مستمندانُ امید اهل زندانُ کلید قفل ها آمد مگو پس کو نگارِ ما نگارِ گلعزار ما حبیبِ غم گسارِ ما زسامرا بیا ، آمد مبارک باد و فرخنده بساط عیش پاینده نسیم قدسی رحمت زِسمت سامرا آمد اگر در شور او هستی بدان منظور او هستی به عشق او تحمل کن اگر قدری بلا آمد هوالاول، هوالاخر، هوالباطن، هوالظاهر تجلی تمام آیه‌های کبریا آمد هواللطفُ هوالرأفه هوالغوث هوالرحمه بلاگردان عشاق اسیر و مبتلا آمد هو الطورُ هو النورُ هو نورٌ علی نور و.. شب ظلمت فراری شد سحر شمس الضّحی آمد هوالفتحُ هوالنصرُ هو الصبحُ هو العصرُ غروب بی‌قراری شد ببین بدرالدجی آمد هوالدّاعی هوالدّعوه، هو القرآن هو العتره هو الوهاب باالفطره عطا آمد سخا آمد شفیع المذنبین یا رحمة للعالمین یا که ابوالقاسم اباصالح محمد مصطفی آمد بخوان با جبرئیل انا بخوان آیات اعطینا که آخر شعبه‌ی کوثر ز عرش انما آمد شه دلدل سوارِ ذوالفقار آخته در کف یگانه وارث تاج امیر لا فتی آمد چه درصولت چه درهیبت چه درقدرت چه درعزّت چه درهمّت چه دررفعت تماماً مرتضی آمد حدیث جام و خم خواندی؟ سقاهم ربهم خواندی؟ مرید رَتّل القرآن مراد هل اتی آمد هوالسّرُ هو المُعلن هو الحُسنُ هو المحسن رحیمیُ کریمیُ سخای مجتبی آمد هوالوافی هوالکافی هوالعافی هوالشّافی شفای زخم لبهای شهید کربلا آمد هو زمزم هوالکعبه هوالمشعر هوالقبله نوای پرچم سرخ غریب نینوا آمد هوالقدس هوالسبحان هوالرحمُ هوالرحمان کرامات الحسینیه بگو کهف الوری آمد هو السّجاد فی السّجده هو الباهر هو الباقر هو الصادق هو الکاظم دلیلِ دلربا آمد امان الخائفین حصن حصین حبل متین یعنی عطوفت های سلطان سریر ارتضا آمد غیاث المستغیثینُ مناجاتُ المُحبینُ ... عنایات جوادیِ جواد ابن الرضا آمد هو السّرُ هو الاَسری هو القدر هو الاحیا هوالهادی هو المهدی هدایت را بقا آمد حسن صورت حسن سیرت حسن خلقت حسن هیبت حسن رحمت حسن شوکت ببین یار از کجا آمد! هو طه هو الحیدر هو الزّهرا هو الزّینب هو الاکبر هو القاسم همه آل عبا آمد هو القهر هو القاهر هو القوة هو القادر شکوه و غیرت و مجد علمدار وفا آمد هو المحرابُ و المنبر امین الله فی ارضه ثبات و لنگر ارض و سماوات عُلا آمد سلیم استُ سلام استُ عنایاتش مدام استُ عزیز ذوانتقام است و معز الاولیا آمد هو الفِطرُ هو الفاطر هو السترُ هو الساتر هو الغفران هو الغافر خداییِ خدا آمد هو العزُّ هو الفخرُ هو الذکرُ هو الذُخرُ  امید نا امیدان و جواب ربنا آمد هو الباقی هو المغنی هو الفجرُ هو المجری هو الحیّ هو المحیی مسیحای شفا آمد چه آقایی چه مولایی چه لیلای دل آرایی چه سیمایی چه غوغایی جمال کبریا آمد شب خوشحالی زهراست شب تکریم سائل‌ها « الا یا ایّها الساقی ادر کأساً و ناولها » شاعر : مجتبی روشن
🎼زنده کن با خنده‌هات این خاکُ .. |⇦• سرود زیبا ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله اعظم روحی له الفدا به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾• زنده کن با خنده‌هات این خاکُ این کویر خشک و بی سامونُ بکم ینزل القیص یعنی تو من انتظار میکشم بارونُ کار گل زار شود ، گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند ، گر تو به بازار آیی دلای مرده با تو زنده میشه دل منم بهاریه همیشه میپیچه با تو بوی گل همه جا کی گفته با یه گل بهار نمیشه تو میایی و میفهمه دنیا معنی حقیقی نوروزُ تو میرسی با پرچم جا الحق من انتظار میکشم اونروزُ عمری از جان بپرست‌م ، شب بیماری‌را گر تو یک شب بپرست ، توریه‌بیمار آیی نرخ یوسف شکند ، گر تو به بازار آیی کار گل زار شود ، گر تو به گلزار آیی وارث ذوالفقار یه روز میرسه پیر و جوون فدای مهدی میشن صاحب ذوالفقار علی فرموده: جوونا یاورای مهدی میشن قال‌ الحیدر ابوتراب اصحاب‌ المهدی‌ الشباب صاحب اختیاری‌سن حاکم‌سن سن ذخیره بنی هاشم‌سن حیدره وار شباهتین صولتده چکیبسن عباس عمووا غیرتده سینه سی سینایه دیئر قامتی طوبی‌یه دیئر یاریمیزین بیر نفسی عمر مسیحایه دیئر قوزاسا پرچم علمین عرش معلی‌یه دیئر فاطمه‌نین اوغلی دی بو بیر توکی دونیایه دیئر سنین کیمی جهاندا کیم عادلدی جن و بشر درگهیوه سائلدی وقت قیامین آقاجان شکیم یوخ ذکر لبین مدد ابوفاضلدی اباالفضل ای جانم .. شاعر: محمد‌ رضا‌ رضایی
🎼اگر بِرکه‌ام ماهتابی شدم .. |⇦• مدح خوانی ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله اعظم روحی له الفدا به نفسِ حاج سید مجید بنی فاطمه •✾• اگر بِرکه‌ام ماهتابی شدم اگر ذره‌ام آفتابی شدم مرا مَست کرده هوایِ نجف علی گفتم و هِی شرابی شدم گَهی در فراق و گَهی در عراق اسیرِ همین بی حسابی شدم  بنا نیست تا که بنایم کنند که آباد از این خرابی شدم چه فرقی کند مثلِ خون سَرخَم و وگر مثل امواج آبی شدم هوایم همیشه هوایِ علی است مرا قبله ایوان طلایِ علی است همانکه مرا اهلِ باران نوشت خودش حال ما را پریشان نوشت دلم بُرد راهِ نجف کربلا مرا زائرِ یک خیابان نوشت پس از کربلا سامرامان رساند شب قدر ما را به شعبان نوشت حرام است  اگر بر کَسی رو زنیم که روزیِ ما با کریمان نوشت خودش خواست اگر جمکرانی شدیم گدایانِ صاحب زمانی شدیم چه زلفی سرِ شانه دارد کریم عجب نیست پروانه دارد کریم تمامیِ آنرا به ما می‌دهد هرآنچه که در خانه دارد کریم خودش لقمه دستِ گدا می‌دهد درِ بازِ کاشانه دارد کریم سرِ سفره‌هاشان همیشه شلوغ چه لطفی به بیگانه دارد کریم در این خانه ما خانه زادش شدیم کرَم با کَرَمخانه دارد کریم تمامِ امامانِ من را ببین شبِِ نیمه شعبان حسن را ببین خدا آمد و تیغ مولا کشید علی را به چشم تماشا کشید خدا نام دیگر به احمد گذاشت خدا امد و باز زهرا کشید خدا رویِ دامانِ نرگس شکفت چه زیبا چه زیبا چه زیبا کشید خدا چارده جلوه را جمع کرد تمامیِ خود را به یکجا کشید خدا در شبِ سامرا  الغَرَض شبیه حسینش حسن را کشید رسیده تمامیِ پیوندها رسیده خداوندِ لبخندها بزن تکیه بر کعبه با ذوالفقار بزن تکیه ای مردِ این کارزار بزن تکیه گو که اَنابنُ‌الحُسین بزن نعره تا بشنوم الفرار بگو یا لثاراتُ جَدی حسین بکِش تیغِ خود را  درآری دمار به عباس بیرق ، به اکبر عَلَم  بگو یا علی   بر یمین و یسار  اگر مُرده باشم لحد بشکنم اگر زیرِ خاکم مرا هم درآر شود تاکه  باشیم عمّارِ تو و از سیصد و سیزده یارِ تو
Banifateme Milad Emam Zaman 98-02.mp3
19.73M
🎼اگر بِرکه‌ام ماهتابی شدم .. |⇦• مدح خوانی ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله اعظم روحی له الفدا به نفسِ حاج سید مجید بنی فاطمه •✾• ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ در کوفه نشان داد: آنکس را که بر وفا نیست، بر خود هم نخواهـد بود
babolharam Rasoli.mp3
18.84M
🎼زنده کن با خنده‌هات این خاکُ .. |⇦• سرود زیبا ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله اعظم روحی له الفدا به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾• ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ محل امتحان است! باید بستر را برای امام فراهم‌کنند
✨گزیده ای از ✨ 🎐 غسل 🎐 احیاء این شب به دعاو استغفار 🎐 زیارت امام حسین (ع) 🎐 قرائت دعای مخصوص این شب 👇 🌺 اللَّهُمَّ بِحَقِّ لَیْلَتِنَا هَذِهِ وَ مَوْلُودِهَا وَ حُجَّتِکَ وَ مَوْعُودِهَا الَّتِی قَرَنْتَ إِلَى فَضْلِهَا فَضْلًا فَتَمَّتْ کَلِمَتُکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِکَ وَ لَا مُعَقِّبَ لِآیَاتِکَ نُورُکَ الْمُتَأَلِّقُ وَ ضِیَاؤُکَ الْمُشْرِقُ وَ الْعَلَمُ النُّورُ فِی طَخْیَاءِ الدَّیْجُورِ الْغَائِبُ الْمَسْتُورُ جَلَّ مَوْلِدُهُ وَ کَرُمَ مَحْتِدُهُ وَ الْمَلَائِکَةُ شُهَّدُهُ [شهدائه‏] وَ اللَّهُ نَاصِرُهُ وَ مُؤَیِّدُهُ إِذَا آنَ مِیعَادُهُ وَ الْمَلَائِکَةُ أَمْدَادُهُ سَیْفُ اللَّهِ الَّذِی لَا یَنْبُو وَ نُورُهُ الَّذِی لَا یَخْبُو وَ ذُو الْحِلْمِ الَّذِی لَا یَصْبُو مَدَارُ الدَّهْرِ وَ نَوَامِیسُ الْعَصْرِ وَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ الْمُنَزَّلُ عَلَیْهِمُ‏ الذِّکْرُ وَ مَا یَنْزِلُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ أَصْحَابُ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ تَرَاجِمَةُ وَحْیِهِ وَ وُلَاةُ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى خَاتِمِهِمْ وَ قَائِمِهِمْ الْمَسْتُورِ عَنْ عَوَامِلِهِمْ [عوالمهم‏] وَ أَدْرِکْ بِنَا أَیَّامَهُ وَ ظُهُورَهُ وَ قِیَامَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ اقْرِنْ ثَارَنَا بِثَارِهِ وَ اکْتُبْنَا فِی أَعْوَانِهِ وَ خُلَصَائِهِ وَ أَحْیِنَا فِی دَوْلَتِهِ نَاعِمِینَ وَ بِصُحْبَتِهِ غَانِمِینَ وَ بِحَقِّهِ قَائِمِینَ وَ مِنَ السُّوءِ سَالِمِینَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الصَّادِقِینَ وَ عِتْرَتِهِ النَّاطِقِینَ وَ الْعَنْ جَمِیعَ الظَّالِمِینَ وَ احْکُمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ. 🌺 وچنددعای مخصوص که در مفاتیح الجنان ،بخش اعمال شب نیمه شعبان آمده است . 🎐 صلوات شعبانیه 🎐 قرائت دعای کمیل 🎐 دورکعت نماز : بعدازنماز عشاء رکعت اول : حمد + سوره کافرون رکعت دوم : حمد + سوره توحید ودرپایان ، بعدازنماز : اذکار اربعه👇 ✨ صد مرتبه سبحان الله ✨ صد مرتبه الحمد الله ✨ صد مرتبه الله اکبر ✨ صد مرتبه لا اله الا الله ودعای مخصوص قرائت گردد 🎐 نماز جعفرطیار 💕💕💕
میلاد با سعادت منجی عالم بشریت امام زمان (عج) مبارک باد♥️ 🌹ولادتت نه فقط آبرو به شعبان داد 🌹كه در ضمير تمامى مردگان جان داد 🌹اَلا ستارۀ موعودِ گرم و عالمتاب! 🌹به دشت تيرۀ هستى چو آفتاب بتاب 🌹بتاب و ظلمت ظلم زمانه را بردار 🌹ز گرده‌‌هاى بشر تازيانه را بردار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻در روايت دارد كه شب نيمه شعبان هر كسی سه مرتبه سوره يس بخواند خدای متعال تا سال آينده او را در حفظ و حراست خودش نگهداری می‌كند. گويا برای سه حاجت مهم هم می‌توان خواند؛ چه خود انسان و چه خانواده انسان هر كدام می‌توانند بخوانند. 🔸اين عمل شب نيمه شعبان است. براي گشايش كار، امنيت خود انسان و برای جهات كاری و جهات روحی، همچنین برای خانواده انسان، مفید است. 🔹مرحوم آیت الله کشمیری قدس سره خيلی به خواندن سه مرتبه سوره يس در شب نيمه شعبان سفارش می‌كردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
animation.gif
321.3K
الهی در این شب زیبای میلاد قائم آل محمد هرچی خوبیه وخوشبختیه خدای مهربون براتون رقم بزنه کلبه هاتون ازمحبت گرم باشه و آرامش مهمون همیشگی خونـه هاتون باشه شبتون شـاد و عیـدتون مبـارک💐💐
animation.gif
1.3M
مژده ای اهل ولا نیمه ی شعبان آمد بوی عطر ختن و نرگس و ریحان آمد نرجس آورد به دنیا پسری فرخ روی که ز یمن قدمش دیده به حیران آمد
❤️۵ جمله امام زمان علیه السلام هنگام ظهور: 🌷أول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم؛ بدانیدای مردم، منم امام قائم . 🌷الثانی: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم؛ منم شمشیر انتقام گیرنده. 🌷الثالث: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان؛ جد من حسین را تشنه کشتند. 🌷الرابع: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا؛ جدّم حسین را برهنه روی خاک افکندند. 🌷الخامس: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا؛ جدّم حسین را از روی دشمنی پایمال کردند» 🌷منبع:کتاب الزام الناصب ازکتاب الموائد 💕💕💕
🌹نامه امام زمان علیه سلام🌹 🔹حضرت حجت (روحی فداه) در نامه ای به شیخ مفید میفرماید: سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید. 🔹امر قیام ما با اجازه خداوند به طور ناگهانی انجام خواهد شد و دیگر در آن هنگام توبه فایده‌ای ندارد و سودی نبخشد. 🔹عدم التزام به دستورات ما ، موجب می‌شود که بدون توبه از دنیا بروند و دیگر ندامت و پشیمانی نفعی نخواهد داشت. 🌷 منبع: احتجاج ، ج2 ، ص597 - بحارالانوار ، ج3 ، ص175 💕💕💕
📚اعتقاداتتان راچند می فروشید؟ مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد! می گفت: چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ... گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم! راننده میگفت و من تمام وجودم دگرگون می‌شد حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!! 💕💕💕
📌 میدانم روزی تو را خواهم دید؛ روزی در حوالی میلادَت... روزی که دیگر برای چراغانی شهر، نیازی به ریسه نیست؛ نورِ وجود تو شهر را روشن خواهد کرد. تو می‌آیی و تمام میشود این روزهای سخت نبودنت. میدانم خواهی آمد؛ اما... اما اگر من بخواهمَت... اگر دل بِکَنم از گناهانم... همان گناهانی که هر سال به آن اقرار میکنم، بی آنکه از قلم بیفتد؛ همان های سالهای قبل، همان های تکراری... دلهای ما مُرده است. برای با تو بودن، برای با تو یکی شدن، باید زنده شویم؛ باید مضطر شویم؛ باید دعا کنیم. میدانم روزی تو را خواهیم دید؛ اگر بخواهیم... از همین لحظه، همین شب؛ شبِ میلادَت یا مهدی ادرکنی😔💔 💕💕💕
خوشا آنانکه به جای 🍃 زمان ⏰ به 💚صاحب زمان💚 دل می‌بندند...💚 ولادت با سعادت 💚 مهدی موعود عج🙏 برهمه عاشقانش مبارکــــــــَ باد ♥️ به تو دل بستم و غير تو ڪسے نيست مرا 🌼جز تو اى جان جھان دادرسے نيست مرا 🌼عاشق روے توام اے گل بى مثل و مثال 🌼بہ خدا غير تو هرگز هوسے نيست مرا 💐شـــمــیــم گــل نرجس💐 💕💕💕
.... ✍چقدر نزدیک است! لرزش عاشقانه دستانی را که به سمت هم می آیند؛ تا در نقطه ای بنام گره بخورند؛ می بینی؟ زمین،به نهایت خستگی میرسد و ما به نهایت همدلی بگمانم تا راهی نمانده 🤲 💕💕💕