eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
6⃣ روز مانده تا عید سعید غدیر تا عیدالله الاکبر، هر روز چشم مان را به نور یکی از فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام روشنایی بخشیم...
بازار دنیا عجیب شلوغ است و... ما، راه نور را گم کرده ايم! و تو تنها راه بلد جاده نوری بر تاریکی های دلمان، خط بکش... سلام آقا جان، یگانه امید اهل زمین.
واقعه مسجد_گوهرشاد تجمع مردم مشهد در تیر ماه سال ۱۳۱۴ در مسجد گوهرشاد در اعتراض به قانون تغییر لباس توسط رضاخان بود که توسط نیروهای دولتی سرکوب شد در ۲۰ تیرماه درگیری اولیه در مسجد گوهرشاد باعث کشته شدن ۲۰ نفر شد پس از آن بر تعداد متحصنین افزوده شد و بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر در مسجد گوهرشاد و اطراف آن گرد آمدند فردای آن روز در ۲۱ تیرماه و پس از آنکه تلاش نظامیان برای متفرق کردن جمعیت با مقاومت مردم رو به رو شد، راههای ورود و خروج به مسجد گوهرشاد بسته و دستور شلیک صادر شد. بدین ترتیب این تحصن به شدت سرکوب و بیش از ۱۶۰۰ نفر کشته شدند. پس از این واقعه روحانیان سرشناس مشهد دستگیر شدند و تبعید شدند و به دستور رضا شاه برخی از روسای ادارات مشهد تغییر کردند
شماره 1 در تاريخ بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله فقط يك حكم است كه با مقدمات مفصل و در مكانى خاص و در اجتماعى عظيم به صورت خطابه ‏اى طولانى بيان شده است. ساير احكام الهى در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و يا خانه‏ ى آن حضرت براى عده‏ اى بيان مى‏ شد و بعد خبر آن به همه مى‏ رسيد. همين مسئله كافى است كه هر شنونده‏ اى تمايز اين حكم اسلام را با ساير احكام الهى و اهميت آن را نسبت به همه‏ ى آنها تشخيص دهد. چنان كه امام باقر عليه‏ السلام فرمودند: «لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ يَوْمَ الْغَدِيرِ» «هيچ حكمى مثل ولايت در روز غدير اعلام نشده است» 📚اصول كافى: ج 2، ص 21. در سلسله مطالب "چرا غدير" به جهات اهميت «واقعه و خطبه‏ ى غدير» خواهیم پرداخت. ادامه دارد...
هر گاه عیبی در من دیدی به خودم خبر بده نه کسی دیگر چون تغییر آن دست من است... کار اولت باعث پیشرفت و بهبودم میشود اما گزینه دوم غیبت است و مرا در تاریکی نگه میدارد 💕💙💕💙
❖ به یاد داشته باشید که🍃🌸 "سختیها" محبت الهی اند زیرا که انسان پشت درهای بسته به فکر ساختن کلید میفتد... "درهای رحمت" به رویت باز می شوند اگر کلید بندگی در دستانت باشد......🍃🌸 💕🧡💕🧡
🌷کسی که دربارۀ پول و دستمزدش زیاد اصرار نمی کند و خیال می کند دیگران انصاف دارند احمق نیست، مناعت طبع دارد. 🌷کسی که به موقع می آید و برای با کلاس بودن، عده ای را منتظر نمی گذارد احمق نیست، منظم و محترم است. 🌷کسی که برای حل مشکلات دیگران به آنها پول قرض می دهد یا ضامن وام آنها می شود و به دروغ نمی گوید که ندارم و گرفتارم احمق نیست. کریم و جوانمرد است. 🌷کسی که از معایب و کاستی های دیگران، در می گذرد و بدی ها را نادیده می گیرد احمق نیست. شریف است. 🌷كسي كه در مقابل بي ادبي و بي شخصيتي ديگران با تواضع و محترمانه صحبت مي كند و مانند آنها توهين و بد دهني نمي كند، احمق نيست. مودب و باشخصيت است. 🌷کسی که به حرف های پشت سرش زده میشود اهمیت نمی دهد بی خبر نیست صبور و با گذشت است. "انسان بودن هزينه سنگيني دارد" 💕💜💕💜
🔴داستانهایی از انبیا و اولیاءالله 🌹امام صادق(علیه السلام ) فرمودند : مردی در میان بنی اسراییل ذکر"الحمدلله رب العالمین و العاقبه للمتقین" را زیاد بر لب جاری می ساخت . ابلیس از این کار او خشمگین شده بود یکی از شیاطین را مامور نمود تا به او القاکند که پایان خوش و عاقبت از آن ثروتمندان است .اما مامور ابلیس در ماموریت خود موفق نشد و کار به دعوا و مرافعه کشید تا اینکه تصمیم گرفتند برای پایان دادن به دعوا از کسی بخواهند که میانشان داوری نماید و هر کس مغلوب شد دستش بریده شود . آن دو، شخصی را به عنوان داور برگزیدند اما حق را به مامور ابلیس داد و پایان خوش را از آن ثروتمندان دانست بدین ترتیب یکی از دستان عابد بریده شد . ولی مرد عابد باز ذکر شریف را زمزمه نمود . مامور ابلیس که از سخت ورزی عابد خشمگین شده بود برای رهایی از دست او پیشنهاد کرد فردی دیگر را در میان خود حاکم سازند تا هرکس مغلوب شد گردنش زده شود . عابد نیز قبول کردو این بار مجسمه ای را میان خود به عنوان داور قرار دادند . در این هنگام مجسمه به اذن خدا بر محل بریده شدن دستان عابد دست کشید و دستانش را به او بازگرداند آن گاه ضربه ای سنگین بر گردن مامور ابلیس وارد کرد و او را به قتل رساند . مرد عابد با تماشای این حادثه گفت : این چنین است پایان خوش و عاقبت از آن متقین است (📚برگرفته از کتاب قصص الانبیا، آیت الله سید نعمت الله جزائری) 💕💛💕💛
می‌گفت: اگر به جوانی‌ام باز می‌گشتم یا این فرصت را داشتم که در گوشِ نوجوانی‌های خودم نصیحتی بکنم می‌گفتم: لطفا اینقدر زیادی به همه چیز فکر نکن! اینقدر بیخودی حرصِ همه چیز را نخور و اینقدر افراطی نگران آینده نباش. بیشتر بخواب و بیشتر تفریح کن و آرام آرام تلاش کن و برای هیچ چیز خودت را بیش از اندازه اذیت نکن. می‌گفتم من آخر این قصه را دیده‌ام و حالا که دیر شده یادم افتاده روی جدول‌های کنار خیابان راه بروم، بخندم، لباس‌های رنگی بپوشم، برقصم و تفریح کنم. تازه یادم افتاده چقدر می‌شود روی چمن‌ها دراز کشید و به آسمان و درخت‌ها زل زد و با طرح ابرها، خیال‌های خوب بافت، چقدر می‌شود در دل پیاده‌روهای این شهر قدم زد و موزیک گوش داد، چقدر می‌شود آدم‌ها را دوست داشت و قشنگی‌های آن‌ها را به‌شان یادآوری کرد و از ذوقشان ذوق کرد. چقدر می‌شود رفیق داشت، چقدر می‌شود آرام بود و آرامش بخشید، چقدر می‌شود آدم‌های زیادی را شناخت و با آدم‌های زیادی معاشرت کرد، چقدر می‌شود سفر رفت، چقدر می‌شود بی‌خیالِ آنچه بودها و آنچه نبودها بود و چقدر می‌شود همه چیز را سهل و آسان در نظر گرفت. می‌گفت: کاش تا جوان هستید و در چشم‌هاتان برقی برای دویدن و رسیدن هست، بدوید و برسید اما از مسیر لذت ببرید. از جزئیات شاد شوید و از کلیات نرنجید. کاش فراموش نکنید که سیاه‌ها رو به سپید می‌روند و راست‌ها به خمیده متمایل می‌شوند و روزی می‌رسد که آدمیزاد هرچقدر هم که بخواهد نمی‌تواند. نمی‌تواند بدود و برقصد و سفر کند و تمام ذرات آرامش کائنات را نفس بکشد. نمی‌تواند و فرصت ندارد در آغوش بکشد و دوست بدارد و عاشق باشد. می‌گفت: شاد و آرام و عاشق باشید، به‌جای من و تمام کسانی که این کار را به وقتش نکردیم و دیر شد. می‌گفت: زمان منتظرِ هیچ‌کس نمی‌مانَد. و راست می‌گفت... 💕💚💕💚
گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت! درراه با پروردگار سخن می گفت: ( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای ) در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندمها را از زمین جمع کند درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند! ندا آمد که: 🌾تو مبین اندر درختی یا به چاه 🌾تو مرا بین که منم مفتاح راه 💕💖💕💖