فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕خداوند همه چيز را جفت آفريد
✨ جز دماغ و دهن و قلب
💫میدونى چرا ؟
✨چون بايد براى خودت
✨يک هم نفس ، يک هم زبان
✨و يک هم دل پيداکنی
💫کسی که برایت آرامش بیاورد
💫مستحق ستایش است
✨انسان ها را در زیستن بشناس
✨نه در گفتن ...
در گفتار همه آراسته اند💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
√ توصیههای ویژهی استاد شجاعی برای دریافت بهترین تقدیرات در شب قدر
(باید از الآن شروع کرد، داره دیر میشه)
#ماه_رجب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دیدار عکاس تصویر تاریخی بیعت همافران با امام خمینی در ۱۹بهمن۱۳۵۷ مرحوم عبدالحسین پرتوی با رهبر انقلاب
🔸 امضای یادگاری حضرت آیتالله خامنهای در کنار عکس تاریخی مرحوم پرتوی
#دهه_فجر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین روز #حجاب تو چه زمانی هست؟
🌷۳ صفت زن:
باعث آرامش همسر،بامحبت،رحمت
وَمِنْ آيَاتِهِٓ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوٓا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (٢١)روم
🌷۳صفتی که همسرخوب بایدداشته باشد:
۱.صالح (مطیع خدا)،۲.مطیع شوهر،۳.باحجاب وپاکدامن
... فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ... (٣٤)نساء
🌷۲صفت همسروفرزندخوب:
نورچشمان،الگوی پرهیزکاران
الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا (٧٤)فرقان
💐🌺💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به هیچ وجه پابرهنه رو سنگ خونه راه نرید❌
انتشار حداکثری با شما ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به امام علی ع و سربازان گمنام پیرو مکتبش در نهادهای امنیتی ایران...........
انتشار حداکثری با شما ✅
35.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رژیم غذایی مناسب در جلوگیری از عفونت زنان
انتشار حداکثری با شما ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰یک سوال دردناک از شیعیان...😭😭
❤️صلی الله علیک یا ابا صالح المهدی وعلی آبائک و رحمت الله و برکاته ولعن الله اعدائک بعددعلمه
یا اباصالح آقـا جان💔
اللهم عجل لولیک الفرج😭
انتشار حداکثری با شما ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سالاد_گردو 😍😋
فیله مرغ ۴ عدد
خردل ۱ قاشق
پوست لیمو
نصف لیمو
نمک فلفل سیاه
اورگانو ۱ قاشق
مواد سس 👇
سیر ۱ حبه
گردو ۴ عدد
روغن زیتون ۵ قاشق
لیمو نصف
نمک و فلفل
پاستا ۱۰۰ گرم
چیلی ۱/۵ قاشق
اورگانو ۱ قاشق
سس این سالاد رو برای اکثر سالاد های رژیمی و سالاد ماکارونی میتونید استفاده کنید
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مافین موز و کره ی بادام زمینی رژیمی😍😋
مواد لازم:
1 فنجان موز رسیده در یخچال🍌
1/2 قاشق غذاخوری شیر 🥛
2 عدد تخم مرغ، بزرگ 🥚
چاشنی ها
3/4 فنجان کره بادام زمینی قطره ای، خامه ای یا ترد طبیعی🥜
1/4 فنجان شربت افرا یا عسل طبیعی🍯
1 قاشق چایخوری بیکینگ پودر🥄
1/3 فنجان شکلات چیپسی🍫
1/2 قاشق چایخوری دارچین🪵
1 فنجان آرد جو دوسر بدون گلوتن
1/4 قاشق چایخوری نمک🧂
2 قاشق چایخوری عصاره وانیل🌸
به مدت ۲۰ دقیقه تو دمای ۱۸۰ درجه بزارید و نوش جان کنید
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شامی_بدون_روغن 😍😋
به ۵۰۰ گرم گوشت چرخکرده
۱ عدد سیب زمینی، پیاز ، هویج رنده شده (از هرکدام یک عدد)
۱ عدد فلفل دلمه خرد شد
۱ دسته کوچک شوید ساطوری شده
۳ حله سیر رنده شد
۲ عدد تخم مرغ
ادویه(پودر کاری، پاریکا، فلفل سیاه)
نمک اضافه و حسابی خوب ورز بدید
داخل سینی فر رو با فرچه روغنی چرب کنید و از مواد تو دست بهش شکل بدید و داخل سینی بچینید روش رو با قاشق مثل ویدیو طرح بندازین بزارین تو فر ۱۷۰ درجه به مدت ۴۵ دقیقه در آخرم با پیاز و شوید سرو کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه دسر خوشمزه 😍😋
بیسکوییت های لیدی فینگر و با توجه به سایز ظرفتون برش بزنید و
تو شیر گرم بزنید و داخل ظرفی که نایلون یا سلفون گذاشتین بچینید
۱ لیتر شیر
یک سوم لیوان شکر
۵ ق غ پودر نشاسته ذرت
۱ ق غ سر پر پودر کاستارد
مخلوط کنید و بزارید رو حرارت تا غلیظ بشه.
نصف مواد رو با شکلات تلخ و نصف دیگه رو با شکلات شیری مخلوط کنید (از هر شکلات ۸۰ گرم)
اول مواد شیری بعد شکلاتی رو بریزید
روش رو هم از تیکه های باقی مانده لیدی فینگر بزارید روشو بپوشونید حداقل ۴ ساعت داخل یخچال بزاریدتو ظرف سرو برگردونیدبا شکلات ذوب شده و ترافل هم تزیین کنید به جای لیدی فینگر میتونید از دولایه بیسکوییت معمولی هم استفاده کنید
✅ رعایت این چند تا چیز میتونه زندگیتو تغییر بده !
۱. شکایت نکن و هر روز برای خوش شانسی هایی که داری (سلامتی خانواده، شغل و ...) شکرگزار باش.
۲. تنهایی خودت رو دوست داشته باش و در آغوش بگیر از فرصت تنهاییت برای از نو ساختن خودت استفاده کن
۳. افرادی که بهت انرژی مثبت نمیدن و فقط غر میزنن و انرژی منفی میدن از زندگیت حذف کن حتی اگر صمیمی ترین دوستات باشن
۴. افکارت رو کنترل کن به هرچیزی
که فکر کنی،تو ذهنت رشد میکنه و قوی میشه حواست باشه فکر منفی میکنی یا مثبت
۵. یک مهارت انتخاب کن و همه انرژیت رو برای پرورش اون بزارهی از این شاخه به اون شاخه نپر.
✨﷽✨
🌺 عزّت نفس
✍مفضّل با فشار سخت زندگی روبرو شده بود، فقر و تنگ دستی، داشتن قرض و مخارج سنگین زندگی او را آزار می داد، در محضر امام صادق (ع) لب به شکایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح کرد.
"فلان مبلغ قرض دارم، فلان مشکل دارم، متحیّرم چه کنم و...."خلاصه در آخر کلامش از امام صادق(ع) در خواست دعا کرد . امام (ع) به کنیزش دستور دادند یک کیسه اشرافی که منصور برای وی فرستاده بود بیاورند.
بعد این کیسه را در اختیار مفضّل قرار می دهد، مفضّل رو به امام(ع) خطاب کرده می گوید: "آقا مقصودم آنچه در حضور شما گفتم دعا بود.
حضرت می فرمایند :"بسیار خوب دعا هم می کنم، امّا این را بدان؛ هرگز سختی های خود را برای مردم تشریح نکن اولین اثرش این است که وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شکست یافته ای، در نظر ها کوچک می شوی و شخصیّت و احترامت از میان می رود
📚 شهید مطهری، داستان راستان ص17
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥زنی پیدا میشه که بگه؟
👤استاد قرائتی
🧡 توصیه های اخلاقی ذکر شده در سوره مبارکه حجرات...
۱. فَتَبَيَّنُوا
تحقیق کنید
۲. فَأَصْلِحُوا
صلح برقرار سازید
۳. وَأَقْسِطُوا
عدالت بکار برید
۴. لَا يَسْخَرْ
استهزاء نکنید
۵. وَلَا تَلْمِزُوا
طعنه نزنید
۶. وَلَا تَنَابَزُوا
عیبجوئی نکنید
۷. اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّن
از بسیاری از گمانها بپرهیزید
۸. وَلَا تَجَسَّسُوا
و جاسوسی و پردهدری نکنید
۹. وَلَا يَغْتَبْ
غیبت ننماید.
🧡 قرآن کریم کتاب اخلاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅همه ی بدی هایت را به خدا بگو...
✅وقتی بدیهات رو بگی خدا برای تکتکش کمکت خواهد کرد.
🔰#استاد_پناهیان
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت نـوزدهـم
"لیدا"
شب از ذوق فردا خوابم نبرد و کلی نقشه کشیدم دل کارن رو ببرم.هرچند میدونستم جزو محالات بود.دل این پسر ،ازجنس سنگ و یخ بود.غیرممکن بود که دلش نرم بشه و برای دختری بتپه.
اصلا یک جورایی عجیب و غریب بود.حرفاش باکاراش تناقض داشت.باکسی بیشتر از دو سه کلمه حرف نمیزد.همیشه هم یک اخمی بین پیشونیش بود که جذاب ترش میکرد.
من و آناهید سر به دست آوردن دل کارن شرط بسته بودیم.که هرکی اول تونست نرمش کنه و اونو طرف خودش بکشونه باید تا آخرعمر مثل خواهر بمونه برای کارن.
از اونجایی که من بادیدن کارن یک دل نه صد دل عاشقش شده بودم میدونستم آناهیدم همینطوریه و هرجفتمون ازاینکه بخوایم نقش خواهر کارن رو بازی کنیم به شدت بیزار بودیم و برامون سخت بود.
بهترین لباسامو برای فردا آماده کردم و خوابیدم.
اما اونم چه خوابی!؟همش کابوس بود.ازبس فکر و خیالای الکی میکردم مخم پر شده بود از اتفاقای بد و خوب.
صبح که بیدارشدم تاحاضرشم، هواهنوز تاریک بود.اما حموم رفتنم نیم ساعت طول میکشید و هوا روشن میشد.از جلو اتاق زهرا که رد شدم صدای نماز خوندنشو شنیدم.اوف این بشرم چه حوصله ای داره صبح به صبح این موقع خم و راست میشه.
بیخیال رفتم سمت حموم و نیم ساعته حوله به تن اومدم بیرون و رفتم جلو آینه.موهامو که یکم خشک کردم باحوله،لباس پوشیدم و جلو آینه مشغول آرایش شدم.خداروشکر مهارتم تو آرایش کردن توپ بود.همیشه هم جنس وسایل آرایشام مارک و گرون بود.آرایشم که تموم شد ساعت۶بود و همه بیدارشده بودن.
شلوار شیش جیبه مشکیمو برداشتم با یک مانتو نخی سفید و گرمکن مشکی،سفید.یک شال نخی ساده سفید با کلاه آفتابی مشکیم.
تیپم که تکمیل شد،کفشای آل استارم رو برداشتم و با کوله کوه نوردیم رفتم بیرون.
همگی یک چای خوردیم و حرکت کردیم.زهرا خانمم طبق معمول کلاس داشت و نیومد.بهتر که نیومد وگرنه میخواست باچادر کوه نوردی کنه آبرومونو ببره.
عطا که خیلی خوشحال بود و یک جا بند نبود.تارسیدیم پایین کوه،ازماشین پرید بیرون و باباهم ماشین رو پارک کرد.پیاده شدیم و به جمع خانوادگیمون پیوستیم.مادرجون و پدرجون ماشالله سرحال تراز همیشه با یک تیپ ورزشی جلو تر ازهمه راه افتادن.
کارن رو هم دیدم.تیپش خیلی نفس گیر شده بود.یک شلوار ورزشی سفید که خط های مشکی داشت با تیشرت سفید گرم کنشم بسته بود به کمرش و با یک بطری آب پشت سر مادرجون و پدرجون راه افتاد.
ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت بـیـسـتـم
تو قسمتای اول کوه کلی می گفتیم و می خندیدیم اما یکم که همه خسته شدیم به نفس نفس افتادیم.منم که اصلا اهل کوه نوردی نبودم واقعا خسته شده بودم.آناهید اما خیلی کوه میرفت برای همین هی مسخرم می کرد و بهم می خندید.
یه لحظه کارن ازکنارم رد شد وگفت:با جرثقیل ببرمت دختردایی؟
نگاه بدی بهش کردم و گفتم:لازم نیست شما خودتو ببری کافیه.
بلند خندید وگفت:نگفتم که بغلت کنم.
از تعجب داشتم شاخ درمیاوردم.برای اولین بار خنده بلندش رو دیدم.خیلی قشنگ می خندید.
سرش رو تکون داد و رفت جلو.آناهید تندی دوید جلو و کنار کارن شروع کرد به راه رفتن.نمی فهمیدم حرفاشونو اما حرص می خوردم فقط.اعصابم خورد شده بود.
تصمیم گرفتم از این به بعد برم کوه نوردی که اینجوری ضایع نشم جلو فک و فامیل.
یکم که گذشت آناهید با قیافه درهم برگشت.
_اه این پسره چرا انقدر کله شقه؟بدعنق
خنده ام گرفت بدجور زده بود تو برجکش
_حقته تا توباشی خودشیرینی نکنی.
_اصلا محبت و مهربونی حالیش نیست خب.
_همینه دیگه آناهید خانم.همین کارو سخت تر میکنه دیگه.
یکم حرف زدیم تااینکه آقاجون نگهمون داشت تا صبحانه بخوریم.
تو دل کوه همه نشستیم و یک صبحونه تپل خوردیم.خیلی چسبید بهمون بااینکه آقا کارن هنوز اون اخمش باز نشده بود.
بعد صبحانه یکم دیگه پیاده روی کردیم تا ناهار.همون بالا کوه یک رستوران سنتی شیک زده بودن که مشتری های زیادی داشت.
رفتیم تو و منتظر شدیم تا گارسون اومد.سفارش۱۲تا دیزی دادیم.
کارن مشغول صحبت با عمو بود آناهیدم مشغول بازی با بچه ها.
منم تک و تنها یه گوشه نشستم و با گوشی ور رفتم تا غذاها رو آوردن.
همونموقع زهرا زنگ زد.
_بله
_سلام اجی کجایین؟
_بالای کوه تو رستوران ناهار میخوریم.
_خیلی خب اومدین پایین زنگ بزن من ببینم کجایین بیام پیشتون.
_باشه فعلا.
قطع کردم و مشغول خوردن دیزی شدم.
ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت بـیـسـت و یکم
ناهار که تموم شد،کارن گفت:غذای خوشمزه ای بود تاحالا انقدر غذای خوبی تو ایران نخورده بودم.
جمله بندی هاش هنوز یکم مشکل داشت اما لهجه قشنگش و صدای مردونه اش دل هر شنونده ای رو میبرد.
مادرجون لبخندی زد وگفت:نوش جونت مادر.
آناهید خودشیرینی کرد وگفت:غداهای ایران محشره آقاکارن.
کارن بایک نگاه گذرا به آناهید،حرفش رو بدون جواب گذاشت.چنان ذوقی کردم که خدامیدونه.
بالاخره همه بلندشدیم و حرکت کردیم سمت پایین کوه.به زهرا زنگ زدم و گفت من تا ده دقیقه دیگه میرسم.
تاموقعی که زهرابیاد ماهم رسیدیم پایین.اوف این دختر دست از سر چادرش برنمیداره همه جا میپوشه آبرو مارو میبره.
اومد جلو و به هممون سلام کرد و بعدم همه سوار ماشینا شدیم راه افتادیم سمت قهوه خونه قدیمی اقاجون.
اونجا تقریبا نزدیک دربند بود.نمای چوبی قشنگی داشت با آب نمای خوشگلی که به فضای قهوه خونه زیبایی منحصر به فردی بخشیده بود.
تخت های بزرگ و کوچیکی،قهوه خونه رو پر کرده بودند و صدای موسیقی سنتی روحتو تازه میکرد.البته اینا توضیحات ادبیه من به شخصه از موسیقی سنتی متنفرم.
رو یک میز بزرگ نشستیم و آقاجون مرد جوونی رو صدا زد که لباس سنتی قشنگی پوشیده بود.
اومد جلو و گفت:خوش اومدین خان سالار.چی بیارم براتون؟
_۱۳تا چای دبش برامون بیار با خرما و پولکی.
مردجوون تعظیم کوتاهی کرد و رفت.نه تنها اینجا بلکه همه مردم تهران،آقاجون رو میشناختن و عزت و احترام سرش میزاشتن.
مشغول گوش دادن به صحبتای بقیه شدم.
بابا به کارن گفت:خب دایی جان چیکار کردی تو این مدت؟
_راستش خیلی دنبال خونه بودم اما متاسفانه تو ایران به پسر مجرد خونه نمیدن.
عموگفت:چرا مجرد کارن؟مگه شیرین باهات نمیاد؟
کارن شانه بالا انداخت و حرفی نزد.
عمو رو کرد به عمه و گفت:آره شیرین؟نمیری باهاش مگه؟قراره جداشین؟
_چی بگم والا داداش خودسر برای خودش تصمیم میگیره و منم دیگه کاری به کارش ندارم.من بعد مدتها برگشتم دوست دارم پیش مامان بابام زندگی کنم.نمیخوام ازشون دور بشم.
همگی ساکت شدند تا چای ها رو آوردند.
زهرا ذوق زده ظرف پولکی ها رو برداشت وگفت:وای عاشق پولکیم.
دم گوشش گفتم:ادای نخورده ها رو درنیار زشته.
بااخم نگاهم کرد وگفت:دختری که شور و ذوقشو نشون نده دختر نیست شلغمه آجی.
باتعجب نگاهش کردم و متوجه نگاه بی پروا کارن هم شدم.انگاری بعید میدونست همچین حرفیو از یک دختر چادری.
ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
ضرورت ششم: حق و تکلیف بودن انتخاب از سوی مردم
در اینکه حق انتخاب برای مردم، تکلیفی دینی و قانونی در نظام اسلامی است و از جایگاه خاص و نسبت به دیگر کشورها از مبانی متقن و محکمی برخوردار است، شکی نیست؛ حق و تکلیف بودن یعنی انتظار مردم برای تحقق خواستههای مادی و معنوی به شرط آنکه از این حق استفاده و به این تکلیف عمل شود؛ آنچه مهم میباشد منتخب مردم، وظیفهای عمومی نسبت به مصالح و منافع عموم مردم و نظام اسلامی دارد، اما این سؤال و انتظار معقول نیز در جای خود باقی است که فرد یا گروهی که خود را محروم از این دو امر مهم (حق و تکلیف) کرده است در سرنوشت خود و آیندگان چه نقشی ایقا نموده است؟ آیا در صف بیتفاوتهای به امور کشور و کشورداری قرار نگرفته است؟ و آیا زمینه را برای ایجاد ناهنجاریهای اجتماعی ایجاد نکرده است؟ و آیا بستری مناسب برای خواست و مطالبه عمومی به روشی معقول و مدنی را از دست نداده؟ و بالاخره آیا این بیتفاوتی، او را سهیم در مشکلات احتمالی ننموده است؟ بدیهی است که حقوق و تکالیف انسانها زمانی جنبه اثرگذاری دارد که بدانها عمل شود.