فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 ۴۵ ثانیه با شاهکار دیپلماسی ایرانی!
⭕️ در این ویدئوی کوتاه، نتایج مذاکرات برجامی را از زبان جناب #ظریف بشنوید. دوستان! بزرگواران! خوب دقت کنید وزیر خارجه -که ظاهراً صحبت از ریاستجمهوریاش هم میشود-نتایج مثبت برجام را چه میداند!
1️⃣ ایشان اولین نتیجه را شکستن تابوی مذاکره با آمریکا میداند -که از قضا- همه این نیت جناب ظریف را میدانستند و صرفاً نکتهاش اعتراف صریح به آن بود و چندان کسی را متعجب نکرد.
🔹ولی دو نتیجه دیگر واقعاً شاهکار است. شاهکار دیپلماسی ایرانی است! این دو نتیجه چه باشد خوب است؟
2️⃣ اجرای توافق از طرف ما و تأیید آژانس مبنی بر کاهش فعالیتهای هستهای ما
3️⃣ عمل نکردن آمریکا به وعدههایش
🔸خوب دقت کردید؟ وزیر امور خارجه رو به دوربین، همهی آنچه را که ما در برجام از دست دادیم و همۀ آنچه نتوانستیم بهدست بیاوریم را به عنوان دستاورد برجام به ما قالب میکند و در نهایت نتیجه میگیرد ما ناکام نشدیم!
🔹ببینید چگونه مسئول ردهبالای مملکت میخواهد کلاغ را رنگ کند و به عنوان قناری به ملت قالب کند.
مداحی آنلاین - به به از این حُسن خداوندی - بنی فاطمه.mp3
4.04M
🌸 #میلاد_امام_سجاد(ع)
💐به به از این حُسن خداوندی
💐جانم چه بابایی چه فرزندی
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👏 #سرود
Yaghoot 159.mp3
2.78M
🍃🌷دعای عهد🌷🍃
با امام زمان علیه السلام عهد ببندیم..
زیارتجامعهکبیره۩سماواتی.mp3
13.54M
.:
ا💠۩﷽۩💠ا
📖 زیارت جامعه کبیره
گنجینه معرفت ائمه معصومین (ع) که از امام هادی (ع) به شیعیان رسیده است
🎙 با صدای حاج مهدی سماواتی
مداحی آنلاین - به به از این حُسن خداوندی - بنی فاطمه.mp3
4.04M
🌸 #میلاد_امام_سجاد(ع)
💐به به از این حُسن خداوندی
💐جانم چه بابایی چه فرزندی
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👏 #سرود
@qome_ziba.mp3
6.58M
🌸 میلاد امام سجاد(ع)🎊
💐یه دعا سر سجاده ی نمازت برای ما کن یا زین العابدین
💐حاجت حاجتمندهارو خودت روا کن یا زین العابدین
🎤 با نوای:سید رضا نریمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویژهی میلاد امام سجاد علیهالسلام
🔰 #حاج_مهدی_رسولی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیشرفت کشور از نگاه دکتر جلیلی و روحانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزی بیحساب
👤 کربلایی سیدرضا نریمانی
ویرانه ی غم به یادش آباد شده
مرغ دل ما از قفس آزاد شده
عطر سحر صحیفه اش می آید
میلاد گل حضرت سجاد(ع) شده
#میلاد_امام_سجاد(ع)🌟🌺
#مبارڪـباد🌟🌺
Hadise Kesa Farahmand_0.mp3
3.59M
🍃🌹
🌹 صوتی حدیث کسا
👤باصدای استاد فرهمند
Mirdamad_Babolharam_Net.mp3
4.87M
|⇦•در آسمانم ماه را می بینم..
#مدح_خوانی زیبا ویژۀ میلادِ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام _ سید مهدی میرداماد•✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
زمزمه کنیم ..
وَ لا تَقْطَعْنِی عَنْکَ
مرا از خودت جدا مکن
«مناجات المریدین»
زیارتامینالله-علیفانی﷽۩.mp3
2.92M
🕌 زیارت امین الله
🎙 با نوای علی فانی
2/7MB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اختیارات رئیس جمهور بیشتره یا رهبری؟
🔴 پاسخ به شبهه تکراری
⭕️ میگه #رهبری همه کاره است، #رئیس_جمهور هیچ کاره!
🎙 دکتر عباسی
دعایندبه🎼مهدیمیرداماد.mp3
12.18M
🤲 دعای ندبه
🎙 با نوای سید مهدی میرداماد🤲🤲🤲
4_5782766241034797169.mp3
2.62M
🔖منبر کوتاه🔖
#استاد_رفیعی
شرح حدیث زیبا از #امام_سجاد علیه السلام
❤️خداوند دو قطره رو خیلی دوست دارد
❤️خداوند دوجرعه رو خیلی دوست دارد
❤️خداوند دو قدم روخیلی دوست دارد
📌امام سجاد (علیه السلام)
◀️مَا مِنْ خُطْوَةٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ خُطْوَتَيْنِ خُطْوَةٍ يَسُدُّ بِهَا اَلْمُؤْمِنُ صَفّاً فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ خُطْوَةٍ إِلَى ذِي رَحِمٍ قَاطِعٍ وَ مَا مِنْ جُرْعَةٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ جُرْعَتَيْنِ جُرْعَةِ غَيْظٍ رَدَّهَا مُؤْمِنٌ بِحِلْمٍ وَ جُرْعَةُ مُصِيبَةٍ رَدَّهَا مُؤْمِنٌ بِصَبْرٍ وَ مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَتَيْنِ قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ قَطْرَةِ دَمْعَةٍ فِي سَوَادِ اَللَّيْلِ لاَ يُرِيدُ بِهَا عَبْدٌ إِلاَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
✍ابي حمزه ثمالي گويد: شنيدم امام زين العابدين(ع)ميفرمود: هيچ قدمي بسوي خداوند از دو قدم محبوبتر نيست قدمي كه مومن براي صف بستن در جهاد بر ميدارد و قدمي كه براي آشتي با 106 - 2 خويشاوند بر ميدارد، و هيچ جرعه اي نزد خدا محبوبتر از دو جرعه نيست يكي جرعه خشمي كه مومن با بردباري فرو ميبرد و ديگر شربت مصيبتي كه مومن با شكيبايي بنوشد و هيچ قطره اي نزد خداوند محبوبتر از دو قطره نيست يكي قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود و ديگر اشكي كه در تاريكي شب فقط براي خدا از چشم بنده جاري شود
خصال ج ۲ ص ۵۰
YEKNET_IR_آیت_الله_مجتهدی_مکر_و.mp3
2.81M
♨️مکر و حیله شیطان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤 #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
50.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید
🎙همخوانی زیبای حاج #میثم_مطیعی و کربلایی #سید_رضا_نریمانی
🌟جشن میلاد سرداران کربلا 27 اسفند 99
مداحی_آنلاین_فرازی_از_صحیفه_و_شخصیت.mp3
4.24M
🌸 #میلاد_امام_سجاد(ع)
♨️فرازی از صحیفه و شخصیت امام سجاد(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سلسله مباحث خانوادهی آسمانی
🛤 پلهی سوّم
🏝انگیزهی رسیدن به هدف
🔴 #حجتالاسلام_دکتر_مروّتی
ادامه دارد ...
#مردی_در_آینه
#قسمت_صد_نوزده: تبعه شما
خانواده ساندرز و مرتضي برنامه ديگه اي داشتن اما من مي خواستم دوباره برم حرم ... حرم رفتن ديشبم با امروز فرق زيادي داشت ... ديروز انسان ديگه اي بودم و امروز ديگه اون آدم وجود نداشت ... مي خواستم براي احترام به يک اولي الامر به حرم قدم بزارم ...
مرتضي بين ما مونده بود ... با دنيل بره يا با من بياد ...
کشيدمش کنار ...
ـ شما با اونها برو ... من مسير حرم رو ياد گرفتم ... و جاي نگراني نيست ... مي خوام قرآنم رو بردارم و برم اونجا ... نياز به حمايت اونها دارم براي اينکه بتونم حرکت با بينش روح رو ياد بگيرم ...
دو بعد اول رو می شناختم اما با بعد سوم وجودم بيگانه بودم ... حتي اگر لحظاتي از زندگي، بي اختيار من رو نجات داده بود يا به سراغم اومده بود ... من هيچ علم و آگاهي اي از وجودش نداشتم ...
و از جهت ديگه، حرکت من بايد با آگاهي و بصيرت اون پيش مي رفت ... و مي دونستم اين نقطه وحشت شيطان بود ... همون طور که حالا وقتي به زمان قبل از سفر نگاه مي کردم به وضوح رد پاي شيطان رو مي ديدم ... زماني که با تمام قدرت داشت من رو به جهت مخالف جريان مي کشيد ... و مدام در برابر دنیل قرار می داد ...
من اراده محکم و غير قابل شکستي داشتم اما شرط هاي من در جهات ديگه اي شکل گرفته بود ... و بايد به زودي آجر آجر وجود و روانم رو از اول مي چيدم ... خراب کردن اين بنيان چند ده ساله کار راحتي نبود ... به خصوص که مي دونستم به زودي بايد با لشگر دشمن قديمي بشر هم رو به رو بشم ... اين نبرد همه جانبه، جنگي نبود که به تنهايي قدرت مقابله با اون رو داشته باشم ...
مقابل ورودي صحنه آينه ايستادم ... چشم هام رو بستم و دستم رو گذاشتم روي قلبم ...
ـ مي دونم صداي من رو مي شنويد ... همون طور که تا امروز صداي دنيل و بئاتريس رو شنيديد ... و همون طور که اون مرد خدا رو براي نجات من فرستاديد ...
من امروز اينجا اومدم نه به رسم ديشب ... که اينجام تا بنيان وجودم رو از ابتدا بچينم ... و مي دونم که اگه تا اين لحظه هنوز مورد حمله شيطان قرار نگرفته باشم ... بدون هيچ شکي تا لحظات ديگه به من حمله مي کنن تا داده هاي مغزم رو به چالش بکشن ... و مبنايي رو که در پي آغاز کردنش اينجام آلوده کنن ...
چشم هام رو باز کردم و به ايوان آينه خيره شدم ...
ـ پس قلب و ذهنم رو به شما مي سپارم ... اونها رو حفظ کنيد و من رو در مسير بعد سوم ياري کنيد ... و به من ياد بديد هر چيزي رو که به عنوان بنده خدا ... و تبعه شما بايد بدونم ... و بايد بهش عمل کنم ...
قرآن رو گرفتم دستم و گوشه صحن، جايي براي خودم پيدا کردم ... صفحات يکي پس از ديگري پيش مي رفت و تمام ذهنم معطوف آيات بود ... سوال هاي زيادي برابرم شکل مي گرفت اما اين بار هيچ کدوم از باب شک و ترديد نبود ... شوق به دانستن، علم به حقيقت و مفهوم اونها در وجود من قرار داشت ...
با بلند شدن صداي اذان، براي اولين بار نگاهم رو از ميان آيات بلند کردم ... هوا رنگ غروب به خودش گرفته بود ... کمي شانه ها و گردنم رو تکان دادم و دوباره سرم رو پايين انداختم ...
بيشتر از دو سوم صفحات قرآن رو پيش رفته بودم که حس کردم يه نفر کنارم ايستاده و داره بهم نگاه مي کنه ... سريع نگاهم رفت بالا ... مرتضي بود که با لبخند خاصي چشم ازم برنمي داشت ... سلام کرد و نشست کنارم ...
ـ ديدم هتل نيستي حدس زدم بايد اينجا پيدات کنم ...
ـ به اين زودي برگشتيد؟ ...
خنده اش گرفت ...
ـ زود کجاست؟ ... ساعت از 9 شب گذشته ... تازه تو اين نور کم نشستي که چشم هات آسيب مي بينه ... حداقل مي رفتي جلوتر که نور بيشتري روي صفحه باشه ...
بدجور جا خوردم ... سريع به ساعت مچيم نگاه کردم ... باورم نمي شد اصلا متوجه گذر زمان نشده بودم ...
ـ چه همه پيش رفتي ...
نگاهم برگشت روي شماره صفحه و از جا بلند شدم ...
ـ روي بعضي از آيات خيلي فکر کردم ... دفعه بعدي که بخوام قرآن رو بخونم بايد يه دفترچه بردارم و سوال هام رو ليست کنم ...
چند لحظه مکث کردم ...
ـ برنامه ات براي امشب چيه؟ ...
ـ مي خواي جايي ببرمت؟ ..
با شرمندگي دستي پشت گردنم کشيدم و نگاه ملتمسانه اي بهش انداختم ...
ـ نه مي خوام تو بياي اونجا ...
با صداي نسبتا آرامي خنديد و محکم زد روي شونه ام ...
ـ آدمي به سرسختي تو توي عمرم نديدم ... زنگ ميزنم به خانوم ميگم امشب منتظر نباشن ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹