#مردی_در_آینه
#قسمت_بيست_دوم: خداحافظ توماس
چراغ رو هم روشن نکردم ... فضاي خونه از نور بيرون، اونقدر روشن بود که بتونم جلوي پام رو ببينم ... کتم رو پرت کردم يه گوشه و ... بدون عوض کردن لباسم ... همون طوري روي تخت ولو شدم ...
چقدر همه جا ساکت بود ...
موبايلم رو از توي جيب شلوارم در آوردم ... براي چند لحظه به صفحه اش خيره شدم ... ساعت 10:26 شب ...
بوق هاي آزاد ....و بعد تلفنش رو خاموش کرد ... چقدر خونه بدون آنجلا ساکت بود ... انگار يه چيز بزرگي کم داشت ... دقيقا از روزي که برگشتم ... و اون، با گذاشتن يه يادداشت ساده ... به زندگي چند ساله مون خاتمه داده بود ...
"ديگه نمي تونم اين وضع رو تحمل کنم ... دنبالم نگرد ... خداحافظ توماس" ...
چشم هام رو بستم هر چند با همه وجود دلم مي خواست برم بار ... يا حتي شده چند تا بطري از مغازه بخرم ... اما رئيس تهديدم کرد اگر يه بار ديگه توي اون وضع پام رو بزارم توي اداره ... معلق ميشم ... و دوباره بايد برم پيش روان شناس پليس ... براي من دومي از اولي هم وحشتناک تر بود ...
يه ساعت ديگه هم توي همون وضع ... مغزم بيخيال نمي شد ... هنوز داشت روي تمام حرف ها و اتفاقات اون روز کار مي کرد ... بدجور کلافه شده بودم ...
- تو يه عوضي هستي توماس ... يه عوضي تمام عيار ...
عوضي صفت پدرم بود ... کلمه اي که سال ها به جاي کلمه پدر، ازش استفاده مي کردم ... خودخواه ... مستبد ... خودراي ... ديکتاتور ... عوضي ...
هيچ وقت باهام مثل بچه اش برخورد نکرد ... هميشه واسش يه زيردست بودم ... زيردستي که چون کوچک تر و ضعيف تر بود، حق کوچک ترين اظهار نظري رو نداشت ... هميشه بايد توي هر چيزي فقط اطاعت مي کرد ...
- بله قربان ...
و اين دو کلمه، تنها کلماتي بود که سال ها در جواب تک تک فرمان هاش از دهنم خارج مي شد ... بله قربان ...
امشب، کوين اين کلمه رو توي روي خودم بهم گفت ... عوضي ...
حداقل ... من هنوز از اون بهتر بودم ... هيچ وقت، هيچ کس جرات نکرد اين رو توي صورتش بهش بگه ... اونقدر از اون بهتر بودم که آنجلا ... زماني ولم کرد که پاي يه بچه وسط نبود ... نه مثل مادرم که با وجود داشتن من ... بدون بچه اش از اون خونه فرار کرد ...
باورم نمي شد ... ديگه کار از مرور حوادث اون روز و قتل کريس تادئو گذشته بود ... مغزم داشت خاطرات کودکيم رو هم مرور مي کرد ...
موبايلم بي وقفه زنگ مي زد ... صداش بدجور توي گوشم مي پيچيد ... و يکي پشت سر هم تکانم مي داد ... چشم هام باز نمي شد ...
اين بار به جاي سلول ... گوشه خيابون کنار سطل هاي آشغال افتاده بودم ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🤔 حجاب مهمتره یا نماز ⁉️
مطمئنا نماز.☝️
پس چرا نماز در سطح جامعه اجباری نیست؟ مگر ارزشش بالاتر از حجاب نیست؟😳
بله ارزش نماز بالاتره👌
ولی☝️
فردیه√
اما حجاب عمومیه☝️
پس به حجاب سعی کنید که به عنوان یک کار ارزشی نگاه نکنید.⛔️
حجاب برای این است که
⬅️ جامعه امنیت داشته باشه
پس باید الزامی باشه.☝️☺️
چون عمومیه ولی نماز فردی هست
حتی اگر ما یک کشور مسلمان نبودیم. باز هم باید حجاب در کشورمان الزامی می بود و هرکس با هر تفکری باید به آن عمل کند.☺️ چون نفعش به همه میرسه.
💕❤️💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
❣✨﷽✨
✍يك كسى يك سيب برداشت و گفت من با اين سيب آبروى امام صادق(ع) را میريزم. گفتند: چه كار میکنى؟ گفت: من میگويم اى امام صادق! این رزق من هست يا نه؟ اگر گفت رزقت هست، لگد میکنم. اگر گفت رزقت نيست، میخورم. هرچه امام گفت، من ضدش را انجام میدهم. آن وقت آبروى امام میريزد و امام رسوا میشود. گفتند: باشد. سيب را برد پهلوى امام صادق و گفت: آقا اين رزق من هست يا نه؟ امام به سيب نگاه كرد و يك خورده هم به قيافه ايشان نگاه كرد. نگاه به سيب، نگاه به قيافه. بعد فرمود: اگر از گلويت پايين رفت، معلوم میشود كه رزقت بوده است.
اين در فكر بود كه چه كار كند؟ يعنى گاهى وقت ها حرص میزند و پول هم جمع میکند، اما از گلويش پايين نمیرود. رزقش نيست. رزق اين نيست كه آدم دارد. داشته ها رزق نيست. كاميابى ها رزق است. خيلى ها دارند و كامياب نيستند، خيلى ها ندارند و كامياب هستند. و لذا شما بگو: خدايا يك همسر خوب به من بده! نگو خدايا پولم بده، كه همسر خوب پيدا بشود. خوب! به خدا بر میخورد. چون خيلى ها هستند بدون پول همسر خوب گيرشان مى آيد، خيلى ها بهترين جهازيه را درست میکنند، بهترين خانه ها را هم میسازند، همسر خوب گيرشان نمی آيد.
حديث داريم كه براى خدا تكليف روشن نكنيد، كه خدايا پولم بده كه بروم مكه! به توچه؟ بگو: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَام» خدايا حج میخواهم بروم. خيلى ها بى پول مكه رفتند و خيلى پولدارها مكه نرفتند.
حديث داريم چيزى را كه از خدا میخواهيد، واسطه اش را از خدا نخواهيد. بگو خدايا به من خوشى بده! نگو خانه ام بده كه خوش باشم. چون خانه را به تو میدهد و هر روز يك گوشه اش خراب میشود، و يا همسايه بد گيرت ميايد. ما بايد بندگى كنيم، خدا خدايى كند. گير ما يك چيز است و آن اينكه بندگى خودمان را فراموش میکنيم، و خدايى را ياد خدا میدهيم.
میگوييم ببين! حواست را جمع كن، هرچه من میگويم گوش بده، اگر میخواهى خداى خوبى باشى ! همچين كن، بعد همچين كن، بعد همچين كن ... بندگى خودمان را فراموش میکنيم، خدايى را ياد خدا میدهيم.
خدا میگويد: اينرا ببين! بندگى خودش را بلد نيست، دارد خدايى را ياد من میدهد. حديث داريم كه ابزار را از خدا نخواهيد. خودش را از خدا بخواهيد. خدايا يك همسر به من بده كه دوستش داشته باشم. نگو: خدايا خوشگل ترين دخترها زن من باشد. يك وقت میبينى خوشگل ترين دخترها زنت شد، اما صد عيب دارد. يا حوادثى پيش مى آيد كه با اينكه زيباست، زندگى ات شيرين نيست.
#استاد_قرائتی
💕❤️💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎀به کوری همه ی عشق های پوشالی
🎈تلافی همه ی تیــــــتر های جنجالی
🎀نشـسته ام بنویسم بنام نامی عشق
🎈امـــام خامنه ای مد ظله العالی
🌺 شهيدی که دور مادرش میچرخید و میگفت: حلالم کن...
توی آشپزخونه غرقِ حال و هوایِ خودم، مشغول کار بودم که محمد رضا با صدای بلند گفت: مادر! ... نگاهکردم و دیدم دم درِ ورودی ایستاده، اومد توی آشپزخونه و شروعکرد به چرخیدن دورِمن وگفت: مادر حلالم کن ... مادر حلالم کن...گفتم: آخه چکار کردی که حلالت کنم؟گفت: وقتی اومدم، صداتون کردم اما متوجه نشدین. بعد با صدای بلند صداتون کردم، حلالمکنید اگه صدایم رو براتون بلندکردم.
🌹خاطرهای از زندگی سردار شهید محمدرضا عقیقی
📚منبع: کتاب همسفر تا بهشت۱ ، صفحه ۹۴
#شهیدعقیقی
#احترام_به_مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹میلاد مادر خوبیها
❤️بـانوی دو عالم
🌹حضرت زهرای مرضیه (س)
❤️و روز بزرگداشت مقام مادر
🌹و زن را به همه مادران
❤️و زنان و دختران سرزمینم
🌹تبریک عرض میکنم
❤️ #پیشاپیش_روز_مادر_مبارک ❤️
💕❤️💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🌸 ساکش را بست برای رفتن به سوریه... دم رفتن اسم دختر هنوز به دنیا نیامدهاش را هم انتخاب کرد؛ رقیّه.
🔸 خیلی دلش میخواست دخترش را ببیند امّا پای ماندن نداشت. همسر و مادر و پدر و الیاس خردسالش را
به خدا سپرد و راهی میدان نبرد شد.
🔻 مرتضی غفوری؛ اهل سرزمین افغانستان، متولد ۱۳۶۸
پای حرفهای همسر شهید، با زنی روبرو شدیم که در این مدّت نه چندان زیاد زندگیش ماجراهای زیادی را تجربه کرده است... از اضطراب انتظار گرفته تا انتظار وداع ... و از بزرگ کردن یادگارهای شهید تا روایتگری
یادها و خاطرهها.
💥 این روایت ازآسمان با عنوان رقیه بابا ندیده را جمعه ۱۰ بهمن ساعت ۱۶:۵۰ از شبکه دو تماشا کنید.
#شهید_مرتضی_غفوری
❣ #سلام_امام_زمانم❣
صبحتـون زيبـا آقای من
روزتـون پـر از لبخند
دلتون لبريز از شادی مومنان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹تعجیل در فرج #پنج صلوات🌹
📷 تصویری کمتر دیده شده و غم انگیز از در آغوش گرفتن بقایای پیکر شهید مدافع حرم فاطمیون "اکبر امیری" توسط مادر پس از تحمل سالها دوری…
▪️تاریخ ثبت تصویر: (۹۷/۸/۳۰)
#شهدای_فاطمیون
#شهدای_بصری_الحریر
#روز_زن
#مهرمادر
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام علی علیهالسلام فرمودند:
خيرى كه به دنبال آن آتش باشد، خير نيست و شرى كه به دنبال آن بهشت باشد، شر نيست. هر نعمتى جز بهشت ناچيز است و هر بلايى جز آتش، سلامتى.✨
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄