#مردی_در_آینه
#قسمت_نود_سه: جانشین
کم کم صداي اذان به گوش مي رسيد ... هر چند از دور پخش مي شد و هنوز از ما فاصله داشت ...
- اگه اشکالي نداره مي تونم شغل شما رو بدونم؟ ...
- يه کارآگاه پليسم ... از بخش جنايي ...
چهره اش جدي شد ... براي يه لحظه ترسيدم ... ' نکنه من رو نيروي نظامي ببينه؟ ' ...
نگاهش برگشت توي آينه وسط ...
- احيانا ايشون همون کارآگاهي نيستن که ...
و دنيل با سر، جوابش رو تاييد کرد ...
ديگه نزديک بود چشم ها به دو دو کردن بيوفته ... نکنه دنيل بهش گفته باشه که من چقدر اونها رو اذيت کردم ... و حالا هم من رو آورده باشن که ...
با لبخند آرامي بهم نگاه کرد ... نفسي که توي سينه ام حبس شده بود با ديدن نگاهش آرام شد ...
- الله اکبر ... قرار بود کريس روي اين صندلي نشسته باشه ... اما حالا خدا اون کسي رو مهمان ما کرده که ...
نفسش گرفته و سنگين شد ... و ادامه جمله اش پشت افکارش باقي موند ...
- شما، اون رو هم مي شناختيد؟ ...
- به واسطه دنيل، بله ... يه چند باري توي نت با هم، هم صحبت شده بوديم ... نوجوان خاصي بود ... وقتي اون خبر دردناک رو شنيدم واقعا ناراحت شدم ... خيلي دلم مي خواست از نزديک ببينمش ...
و پيچيد توي يه خيابون عريض ...
- نشد ميزبان خودش باشيم ... ان شاء الله ميزبان خوبي واسه جانشينش باشيم ...
چه عبارت عجيبي ... من به جاي اون اومده بودم و جانشينش بودم ... از طرفي روي صندلي اون نشسته بودم و جانشينش بودم ... مرتضي ظرافت کلام زيبايي داشت ...
يه گوشه پارک کرد ... مسجد، سمت ديگه خيابون بود ... يه خيابون عريض تمييز، که دو طرفش مغازه بود ... با گل کاري و گياه هايي که وسطش کاشته بودن ... با محيط نسبتا آرام ...
از ماشين خارج شدم و ورود اونها رو نگاه کردم ... اون در بزرگ با کاشي کاري هاي جالب ... نور سبز و زردي که روي اونها افتاده بود ... در فضاي نيمه تاريک آسمان واقعا منظره زيبايي بود ...
چند پله مي خورد و از دور نمای اندکی از حوض وسط حياطش ديده مي شد ...
افرادي پراکنده از سنين مختلف با سرعت وارد مسجد مي شدن ... و يه عده بي خيال و بي توجه از کنارش عبور می کردن ... مغازه دارهاي اطراف هنوز توي مغازه هاشون بودن ... و يکي که مغازه اش رو همون طور رها کرد و وارد مسجد شد ...
مغازه اش چند قدم پايين تر بود ... اما به نظر مي اومد کسي توش مراقب نيست ...
از کنار ماشين راه افتادم و رفتم پايين تر ... و از همون فاصله توي مغازه رو نگاه کردم ... کسي توش نبود ... همونطوري باز رهاش کرده بود و رفته بود ...
توي پرواز استانبول ـ تهران، حجاب گرفتن خانم ها رو ديده بودم اما واسم عجيب نبود ... زياد شنيده بودم که زن هاي ايراني مجبورن به خاطر قانون به اجبار روسري سر کنن ... اما اين يکي واقعا عجيب بود ...
کمي بالا و پايين خيابون رو نگاه کردم ... گفتم شايد به کسي سپرده و هر لحظه است که اون بياد ... اما هيچ کسي نبود ...
چند نفر وارد مغازه شدن ... به اطراف نگاه کردن و بعد که ديدن نيست بدون برداشتن چيزي خارج شدن ... کنجکاوي نگذاشت اونجا بمونم و از عرض خيابون رفتم سمت ديگه ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
سخنش با تو:
هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد.
و هرجوانی که نماز اول وقت را در حدتوان شروع کند،
اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم حسین( علیه السلام) خواهم کرد واورا دعا می کنم.
باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد.
"شهیدحسین محرابی"
#سلام_ودرود_برشهیدان
💕🧡💕
⚠️ #تلنگرانه
ﺑﻌﻀﯽﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ...
ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎشه، کافیه.
نماز هم نخوندی نخون...
روزه نگرفتی نگیر.
به نامحرم نگاه کردی اشکال نداره و.........
فقط سعی کن دلت پاک باشه...
ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ :👇
✅ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﺁﻣﻨﻮﺍ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ :
[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ]
🔸ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ
ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ.
ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
🌹ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ🌹
اللﮩـم_عجل_لولیڪ_الفرج🌸
#تلنگر
#ماه_رجب
💕🧡💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🕊 دلم کمے آرامش میخواهدکمےاستراحت.
دلم از این پرچم هاۍ سه رنگ مےخواهد،
سبز و سفید و قرمز، بکشند روۍ پیکرم و بنویسند #علےشهیدمدافعحرم
💌 دلنوشته پیامکے شهید
مدافع حرم اهل البیت، #علے_سیفے ، چند روز قبل از شهادت براۍ خانواده اش
💕💚💕
#مردی_در_آینه
#قسمت_نود_چهار: سرزمین عجایب
وارد مغازه شدم و دقيق اطراف رو گشتم ... هر طرف رو که نگاه مي کردم اثري از دوربين مدار بسته نبود ... لباس هايي رو که آويزون کرده بود رو کمي دست زدم و جا به جا کردم ... با خودم گفتم شايد دوربين رو اون پشت حائل کرده اما اونجا هم چيزي نبود ...
بيخيال شدم و چند قدم اومدم عقب تر ... واقعا عجيب بود ... يعني اينقدر پول دار بود که نگران نبود کسي ازش دزدي کنه؟ ...
بعد از پرسيدن اين سوال از خودم، واقعا حس حماقت کردم ... اين قانون ثروته ... هر چي بيشتر داشته باشي ... حرص و طمعت براي داشتن بيشتر ميشه چون طعم قدرت رو حس کردي ... افراد کمي از اين قانون مستثني هستن به حدي که ميشه اصلا حساب شون نکرد ...
دستم رو آوردم بالا و ناخودآگاه پشت گردنم رو خواروندم ... اين عادتم بود وقتي خيلي گيج مي شدم بي اختيار دستم مي اومد پشت سرم ...
توي همين حال بودم که حس کردم يکي از پشت بهم نزديک شد و شروع به صحبت کرد ... چرخيدم سمتش ... صاحب مغازه بود ...
با ديدنش فهميدم نماز تموم شده و به زودي دنيل و بقيه هم از مسجد میان بيرون ...
هنوز داشت با من حرف مي زد ... و من در عین گیج بودن اصلا نمي فهميدم چي داره ميگه ...
- ببخشيد ... نمي فهمم چي ميگي ...
و از در خارج شدم ... مي دونستم شايد اونم مفهوم جمله من رو نفهمه اما سکوت در برابر جملاتش درست نبود ... حداقل فهميد هم زبان نیستیم ...
هنوز به مسجد نرسيده، دنيل و بقيه هم اومدن بيرون ... تا چشم مرتضي بهم افتاد با لبخند اومد سمتم ...
- خسته که نشديد؟ ...
با لبخند سري تکان و دادم با هيجان رفتم سمت دنيل ... و خيلي آروم در گوشش گفتم ...
- يه چيزي بگم باورت نيمشه ... چند متر پايين تر، يه نفر مغازه اش رو ول کرده بود رفته بود ... همين طوري، بدون اينکه کسي مراقبش باشه ...
براي اون هم جالب بود ... چیزی نگفت اما تعجب زیادی هم نکرد ... حداقل، نه به اندازه من ... حس آلیس رو داشتم وسط سرزمین عجایب ...
به هتل که رسيديم من خيلي خسته بودم ... حس شام خوردن نداشتم ... علي رغم اصرار زياد دنيل و مرتضي، مستقيم رفتم توي اتاق ... لباسم رو عوض کردم و دراز کشيدم ... ديگه نمي تونستم چشم هام رو باز نگهدارم ... عادت روی تخت خوابیدن، عادت بدی بود ... ميشه گفت تمام طول پرواز، به ندرت تونسته بودم چند دقيقه اي چشم هام رو ببندم ...
ساعت حدودا 4:30 صبح به وقت تهران ... مغزم فرمان بيدار باش صادر کرد ... هنوز بدن و سرم خسته بود ... اما خواب عميق و طولاني با من بيگانه بود ...
مرتضي گوشه ديگه اتاق ايستاده بود و نماز مي خوند ... صداش بلند بود اما نه به حدي که کسي رو بيدار کنه ... همون طور دراز کشيده محو نماز خوندنش شدم ... تا به حال نماز خوندن يه مسلمان رو از اين فاصله نزديک نديده بودم ...
شلوار کرم روشن ... پيراهن سفيد يقه ايستاده ... و اون پارچه شنل مانندي که روي شونه اش مي انداخت ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
◈
✍ #سخــــن_بـــــــــزرگان
عـــلامـــــہ طــباطـــبایی(ره):🌿
#وضــــــو نـــــور استـــــ بســمالله هـــــم نــــــور
و اگـــــر بســم الله گـــــفتـــــہ نشــــــود اثــــــر
مخـــــصوص آن نـــــور را نخـــــواهد داشتـــــ
هـــــر ڪارے مــــــثل خــــــوردن و آشامیـــــدن
و... اگـــــر بـــــا #نــــــام خـــــداے مـــــتعال انـــــجام
پذیـــــرد اثـــــر معــــنوے در انـــــسان بـــــہ جـــــا
خــــــــواهد گـــذاشتــــــــــ.
💕💚💕
▫️استاد فاطمی نیا:
✍ مولوي آورده كه فردي“ياربّ”مي گفت.
شيطان بر او ظاهر مي شود ومي گويد:
تابه حال اين همه“ياربّ”گفتی،چه فايده داشت!؟
مرد دلش شکست واز دعامنصرف شد وخوابيد.
شب كسي به خواب او آمد و گفت چرا ديگر “ياربّ”نمي گويي!؟
جواب داد:چون جوابي نمي شنوم و مي ترسم از درگاه خدا مردود باشم ،پس چرا دعا بكنم!؟
گفت:خدا مرا فرستاده است تابه تو بگويم اين “ياربّ”گفتن هایت همان لبّيك وجواب ماست!
🔸يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به درگاهش بلندشود ،اصلا نمي گذارد“ياربّ” بگوييم!
#ماه_رجب
📖 نکته ها از ناگفته ها ص۴۹
💕💛💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم رهبر معظم انقلاب به مناسبت #روز_درختکاری و هفته منابع طبیعی😍
#درخت_برای_زندگی
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨ حضرت محمد صلىاللّٰهعليهوآلهوسلم فرمودند:
اى على! از ارجمندى مؤمن در نزد خدا اين است كه برايش وقت مرگ، معيّن نفرموده است، تا زمانى كه قصد شرّى كند. آن گاه خداوند جانش را بستاند.✨
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
#سلام_امام_زمانم❤️
میدانم که صبحی زیبا
خورشید رویتان میدرخشد
و من شادمانه تر از هر روز
سلام خواهم کرد...
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِي❤️
#شرمنده_ایم_مولا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
مداحی آنلاین - جمعه هایی که نبودید به تفریح زدیم - صابر خراسانی.mp3
6.38M
⏯ #شعرخوانی ویژه #امام_زمان(عج)
🍃جمعه هايي که نبوديد به تفريح زديم
🍃ما فقط در غم هجران تو تسبيح زديم
🎤 #صابر_خراسانی
👌بسیار دلنشین
💔 #جمعه_های_دلتنگی
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠موقعى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله سربازان اسلام را آماده جنگ تبوك مى ساخت ، يكى از بزرگان بنى سلمه به نام جد بن قيس كه ايمان كامل نداشت ، محضر پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد:
اگر اجازه دهى من در اين ميدان جنگ ، حاضر نشوم و مرا گرفتار گناه مساز! زيرا من علاقه شديد به زنان دارم ، چنانچه چشمم به دختران رومى بيفتد ممكن است فريفته آنها شده دل از دست بدهم و نتوانم بجنگم و گرفتار گناه شوم . رسول خدا صلى الله عليه و آله به او اجازه داد.
در اين وقت آيه نازل شد؛ (بعضى از آنها مى گويند: به ما اجازه ده در اين جهاد شركت نكنيم و ما را به گناه گرفتار مساز، آگاه باشيد كه آنان - به واسطه بهانه جويى غلط - هم اكنون در ميان فتنه و گناه افتاده اند و جهنم گرداگرد كافران را احاطه كرده است .) (2) توبه : آيه 49. خداوند با اين آيه عمل آن شخصى را محكوم كرد.
👈آنگاه حضرت رو به طايفه بنى سليم نمود و فرمود:بزرگ شما كيست ؟ در پاسخ گفتند:جدبن قيس ، لكن او آدم بخيل و ترسويى است .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:درد بخل بدترين دردهاست .
⬅️سپس فرمود:بزرگ شما آن جوان سفيدرو، بشر بن براء، است كه مردى سخاوتمند و گشاده روى است.
📚بحارالانوار : ج 21، ص 193.
امام کاظم علیه السّلام و رسیدگی به امور مردم- دکتر رفیعی.mp3
8.97M
🔖منبر کامل🔖
#امام_کاظم علیه السلام
#استاد_رفیعی
💠امام کاظم علیه السلام و رسیدگی به امور مردم
✍ امام کاظم علیه السلام
#امام_موسی_بن_جعفر علیه السلام
4_5839435628676122220.mp3
13.32M
🔖منبر کامل🔖
#امام_کاظم علیه السلام
#استاد_رفیعی
💠گره گشایی از مشکلات مردم در سیره و زندگانی امام کاظم علیه السلام
#امام_موسی_بن_جعفر علیه السلام
🕌مسجد اعظم قم
◀️مقداری کیفیت صدا نامناسب است
سیره امام کاظم .mp3
17.28M
🔖منبر کامل🔖
#امام_کاظم علیه السلام
#استاد_رفیعی
💠سیری در زندگانی نورانی امام کاظم علیه السلام
🔻مصادیق و نمونه های تبلیغ عملی در سیره امام کاظم علیه السلام 🔻
#امام_موسی_بن_جعفر علیه السلام
🕌بیت آیت الله العظمی بروجردی
‼️وظیفه نمازگزار هنگام شک مبطل
🔷س 5308: اگر هنگام نماز یکی از شک هایی که نماز را باطل می کند، برای کسی پیش آید آیا می تواند در همان لحظه نماز را رها کند؟
✅ج: بنابر احتیاط نمی تواند بلافاصله نماز را رها کند بلکه باید قدری فکر کند تا شک پابرجا شود (یعنی یقین یا گمان به یک طرف پیدا نکند) و آنگاه رها کردن نماز مانعی ندارد.
📕منبع: leader.ir
128_2555.mp3
844.2K
🔖منبر کوتاه🔖
#امام_کاظم علیه السلام
#استاد_انصاریان
💠تواضع امام کاظم علیه السلام
✍ تواضع و فروتنی امام کاظم علیه السلام
#امام_موسی_بن_جعفر علیه السلام
مداحی آنلاین - ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺮﺍی ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ - محمود کریمی.mp3
5.29M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🍃ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺮﺍی ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
🍃 ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻪ ﻭﻋﺪه ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
🎤حاج #محمود_کریمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا در دولت روحانی احساس عقبگرد میکنیم ؟!
⭕️ انجام همزمان وزارت و تجارت برخی از وزرای دولت روحانی!
⭕️ بخشی از سخنرانی حمید رسایی در برنامه دولت جوان حزب اللهی به همت بسیج دانشجویی دانشگاه شاهد
#تعارض_منافع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آقای رئیسی شما به چه اجازهای زیر برف و بوران به مشکلات مردم رسیدگی میکنید؟
⭕️ مگه قرار نبود دیوار بکشید؟ چرا هیچکس چتر براتون نگرفته؟