‼️مسح سر و پاها
🔷مسح سر و پاها باید با رطوبتی که از آب وضو در دستها مانده، کشیده شود و اگر رطوبتی باقی نمانده نمیتواند دست را با آب تر کند، بلکه باید دست را با رطوبتی که در ریش یا ابرو هست مرطوب کند و مسح نماید، و احتیاط (واجب) آن است که مسح سر با دست راست باشد، ولی کشیدن مسح از بالا به پایین لازم نیست.
📕منبع: khamenei.ir
HajMahdi Rasoli-Monajatamamzaman.mp3
3.52M
#بشنوید مناجات دلنشین
ویژه مداحی های امام زمان (عج) ؛
با نوای:
#حاج_مهدی_رسولی
( همه دار و ندارم دیدن توست... )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با حال ما کار دارند
⭕️ در چه صورتی بداء رخ خواهد داد؟
🔰 #استاد_پناهیان
✨﷽✨
🔴زندگی دیگران را نابود نکنیم
✍جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار میکنی ؟پیش فلانی، ماهانه چند میگیری؟ ۵۰۰۰. همهش همین؟ ۵۰۰۰ ؟ چطوری زندهای تو؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه، خیلی کمه ! یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد ، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد ، قبلا شغل داشت، اما حالا بیکار است.
زنی بچهای را به دنیا آورد، زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچهتون، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! بمب را انداخت و رفت، ظهر که شوهر به خانه آمد، دید که زنش عصبانی است و .... کار به دعوا کشید و تمام.
پدری در نهایت خوشبختی است، یکی میرسد و میگوید : پسرت چرا بهت سر نمیزند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟! و با این حرف، صفای قلب پدر را تیره و تار میکند
این است، سخن گفتن به زبان شیطان. در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم؛
چرا نخریدی؟
چرا نداری؟
یه النگو نداری بندازی دستت؟
چطور این زندگی را تحمل میکنی؟ یا فلانی را؟
چطور اجازه می دهی؟
ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد، یا از روی کنجکاوی یا فضولی و... اما نمیدانیم چه آتشی به جان شنونده میاندازیم !
شر نندازید تو زندگی مردم. واقعا خیلی چیزا به ما ربطی نداره! کور ، وارد خانهی مردم شویم و کَر از آنجا بیرون بیاییم. مُفسد نباشیم.
💕🧡💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسخ شنیدنی رهبرانقلاب به انتقادات صریح یک دانشجو
⭕️ رهبرانقلاب: گفتن این سخنان هیچ ایرادی ندارد و نظر شما است ولی نمایشی عنوان کردن این دیدارها یک کار جوانمردانه نیست.
🔹من از شنیدن انتقادها هیچ ابایی ندارم چه مثل شما که روبروی من انتقاد کردید چه کسانی که در فضای مجازی انتقاد می کنند و من از انتقاد ناراحت نمیشوم.
🔹اگر سخن درستی باشد از آن استفاده میکنم، البته خیلی از حرفهای شما را قبول ندارم ولی میشنوم و اگر ده بار دیگر هم اینگونه حرفها زده بشود از نظر بنده ایرادی ندارد.
🌹حواسمان نیست که چه راحت
🍃با حرفی که در هوا رها میکنیم
🌹چگونه یک نفر را به هم میریزیم
🍃چند نفر را به جان هم می اندازیم
🍃چه سرخوردگی یا دلخوری هایی
🌹به جای میگذاریم
🍃چقدر زخم میزنیم...
🌹حواسمان نیست که ما میگوییم
🍃و رها میکنیم و رد میشویم
🌹و میگذاریم به پای رک بودنمان
🍃اما یکی ممکن است گیر کند...
🌹بین کلمه های ما...
🍃بین قضاوت های ما...
🌹بین برداشت های ما...
🍃دلی که میشکنیم ارزان نیست!
💕🖤💕
یک محقق کاردرمانگر معتقد است کارهای دستی برای افراد مسن که از اضطراب و افسردگی و یا دردهای مزمن رنج میبرند، مفید است.
🔸در واقع، کارهای دستی فایدههایی شبیه مدیتیشن دارند. حرکتهای متناوب، مانند بافتن، رشتههای عصبی پاراسمپاتیک را فعال میکند که این رشتهها نیز پاسخهای جنگ و گریز را آرام میکنند.
🔸بنابراین سعی کنید وسایل بافتنی یا دفاتر رنگ آمیزی مناسب بزرگسالان را برای آنها فراهم کنید
💕❤️💕
🌷داستان زیبا و آموزنده
✍گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد غمگین شد.
اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد.
صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن چون گرفتار شد با خود گفت:
دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند!
✍چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم، پلهی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد.
💕💜💕
❤️ #امام_علی علیهالسلام فرمودند:
🍀 إنَّما هُوَ عِیدٌ لِمَن قَبِلَ اللَّهُ صِیامَهُ و شَکَرَ قِیامَهُ
🍃 امروز تنها عید کسی است که خداوند روزه اش را پذیرفته و شب زنده داری اش را سپاس گزارده است.
📖 نهج البلاغه، حکمت 428
💕💛💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
‼️ذکر افضل بعد از ذکر واجب رکوع و سجده
🔷س 5442: در سجده و رکوع بعد از قرائت ذکر واجب، گفتن چه ذکری افضل است؟
✅ج: تکرار همان ذکر واجب و بهتر است که به عدد فرد ختم شود، و در سجده علاوه بر آنچه گفته شد، صلوات و دعا براى حاجتهاى دنيا و آخرت مستحب است.
📕منبع: khamenei.ir
✴️ شنبه 👈 25 اردیبهشت /ثور 1400
👈3 شوال 1442👈 15 می 2021
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🔥قتل متوکل به فرمان پسرش در 41 سالگی " 247 هجری "
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
❇️صدقه صبحگاهی و اول هفته اثر نحوست را برطرف کند.ان شاءالله.
📛 امروز برای امور زیر خوب نیست :
📛 امور ازدواجی .
📛 طلب حوائج.
📛 و ملاقات ها خوب نیست .
👶 زایمان مناسب و نوزاد روزی گشاده دارد و عمرش دراز خواهد شد.ان شاءالله
🚖 مسافرت : مسافرت خوب و سودمند است .
🔭 احکام و اختیارات نجومی .
🌓 امروز قمر در برج سرطان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️ لباس نو پوشیدن .
✳️ امور زراعی و کشاورزی .
✳️ ایجاد کانال .
✳️ بذر افشانی .
✳️ درختکاری .
✳️ حمام رفتن .
✳️ و سر تراشیدن نیک است .
👩❤️👨 حکم انعقاد نطفه و مباشرت .
👩❤️👨 امشب : ( شب یکشنبه) ، روایتی مبنی بر کراهت یا استحباب آن وارد نشده است .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث طول عمر است .
💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب ضعف مغز می شود .
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس نمی شود)
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد .
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌷خدا به پیامبر فرموده 7چیز را از من بخواه:
🌷1.علم زیاد:
قل رب زدنی علما...114طه
🌷2.آمرزش گناهان:
قل رب اغفر وارحم وانت خیرالراحمین..118مومنون
🌷3.از شر شیطان به من پناه ببر:
قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین.97 مومنون
🌷4.منزل بابرکت:
قل رب انزلنی منزلا مبارکا...29 مومنون
🌷5.توفیق صداقت:
قل رب ادخلنی مدخل صدق واخرجنی مخرج صدق واجعلنی من لدنک سلطانانصیرا..80اسرا
🌷6.آمرزش برای والدین:
قل رب ارحمهما کماربیانی صغیرا...24اسرا
🌷7.اگرعذاب گنهکاران را نشانم دادی،
من از آنان نباشم:
قل رب اما ترینی مایوعدون فلاتجعلنی فی القوم الظالمین.93 و94 مومنون
💕💙💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #موشن_استوری
🔹هر چه انتخاب کنید برای خودتان انتخاب کردید
انتخاب خوب شما (در انتخابات) به خود شما برمیگردد.
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
غمی به وسعت
دریای بیکران دارم
هوای گنبد زیبای
جمکران دارم...
صبحتون مهدوی
✧═════•❁❀❁•═════✧
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
روزی شیخ الرئیس "ابوعلی سینا" وقتی از سفرش به جایی رسید، اسب را بر درختی بست و برایش کاه ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد.
"روستایی" سوار بر الاغ آنجا رسید، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست، تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت:
خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند، روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت، ناگاه اسب لگدی زد.
روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد.
"شیخ" ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود.
روستایی او را کشان کشان نزد "قاضی" برد، قاضی از حال سوال کرد، شیخ هم چنان خاموش بود.
قاضی به روستایی گفت:
این مرد لال است.
روستایی گفت:
این "لال" نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، پیش از این با من سخن گفته.
قاضی پرسید:
با تو سخن گفت؟ چه گفت؟
او جواب داد که:
گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند.
قاضی خندید و بر "دانش" شیخ آفرین گفت.
"شیخ" پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت:
《جواب ابلهان خاموشی ست.》
💕🧡💕
☆∞🦋∞☆
✍از اصول مراقبتـــــ ڪنید. اصول یعنے ولے فقیه، خصوصاً این حڪیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفتــــــــ، خامنه اے عزیز را جان خودبدانید. حرمتــــــــــ او را حرمتـــــ مقدساتـــــ بدانید.
شهید حاج قاسم سلیمانے🌿
#سلام_ودرود_برشهیدان
💕💚💕
یــاد ڪــنــیــم یــڪــدیــگــر را
تــا خــدا مــا را یــادڪــنــد.
در گــذریــمــ؛تــا خــدا
از مــا در گــذرد.
خــوب بــخــواهیــمــ؛تــا خــدا
بــرایــمــان خــوب بــخــواهد.
خــطــاهاے دیــگــران را
بــپــوشــانــیــمــ؛ تــا خــدا
خــطــاهایــمــان را بــپــوشــانــد.!
💕💙💕
☆∞🦋∞☆
#سخن_بزرگان 🌿
حاجحسیݩیڪتا:🌿
خوݩ #حاج_قاسم ڪلید فتح قدس خواهد بود
و این ڪلید از آن جنس ڪلیدها نیستـــــ ڪه نچرخد؛ خواهید دیـد...
#سلام_ودرود_برشهیدان
💕💚💕
سرمایۀ معنویِ ماه رمضانمان را در بعد از ماه رمضان هم حفظ کنیم و نگذاریم که از دست برود.
«خدای متعال به همۀ ما کمک کند که سرمایۀ ماه رمضانمان را برای ماه رمضانهای دیگر و برای بعد از ماه رمضانمان حفظ کنیم و جوری نشود که با اتمام ماه رمضان خدایناکرده نماز صبحمان هم قضا شود.
این درست نیست که هنگامی که ماه رمضان تمام شد انسان دیگر یک دعای ابوحمزه هم نمیخواند، یک دعای کمیل هم نمیخواهد، یک قرآن هم نمیخواند؛ اگر در ماه رمضان سه ختم قرآن کردید ماههای دیگر یک ختم قرآن داشته باشید. قرآن را نبندید.
در این وادی، استقامت، ایستادگی و پایمردی شرط است. فرمود: «اگر عمل خیر را یکسال ادامه دهید اثرش را میبینید». یعنی اینطور نباشد که انسان یک هفته نماز جماعت بخواند و رها کند. بنابراین، مداومت بر آنچه در ماه رمضان برایتان حاصل شده جزو الزامات است.
#استاد_میرباقری
ترجمهزیارتآلیاسین۩یاسردعاگو.mp3
3.84M
🕌 ترجمه فارسی زیارت آل یاسین
🎙 با صدای یاسر دعاگو
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_هشتاد_و_هشت
صبح روز بعد با محدثه رفتم بیمارستان.
دکتر گفت دیشب زهرا به هوش اومده و اسم شما رو صدا زده.
از خوشحالی اشکام جاری شدند. خدایا ممنونتم که زهرامو برگردوندی. با اباالفضل نوکرتم بخدا. خیلی آقایی که رومو زمین ننداختی خیلی خوشحالم کردی.
اجازه دادن برم ببینمش.
قبلش محدثه رو سپردم دست پرستار و رفتم تو.
معصومانه خوابیده بود رو تختش. آروم جلو رفتم و خیره شدم تو صورت نحیفش.
_سلام خانمم. خوبی؟بهتری؟میگن بیدار شدی منو صدا زدی. آخه چرا منه بی لیاقتو یاد کردی؟ منی که تو رو به این روز انداختم؟ انقدر دلم برات تنگ شده که خدا میدونه. برای لبخندات، چشمات، صدات..
بیدار شو گلم میخوام ببینمت.
محدثه رو هم آوردم مامان جونشو ببینه.
بخاطر من بی وجدان نه، بخاطر دخترت بیدار شو خانمی.
پلکاش که تکون خورد، دست و پامو گم کردم.
_ز..زهرا.. بیدار شدی؟ تروخدا یک چیزی بگو عزیزملباش تکون خورد و من ذوق کردم از این نعمت بزرگی که خدا تو همون لحظه بهم داد.
نعمتی به اسم نفس کشیدن عشق.
_زهرا جان؟ خانم جان پاشو دیگه قربونت بشم. پاشو دلم از جا کنده شد.
لباش بازم تکون خورد و پلکاش تا نیمه باز شد.
سرمو بردم جلو تا صداش رو بشنوم.
_کارن؟
با لبخند عمیقی گفتم:جان دلم خانمم؟ فدات بشم بالاخره شنیدم صداتو بعد دو ماه.
_کارن..من..
_تو همه دنیای منی عزیزدلم.
دستشو گرفتم و با اشکایی که میریخت رو صورتم دست سردشو بوسیدم.
چشماش کامل باز شده بود و من بعد دو ماه داشتم صورت ماهشو میدیدم. چقدر دلم براش تنگ شده بود. چقدر من نامرد بودم که همچین فرشته ای رو اذیت کردم.
_خدایا ممنونتم..یا ابالفضل ممنونتم آقا جان. حاجتمو دادی منم قولمو به جا میارم.
با همون صدای ضعیفش گفت:کدوم...قول؟
_شما استراحت کن عزیزدلم. خوب شدی برات میگم.
بعد آروم خم شدم و پیشونیشو بوسیدم.
آرامش به تک تک سلول هام منتقل شد و بعد مدتها واقعی لبخند زدم.
از پیشش که رفتم سریع رفتم تو اتاق دکترش و گفتم که بیدار شده.
_خیلخب کارن جان..خیلخب اروم باش.
_نمیتونم آقای دکتر واقعا ذوق و شوق دارم. کی میتونم ببرمش؟
_حالش که خوبه ان شالله تا آخر هفته مرخص میشن.
_دیره.
_باید چند روزی تحت نظر باشن.
بعد لبخندی زد و گفت:دیدی گفتم به خدا توکل کن جواب میده؟
لبخند مطمئنی زد و منم از اتاقش بیرون رفتم.
همونجا به همه خبر بهبودی زهرا رو دادم. اولین نفر آتنا خودش رو رسوند بیمارستان و از خوشحالی به گریه افتاد.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_هشتاد_و_نه
"زهرا"
از وقتی چشمام رو باز کرده بودم همه وی عوض شده بود.
زندگی، کارن، محدثه، حتی خودم..
خیلی خوشحال بودم که کارن اینهمه تغییر کرده و دیگه مثل قبل نیست.
وقتی همه میومدن ملاقاتم مثل پروانه دورم میچرخید و قربون صدقه ام میرفت.
عمه هنوز هم کینه ای نگاهم میکرد، آناهید هم که اصلا نیومده بود.
مهم نبودن هیچکدومشون. مهم شوهرم بود که هوامو داشت. محدثه رو هم ندیده بودن اجازه نمیدادن بیارنش تو.
آتنا طفلی همش میگفت و میخندید میخواست خوشحالم کنه اما نمیدونست از اون لحظه ای که چشمام رو باز کردم و کارن رو دیدم خوشحالم.
نه دردی داشتم نه ضعفی.
جواب آزمایشام که اومد مرخص شدم و برگشتم به خونه ام.
اولین کاری که کردم خلوت کردن با دختر نازم بود. بزرگ و خواستنی شده بود و من چقدر خوشحال بودم که بعد دوماه میبینمش.
درسته یکم غریبیش میکرد اما برام فرقی نداشت بازم عادت میکنه بهم.
اون شب یکی از بهترین شبای زندگیم بود کنار همسرم و دخترم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکردم که از زندگیم راضیم و دیگه چیزی کم ندارم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹