AUD-20210508-WA0037.
10.66M
. 🍃🌸👆🏻👆🏻🌸🍃
🍃🌷 *#جزء26*🌷🍃
#استاد_مشاری_العفاسی
دعای+روز+بیست+و+ششم+رمضان.mp3
709.5K
. 🍃🌸👆🏻👆🏻🌸🍃
*صوتی دعای روز بیست و ششم* #ماه_مبارک_رمضان
4_6019222667628906803.mp3
24.12M
ترجمه جزء بیست و ششم قرآن مجید
🎙 ترجمه: #محمد_مهدی_فولادوند
💠🔹شرح دعای روز #بـیـسـتوشـشــم
✍آیت اللہ مجتهدی تهرانی ره
⬅️ «اَلّلهُمَّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْڪوراً»
خدایا سعی و ڪوشش و تلاش ما در ماہ رمضان را بپذیر!
↫◄واژہ «مشڪوراً» بہ معنای «تشڪرن ڪن» است و مقصود آن در این دعا «بپذیر» و «قبول ڪن» است.
↫◄آدم زحمت میڪشد و روزہ میگیرد، گرسنہ و تشنہ میشود، اما غذا و آب نمیخورد و ڪم خوابی ماہ رمضان را تحمل میڪند و اگر خدا تلاشهای ما را قبول نڪند، ڪاری از ما ساختہ نیست.
اگر زحمتی و رنجی ڪشیدہ شود و حاصلی در پی نداشتہ باشد، اتفاق ناگواری افتادہ است.
↫◄ما باید غصہ بخوریم ڪہ نڪند اعمال ما را آفت بزند، مثلاً یڪ غیبت میتواند تمام زحمات ما را هدر دهد.
اگر غیبت ڪنید ۴۰ روز اعمال خوب شما در نامہ اعمال شخص غیبت شوندہ نوشتہ میشود
و اگر عمل خوبی نداشتہ باشید، گناهان آن شخص در نامہ اعمال شما نوشتہ میشود.
◽️این روایت از معصوم علیهالسلام در ڪتاب «غیبت» از آیت اللہ مجتهدی نوشتہ شدہ است.
↩️ باید بہ خودمان بپردازیم و ببینیم ڪہ خودمان چہ ڪار ڪردهایم
آیا ما هیچ عیبی نداریم؟
گل بیعیب خداست و ممڪن نیست ڪہ ما عیب نداشتہ باشیم.
در روایت آمدہ ڪہ «چہ میشود انسان را، یڪ خار ڪوچڪ را در چشم رفیقش میبیند
اما شاخہ ای ڪہ در چشم خودش رفتہ را نمیبیند!
این روایت ڪنایہ از این است ڪہ انسان عیبهای بزرگ خود را نمیبیند،
اما عیب ڪوچڪ مردم را میبیند.
◽️این حدیث از معصوم علیهالسلام است ڪہ خوش بہ حال ڪسی ڪہ عیب خودش را میبیند و بہ عیب ڪس دیگری ڪاری ندارد.
⬅️ «و ذَنْبی فیهِ مَغْفوراً و عَملی فیهِ مَقْبولاً»
گناهان ما را بیامرز و اعمالمان را قبول ڪن!
◽️از خدا میخواهیم تا گناهانی ڪہ پیش از ماہ رمضان انجام دادهایم را ببخشد،
چون ماہ رمضان، فصل درآمد معنوی و ڪسب ثواب است، حتی خوابیدن و نفس ڪشیدن در این ماہ عبادت محسوب میشود.
◽️در ماہ رمضان این همہ درآمد وجود دارد و آیا امڪان ندارد با این همہ درآمد ڪسب شدہ، انسان جان خودش را از گرو در بیاورد؟
💠🔹پیامبر اسلام در خطبہ شعبانیہ میفرماید: «پشتتان از گناہ سنگین شدہ و بہ گرو رفتہ است و در ماہ رمضان بدنتان را از گرو در بیاورید»
برخی هنگام نماز صبح نمیتوانند بہ خاطر سنگینی بلند شوند ڪہ از آثار گناہ است.
شخصی بہ امام حسن عسکری علیهالسلام گفت ڪہ هر شب قصد میڪنم تا نماز شب بخوانم اما نمیشود.
امام فرمود:
«گناہ تو را زنجیر ڪردہ است»
↫◄دلیل اینڪہ ڪسی دلش میخواهد نماز شب بخواند اما نمیتواند، انجام گناہ است و با #استغفار میتواند آن را رفع ڪند.
⤵️ شعری هست ڪہ میگوید:
«هر ڪہ سحر ندارد از خود خبر ندارد»
هر ڪسی ڪہ هنگام سحر خواب است، نمیداند ڪہ ڪیست و باید خود را پیدا ڪند.
💠🔹حدیث از معصوم علیه السلام است ڪہ میفرماید، عجب است ڪہ مردم بہ دنبال گمشدہ خود هستند اما بہ دنبال خود نمیگردند.
◽️وضو بگیرید و شب در تاریڪی صد بار از خودتان بپرسید ڪہ من ڪہ هستم؟
شاید خودتان را پیدا ڪنید.
اگر خودت را پیدا ڪردی هوس نماز شب پیدا میڪنی.
⬅️ «وَ عَیبی فیهِ مَسْتوراً»
خدایا ڪاری ڪن تا عیب من مستور باشد و ڪسی از عیبم مطلع نباشد!
◽️خدا «ستارالعیوب» است و نگذاشتہ تا ڪسی از گناهان ما اطلاع پیدا ڪند.
حدیث است اگر گناہ بو داشت
دو نفر ڪنار هم نمینشستند.
اگر عیب آدم عیان میشد
ڪسی جنازہ ڪسی را دفن نمیڪرد.
⬅️ «یا أسْمَعِ السّامعین»
ای خدایی ڪہ از همهٔ شنوندهها تو شنواتری!
خدا همہ چیز را میشنود، اگر یواش هم حرف بزنیم خدا باز هم میشنود.
💠🔹حضرت موسی علیهالسلام بہ خدا گفت ڪہ خدایا، اگر نزدیڪی من یواش صحبت ڪنم و اگر دوری بلند صحبت ڪنم
خدا فرمود:
«من همنشین ڪسی هستم ڪہ یاد من باشد» خدا شنواترین است پس میگوئیم،
ای خدایی ڪہ از همهٔ شنوایان شنواتری، این دعاها را دربارہ ما مستجاب ڪن!
📗 *جزء 26 قرآن کریم*
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌷 *جزء 6️⃣2️⃣ بیست و ششم هديه به پیشگاه مقدس
*حضرت علی علیهالسلام وحضرت فاطمه زهراسلام الله علیها*
💎 *وبه نیت*
🌷ظهور وسلامتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
🌷شفای بیماران
🌷شادی ارواح طيبه شهداء اسلام ودر گذشتگان
🌷حاجت روایی شرکت کنندگان در ختم
#سلام_امام_زمانم
شكر خدا كه ما عاشقِ رنگ شماييم
سياهی لشكـــــری از هنــگ شماييم
پر از رنگورياييم،عاشقی بیسروپاييم
اما بخدا! سخت، دلتنگ شماييم ...😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
تعجیل در فرج سه #صلوات
حتما بخونید خیلی قشنگه👌
"پاره آجر"
روزی "مردی ثروتمند" در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسر بچه "پاره آجری" به سمت او "پرتاب" کرد.
"پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد."
مرد پایش را روی "ترمز" گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش "صدمه" زیادی دیده است.
به طرف پسرک رفت تا او را به سختی
"تنبیه" کند.
پسرک "گریان،" با تلاش فراوان بالاخره توانست "توجه مرد" را به سمت پیاده رو، جایی که "برادر فلجش" از روی "صندلی چرخدار" به زمین افتاده بود جلب کند.
پسرک گفت:
اینجا خیابان خلوتی است و "به ندرت" کسی از آن عبور می کند.
هر چه "منتظر ایستادم" و از "رانندگان کمک خواستم،" کسی توجه نکرد.
"برادر بزرگم" از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم.
برای اینکه شما را "متوقف" کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم!
مرد "متاثر شد" و به فکر فرو رفت...
برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد....
"در زندگی چنان با "سرعت" حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!"
* "خدا در "روح ما" زمزمه می کند و با "قلب ما" حرف می زند...
اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او "مجبور می شود" پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.*
💕💚💕
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶
#حدیث_رمضان
💫حضرت زهرا علیها السلام فرمود:
روزه دارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح
خود را حفظ نكرده روزه اش به چه كارش خواهد آمد.✨
#طاعات_و_عباداتتان_قبول
#التماس_دعا
‼️افطار روزه بر اثر تشنگی و گرسنگی
🔷س 5427: اگر شخصی که در ماه رمضان روزهدار است، در یکی از روزها برای خوردن سحری بیدار نشود و لذا نتواند روزه را تا غروب ادامه دهد و در وسط روز حادثه ای برای او اتفاق بیفتد و روزه را افطار کند، آیا کفّاره بر او واجب است؟
✅ج: اگر روزه را تا حدی ادامه دهد که روزه بر اثر تشنگی و گرسنگی برای او حرجی شود و در نتیجه آن را افطار نماید، فقط قضا بر او واجب است و کفّاره ای ندارد.
📕منبع: leader.ir
☆∞🦋∞☆
امام رضا علیه السلام:🌿
شما را به ڪثرتـــــ در ذڪر خدا و #صلواتـــــ بر رسول خدا صلّے الله علیه وآله در شبـــــ و روز ماه رمضان ، تا جایے ڪه بتوانید، توصیه مے ڪنم.
📗 بحارالأنوار ج ۹۶ ص۳۸۰
💕💜💕
☆∞🦋∞☆
#ڪلامشهید🌿
طورے تَلاش ڪنید ڪِه اگر روزے
امام زمان عجل الله فرمودند:
" یه سرباز متخصص میخام
بفرمایند ؛ فلانے بیاید "
سربازے ڪِه هیچ کارایـے
نداشته باشه بدردِ اقا نمیخوره..
برید آمادگےِجسمانےِ
خودتون رو ببرید بالا✅
#شهیدحسینمعزغلامے🌿
#سلام_ودرود_برشهیدان
💕💙💕
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_هفتاد_و_شش
روزها پشت سر هم میگذشت و رفتار کارن و من هر روز سر سنگین تر میشد. قهر نبودم چون قهر تو اسلام کار پسندیده ای نبود. فقط ازش خیلی دلخور بودم.
با هم حرف میزدیم اما خیلی کم و سرد. وقتی میومد خونه بیشتر با محدثه بازی میکرد و منم تو آشپزخونه مشغول میشدم.
چند روزی بود که قلبم درد میکرد و آروم نمیشد. دردش یک جورایی امونم رو بریده بود و توان برام نذاشته بود.
جلوی کارن زیاد نشون نمیدادم درد دارم چون نمیخواستم بفهمه حتما چیز خاصی نبود. حتما بخاطر استرس و فشار و نگرانی بود.
یک روزی که کارن نبود واقعا جونم به لب رسید و رفتم دکتر اما قبلش محدثه رو گذاشتم پیش آتنا و گفتم یک ساعتی نگهش داره جایی کار دارم زود میام.
رفتم بیمارستان نزدیک خونه آتنا و دکتر برام یک آزمایش نوشت که سریع آزمایش رو دادم و منتظر جواب شدم.
وقتی فامیلمو صدا زدن رفتم جوابو گرفتم.
_میشه بگین نتیجه اش چیه؟
_با دکتر حرف بزنین بهتون میگن.
هدایتم کرد سمت اتاق دکتر و منم با بهت و ترس رفتم تو مطب دکتر.
برگه آزمایش رو گذاشتم رو میز دکتر و گفتم:آقای دکتر لطفا نتیجه رو زودتر بگین خیلی استرس دارم.
نگاهی به برگه انداخت و اخماش رفت تو هم. وای خدا داشتم سکته میکردم. خیلی حالم بد بود. قلبم شروع کرد به درد گرفتن.
_آقای دکتر؟
_متاسفانه شما مبتلا به حمله قلبی شدین. همه این دردهای قلبتون هم بخاطر استرسه و فشاره. اگر رعایت کنین حتما خوب میشه.
یک آن انگار وا رفتم و بدنم سست شد.
ناراحتی قلبی؟ من؟؟؟ چرا آخه؟نکنه بخاطر فشارای این روزاست؟
با تشکر ساده ای از مطب دکتر و بیمارستان بیرون اومدم و سمت خونه آتنا قدم برداشتم.
هرچی آتنا گفت بیا بالا گفتم کار دارم و باید برم.
محدثه رو گرفتم ازش و ازش خداحافظی کردم.
_ممنون که نگهش داشتی.
_خواهش میکنم دوست گلم. ما یک زهراجون که بیشتر نداریم.
لبخندی زدم و گونشو بوسیدم.
_سلام برسون عزیزم.خداحافظ.
تا خونه با تاکسی رفتم. به خونه هم که رسیدم محدثه رو خوابوندم و خودم نشستم رو صندلی جلو تراس و زل زدم به بیرون.
فکرم خیلی مشغول حرفای دکتر بود. قلبم آروم شده بود اما درد اصلی، روحمو خراش میداد.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_هفتاد_و_هفت
شب شد و کارن اومد. بازم عادی رفتار کردم و دردم رو نشون ندارم. این ناراحتی قلبی هم درد دیگه ای شده بود که آزارم میداد.
شام، مرغ سوخاری درست کردم با سیب زمینی سرخ کرده که کارن خیلی دوست داشت.
میز شام رو که چیدم صداش زدم.
بچه به بغل اومد تو آشپزخونه.
_ممنون چرا زحمت کشیدی؟
دلم برای"به به عجب بویی راه انداختی خانم"ش تنگ شده بود.
_خواهش میکنم.
نشست پشت میز و محدثه رو داد به من بعدم شروع کرد به خوردن غذا.
اما من که میل آنچنانی نداشتم با غذا بازی بازی کردم تا غذای اونم تموم شد. محدثه همش بهانه میگرفت بردمش تو اتاق تا آرومش کنم.
صدای کارن، افکارمو پاره کرد.
_زهرا بچه خوابید بیا بیرون کارت دارم.
یا خدا دیگه چی میخواد بگه و بیشتر گند بزنه به رابطمون؟ خیلی ترس داشتم که با یک جمله دیگه چینی دلم بشکنه و غرورم جلوش خورد بشه.
محدثه که خوابید، کمی دستمو گذاشتم رو قلبم و تسکین همیشگیم رو تکرار کردم.
"الا بذکر الله تطمئن القلوب"
چند مرتبه خوندمش که حالم بهتر شد و تونستم نفس عمیق بکشم.
خدایا خودت به خیر بگذرون. به حال خراب دلم رحم کن.
رفتم بیرون. کارن رو کاناپه منتظرم نشسته بود.
_بشین.
نشستم روبروش و سرمو انداختم پایین. نه بخاطر شرمساری و خجالت بلکه به خاطر اینکه هنوز نمیتونستم تو چشماش نگاه کنم.
_میدونم اذیتت کردم و ازم دلخوری. اما قهر نکردی و تو این مدت مثل یک خانوم باقی موندی.
نمیدونم چرا این شیطون درونم نمیزاره کسی از دستم در امان باشه.
خیلی سخته شبا تنها بخوابم در صورتی که کسی که دوسش دارم حالا همسرمه. خیلی سخته تو چشمام نگاه نکنی بخاطر اینکه منو نبخشیدی. خیلی سخته صبح و شب با فکر عذاب وجدان کار کنی و همسرت توخونه بچتو نگه داره.
من...من معذرت میخوام زهرا. میدونم اشتباه کردم ولی..ولی تو هم لجبازی کردی.
بزار کنار لجبازیتو. من از چادر و چاخچون خوشم نمیاد. درسته مسلمونی اما نباید خودتو از همه مخفی کنی و زیر اون چادر سیاهت قایم بشی.
باز داشت برمیگشت به حرفا و بحثای الکی و مسخره اش.
_بس کن کارن. من سرم بره چادرم نمیره.. این چادر یادگار مادرمه از سرمم نمیفته مگر اینکه مرده باشم. اونموقع هم کفن هست نمیزاره انداممو کسی ببینه.
_هه چرا چرت میگی زهرا آخه؟کی به تو که یک زن شوهر داری نگاه میکنه؟
بلند شدم و بدون اینکه نگاهش کنم گفتم:ببین کارن اینجا مثل خارج نیست که چشم مردا پر از زنای خرابکار باشه و به ناموس مردم نگاه نکنن چون خودشون چند نفر بین دست و بالشون رد و بدل میشه. اینجا ایرانه و آزادی نداریم. یعنی دینمون آزادی حجاب نداده اما متاسفانه هر زن و دختر و حتی پیرزنی که از تو خیابون رد میشه حتی اگر یکم حجاب نداشته باشه، چشم مردای هوس باز رو دنبال خودشون میکشونه. پس یادت نره اینجا ایرانه نه خارج.
اونم بلند شد و گفت:رفتی دانشگاه این چرت وپرتا رو یادت دادن؟
_اینا حقیقت محضه که تونمیخوای قبولش کنی. چون بویی از غیرت نبردی. نمیدونی کرد ایرانی واقعی اگه سرش بره غیرتش نمیره. نگاه نکن این مردای بی بند و بار و بی غیرتی که تو خیابون زناشون رو هزار جور میگردونن و ککشون نمیگزه. اینا مرد نیستن.
مواظب باش انگ نامردی بهت نخوره.
یکدفعه گونه سمت راستم سوخت. از سیلی که کارن بهم زده بود اشک به چشمام هجوم آورد.
دیگه طاقت اینهمه تحقیر رو نداشتم. اما بازم چیزی نگفتم و فقط با نگاه تاسف باری رفتم تو اتاق محدثه و در رو بستم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#ماه_رمضان
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
از سفره نان و آب و غذا جمع می شود
آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود
دارد ز دست های گدا جمع می شود
فرصت گذشت این رمضان هم تمام شد
زیباترین بهانه ما جمع می شود
یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید
اما چه زود حال و هوا جمع می شود
نزد طبیب حال دلم خوب می شود
وقتی طبیب هست شفا جمع می شود
من تازه انس تازه گرفتم به نام تو
ربّ کریم سفره چرا جمع می شود؟
دیگر ببخش هرچه نبخشیده ای زما
دیگر ببخش هرچه گدا جمع می شود
مارا بخر ؛ بیا و معطل نکن مرا
لحظه های لطف و صفا جمع می شود
امشب که رفت جز عرفه ،ای خدای من
دریای رحمت تو کجا جمع می شود
این بار من که ریخته در راه آخرش
با رحمت امام رضا جمع می شود
امشب که رفت وعده ما در محرم است
در صحن ارک اهل عزا جمع می شود
آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا
در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود
#ماه_رمضان
تا که مقیم درگه جانان شود کسی
یک لحظه کافی است پشیمان شود کسی
وقتی که بخشش و کرمت بی نهایت است
دیگر چه جای آن که هراسان شود کسی
آید شبی و توشۀ یک عمر را برد
وقتی که بر سرای تو مهمان شود کسی
مشتاق تر ز تو به مناجات بنده نیست
تا چه رسد برای تو گریان شود کسی
با این همه کرم که ز دست تو دیده ام
راضی نمی شوی که پریشان شود کسی
ای کاش دلبرم به دعایم زند صدا
تا خوب در حضور تو عنوان شود کسی
وقتی حسین کَشتی سلم و نجات ماست
کی در هراس وحشت طوفان شود کسی؟
#ماه_رمضان
السلام ای ماهِ رحمت السلام
ماهِ خیر و ماهِ برکت السّلام
السلام ای ماهِ محبوبِ خدا
بندگانِ عاشق و خوبِ خدا
السلام ای ماهِ قرآنِ کریم
ماهِ بِسم الله الرحمنِ الرحیم
السلام ای ماهِ تسبیح و ثنا
ماهِ عشق و ماهِ قرآن و دعا
السلام ای روزه دارانِ خدا
میهمانانِ سرِ خوانِ خدا
السلام ای لاله زارِ بی بدیل
ماهِ پیوندِ خداوندِ جلیل
السلام ای بارشِ انوارِ حق
روی ماهت جلوه ی دیدارِ حق
السلام ای خوانِ افطار و سحر
ربّنای شوق با چشمانِ تر
السلام ای جویبارِ منزلت
ای شبِِ قدرِ سراسر معرفت
السلام ای عزتِ ایمان ما
ای نزولِ کوثرِ قرآنِ ما
السلام ای ماهِ خوش بخت و سعید
هر شب و روزِ تو سرشار از امید
السلام ای شاهِ مظلومان علی
ای شهیدِ قبله و قرآن علی
السلام ای مژده ی شبهای قدر
عاشقانِ سفره ی احیای قدر