اینو میزارم اگه قبل محرم نیتی داریم ازالان شروع کنیم بسم الله...
نقل میکرد:
این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.😭
زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درس میشه.
بهش گفتم: زن اگه امام حسینم بخواست کاری بکنه تا الان کرده بود
😭 😭 😭 😭 😭 😭
میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.
گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.
همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم:
دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.
رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:
دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟
*آبرومونو بردی حالا برو جواب بده...*
*بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.*
*تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر...*
*اذان مغرب شد...*
*وایستادن نماز خوندن...*
*عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم...*
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
*میگفت:*
*شام خوردن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا* *خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.شال و کلا کردم برم نجف.*
*رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین...*
*من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم...*
*میرم نجف و تو کربلا نمیمونم...*
*فقط تو کربلا یه کار دارم!*
*زنم گفت: چی کار؟*
*گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس...*
*به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی...*
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
*هرچی زنم گفت: بمون نرو...*
*منو تنها نزار. محل* *نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه...*
*(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)*
*خیلی تعجب کردم، گفتم:ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.*
*تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه...*
*آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم...*
*خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو*
*آسید حسین سلام علیکم جوابمو داد سلام علیکم.*
*گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟*
*بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!*
*اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت گفت:*
*چی میخوای؟*
*گفتم: چیو چی میخوام؟*
*گفت:برای روضت چی لازمته؟*
*گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیازمیخوام.فلان و *فلان و فلان میخوام ...*
*بهم گفت: بیا بردار برو گفتم: چیو بردارم برم؟ گفت:*
*همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،*
*نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام...*
*گفتم: من پول ندارم آسید حسین*
*گفت: کی پول خواست از تو؟*
*سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار بروهمه چیو بار گاری زدیم تموم شد*
*گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نذاشتی آبروم بره...ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟*
*اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش*
*روشو کرد طرف حرم حسین صدا* *زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید*
*تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا...*
*تا این موقعم بیدارن شاگرداش...*
*خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره*
*وقتی اومد دیدم دوتا شمع دونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن. نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟*
😭 😭 😭 😭 😭 😭
*اینقدر خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم...*
*بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم* *میکرد.گفتم: میرم* *اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.*
*رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال
بال میزنه*
*رسیدم دم در خونه زنم بهم گفت: کجا ریش گرو گذاشتی؟*
*کجا نسیه آوردی؟*
*بهش گفتم: زن کارمون راه افتاده و درست* *شده،این شمعدونی هارو بگیر من برم از آقا معذرت خواهی کنم بعد که اومدم تعریف میکنم برات.*
*زنم گفت حالا از کی گرفتی اینارو؟*
*گفتم: از آسیدحسین.اون ایناروبهم داد.*
*زنم دادزد سرم که: مرد! ورشکست که شدی دیونه شدی؟*
*گفتم:چرا؟*
*گفت:آسیدحسین20ساله مرده*
*گفتم: زن به عباس قسم من الان بین الحرمین درحجره ی آ سید حسین بودم*
*باورش نشد. گفت صبر کن خودم بیام ببینم چی شده.؟*
*رفتیم بین الحرمین، تا به حجره ی آسید حسین رسیدیم دیدم در حجره ی آسید حسین خاک گرفته،عنکبوتا تار* *بستن.یه وقت یادم افتاد خودم آسید حسینو غسل دادم، خودم کفنش کردم، خودم خاکش کردم.*
*به زنم گفتم تو برو خونه*
*خودم اومدم تو حرم حسین چسبیدم به ضریح و گفتم آقا غلط کردم*
*برات کربلاتونو از دست حضرت عباس بگیرید*
.
*"اَ لسلٰامُ عَلَیْکََ یٰا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبٰاس"*
فردی که با این جمله امیرالمومنین(ع) مسلمان شد
"به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانه با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچهای نافرمانى کنم هرگز نخواهم کرد."
هر بار این جمله را میگفت چشمانش پر از اشک میشد.
آقای پاول، که چندی پیش در آمریکا درگذشت.
او در خانواده مسیحی متولد شد و حدود 25 سال آخر عمرش مسلمان شیعه بود و اسم علی را برای خود برگزید.....
💕یکی از بزرگان میگفت:
ما یک گاریچی در محلمان
بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند.
یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟
گفتم: بله!
گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است!
من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟
گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانه اش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند…
از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد.
سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.
یادمان باشد، سلام مان بوی نیاز ندهد!
🍂🍁
َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج
💕🧡💕
‼️تصرف در ملک مشاع بدون رضايت شريک
🔷س 5510: ما در خانه ارثی زندگی میکنیم، کدورتی بین ما و بعضی از وارثان وجود دارد، اگر بعضی از #ورثه، ابراز عدم رضايت کنند با توجه به این که #شراکت به صورت #مشاع است، زندگي کردن و نماز خواندن در این خانه براي ما چه حکمي دارد؟
✅ج: اگر حتی یکی از ورثه، رضايت نداشته باشد، #تصرف جایز نيست و حکم #غصب را دارد و نماز در آنجا نیز صحیح نیست.
#احکام_غصب #تصرف_در_خانه_ارثی
حدیث کساء۩میرداماد.mp3
6.18M
💠💎📿 حدیث کساء
کسا
🎙 با نوای سید مهدی میرداماد
دعای علقمه علی فانی 64 .mp3
7.27M
🤲 دعای علقمه
دعای بعد از زیارت عاشورا
🎤 با نوای علی فانی
صوت شماره 2️⃣ با حجم کم حدود 6 مگابایت
YEKNET.IR - vahed - hafteghi - 1400.05.01 - narimani panahi.mp3
4.9M
⏯ #واحد احساسی
🍃یا اباعبدالله الحسین
🍃جلوهی روی تو بود
🎤 #نریمان_پناهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 مجموعه 【 از غدیر تا عاشورا 】
💠 قسمت دوم: ماجرای جانشینی پیامبر (ﷺ) و نزول آیه اکمال دین
#از_غدیر_تا_عاشورا
توی این دنیای وانفسا.mp3
2.52M
⏯ #زمینه احساسی
🍃توی این دنیای وا نفسا
🍃سلام الله علی الزهرا
تندخوانیسورهواقعه۩معتزآقایی.mp3
1.08M
📖 تند خوانی سوره ۩ واقعه ۩
🎙 با صدای استاد معتز آقایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید| #عبرت_آیندگان
⭕️ گفتگوی منتشر نشدهی رهبری با هاشمي رفسنجاني دربارهی اعتماد به غرب
1_485660424.mp3
6.96M
⏯ #شور احساسی
🍃یه عالمه گریه به روضه بدهکارم
🍃تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم
🎤 #نریمان_پناهی
اصلا حسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا🌺🌿
دعایعهد۩حسینحقیقی.mp3
3.08M
📜 دعای عهد امام زمان (عج)
🎙 با نوای حسین حقیقی
هر روز صبح فقط و فقط 6 دقیقه از وقت خود را برای امام زمان (عج) خرج کنید
نشنیده کسے حرفے از این جالب تر
زهرا به علے است از علے طالب تر
هرچند علے کسے به جز فاطمه نیست
#زهراست علے ابن ابے طالب تر ...
#یا_اباعبدالله_ع 💚
در این بساط زندگیَم قدری آه نیست
بی اشک روضه زندگیَم رو براه نیست
تنها تویی فقط که مرا گفته ای بیا
ورنه که جای همچو منی پیش شاه نیست
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا🌺🌿
روضه خانگی - امام حسین(ع) - 641.mp3
11.35M
🎙مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود...
🔻روضه #امام_حسین(ع)
⏱#بیش_از_ده_دقیقه | 14:19
👤کربلایی سید #مهدی_حسینی