eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
15.1هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
18.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😋 ⁦✔️⁩شکلات 150 گرم ⁦✔️⁩کره 50 گرم ⁦✔️⁩تخم مرغ زرده سفیده جدا شده 3 عدد⁦✔️⁩ شکر 3 ق غ ⁦طرزتهیه کره و شکلات رو باهم بنماری کنید ، سفیده تخم مرغ و شکررو در ظرفی خوب با همزن بزنید تا کف کند ، در ظرفی دیگر زرده تخم مرغ رو با همزن دستی بزنید به مخلوط کره و شکلات اضافه کنید باز هم بزنید ، در آخر سفیده تخم مرغ کف کرده رو اضافه کنید در چند مرحله دورانی هم بزنید ، کاسه های نشکن مورد نظرتون رو با کره چرب کنید قابلمه مورد نظرتون رو با مقداری آب پر کنید ، اینجا از 4 تا کاسه استفاده شده داخلش مواد رو بریزید ، با حرارت کم 7 الی 8 دقیقه بپزید در آخر با خلال دندان تست کنید ببینید پخته شده یا نه بعدش از حرارت حرارت بردارید نوش جونتون 😋
(ماهی رنگین کمان) 🐡ماهی رنگین کمان و دوستانش توی کلاس نشسته بودند. خانم هشت پا، آموزگار ماهیها گفت: "بچه ها امروز دوست تازه ای به کلاس ما می آید که اسمش فرشته است. او و خانواده اش تازه از آبهای غربی به این جا آمده اند" ماهی پفی در حالی که باله هایش را تکان میداد گفت:"من هم قبلاً آن جا زندگی کرده ام" خانم هشت پا گفت:"چه خوب! من تا به حال آنجا را ندیده ام و خیلی دوست دارم درباره اش بیشتر بدانم.ماهی پفی ممکن است برای ما تعریف کنی؟" ماهی پفی گفت:"آنجا خیلی عجیب و غریب است. رنگ آب، ارغوانی و پر از گیاهان خیلی بزرگی است که تا سطح آب رشد کرده‌اند، سنگهای خیلی بزرگی هم دارد" 🐠یه دفعه خانم هشت پا گفت:"چه جالب!! به به دوست تازه‌مان هم آمد" فرشته را سپس نزدیک خود آورد و گفت: "بچه ها این فرشته است" فرشته به همه سلام کرد. خانم هشت پا به او گفت:"فرشته جان اگر ممکن است از جایی که آمدی بیشتر برای بچه ها بگو" فرشته گفت: "جایی که من بودم با اینجا خیلی فرق ندارد به جز اینکه آب های آنجا سبز رنگ و رویایی است. خیلی هم شفاف و تمیز" ماهی رنگین کمان به فرشته گفت:"ولی من فکر میکردم آب آنجا ارغوانی است!" فرشته گفت: "نه اینطور نیست" در همین لحظه همه ماهی ها با ناراحتی به ماهی پفی نگاه کردند. ماهی پفی فریاد زد: «منظورم این بود که وقتی خورشید در آن جا غروب کند، آب ارغوانی می شود» 🐟خانم هشت پا با مهربانی به ماهی پفی گفت: "عیبی ندارد من هم مثل تو، داستانهای عجیب را دوست دارم!" بعد از ناهار، همه ماهی ها به طرف کشتی غرق شده رفتند تا در کنار آن بازی کنند. زردک به ماهی پفی گفت: "برای فرشته تعریف کن که کشتی چه جوری غرق شده." همه ماهی ها دور ماهی پفی جمع شدند و یک صدا با هم گفتند:"زود باش تعریف کن" ماهی پفی گفت: « شبی تاریک و طوفانی بود، کشتی بار سنگینی را با خودش میبرد. برای ادامه مسیر، ناخدا می بایست از بار آن کم کند، پس فرمان داد... ناگهان فرشته با هیجان گفت:"بارهای روی عرشه را به دریا بیندازید" بعد با خجالت رو به ماهی پفی کرد و گفت: "معذرت می خواهم که حرفت را قطع کردم آخر من اینجای داستان را خیلی دوست دارم" 🐡ماهی رنگین کمان در حالی که تعجب کرده بود از فرشته پرسید: «یعنی تو هم این داستان را شنیده ای؟» فرشته گفت: "بله این داستان معروفی در مورد کشتی غرق شده‌ای است که به صخره های پروانه در دور دست برخورد کرده است." زردک به ماهی پفی گفت: "ولی تو گفته بودی که این داستان همینجا اتفاق افتاده" مروارید گفت: "اما اینجا که صخره ندارد پس حرف فرشته درست است." دُم تیغی گفت: « به نظر من هم همین طور است" ماهی رنگین کمان از ماهی پفی پرسید: "راستش را بگو آیا داستان خیالی و الکی برای ما تعریف کرده ای؟!!" 🐠در همین لحظه زنگ کلاس زده شد و ماهی پفی، خوشحال، زودتر از همه و با عجله به طرف کلاس شنا کرد." خانم هشت پا در کلاسِ بعد از ظهر گفت: " بچه های من، درس امروز در مورد سرزمین صدف‌هاست، تا حالا کسی از شما به این سرزمین زیبا و جالب رفته؟" فرشته گفت: «بله، من رفتم.» ماهی پفی گفت: "من هم همینطور" خانم هشت پا گفت: "عالیه! خب من می خواهم در مورد آن جا بیشتر بدانم. فرشته تو اول بگو." فرشته گفت: "در آن جا به هر طرف که نگاه می کنی پر از صدف است. اگر حتی یک شن خیلی ریز داخل صدف بیفتد بعد از مدتی به مروارید زیبایی تبدیل میشود. اما پیدا کردن مروارید خیلی سخت است. من حتی یک دانه هم پیدا نکرده‌ام" ماهی پفی زود گفت: "اما من یکی پیدا کرده ام!" 🐟ماهی رنگین کمان با شیطنت گفت:"شاید هم یک دروغ بزرگ بوده" همه ماهی ها فکر میکردند که ماهی پفی مرواریدی پیدا نکرده و هیچ وقت به سرزمین صدف ها نرفته است." ماهی پفی با ناراحتی فریاد زد و گفت: "ولی من واقعاً به آن جا رفته ام." در همین لحظه خانم هشت پا با مهربانی گفت: "بچه ها بس کنید. وقتی ماهی پفی می گوید به آن جا رفته ام، پس حتماً رفته است." بعد خانم هشت پا از شاگردانش خواست تا هر کس مرواریدی دارد،فردا آن را به کلاس بیاورد. فردای آن روز ماهی پفی گفت: "خانم معلم من یک مروارید آورده ام." 🐡هیچ کدام از ماهی ها حرف او را باور نکردند. اما وقتی ماهی پفی مروارید را جلوی چشم آنها گرفت، همه گفتند:"وای چه قدر می‌درخشد. خیلی هم بزرگ است...بله...تو واقعاً یک مروارید پیدا کرده ای" فرشته هم به ماهی پفی گفت: «این زیباترین مرواریدی است که تا به حال دیده ام، تو تنها ماهی هستی که بیش از اندازه از چیزی تعریف میکنی" ماهی پفی خندید و گفت: «بله همین طور است» فرشته گفت:"من کتاب جالبی درباره داستانهای دریایی دارم که می‌توانیم با هم بخوانیم" ماهی پفی گفت: "همان کتابی که در آن داستان کشتی غرق شده آمده؟ من آن را میلیون ها بار خوانده ام اما با این حال دوست دارم با تو دوباره آن را بخوانم"
فردی نزد حضرت علی (ع) آمد و از بیماریش گلایه کرد. حضرت فرمودند: از همسرت بخواه از مهریه‌اش به تو درهمی ببخشد، با آن عسل تهیه کن و با آب باران مخلوط کرده و بخور، مدد الهی شفا خواهی یافت. مرد عرب چنین کرد و بهبود یافت. علت را از حضرت پرسید. حضرت فرمودند: بهترین شفا طبق قرآن عسل است و بهترین رحمت آب باران و حلال‌ترین پول، پولی است که زن مهر خود بر شوهرش ببخشد. من شفای تو از قرآن گفتم و از خود چیزی نیفزودم 📙تفسیر عیاشی ج1ص218
🔷دکتر الهی قمشه ای به نقل از پیرمردی که‌ شغلش ‌دامداری‌ بود‌، نقل‌ میکرد: 🔸گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زاییده بود و سه چهار توله داشت و اوائل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون ‌آسیبی ‌به‌ گوسفندان‌ نمیرساند‌ وبخاطر ترحم‌ به‌ این ‌حیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و‌ بچه‌هایش‌، او را بیرون ‌نکردیم‌، ولی ‌کاملا ا‌و را زیر نظر‌ داشتم‌. 🔹این‌ ماده‌ گرگ ‌به ‌شکار میرفت‌ و هر بار مرغی‌، خرگوشی ‌، بره‌ای شکار میکرد و برای ‌مصرف ‌خود و بچه‌هایش ‌می آورد‌. اما با اینکه ‌رفت ‌آمد ‌او از آغل‌ گوسفندان ‌بود، هرگز متعرض‌ گوسفندان ‌ما نمیشد‌. 🔸ما دقیقا آمار گوسفندان ‌و‌بره های‌ آنها ‌را داشتیم‌ وکاملا" مواظب‌ بودیم‌، بچه‌ها تقریبا‌ بزرگ ‌شده‌‌‌‌ بودند. یک‌بار و در غیاب ‌ماده ‌گرگ ‌که ‌برای ‌شکار رفته‌ بود، بچه‌های ‌او‌‌ یکی ‌از ‌بره‌ها را کشتند! 🔹ما صبرکردیم، ببینیم ‌چه ‌اتفاقی‌ خواهد افتاد‌؛ وقتی ‌ماده ‌گرگ ‌برگشت ‌و این ‌منظره ‌را دید، به ‌بچه‌هایش ‌حمله‌ور شد؛ آنها ‌را گاز می گرفت و میزد ‌و بچه‌ها ‌سر و صدا و جیغ ‌میکشیدند ‌و پس ‌از آن ‌نیز ‌همان‌ روز ‌آنها را برداشت‌‌ و از ‌آغل ‌ما رفت‌. 🔸روز بعد، با کمال ‌تعجب ‌دیدیم، گرگ، یک ‌بره‌ ای شکار کرده و آن‌ را نکشته ‌و زنده ‌آن‌ را از دیوار‌ آغل ‌گوسفندان ‌انداخت ‌رفت‌.» 🔹این ‌یک ‌گرگ ‌است‌ و با سه‌ خصلت‌: درندگی وحشی‌بودن‌ و حیوانیت ‌شناخته‌میشود‌ اما میفهمد، هرگاه ‌داخل ‌زندگی ‌کسی‌ شد و کسی ‌به ‌او ‌پناه‌ داد و احسان‌کرد به‌ او خیانت ‌نکند ‌و اگر‌ ضرری‌ به ‌او زد ‌جبران نماید هر ذاتی رو میشه درست کرد،جز ذات خراب....!! 📚دکتر الهی قمشه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷درآخر الزمان همه نمازخوان ها بی نماز می شوند مگر۰۰۰۰ پیشنهاد میکنم ببینید ارزش دیدنش داره👌
✨﷽✨ 🌼بِهوش باشید ✍در حفظ دین خود بکوشید و خسته و بی تاب و بی حوصله نشوید و ضعف نشان ندهید ؛ که گفته اند《حفظ دین در آخرالزمان از نگاه داشتن آتش شعله ور در کف دست سخت تر است》. درباره دین اطلاعات درست به دست آورید ؛ و گول هر ادعا یا نظریه را نخورید ،《مقداری از کتابهای سالم دینی را بخوانید》، اسلام را با (عملکردها و اشخاص) مقایسه نکنید و فاسدان و دنیاداران را در هر لباس" ملاک " دین شناسی نشناسید . شما جوانان مظلوم ایران امروز میان دو هیولای مهیب و حمله ور گرفتار شده اید: مسلمان نماها متفکر نماها برخی مسلمان نما در آن طرف داریم و برخی متفکرنما در این طرف و شما هنگامی که از《اسلام و منابع اصیل اسلام》اطلاعاتی مستند و درست فهم شده و کافی نداشته باشید ؛ اسلامی و غیر اسلامی عملکردها را از هم تمیز نمی دهید و همه را به پای اسلام می گذارید و از چشم اسلام می بینید ؛ پس باید خطر را جدی گرفت ، باید (خامی جوانی) و احساسات (بی مبانی) را از خود دور کرد. بِهوش باشید ؛ بِهوش باشید . 📚 150 سال تلاش خونین ، محمد رضا حکیمی ، ص 142 الی 148
✍قال امیرالمومنین (ع): چه بسا دوستی هایی که ساختگی و ظاهری است. 📚تصنیف غرر / حدیث ۹۵۹۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خداوند متعال تمام کمالات را در کدام فریضه قرار داده است؟ 👤استاد قرائتی
✨﷽✨ 💠 چرا بعضی از مؤمنین در گرفتاریند و بعضی از کافرین در راحتی و آسایش؟ ✍همیشه این سوال هست که چرا مؤمنین با اینکه اهل عبادت هستند، اما بعضا در گرفتاری و رنج هستند و در مقابل کسانی که به خدا اعتقادی ندارند در ثروت و راحتی هستند و خدا کاری به آنها ندارد؟ در این روایت به این سوال پاسخ داده میشود: امام صادق (علیه السلام ) از رسول خدا (صلی الله علیه واله) نقل فرمودند که خدای عزوجل می‌فرماید: به عزت و جلالم سوگند، من بنده‌ای را که می‌خواهم رحمت کنم، او را از دنیا بیرون نمی‌برم مگر اینکه بابت هر خطا و گناهی که کرده کفاره آنرا بگیرم. من بنده‌ام را به بیماری در بدنش و یا تنگی در روزیش و یا ترس در دنیایش مبتلا کنم تا کفاره خطایش باشد،پس اگر باز چیزی بماند، مرگ را بر او سخت گردانم (تا آمرزیده و پاک بمیرد و پس از مرگ دچار عذاب نشود) و به عزت و جلالم سوگند، من بنده‌ گنهکاری را که بخواهم عذاب کنم از دنیا بیرونش نمی‌برم تا پاداش هر عمل نیکی که کرده را بدهم،پاداش او را بوسیله تندرستی در بدنش و یا فراخی در روزی‌اش و یا به آسودگی و گشایش در دنیایش بدهم و اگر چیزی باقی بماند مرگ را بر او آسان نمایم 📚سخن خدا، کلیات احادیث قدسی، ص 108
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه آش متفاوت و خاص که رنگ و لعابش آدم رو به هوس میندازه. . . آش آلو موادلازم: لوبیا چیتی=== نصف پیمانه عدس ===۱/۳ پیمانه نخود=== نصف پیمانه پیاز=== ۱عدد متوسط رب گوجه ===۲ ق غ خ نعنا خشک ===۱ ق م خ زرد چوبه ===۱ ق م خ نمک ===به مقدار لازم آبجوش ===به مقدار لازم آلو ===۱ پیمانه . طرز تهیه: داخل قابلمه پیاز داغ درست کنید بهش زردچوبه دو قاشق رب گوجه و نعنای خشک اضافه کنید حبوباتی که چند ساعت خیس کردیم و کاملا پخته را (همراه کمی اب حبوبات پخته)و آلویی که از قبل خیس کردی اضافه کنید و حدود نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه بگذاریم بجوشه در آخر بهش رشته آشی را اضافه کنید و بعد ۱۰-۱۵ دقیقه که رشته پخت و باز شد آش آمادست چون رشته نمک داره آخر کار آش رو بچشید و نمک را اضافه کنید اش ما آمادست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه آش متفاوت و خاص که رنگ و لعابش آدم رو به هوس میندازه. . . آش آلو موادلازم: لوبیا چیتی=== نصف پیمانه عدس ===۱/۳ پیمانه نخود=== نصف پیمانه پیاز=== ۱عدد متوسط رب گوجه ===۲ ق غ خ نعنا خشک ===۱ ق م خ زرد چوبه ===۱ ق م خ نمک ===به مقدار لازم آبجوش ===به مقدار لازم آلو ===۱ پیمانه . طرز تهیه: داخل قابلمه پیاز داغ درست کنید بهش زردچوبه دو قاشق رب گوجه و نعنای خشک اضافه کنید حبوباتی که چند ساعت خیس کردیم و کاملا پخته را (همراه کمی اب حبوبات پخته)و آلویی که از قبل خیس کردی اضافه کنید و حدود نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه بگذاریم بجوشه در آخر بهش رشته آشی را اضافه کنید و بعد ۱۰-۱۵ دقیقه که رشته پخت و باز شد آش آمادست چون رشته نمک داره آخر کار آش رو بچشید و نمک را اضافه کنید اش ما آمادست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸درخت را 🍃از میوه اش می‌شناسند 🌸انسان را با کردارش... 🌸کردار خوب 🍃هرگز هدر نمی‌رود 🌸کسی که ادب می‌کارد 🍃دوستی درو می‌کند 🌸و آن کس که مهربانی می‌کارد 🍃عشق گردآوری می‌کند ... روزتون مملو از عشق و آرامش🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️نه همی جای تو ▪️در سامره تنها باشد.. 🖤که به دلهای 🖤محبان تو جای تو بود.. ▪️دیده گریان نشود ▪️روز جزا در محشر.. 🖤هر که گریان 🖤 به جهان بهر عزای تو بود.. ▪شهادت جانسوز ▪️ (ع) تسلیت باد.
🔹یکی از راههای دستیابی به « آرامش » درد و دل کردن با خداست ❄️خیلی خودمونی و به زبان مادریت باهاش حرف بزن ❄️او صمیمی ترین دوستیه که هیچوقت رازت رو بر ملا نمی کنه ❄️تنها کسی که صلاحت رو از خودت بهتر می دونه ❄️اگه یه روزی چیزی ازش خواستی بهت نداد مطمئن باش خیری درش هست ❄️برای موفقیت در هر کاری حداکثر تلاشت رو انجام بده ، اما اگر نشد حلش رو به او واگذار کن ❄️آخه خدای تو بهتریت حلّال مشکلاته‌ ❄️اوتنها مونس و همدم اوقات تنهایی توست 💞 دوستی با خدا یعنی «آرامش »💞 ─┅─═इई ❄️❄️❄️ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 علیه السلام: شخص‌ شکرگزار ، به‌ سبب‌ شکر ، سعادتمندتر است‌ تا به‌ سبب‌ نعمتى‌ که‌ باعث‌ شکر شده‌ است‌ . زیرا نعمت‌ کالاى‌ دنیاست‌ و شکرگزارى‌ ،نعمت‌ دنیا و آخرت‌ است‌ . 📚تحف‌ العقول‌ ، ص‌ ۵۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️این چهار جمله ی کوتاه و بخاطر بسپار ۱_پادشاه جهنم خودت باش نه کارگر بهشت دیگران ...! ۲_همیشه با هم تراز خودت بگرد کوچیکتر کوچیکت میکنه و بزرگتر تحقیرت ...! ۳-از حرف مردم درس بگیر ولی هرگز به حرف مردم زندگی نکن ...! ۴-جوری خوب باش که اگر کسی ترکت کرد به خودش بد کرده باشه ...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی عمل کردن است ، این شکر نیست که چای رو شیرین میکنه بلکه حرکت قاشق چایی خوری باعث شیرینی میشه ، خدایِ مهربون به تو قدرت و اراده ی فوق العاده ای داده که تو میتونی با استفاده از اون قدرت بهترین زندگی رو برای خودت خلق کنی فقط باید بخوای و خودت رو باور داشته باشی، یادت باشه تو عزیزِ دلِ خدایی پس در هر شرایطی لبخند بزن تا حالِ دلت و دنیاااات قشنگ بشه روزتون پراز لبخنــــد و حالِ دلتون خوبِ خوبِ خوب ❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯دهمین حجت و امام سلام 🖤به دل خسته ات سلام سلام 🕯به حریم غریب سامره ات 🖤از دل شیعه مستدام سلام 🕯شهادت جانگداز امام 🖤علی النقی الهادی تسليت باد
شصت و هشتم ❤️ عشق پایدار ❤️ با توکل بخدا ,زندگی را از نو در دیار کریمان ,سرزمین باصفای کرمان از سر گرفتیم واینبار در کنار پدر ومادری که حالا میدانستم علی رغم رفتارهای سنگین وباوقار ظاهری,عاشقانه همدیگر را دوست دارند....ما در منزل خاله صغری ساکن شدیم وواحد بابا هم ,غلامرضا مینشست,البته غلامرضا مجرد و پسری فوق العاده مهربان وباخدا وصدالبته برای من، برادری فهمیده وتکیه گاهی امن بود. نزدیک باز گشایی دانشگاه ها بودیم ومن هم ذهنم درگیر چگونگی ادامه دادن درس وتحصیلم بود,باید با بابا میرفتیم وجا ومکان وخوابگاهم را به پدرم نشان میدادم,تا پدرم مطمین شود جگرگوشه ی تازه به پدر رسیده در امن وامان وراحتی است,پدرم اصرار داشت که ادامه تحصیلم را درشهرکرمان بدهم و حاضربود خودش بیاید واگرشد قانونی واگر مشکلی پیش امد با خواهش والتماس مرا به کرمان منتقل کند ,اما من که دل در گرو مهر بهروز داده بودم واز طرفی میدانستم که بهروز سخت مخالف این انتقالی است ودلشکسته خواهد شد,تمام سعیم را کردم وپدرم را متقاعد نمودم که اجازه دهد درسم را تمام کنم وبعدش به کرمان برگردم وپدر هم به خاطر اون دل مهربانش ،علی رغم میل باطنی,این اجازه را داد ,اما بارها گفتم واینبار هم میگویم گردش روزگار انطور که ما میخواهیم نمیچرخد ,انگار مصلحت خداوند چیز,دیگری را برای ما در پیش داشت.... دارد.... 💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده
شصت و نهم ❤️عشق پایدار ❤️ حال مادرم اصلا مساعد نبود وبعد از مرگ عزیزانش هر روز,بدتر وبدتر میشد ومن ذهنم درگیر حال این روزهای مادر بود ودلکندن وبی خبری از مادر وتنها گذاشتن او در این شرایط برای من که عمری خود را مدیون او میدانستم امکان پذیر نبود,پس تصمیم گرفتم یک ترم مرخصی بگیرم وبا پیشنهاد بابا,هر سه نفرمان دوباره راهی قم شدیم تا هم مادرم حال وهوایی عوض کند وهم بابا اصرار داشت مادرم را به تهران نزد بهترین پزشکان ببرد تا از,سلامتش مطمین شود. مادرم از,سفر به قم راضی بود اما برای رفتن به دکتر,خیلی موافق نبود ,اما با پافشاری بابا ,قرار شد اول همان قم دکتر,برود واگر خدای نکرده وضع جسمی اش بهتر نشدودکتر بیماریش را تشخیص نداد, انوقت راهی,تهران شوند... بهروز که از مرخصی تحصیلی من ناراحت بود ,از این سفر ناگهانی استقبال کرد و قرار شد,بعداز انجام کارهای مامان,یک شب به اتفاق پدرش به خانه ی دایی در قم بیاید وپرده از,عشق وخواستگاریش بردارد وبابا را در جریان قرار دهد ونظرش را بداند وشرط وشروطش را بشنود ودر نهایت رضایت بابا را بگیرد... یک هفته ای از,امدنمان به قم میگذشت,دکتر مامان براش کلی,ازمایش نوشته بود وامروز قرار بود من جواب,ازمایشها را بگیرم وبا مامان وبابا دوباره به مطب برویم... بالاخره نوبتمان شد,پدرومادرم روی صندلی مقابل دکتر نشسته بودند ومن از استرسی که داشتم ونمیدانستم سلامت مادرم چقدر درخطر است,سرپا ایستادم....دکتر شریف دکتر مامان ,با طمانینه برگهای ازمایش را یکی یکی نگاه کرد وهمزمان سرش را تکان میداد وبعداز دقایقی سرش را بلند کرد ورو به بابا ومامان گفت:جای نگرانی نیست واشاره به مادرم کرد وگفت:ایشون سالم سالمند اما نیاز به مراقبت دارند اخه بارداری دراین سن یه کم, نیازمند توجه بیشتریست.... خشکم زده بود....این چی میگفت؟؟بارداری؟؟وای خدای من.....یه خواهر یا برادر تنی....ناخوداگاه از ته دلم زدم زیر خنده....دکترشریف با لبخند نگاهم کرد وپدرومادرم هم که با شنیدن این موضوعی که در باور نمیگنجید بهتشان زده بود ,با خنده من ,بعداز مدتها به خنده افتادند.... دارد ... 💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده
هفتاد ❤️ عشق پایدار ❤️ در بین ان همه اتفاق ناگوار ,خبر بارداری مامان ,نوید زندگی نو را میداد وباعث شده بود که فقدان عزیزانمان کمی کمرنگ شود . بابا از,این اتفاق خیلی,خوش حال بود ومادرم دربین این خوشحالی، وقت را مغتنم دانست وماجرای دلدادگی بهروز را برای بابا گفت واجازه اشنایی بیشتر,با خانواده انها را از بابا گرفت,مادرم چیزی,از اصالت خواستگارها نگفت. چند شب قبل از حرکت ما به سمت کرمان,بهروز وپدرش برای بار چندم وبیشتر,برای اشنایی با پدرم به خانه دایی امدند. پدرم وقتی فهمید که بهروز استاد من است واز,همه مهم تر اصالتا کرمانی ست,خیلی خوشحال شد و من از,تک تک حرکات پدر رضایت خاطر,اورا با این وصلت میدیدم همه چیز,خوب بود تااینکه بعداز شام,میرزا محمود خودمانی تر شد وتمام اصل ونسبش را روی دایره,ریخت وپدرم متوجه عمق موضوع و شناخت کامل ابا واجداد خانزاده ها ,کم کم رفتارش سردتر شد ودرست بعداز رفتن خواستگارها ,ساز مخالف زدنش را شروع به نواختن کرد وبه من امر نمود به دلیل حال واحوالات مادرم ,باید برای ادامه تحصیلم به کرمان انتقالی بگیرم ..... نمیدانستم سرنوشت مرا به کجا خواهد کشاند ,ایا من هم مثل بتول ومریم پیشانی نوشتم در جدایی از خانزاده ها هست یا نه...اما خوب میدانستم که بین بتول ویوسف میرزا ,عشقی یکطرفه بوده وبین مریم ومحمود هم عشقی گذار واما بین من وبهروز مهری پایدار وریشه ای تر شکل گرفته.... خودم را به دست تقدیر سپردم وتوکل کردم بر ان پروردگار مهربان وخواسته ی بابا را مبنی بر انتقالی عملی کردم,اما گویا بهروز سمج تر از پدرانش بود وبه محض اینکه من به کرمان امدم,هنوز یک ماه نشده بود که اقای بهروز خانزاده هم به عنوان استاد به دانشگاه من منتقل شدیعنی خودش را منتقل کرد.... دارد... نویسنده....حسینی 💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده
✨﷽ آیت الله مظاهری: 🔸️کسی كه نماز شب خوانده است،‌ در دنيا در کار خود موفّق می‌شود و در قيامت، نورانيّت و درخشندگی خيره‌‌كننده‌ای پيدا می‌كند. او در صف محشر جلو می‌رود تا به صف انبياء می‌رسد و آنجا مقام محمود است،‌ در چنان موقعيّتی اهل محشر به او غبطه می‌خورند. 🔸️نماز شب، نعمتی است از جانب خدای سبحان که عزّت‌ و ابهّت نمازگزار را نزد مردم افزایش می‌دهد. برخی تصوّر می‌کنند نعم‌ الهی منحصر در مادّیات است، در صورتی که از نعمت‌های اصلی و مهمِّ خداوند که محبوب اولیای الهی است، می‌توان به‌ کسب توفیق نماز شب اشاره کرد. 💞 پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: دو رکعت نماز در شب پیش من از دنیا و آنچه در آن است محبوتر است. 📚وسائل الشّيعة، ج۸، ص۱۵۶ در این نمازشب را به نیت ظهور آقا (عج) بخوانیم خواهرم باعث خوشنودی قلب امام زمان (عج) می شود...