eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.5هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
19.7هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی ساختنی است🌸🍃 نه ماندنی بمان برای ساختن نساز برای ماندن منتظر نباش... کسی برایت گل بیاورد🌸🍃 خاک را زیرورو کن... بذر را بکار از آن مراقبت کن... خود صاحب گل خواهی شد 🌸🍃 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️به سلامتی پدر و مادر 🌸که اونقدر روحشون بزرگ ♥️و با عظمته 🌸که تا وقتی هستن ♥️عقلمون نمیتونه 🌸وسعت مهربونی شونو ♥️درک کنه ، 🌸اما....!! ♥️وقتی میرن جای خالیشون رو 🌸به وسعت یه دریا ♥️کنارمون حس میکنیم...... 🌸🍃
سلام آقا 💚🙏 دوباره جمعه و 🌙ماه خدا  است سحر ها با شما ما همنوا می گردیم و افطار چشم به راهیم تا که شاید با شما هم سفره گردیم😔 🌼🌷اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج💥🌼 🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 🌸 🌸اي سبزتر از بهار ڪے مے آیے؟ 💖دل مانده به انتظار ڪے مےآیے؟ 🌸آیینه و آدینه و دل منتظرند 💖یارا به سر قرار ڪے مے آیے؟ 🌸 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قديما شبا بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو می شمرديم و دلمون به وسعت يه آسمون بود ... اين روزها چشم ميندازيم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو می شمريم ... قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنيای رنگی ... اين روزا تلويزيونای رنگی و سه بعدی و يه دنيای خاكستری ... قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد ، راحت می پريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتی از شبانه روز می زديم و ... اين روزها اگه همزمان ، درب واحد اونا باز شه بر ميگرديم تا كه مجبور نشيم باهاش سلام عليك كنيم ... قديما از هر فرصتی استفاده می كرديم كه با دوستا و فاميل ارتباط داشته باشيم چه با نامه چه كارت پستال و چه حضوری ... اين روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم ، با هم ارتباط نداريم ... قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگ با فک و فامیل ... این روزا پر از تعطیلی ، ولی کو پدربزرگه؟ کو اون فامیل؟ کو اون خونه ؟ حیف قديما توی قديما موند ...😔 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫6 چیز که پول 🌸نمیتواند آنرا بخرد 🍓 خانواده ی شاد 🍓 عشق واقعی 🍓 زمان 🍓 اشتیاق 🍓 احترام 🍓 آرامش درون 🌸آدینه تون زیبـا 🌸🍃
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ...✋ 🌱سلام بر قیام کننده ای که جهان چشم به راه اوست... و عدالتی که زبانزد همگان است. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس. 🤲 🌸🍃
هنگامی كه شیطان به خداوند گفت: من از چهار طرف (جلو، پشت، راست و چپ) انسان را گرفتار و گمراه می‏كنم . فرشتگان پرسیدند: شیطان از چهار سمت بر انسان مسلّط است ، پس چگونه انسان نجات می‏یابد؟ خداوند فرمود : راه بالا و پایین باز است راه بالا: نیایش و راه پایین: سجده بنابراین ، كسی كه دستی به سوی خدا بلند كند یا سری بر آستان او بساید می‏تواند شیطان را طرد كند . 🔹بنده ی من! سوگند به حق خودم دوستدار تو هستم،پس سوگند به حق من برتو، مرا دوست بدار. ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آدمـــــــها جدا از عطری که به خودشون می‌زنن عطر دیگه‌ای هم دارن که اتفاقا تاثیر گذارتر هم هست 💫عـــــطر چشم هاشون 💫عـــــطر حرف هاشون 💫 عـــــطر صداقت شون 💫 عـــــطر انسانیت شون 🌸عطری که فقط مختص "شخصیت" اون هاست و متاسفانه در هیچ مغازه ی عطر فروشی پیدا نمیشه 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ✨به جز از علی (ع) نباشد ✨به جهان گره گشایی ✨طلب مدد از او کــن ✨چو رسد غم و بلایـــی ✨چو به کارخویش مانی ✨در رحمت علی(ع) زن ✨به جز او به زخم دلها ✨ننهد کسی دوایــــی 🌹 صلی الله علیک یا امیرالمومنین 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولای متقیان حضرت علی (ع): خدا در شكرگزارى را بر بنده اى نمى گشايد كه در فزونى نعمت ها را بر او ببندد، و در دعا را بر روى او باز نمى كند كه در اجابت كردن را نگشايد، و در توبه كردن را باز نگذاشته كه در آمرزش را بسته نگهدارد ✍حکمت 435 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸زندگی واقعا چه زیبا 🍃می‌شود که صبح ها با طلوع 🌸دوبــاره‌ خورشیـد 🍃دلمان را مملو از عشق کنیم و 🌸به باغچه‌ دل خود سری بزنیم 🍃عــلـف‌هــای هرز را بِـکنـیـم 🌸بـه گـــل‌هــا آبــی بــدهیم 🍃بــگذاریــم ریـه ‌هـایمــان 🌸هـوایـی تــازه بــخـورد 🍃اصلا زنـدگــی کنـیـم جمعه تون سرشاراز موفقیت🌸 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت تجربه گر مدافع حرم از میزبانی ۲۱ شهید در آسمان از او
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 هیبت نورانی عبور آسان از گذرگاه حساب و کتاب ✅ هرروز ساعت 17 بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 آن سوی نور روایت تجربه‌گر از دیدن زیبایی های غیر قابل تفسیر ✅ هرروز ساعت 17 بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اشک دلتنگی روایت تجربه گر از حسرت بازگشتش به جسم ✅ هرروز ساعت 17 بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠 مسئولین از چی می‌ترسن؟ مسئولین نمی‌توانند در رابطه با و فضای مجازی بی‌تفاوت باشند! 🔰 برشی از سخنرانی
4_5773882354586096402.mp3
2.74M
🌠☫﷽☫🌠 ماه رمضان از نیمه هم گذشت. اگر مثل من حس میکنید هنوز اندوخته ای ندارید، پیشنهاد میکنم حتما در خلوت خودتان این صوت ۲۰ دقیقه ای را با دقت گوش کنید. بخشی از سخنرانی پرنکته آیت الله میرباقری (حفظه الله) درباره دعای ابوحمزه ثمالی که قرائت آن در بسیار سفارش شده است‌..‌.
ای دل بسوز تا شب احیا نیامده تقدیر ما هنوز به دنیا نیامده فرقی نکرده ایم ز احیای سال پیش "توبه" چرا سراغ دل ما نیامده!!!  گویی به گوش عده ای از ما هنوز هم "هَل مِن مُعینِ" غربت آقا نیامده
قدر یعنی...؟ .mp3
8.64M
فلسفه شب قدر چیست؟ • در این شب چه اتفاقی می‌افتد که از هزار ماه ارزشمندتر است؟ • چرا آدمها با دعاهای یکسان، اجابت‌های یکسان دریافت نمی‌کنند؟ • عالی ترین تقدیرات در کجا آمده که آنرا بیاموزیم و بخواهیم؟ 🎙استاد_شجاعی استاد_عالی
روزی واعظی به مردمش می گفت: 🍃ای مردم! هر کس دعا را از روی اخلاص بگوید، می تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه می‌رود. جوان ساده و پاکدل، که خانه اش در خارج از شهر بود و هر روز می بایست از رودخانه می گذشت، در پای منبر بود. چون این سخن از واعظ شنید، بسیار خوشحال شد. هنگام بازگشت به خانه، دعا گویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت... روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد. آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند. روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد، تا از او به شایستگی پذیرایی کند. واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به راه افتاد. چون به رودخانه رسیدند، جوان "دعا" گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت، اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام بر نمی داشت... جوان گفت: "ای بزرگوار! تو خود، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز چنین می‌کنم، پس چرا اینک برجای خود ایستاده ای، دعا را بگو و از روی آب گذر کن!" واعظ، آهی کشید و گفت: حق، همان است که تو می گویی، اما دلی که تو داری، من ندارم. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌🌸🌸🌸
ارزش چند بار خوندن و داره👌 جوانی با دوچرخه اش با پيرزنی برخورد کرد و به جاي اينکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جايش بلندشود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود؛ سپس راهش را کشيد و رفت! پيرزن صدايش زد و گفت: چيزی از تو افتاده است. جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پيرزن به او گفت: زياد نگرد؛ مروت و مردانگی ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهی يافت.. "زندگی اگر خالي از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هيچ ارزشی ندارد" "زندگی حکايت قديمي کوهستان است! صدا می کنی و مي شنوی؛پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند" 🌸🌸🌸
🔴 داستان شهوت ، پسر جوان و پیرمــرد پسر جوانی ،با وسوسه یکی از دوستانش به محلی رفتند که زنان روسپی، فاحشه در آنجا خود فروشی می کردند. او روی یک صندلی در حیاط آنجا نشست . در آنجا پیرمرد ژولیده ای و فروتنی بود که حیاط و صندلی ها را نظافت می کرد. پیرمرد در حین کارکردن ، نگاه عمیقی به پسرک انداخت و سپس پیش او رفت و پرسید : پسرم ، چند سالت است گفت : بیست سالم است . پرسید : برای اولین بار است که اینجا می آیی گفت : بله پیرمرد آه پر دردی از ته دل کشید و گفت : می دانم برای چه کاری اینجا آمده ای ؛ به من هم مربوط نیست ، ولی پسرم ، آن تابلو را بخوان. پسرک به طرف تابلویی رفت که در یک قاب چوبی کهنه به دیوار آویخته شده بود . سپس با صدای لرزان شروع به خواندن شعر تابلو کرد: گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن تا پیدا شود گوهر شناس قابلی آب پاشیده بر زمین شوره زار بی حاصل است صبر کن تا پیدا شود زمین باربری قطرات اشک بر گونه های چروکیده پیرمرد می غلتید ... اشک هایش را پاک کرد و بغضش را فرو برد و گفت : پسرم ، روزگاری من هم به سن تو بودم و به اینجا آمدم ، چون کسی را نداشتم که به من بگوید: « لذت های آنی ، غم های آتی در بر دارند کسی نبود که در گوشم بگوید : ترک شهوت ها و لذت ها سخاست هر که درشهوت فرو شد بر نخاست کسی را نداشتم تا به من بفهماند : به دنبال غرایز جنسی رفتن ، مانند لیسیدن عسل بر روی لبه شمشیر است ؛ عسل شیرین است ، اما زبان به دو نیم خواهد شد . کسی به من نگفت : اگر لذتِ ترک لذت بدانی دگر لذت نفس را لذت ندانی و هیچ کس اینها را به من نگفت و حالا که : جوانی صرف نادانی شد و پیریُ پشیمانی دریغا ،روز پیری آمی هوشیار می گردد پیرمرد این را گفت و دست بر پیشانی گذاشت و شروع به گریستن کرد. چیزی در درون پسر فرو ریخت ... حال عجیبی داشت ، شتابان از آنجا بیرون آمد در حالی که شعر پیرمرد را زیر لب زمزمه می کرد: « گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی ...» و دیگر هرگز به آن مکان نرفت. 🌸🌸🌸
مدح و متن اهل بیت
#پروانه ای در دام داعش #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۲۷ 🎬 امروز دهمین روزی است که در چنگال ابلیس اسیر
ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 نزدیکای عصر عده ای از دختران وزنان ایزدی را با دستان بسته,سوارکامیون کردند وبه مقصدی نامعلوم حرکت کردیم... به بازار بزرگ حکومت اسلامی داعش رسیدیم. به لیلا توصیه کردم روبنده اش را برندارد واز نگاه کردن به خریداران اجتناب کند وتاحدممکن زمین رانگاه کند,اخه اینجوری استرسمان کمتر بود. خدای من ,انگار اینجا ماقبل اسلام است واینان ابوسفیان های دوران وما هم بردگان بی نوا...یک مردداعشی تقریبا ۴۵ساله مامورفروش بردگان بود,بلندگویی دستی به دستش بود وبه ترتیب اولویتها کارش راشروع کرد..اول از دختران ۱۲_۱۳ساله شروع کردوای من اینجا انسانهای مظلوم همانند جنسی مادی با قیمت ناچیز به فروش میرفتند اخر خباثت تاکجااا؟ماهم ادمیم وانسان چرامثل حیوان با ما برخورد میشود؟به چه جرمی باید اینهمه حقارت بکشیم؟ایا این دیوصفتان انسان نما حاضرند برسر نوامیس خودشان هم چنین بیاید؟ بعضی دخترها رابه قیمت ناچیز۱۵دلار به فروش رساندن وخریداران هم همین همشهریهای خودمان بودند که به داعش ایمان اورده بودند بعد به دختران چشم رنگی رسید ,فروشنده برای تبلیغ کالایش ,چشمان رنگی دختران ودندانهای سفید انان را نشان جمعیت میداد وقیمت مزایده رابالا وبالاتر میبرد,این دختران درچشم بهم زدنی به فروش رفتند انگارهمه ی جمعیت مشتاق داشتن چنین پروانه های زیبایی بود,یکی از زیباترین این دختران به قیمت۳۰۰دلار معامله شد وفروشنده اش ازخوشحالی انگاربال دراورده به اسمان پرواز میکرد...چقدرحقیرند این حرامیان مردنما... کم کم جلوی ما خالی شد ونوبت رسید به دختران باکره... از زیر روبنده مردان هوس بازی رامیدیدم که برای شهوت پرستی سیری ناپذیرشان هجوم اورده بودند ودست به جیب شده بودند.. من ولیلا را بایک طناب به هم بسته بودند ,فروشنده به طرفمان امد ودست برد وروبنده هایمان رابالا زد وشروع کردبه تبلیغ....که ناگاه... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💦⛈💦⛈💦⛈
یامهدی: ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 آه خدای من این ابوعمراست... ابوعمرروبه طرف فروشنده :ابواسامه ,من این دوکنیز را باهم میخواهم...هردو را... فروشنده:ابو عمر این دو دختران کم سن وباکره هستند قیمتشان بالاست... ابوعمر:ابواسامه,هرچه باشد باتخفیف حساب کن من هردو رامیخواهم,اگر جانفشانیهای پسر وامثال پسرمن نبود که الان شما همچین کنیزکانی نداشتی. فروشنده:ابوعمر ,خدارحمت کند پسر شهیدت را اگر باخرید این کنیزان داغ ازدست دادن پسرت کمی التیام مییابد من تمام سعی ام رامیکنم تا حداکثر تخفیف رابرایت بگیرم... این چی میگفت؟!یعنی عمر مرده؟به درک واصل شده؟ کشته ی راه دولت داعش؟!! دست,لیلا رادردستم فشردم وگفتم:دیدی درناامیدی بسی امیداست..الان باهم میریم خونه عمو ,شاید این همسایه دلش رحم امده ویاد نان ونمکی که باهم خوردیم افتاده وفهمیده دراین دنیا جزخدا پناهی نداریم,لیلا جان ناراحت نباش اگرشد ازاین همسایه بامعرفت میخواهم که عماد راهم برایمان پیداکند.من ولیلا ازخوشحالی لبریز بودیم اما نمیدانستیم که چه اتفاقات ناگواری درانتظارمان است واین ابوعمر باکینه ی شتری اش چه خوابها برایمان دیده... وقتی از افکارم به درامدم که فروشنده میگفت:ابوعمر...ابواسحاق برای هرکدام ازاین دختران۲۰۰دلار میخواهد اما تو هردو را با۲۰۰دلار میخری؟؟ بالاخره بعدازکلی چنه و...۲۲۰دلار بابت ما پول داد واشاره کرد دنبالش برویم. توقع داشتم ابوعمر,دستان مارا باز کند ,اما اودستانمان را باز نکرد هیچ...ریسمان رابه دستش گرفت ومارا مثل یک الاغ فراری دنبال خودش میبرد. دلم شکست اما بیشتر نگران لیلا بودم نمیخواستم این نورامیدی که دردلش روشن شده ازبین برود بنابراین ابوعمررا صدازدم وگفتم:عمو جان ,ممنون که مارا ازاد کردید. ابوعمر برگشت وچنان باخشم نگاهم کردکه ازترس به خودلرزیدم وگفت:اولا من عموی شما نیستم,ارباب شماهستم وشما هم کنیزان زرخرید من,درثانی من شمارا آزاد نکردم,خریدم برای خدمت به خودم,دیگرهم حرف نزنید...هنوز مانده تا آداب کنیز بودن را درک کنید.. .. 💦⛈💦⛈💦⛈