#روایات_همسرداری
🌼امام باقر عليه السلام ميفرمايند
🍀 النسآء يحببن ان يرين الرجل في مثل ما يحب الرجل ان يري فيه النسآء من الزينة
همان گونه كه مردان دوست دارند #زينت_و_آرايش را در زنانشان ببينند، زنان نيز دوست دارند زينت و آرايش را در #مردانشان ببينند
📚مکارم الاخلاق، ص 80
💕💕💕
#فقط_برای_خدا (۱)
فرش کوچکی انداخت گوشه حیاط خانه پدری اش؛ توی آفتاب....
پیرمرد را از حمام آورد، روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد.
دست و پیشانیاش را میبوسید و میگفت: " همهی دلخوشی من توی این دنیا پدرمه...."
#مکتب_حاج_قاسم
💕💕💕
✍بعضی دعاها عجیب به دل می شینه:
⬅️ خداوندا:
نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی
و نه آنقدر بدم که رهایم کنی …
میان این دو گم شده ام
هم خودم و هم تو را آزار می دهم
هر چه تلاش کردم نتوانستم
آنی شوم که تو می خواهی
و هرگز دوست ندارم
آنی شوم که تو رهایم کنی
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن ...
🙏امین یارب العالمین🙏
💕💕💕
╭━═━⊰🍃🌼🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
✨ امام علی (ع) فرمودند:
شجاعت بر سه خصلت سرشته شده كه هر يك از آنها فضيلتى دارد كه ديگرى فاقد آن است: از خودگذشتگى، تن ندادن به خوارى و ذلّت و نامجويى.✨
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اول کار است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
باب اسرار است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
نغمه جان است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم
✴️ پنجشنبه👈 4 اردیبهشت 1399
👈29 شعبان 1441 👈 23 آوریل 2020
🕋 مناسبت های دینی و اسلامی.
🎇امور اسلامی و دینی.
❇️روز سبک و مبارکی برای همه امور خصوصا.
✅مهاجرت و جابجا شدن از شهری به شهر دیگر.
✅افتتاح امور خیریه.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅و تعمیر اماکن خوب است.
👶برای زایمان خوب و نوزاد شجاع صبور و صالح و میارک است. ان شاءالله.
🤒مریض امروز زود خوب می شود.
🚘 مسافرت:
مسافرت بسیار خوب است.
🔭احکام و اختیارات نجومی.
✳️خرید جواهرات.
✳️خرید ملک.
✳️و دیدار و نامه نگاری به دوستان نیک است.
👩❤️👩امروز (روز پنجشنبه)
مباشرت هنگام زوال ظهر مستحب و فرزند حاصل از ان عاقل سیاستمدار بزرگوار و هیچگونه انحرافی در او نخواهد بود ان شاءالله.و برای سلامتی جسم نیز مفید است.
💑 امشب: امشب (شبِ جمعه)
مباشرت #پس_وقت_فضیلت_نماز_عشاء
مباشرت امشب مکروه و ممکن است فرزند حاصل از ان بسیار دروغگو بار بیاید.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری خوب نیست و باعث گوشه گیری است.
💉💉حجامت فصد خون دادن زالو انداختن
#خون_دادن یا #حجامت و فصد در ان روز خوب و باعث نجات از بیماری است.
😴 تعبیر خواب امشب:
اگر شب جمعه خواب ببیند تعبیرش از ایه ی 30 سوره مبارکه روم است.
فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها....
وچنین برداشت میشود که برای خواب بیننده کاری پیش اید که جماعتی میخواهند او را از ان کار منصرف کنند و او سخن انها را گوش ندهد و همین بصلاحش هست .ان شاءالله. و در این مضامین قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ #کرونا_در_رمضان / چگونه وضو بگیریم
🔷س 3988: پرستاران و کسانی که بادلباس مخصوص در حال خدمت هستند چگونه باید وضو بگیرند؟
📕حجت الاسلام والمسلمین فلاح زاده.
#احکام_نماز
‼️ باطل کننده های روزه
🔷 نُه چيز #روزه را باطل مىکند:
اول: #خوردن_و_آشاميدن؛ دوم: #آميزش_جنسى؛ سوم: انجام کاری که موجب خروج منی شود(#استمنا)؛ چهارم: #دروغ_بستن_به_خدا، پيامبر و ائمه (عليهم السلام)؛ پنجم: رساندن #غبار يا #دود_غليظ به حلق؛ ششم: فرو بردن تمام سر در آب؛ هفتم: با حال #جنابت يا #حيض يا نفاس به اذان صبح رسيدن؛ هشتم: #اماله کردن (تنقيه) با چيزهاى روان؛ نهم: عمداً #قى_کردن (استفراغ کردن).
🔘 «موارد چهارم تا ششم بنابراحتياط واجب مُبطل است»
#احکام_روزه #مبطلات_روزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 وقتی که استاد انصاریان طاقت دیدن تصاویر شهادت شهیدحاج قاسم سلیمانی را نداشت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 از حال وصف نشدنی سردار حاجیزاده در اتاق عملیات که بگذریم درباره این جمله سردار سلامی هم در آینده خیلی خواهید شنید کوتاه و مختصر👇
🔻 «سپاه فضایی شد؛ از این لحظه به بعد از آسمان به زمین نگاه میکنیم»
تاتو دائم
برخلاف تصور برخی تاتوی دائم (كه با تكنولوژی خالكوبی زير پوست انجام میشود) مانع رسيدن آب به پوست نيست، لذا وضو و غسل و همچنین انجام اعمالی از حج مانند طواف و نماز طواف که نیاز به طهارت (وضو و غسل) دارد، در چنین حالتی صحیح می باشد.
توضیح المسائل المحشى، ج1، ص 205
🌱
#اشعار_مناجاتی
#مناجات_با_خدا
اشعار مناجات با خدا از سازگار -(خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی)
خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی
اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی
دریای عفو جوشد از اشگ دردمندی
اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی
اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند
بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی
ای وای اگر برای افشای هر گناهم
گردند روز محشر هر عضو من گواهی
هر چند روسیاهم با آنهمه گناهم
مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی
یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت
رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی
بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست
در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی
از من گنه بود زشت از تواست عفو، زیبا
ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی
تن خسته پا شکسته درها تمام بسته
جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی
عمری گناه کردم دل را سیاه کردم
من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی
آلودگی دل را با اشگ تو به شویم
تا در دلم نماند آثاری از گناهی
با کثرت گناهم مپسند روسیاهم
کاورده ام علی را در عین روسیاهی
مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم
بی حب او نباشد طاعات جز تباهی
🎼شعبان و رجب را به ...
|⇦• مناجات با خدا ویژۀ ماهِ مبارکِ رمضان و وداع با ماه شعبان المعظم به امید شفایِ همۀ مریضان و در راس همۀ حاجات ، ظهور حضرت حجت روحی له الفدا به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾•
تو باز مرا خوانده ای اما نگرانم
از فیضِ مناجاتِ سحر باز بمانم
من چند صباحی است که در غفلتِ محضم
بیدار کن ای دوست از این خوابِ گرانم
شعبان و رجب را به بطالت گذراندم
با دستِ تهی راهی شهر الرمضانم
این فکر که از چشم تو یک روز بیفتم
دردی است که مثل خوره اُفتاده به جانم
*اَللَّهُمَّ لا تُبَدِّلِ اسْمي وَ لا تُغَيِّرْ جِسْمي، وَ لا تُجْهِدْ بَلائي، وَ لا تُشْمِتْ بي اَعْدائي .. ان شالله تو شبایِ ماه رمضان بتونم باهات خوب حرف بزنم ...*
توفیق بده تا که در این ماه مبارک
جز ذکر تو چیزی نشود ورد زبانم
سوگند به قرآنِ سر نیزه الهی
هر شب به سر سفرۀ قرآن بنشانم
بگذار که با یاد لب تشنه آن شاه
در بینِ مناجات کمی روضه بخوانم
بَرد است و سلام است به من آتشِ دوزخ
چون سوخته دل از غم آن سوخته جانم
من آرزویم کربُبَلا در شبِ قدر است
بگذار خودم را به ضریحش برسانم
با یاد تن بی رمقش موقع مغرب
خوب است که از کف برود تاب
|⇦• روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به امید شفایِ همۀ مریضان خصوصاً مبتلایان به #ویروس_کرونا به نفس حاج سید محمد جوادی (اجرا شده بدون حضور مستمع) •✾•
اگر مرادِ تو ای دوست نامُرادیِ ماست
مرادِ خویش دگر باره انه خواهم خواست
اگر قبول کنی ور برانی از برِ خویش
خلافِ رای تو کردن ، خلافِ مذهبِ ماست
اگر عداوت و جنگ است در میانِ عرب
میانِ عاشق و معشوق دوستی برجاست
غلام قامت آن لُعبت قباپوشم
کز محبت رویش هزار جامه قباست
هزار دشمنی اُفتد به قولِ بدگویان
میانِ عاشق و معشوق دوستی ورجاست
#سعدی_شیرازی
بهار آمد ، بهارِ من نیامد
گل آمد گل عذارِ من نیامد
چراغِ لاله روشن شد به صحرا
چراغِ شام تارِ من نیامد
بیا یابن الحسن دورت بگردم
بیا تا دستِ خالی برنگردم
بیا یابن الحسن دردم دوا کن
مرا با دیدنت حاجت روا کن
*روزها و ساعات پایانی ماهِ شعبان دل هامونُ روانه ی کربلا کنیم ان شالله به همین زودیا کنارِ ضریح شش گوشه اش عرض ادب کنیم.
خیلیا این ایام مریض دارن ، التماسِ دعا گفتن ، گرفتارن ، مریض هایی که الان رو تخت بیمارستان ها هستن .. خانواده هایی که الان بی تابِ عزیزانشونن .. خدایا به گل رویِ اربابمون حسین همه شون رو الساعه شفای عاجل کرامت فرما ..
السلام علیک یا اباالفضل العباس
سلام ای بُرده بر خاک قدومت سجده زیبایی
سلام ای ماه رویت در بنی هاشم تماشایی
وفا بگرفته از رفتار تو درس وفـاداری
بصیرت یافته در نور پیشانیت بینایی
خِرد درس از تو بگرفته ادب پیشت کم آورده
شجاعت کرده زیر سایۀ تیغت جَبین سایی
تو فرزند علی هستی نیاری پشت بر دشمن
اگرچه عالم خلقت کند پیشت صف آرایی
اگـرچـه دامن اُمالبنینت پرورش داده
تو در آغوش حیدر بودی از آغاز زهرایی
بگردد بیوجودِ تو حسینبنعلی تنها
تو او را یک بیابان لشکری در عین تنهایی
تعجب نیست روز حشر از زوّار قبـر تو
کند حیدر نگهبانی کند زهرا پذیرایی
تو در محشر علمدار حسینبنعلی هستی
شهیدانند دنبال سرت در راهپیمایی
خجالت میکشد تا حشر از داغ لبت دریا
شهادت میدهد بر صبرُ ایثارت شکیبایی
*ان شالله به همین زودیا حرم اباالفضل عرضِ ادب کنیم .. میدونم دلاتون خیلی برا این روضه ها تنگ شده ،میدونم خیلی وقته نشده دورِ هم باشیم .. نشده شب جمعه ها دور هم جمع بشیم برا حسین گریه کنیم ..ان شالله به همین زودیا توفیق پیدا کنیم با همدیگه نفس بزنیم برا پسرِ فاطمه گریه کنیم .. همین چند جمله روضه و التماسِ دعا ..
همچین که داره میاد سمتِ علقمه یه وقت دید دست ها یه طرف افتاده مشک یه طرف .. خم شد دستِ بریده رو برداشت هی می بوسه هی به چشماش میکشه .. هی میگه اباالفضل .. داداش .. جلوتر اومد دید عباس تو خون خودش داره بال بال میزنه .. آی بمیرم همه بدن تیر خورده .. اولین باره جلو ابی عبدالله تو این حالتِ .. هر وقت حسینُ از دور میدید زودی قیام میکرد هر چی تلاش کرد ، آقا فرمود بسه عباسم آرام باش ، راحت باش .. اومد کنارِ بدن پاره پاره عباس ، سرِ داداشُ رو زانو گذاشت .. کدوم سر؟! همون سری که با عمود آهن شکافته شده تا اَبرو .. صدا زد حسین این خون ها رو از جلو چشمام کنار بزن بزار یه بار دیگه ماهِ رخسارتُ تماشا کنم .. یه جمله دیگه ام گفت، بگمُ همه فیض ببرن خیلی ها بودن و الان بینِ ما نیستن رفقا .. همه شون فیض ببرن .. گفت حسین منو سمتِ خیمه نبر من به بچه هات وعده آب دادم ، من به سکینه وعده آب دادم .. آی بمیرم ..*
|⇦• روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به امید شفایِ همۀ مریضان خصوصاً مبتلایان به #ویروس_کرونا نفس حاج سید محمد جوادی (اجرا شده بدون حضور مستمع) •✾•
کجایی عباس؛
که خیمه ها رو غم گرفته
بدونِ تو ، دلم گرفته
*به چه حالی طرف خیمه ها رفت چی جوری دلش اومد عباسُ تو بیابون تنها رها کنه .. هنوز چیزی از بدن فاصله نگرفته دید نانجیبا به بدن حمله ور شدن .. دارن بدنِ داداشش رو غارت میکنن ..*
کجایی عباس؛
که خیمه ها رو غم گرفته
بدونِ تو ، دلم گرفته
کجایی عباس؛
چشمام شده یه کاسه خون
رقیه هی میگه عمو جون
*دلم میگه نام رقیه رم ببرم .. یه نیمه ی شبم این دختربچه تو بیابون گم شده ، من میگم چندتا اسمُ صدا زد ، چند بار رو خاکا نشست صدا زد مادر ، فاطمه .. چند بارم صدا زد بابا حسین .. اما یه جایی ام دیگه کارد به استخوان رسیده هی میگه عمو اباالفضل بیا بیا ..
هر بار این بچه رو سیلی زدن ، هر بار بهش بی ادبی کردن گفت میرم به عموم عباس میگم .. آی بمیرم برات رقیه جان ..
حالا میخوام از علقمه دلت بره حرم رقیه خانم .. مدافعان حرم فیض ببرن ، گفت بابا ؛
تمام غصه خود را در این یک جمله میگویم
که با زاری یتیمت راهی بازار شد بابا
گلی را که به اشکِ دیده ی خود آب میدادی
خبر داری که بعد از تو اسیرِ خار شد بابا
صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند
خدا هرآنچه کند از توام جدا نکند
گذشت عمرُ اجل پر زدن به دورِ سرم
بمیرم و نروم کربلا ، خدا نکند
ای که به عشقت اسیر خیلِ بنی آدمند
سوختگانِ غمت با غم دل خرمند
هرکه غمت را خرید عشرتِ عالم فروخت
با خبران غمت بی خبر از عالمند
یوسف مصرِ بقا در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن آمده با درهمت
🌸حتما تا اخر بخوانيد 🙏
🌹خدای من...
🌺 استغفار می کنیم بخاطر تمام لحظاتی که در مکانهای مقدسه اعم از کربلا، نجف، مشهد، قم و مساجد مختلف نفس می کشیدیم و شکری به جای نیاوردیم..
🌺 استغفار می کنیم برای همه بوسه هایی که بر گونه های عزیزانمان نشاندیم و دستهایی که به گرمی فشردیم و شکری به جای نیاوردیم..
🌺 استغفار می کنیم برای همه میوه هایی که بی واهمه چیدیم و غذاهایی که بدون ترس خوردیم و شکری به جای نیاوردیم..
🌺 استغفار می کنیم برای همه مهمانی ها و دورهمی هایی که بدون دل نگرانی دور هم جمع شدیم و شکری به جای نیاوردیم..
🌺 استغفار می کنیم برای تمام لحظاتی که دکمه های گوشی، آسانسور، عابر بانک و کارت خوان را بدون الکل و دستکش و دستمال فشردیم و شکری به جای نیاوردیم..
🌺 استغفار می کنیم برای تمام روزهای بی واهمه ای که با اتوبوس و مترو به مدرسه ، دانشگاه و محل کار می رفتیم و شکری به جا نیاوردیم..
🌺 استغفار می کنیم برای ...
اَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَالاِْكْرامِ مِنْ جَميعِ الذُّنُوبِ وَالاثامِ...
🌹 معبود من..
از لحظه ای که به من جان بخشیدی تا لحظه ای که جانم می ستایی.. برای همه نفس ها.. برای همه ثانیه ها.. برای تک تک دم ها و بازدم ها.. برای تک تک دیدنی ها و چشیدنی ها.. برای تک تک بوییدنی ها و لمس کردنی ها.. برای همه چیز و همه چیز..هرآنچه که در خیال من هست و نیست..هر نعمتی که من غافلم و تو می دانی..
استغفار می کنم به درگاهت..
🌹 خدایا...
بخاطر تمام گناهانم...بخاطر تمام حق هایی که خوردم و دم نزدم و بخاطر تمام کوتاهی هایم، در حقِّ خودت و صاحبین حق ... اِلهي اَلْعَفْوْ...
🌹 خدای من..
به حق قرآنت و به حق ۱۴ معصوم و انبیاء و صالحینت راه نجات مردم سرزمینم از این بیماری و مشکل را به پزشکان و متخصصان ما نشان بده..
🌺 مخواه این چنین بی گدار و بی آمادگی ترک دنیا کنیم.. مخواه که عاشقان حسینی و منتظران مهدی (عج) ات جز با شهادت در راهت یا مرگ باعزت به دیدار تو برسند..
🌺 مپسند که بر سر مزارمان و در مجالس ختممان به جای روضه ی حضرت مادر و ذکر سیدالشهداء و یاد شهدا ، پچ پچ و ولوله ی ویروسی اینچنین باشد..!!
🌺 به حرمت این ماه عزیز همه ی ما را از شر تمام بلایا و آفات آخرالزمان محفوظ بدار...
🌹 آمین یا رب العالمین..
🌺به اشتراك بزاريد
چطور هیچ وقت با همسرم دعوا نکنم؟ (خیلی کاربردیه)
یک روز از همکارم پرسیدم: چکار کردی که مشکلی با همسرت نداری؟ گفت :"هرکاری راهی داره" . گفتم مثلا. گفت:" مثلا وقتی میخوام برم بیرون و خانومم میگه فلان چیزو بخر، نمیگم پول ندارم چون میدونم این جمله چالش برانگیزه!
فقط دست روی چشمم میذارم و میگم به روی چشممممم.
وقتی هم که برمیگردم و خانوم سراغ خریداشو میگیره، محکم روی زانوم میزنم و میگم دیدی یادم رفت.
استفاده از این دو عضو، یعنی "چشم " و "زانو" راز موفقیت منه".
به خونه که برگشتم تصمیم گرفتم رفتار همکارم را الگو قرار بدم و از چشم و زانو برای شیرین شدن زندگی استفاده کنم! این الگو چند وقتی خوب جواب داد تا یک روز که برای مرمت سیم سرپیچ لامپ، بالای چارپایه رفته بودم! از همسرم خواستم فیوز را بکشه! همسرم هم دست روی چشمش گذاشت و گفت: "به روی چشممم ".
رفت و من هم دست به کار مرمت سیم شدم با خیال اینکه همسرم برقو قطع کرده! که یهو در اثر برق گرفتگی از اتاق با مغز به بیرون پرتاب شدم!!!
وقتی با حال زار به خانمم گفتم چرا فیوز رو نکشیدی؟ محکم روی زانوش زد و گفت: "وااااای دیدی یادم رفت.
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
هر ویروسی برای آنکه خودش را تکثیر کند به بدنی محتاج است، به میزبانی که پذیرایش باشد. ویروس اگر بر در و دیوار بماند و کسی به او دست نزند، سرانجام از بین خواهد رفت.هر رذیلتی نیز به بدنی محتاج است، به تنی که آن را در خود جا بدهد
دروغ اگر روی زمین افتاده باشد و کسی آن را بر ندارد، خواهد مرد. اما دروغ را که در دهان می گذاری جان می گیرد؛ دروغ را که می گویی زنده می شود و خودش را می سازد و تکثیر می کند و سرایت می کند از این دهان به آن دهان
نفرت اگر روی زمین افتاده باشد، خودش خواهد مرد اما وقتی آن را بر می داری و در دلت می گذاری، از تو تغذیه می کند تا بزرگ شود. حیات او ممات تو خواهد شد. تنت میزبان نفرت می شود.او تمام تو را می خورد تا زنده بماند. تو هر روز متنفرتر و متنفرتر و متنفرتر می شوی تا نفرت جان بگیرد. تو می میری تا نفرت زنده بماند. حسادت هم همین است، خشمگینی و کینه ورزی و بدخواهی و حیله گری و دسیسه چینی و بی رحمی و بد اندیشی هم همین طور است. همه شان بدن می خواهند، میزبان می خواهند. جسمی می خواهند تا آن را بخورند، روحی می خواهند تا سوارش شوند. آنها تنت را می خورندروحت را می خورند، قلبت را می خورند، جانت را می خورند. بعدها جنازه ات را هم خواهند خورد.
حالت خوش نیست؟ شاید که بیماری.
بدنت را نگاه کن، روحت را، جانت را، روانت را، قلبت را، بین کدام رذیلت در تو جا خوش کرده است. ببین میزبان کدامینی ؟
خوب بودن، ماجرای ترس از دوزخ و طمع بهشت نیست. قصه ثواب و عقاب نیست. شریعت نیست، طریقت هم نیست خوب بودن همان عقلانیت است همان سلامت است.
خوب بودن این است که نگذاری رذیلت ها در تنت تکثیر شونداین است که نگذاری روحت میزبان ناراستی ها باشد. حالت خوب می شود اگر جانت مزرعه پلشتی ها نباشد
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
🌙 غیر قابل جبران 🌙
محمد منصورهستم متولد آبان ماه.
میخوام براتون داستانی رو بگم از رفتارهای بدی که با افراد خانواده و مخصوصاً پدرم داشتم.
چهار سال قبل زندگی لوکسی داشتیم (مایه دار بودیم)
بعد از یک سری اتفاقات ورشکست شدیم
بعد از اون تمام اموال مون مصادره شد. تمامشون؛ خونه ماشین طلا و...
چند روز میرفتیم خونه فامیلها...
رفتار همه با ما عوض شده بود
یه کارایی میکردن که ما فکر میکردیم که میگن مزاحمین!
بعد از دو ماه رفتیم یه خونه تو کرمان گرفتیم.
چون اونجا هم چندتا از دوستان و آشنایان بودند.
وقتی من میدیدم این اتفاقات رو خیلی زجر میکشیدم ، اعصابم کلا خراب بود.
خونه که میرفتم با همه جنگ و دعوا داشتم و همیشه هم حرصم رو سر بابام خالی میکردم.
بابام هیچی نمیگفت
مامانم خیلی دلخور و ناراحت میشد و باهم جر و بحث میکرد.
میگفت حق نداری این حرفا رو به بابات بزنی ....
یه روز بابام داخل اتاق نشسته بود همراه مامانم منم رفتم گوشیمو به شارژ بزنم که صداشون رو شنیدم
بابام میگفت قلبم خیلی درد میکنه
مامانم بهش جواب داد که حرف های منصور رو به دل نگیر!
بابام گفت تا وقتی کارت بانکی رو میدادم بهش خوب قربون صدقه میرفت اما الان بهم چه حرفهایی رو که تحویل نمیده!!
منم حقیقتاً دلم خیلی سوخت اما روی معذرت خواهی نداشتم.
با این حال فرداش رفتم گفتم بابا خیلی ببخشید من زیاد بهتون بی احترامی کردم.
گفت زندگی چرخ و فلکی ست که ما داخل اونیم یه روز اوج میگیریم، مغرور میشیم و کبر و غرور داریم اما وقتی پایین میاییم حسرت اون بالا رو داریم...
بعد چند وقت باز من بودم و همون رفتارهای بدی که داشتم.
خلاصه بعد از چهار سال وضعیت مالیمون از قبل هم بهتر شد
بابام گفت تو خیلی عذابم دادی. شبها نمیتونستم بخوابم از فکر حرفهات. حالا که میبینی بعد از چهار سال دوباره رو پای خودم ایستادم باز قربون صدقم میری!
بابام گفت تو اگه پشت من میایستادی من الان اینقد پیر و افتاده نمیشدم.
خیلی شرمنده شدم پیش پدر و مادرم.
الان وقتی به رفتارهایی که داشتم، فکر میکنم خیلی عذاب وجدان دارم...
من دو تا آرزو دارم
یکی اینکه همه رفتارهام زشتم رو فراموش کنند و یکی دیگه اینکه کاش میشد به گذشته برگردم.
حالا هر کاری میکنم که بابام خوشحال بشه
تمام خواسته هایی که داره رو انجام میدم
ولی همونطور که مامانبزرگم همیشه میگه میدونم جای زخم زبون هیچ وقت خوب نمیشه.
خواستم این موضوع رو با شما دوستان ارجمند به صورت خلاصه در میون بذارم
اینو بدونین که بهترین دوستانی که دارین پدر و مادرهاتون هستن.
همیشه بهشون احترام بذارین
دنیا هیچ وقت همین جوری نمیمونه هیچ وقت.
ممنونیم از متن #ارسالی محمد منصور. امیدواریم که پدر و مادرش در سلامت کامل باشن و ایشون هم بتونه گذشته خودش رو جبران کنه.❤️🌸
🎼عمر با غفلت گذشت و ..
|⇦•نجوا با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ وداع با ماه شعبان المعظم به امید شفایِ همۀ مریضان خصوصاً بیماران مبتلا به #ویروس_کرونا با نوایِ گرم حاج مهدی رسولی•✾
عمر با غفلت گذشت و صرف قیل و قال شد
روسیاهی قسمتِ این عبدِ بد اقبال شد
اعتقادم پیشِ رنگ دارِ دنیا رنگ باخت
بنده ات تطمیع شد ، غافل شد و اغفال شد
ماه شعبان دست من کوتاه ماند از دامنت
ماه شعبان قسمتم یک مُشت سیبِ کال شد
در صدایم جوهره باقی نمانده ای خدا
بد زبانی ام سبب شد که زبانم لال شد
قلب من گر چه به دست اشک هایم فتح شد
با نگاهِ سوی نامحرم ، ز نو اشغال شد
کاشکی گویند روز اول ماه خدا
رویِ ماه یوسف زهرا هم استهلال شد
سلام آقا .. سلام صاحب خونه .. آقا دستِ مارم بگیر آقا .. امام رضا فرمودن تو مدینه وقتی شبِ اول ماه مادر میومد برا استهلالِ ماه بالایِ بلندی ، دیگه کسی از تو مردم مدینه نمی تونست ماه رو ببینه ، چون نورِ مادرِ ما غلبه میکرد بر نورِ ماه .. میگه تا مادر نگاه میکردن ماه رو میدیدن آروم که تشریف می آوردن همه تازه چشمشون به ماه تو آسمان می افتاد .. مرحوم صدوق آوردن این روایت رو ، عرض کردن به امام صادق چرا به مادر شما میفرمودن منصوره ؟ صدا زد نورِ مادرِ ما عجیب بوده روزی سه مرتبه تو خانۀ امیرالمومنین نورِ مادرِ ما می تابید .. (فهمیدی چی می خوام بگم؟) این شبایِ آخر می گفت ؛ نورِ خونۀ علی .. چراغِ خونۀ علی .. فاطمه جان .. حالا یه جمله بگم شبِ اول ماه .. :*
با لب خشکیده ام دادم سلامی بر حسین
باز هم با روضه اش از روزه استقبال شد
مادری قامت خمیده اشک هایم را خرید
دستگیرم روضه خوان روضۀ گودال شد
شاعر : محسن حنیفی
در عهد موسی علیه السلام خانواده ای بی نهایت فقیر که متشکل از یک زن و شوهرش بود، زندگی می کردند.
سال ها بود که با فقری بی امان دست و پنجه نرم می کردند. با وجود سختی ها و تلخی های زندگی، صبر داشتند. شبی از شب ها در حالی که زن و شوهر بر رخت خواب دراز کشیده بودند، فکری به ذهن زن رسید. زن گفت: مگر موسی علیه السلام پیامبر خدا نیست؟
شوهرش گفت: بله.
زن: چرا نرویم نزد او و از سختی های زندگی برایش نگوییم. و از او بخواهیم که حال ما را برای خداوند متعال باز گوید و از او بخواهد که در زندگی مان گشایشی بیاورد.
بلکه ادامه زندگی مان با خوشی و در رفاه سپری شود.
شوهر گفت: بسیار عالی است.
صبح اول وقت رفتند به محضر حضرت موسی علیه السلام و از سختی های زندگی شان گفتند.
موسی علیه السلام به ملاقات پروردگار رفت و حال آن خانواده فقیر و نیازمند را بازگو کرد. خداوند سمیع و علیم است و از ذره ذره کائنات با خبر است.
خداوند متعال به موسی علیه السلام گفت: به آن ها بگو از فضل خودم آن ها را ثروتمند می کنم البته تا یک سال. پس از گذشت یک سال دو باره به حالت اول باز گردانده می شوند. حضرت موسی علیه السلام پیام خداوند متعال را به آن ها رساند. زن و مرد بسیار خوشحال شدند. رزق و روزی فراوان از راه رسید. زود ثروتمند شدند. با گذشت زمان زندگی شان از این رو به آن رو شد.
باری زن به شوهرش گفت: ای مرد این را می دانی که قراره یک سال از این سفره الهی استفاده بکنیم. پس از یک سال همان آش و همان کاسه؛ دو باره فقر و نداری به سراغمان می آید.
شوهر گفت: بله. چاره چیست؟
زن گفت: بیاییم این ثروت را در راه خیر استفاده کنیم و به بندگان خدا نفعی برسانیم. اگر برای مردم خدمت کنیم، وقتی که فقر به سراغمان آمد، نیکی ما را بیاد می آورند و نمی گذارند که ما فقیر باشیم.
شوهر گفت: درست گفتی.
فعالیت های خیریه شان شروع شد. سر دو راهی، خانه ای برای استراحت مسافرین ساختند. از هر طرف خانه خود، درهایی به راه های عمومی باز کردند. هفت راه بودند. بنابر این هفت در باز کردند. هر کسی که از این راه ها می آمد و می رفت از او استقبال می کردند و به او غذا می دادند. در بیست و چهار ساعت دیگشان روی آتش بود. کار آن ها نیکی کردن به مردم بود.
حضرت موسی علیه السلام از دور زندگی شان را زیر نظر داشت.
یک سال گذشت و خبری از فقر نبود. زن و شوهر همچنان مشغول غذا دادن به مردم بود. آن ها چنان غرق در خدمت رسانی بودند که مهلت یک ساله را فراموش کردند. آن سال گذشت و سال جدید از راه رسید؛ اما همچنان رزق و روزی بر آن ها می ریخت. موسی علیه السلام تعجب کرد و از خداوند متعال راز این ماجرا را پرسید. خداوند به موسی گفت: یک دری از درهای رزقم را برای آن ها گشودم؛ اما آن ها هفت در گشوده اند و به بندگانم غذا می دهند. ای موسی شرمم آمد از اینکه در را بر آن ها ببندم. چطور بنده ام از من بخشنده تر باشد.
ببخشید تا ببخشد خدای بخشنده