دختر خاله ی عاشق منتظرفرصت بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود
و این فرصت مهیا شدآن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد
رجبعلی وارد شد و سلام علیکی با دختر خاله اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دختر خاله در خانه تنهاست
با خودش گفت رجبعلی خدا میتواند تو را بارها و بارها امتحان کندبیا بک بار تو خدا را امتحان کن و از این حرام آماده و لذت بخش بخاطر خدا صرف نظر کن
پس به محضر خداوند عرضه داشت خدایا من این گناه را بخاطر رضای تو ترک میکنم تو هم مرا برای خودت تربیت کن
آری چشم برزخی رجبعلی در اثر چشمپوشی از یک گناه حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود