eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.5هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
19هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
بحر طویل بسیار زیبا ویژه عید 🌸🕊🌸🕊🌸 روزه داران به شما مژده ‌كه اين‌عيد عزيز رمضان آمده ، اين عيد خوش زنده‌دلان آمده ، عيدي كه ز اعياد كبير است، كه بي‌مثل و نظير است چه عيدي كه ز الطاف خداوند مجير است، خدايي كه ظهير است و بصير است و نصير است، پس از ماه عزيز رمضان، ماه مناجات و دعا، ماه فداكاري و خودداري و پرهيز و صفا، ماه عبادات و كرامات كه نازل شده قرآن خدا، عيد عزيز رمضان، عيدفداكاري و خودداري و پرهيز و ثوابست، درين روز كساني كه به فرمان خدا در مه خوب رمضان روزه گرفتند، چه شادند و سرحال و به درگاه خدا، شكر گزارند. اي خوشا حال كساني كه به ماه رمضان، ماه درخشندگي گوهر جان‌ها، مه پاكيزگي و تزكيه جان و روان‌ها، مه پاكي زبان‌ها، مه يك رنگي و خوش قلبي و خوش بيني و دوري ز گناهان، همه جا در همه احوال فراموش نكردند خدا را و برفتند ره صدق و صفا را و ره خوبي و پاكيزگي جان و دل و مهر و وفا را و ره جود و سخا را و ز بخشندگي خويش گرفتند همي دست فلان آدم بي برگ و نوا را و ز انفاق دلي شاد نمودند و دل غمزده‌اي را زغم و رنج و تعب ، راحت و آزاد نمودند و چنين مردم خوشبخت درين روز، همه حرم و خوشحال چو ايام بهارند. اي الهي كه به يمن قدم عيد عزيز رمضان، دور شود فقر و پريشاني و ناداني ازين كشورمان ، فكر خطا در برود از سرمان، خير شود عاقبت و آخرمان ، كشورمان خرم و آباد شود، ملت‌مان شاد شود، در همه جا الگوي بيداري و هشياري و دانايي و بينايي و آزادگي و همت و مهر و ادب و داد شود ، نيست شود آن كه خيال ستم و ظلم به اين مردم آزاده به سر دارد وهمواره خطر دارد و آن كس بشود نفله كه از دزدي و اجحاف و گراني و ز انباشتن آذوقه مردم بيچاره و محروم ، شده بند و بساطش همه جا جور، ز انصاف و ز رحم و ز مروت شده بس دور، شده چشم دلش كور و چنين تيپ ستمكار، درين جامعه جز نفله و نابود شدن چاره ندارند
‍ ‌ سحــــر آخــــــر ... ✍ تمام شـــد؛ دلبر رعناقد من! تمام شــد، سفره کرامتی، که شاه و گدا را در کنار هم، مهمان کرده بودی. همان سفره ای که کنارش، گداتــرها، برايت عزيزتر بوده اند. ❄️تمام شـــد. همه ثانیه های خیسی، که تو را يكجا به آغوش من، هدیه می کردند. ❄️تمام شــد. تمام جرعه های آبی، که لحظه های افطار، هستیِ حسین را بر لبانمان زنده می کردند. همه زمزمه هایِ أللّهمَّ لَکَ صُمنـــا بهمراه یک قطره اشــک....و اَلـسلام علیک یا أباعَـبداللّه.... ❄️وای دلبـــرم... قلبم، از لرزيدن، دست برنمي دارد. بهانه هایـش، غم انگیزتر شده، اشک هایـش، داغ تر شده، چه کنم، اگر رمضانِ دگر را نبینم؟ دستانم... هنوز خالی اند، و قلبم، هنوز بیمار! ❄️من هنــوز، به اجابت نرسیده ام. من هنـــوز، یوسفم را ندیده ام. من هنــوز، یک نماز عید را، به امامت او، اقامه نکرده ام. ❄️تمام شـــد؛ دلبــرم و چشمان ما همچنان، براه مانده است. چشم براه روزی که، با نوای حیدری آخرین دردانه مادر، بخوانیـــم؛ أللّـــهم أهل الکِبـْــریا و العَظَــــمَه... و أهــلَ الجـــودِ و الْجَبَـــروت... و أهــلَ الْعَفــــوِ و الَّــرحْـــمَه.... یا اهـــل التّـــقوی.... آخرین سحر، و اولین و آخرین دعــا؛ ما را به اشاره ی ظهورش، اجابت کن.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امام رضا(ع)؛ هر که نمی تواند کاری کند که به سبب آن گناهانش زدوده شود بر محمد و خاندان اوبسیاردرود فرستد زیرا صلوات گناهان را ریشه کن میکند 📚میزان الحکمه 🌸آخرین روز ماه رمضان را 🌿پربرکت میکنیم با صلوات بر 🌸محمد (ص) وخاندان مطهرش 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 @akse_nab 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦆 توی زندگی، آدما با خيليا حرف می‌زنن، اما با همشون درد و دل نمی‌كنن. 🦆درد و دل كردن، مثل جار زدن نقطه ضعفه. عين اين می‌مونه كه خودت رو در برابر يكی ديگه خلع سلاح كنی. حالا دیگه آدم بی‌دفاع با يه تلنگر زمين می‌خوره. 🦆واقعیت اینه که همه‌ی حرفا رو نبايد گفت، همه‌ی اشكا رو نبايد ريخت، اما كسی كه تا پای درد و دل كردن می‌ره، يعنی ديگه چيزی واسه‌ی از دست دادن نداره. 🦆سخته يه روز، مو به موی خودت رو واسه يه نفر وا كنی، بعد همون يه نفر، كنار بشينه و آب شدنت رو تماشا كنه. 🦆یاد بگیریم خیلی وقتها؛ حتی دوستان صمیمی هم لیاقت درد دل کردن ندارند. 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸عید فطر 🎊ضیافتی است 🌸برای پایان این میهمانی ✨عیدفطر 🌸پاداش افطارهای 🎊خالصانه و بجاست 🌸عیدفطر ✨قبولی انفاقهای 🌸به قصد قربت است 🎊عیدفطر 🌸پایان نامه دوره ✨ایثار و گذشت است 🌸عید سعید فطر پیشاپیش مبارک🎊💐 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸فقط یک روز دیگر 💖مهمان خدا هستیم 🌸امیدوارم در این ماه عزیز 💖حاجت روا شده باشید 🌸مثل هميشه بهترینها را 💖براتـون آرزومنـدم 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸امروز تون قشنگ 🍃💞براتون روزی 🍃🌸پر از شـادی 🍃💞نشـاط 🍃🌸وخوشبختی 🍃💞آرزومیکنم 🍃🌸امیدوارم آخرین 🍃💞روز فروردین ماه را 🍃🌸با سلامتی و دلخوشی 🍃💞و با موفقیت سپری کنید 🌸🍃
💓 قلب تو کجاست؟ «رابرت داوینسن زو»،قهرمان مشهور ورزش گلف آرژانتین ، زمانی که در یک مسابقه برنده شد ، مبلغ زیادی پول به عنوان جایزه دریافت کرد در پایان مراسم ، زنی به سوی او دوید و با تضرع و التماس از رابرت خواست که پولی به او بدهد تا بتواند کودکش را از مرگ نجات دهد. 🍃🍃🍃 زن گفت که هیچ پولی برای درمان پسرش ندارد و اگر رابرت به او کمک نکند، فرزندش می میرد. قهرمان گلف دریغ نکرد و بلافاصله تمام پولی را که برنده شده بود به زن بخشید!! 🍃🍃🍃 چند هفته بعد یکی از مقامات رسمی انجمن گلف به او گفت : رابرت خبر های تازه و بدی برایت دارم آن زنی که از تو پول را گرفت اصلا بچه مریض ندارد ، او حتی ازدواج هم نکرده است ! او تو را فریب داده است دوست من !!! ساده لوحی کردی رابرت با خوشحالی گفت:خدا را شکر . . . پس هیچ بچه ایی در حال جان دادن نبوده است ، این که خیلی عالی ست!! ٭٭٭٭ نتیجه گیری آزاد ٭٭٭٭ ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا بزرگ ترین معجزه گر دنیاست او کرم را به پروانه‌ای زیبا تبدیل میکند و این چنین یک طاووس را می آفریند که انسانها با دیدن پرهای زیبا و منحصر به فرد او به فکر فرو می‌روند به او ایمان داشته باش و ترسهایت را دور بریز در آغوشش آرام بگیر او سرپرست کسی می‌شود که دستش رابه سوی او دراز کرده است. خدایا افکارم را هدایت کن. که جز تو و زیبایی هایی که آفریدی و امید و عشق به چیز دیگری فکر نکنم. 🌸🍃
💓سه شنبه تون پرازمهربانی 🌷روزگارتون پراز امیـد 💓دنیاتون پراز محبت 🌷رزق تون پراز برکـت 💓لحظه هاتون پراز شادی 🌷عشق هاتون پراز پاکی و 💓زندگیتون پرازارامش باشه 🌷روزتون زیبـا و در پناه خـدا 🌷🍃
سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کن بر در این خانه من بهر امیدی آمدم پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن دست خالی آمدم، با دست خالی می روم یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن جان آقای خراسان، جان سلطان غریب هم وطن های علی، موسی الرضا را عفو کن من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کن بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین گریه کن های غم کرببلا را عفو کن جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر حُرّ توبه کرده ی بی ادعا را عفو کن
سلام امام زمانم✋🌸 چه غم از زمانه وقتی هر صبح، خودم را و زندگی‌ام را و عزیزانم را در آغوش گرم محبت شما رها می‌کنم و به دستان سبز و حمایتگر شما می‌سپارم. شما که مهربان‌ترین پدر، رازدارترین دوست و انیس‌ترین رفیق هستید. شکر خدا که شما را دارم. 🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِک ألْـفَـرَج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌خیلی خیلی مهم👆👇 ❇️ پروردگار متعال: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْاَمْوَالِ وَالْاَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش و نقص در اموال و جان‌ها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم و بشارت ده به استقامت‌کنندگان 📖سوره بقره، آیه ۲۵۵ 🌸امام صادق علیه‌السّلام: مَا مِنْ‌مُؤْمِنٍ‌اِلَّا وَهُوَمُبْتَلًی‌بِبَلَاءٍمُنْتَظِرٌ بِهِ... هیچ‌مؤمنی نیست مگراینکه به بلائی گرفتار می‌شود و بلای گرفتاری شدیدتری هم در انتظار اوست اگر بر همان بلا صبر داشته باشد خداوند آن بلای بزرگ‌تر را برطرف می‌نماید و اگر صبر نکرده و بی‌تابی نماید بلای بزرگ‌تر که در انتظار اوست فرا می‌رسد و مرتب گرفتاری‌ها بیشتر می‌گردد تا وقتی که صبر و شکیبائی را انتخاب کند وسائل‌الشیعه،ج۲،ص۴۲۲،شیخ‌حرعاملی برای فرج عج الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با رسیدن انسان به مقام "رضا" چه چیزی نصیب او می‌شود؟ ♨️ واکنش باورنکردنیِ میرزا جواد آقا تبریزی هنگام مرگ پسرش! 🔸 🔸 سحر بیست‌وهفتم 🔰 برشی از سخنرانی در پخش زنده سال گذشته، که امسال در برنامه سرسحر از شبکه خراسان پخش می‌شود
⭕️ توصیه‌ای مهم برای ایام پایانی 👤 مرحوم فاطمی نیا رحمة‌الله‌علیه: 👈 از اولیاء الهی سینه به سینه، یک یادگاری دارم که عمل به آن برکات فراوانی دارد. 👈 ماه مبارک رمضان، این ضیافت الهی را با یک زیارت جامعه کبیره به آخر برسانید. 👈 در اثر این عمل، این ضیافت چنان رنگین خواهد شد که آثارش از عقول ما خارج است و روزی به کار خواهد آمد که آن روز هیچ چیز دیگری به کار نخواهد آمد. اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌
🌙دعای شب آخر ماه مبارک اَللَّـهُمَّ هذا شَهْرُ رَمَضانَ، الَّذي اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَقَدْ تَصَرَّمَ وَاَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ يا رَبِّ اَنْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَيْلَتي هذِهِ اَوْ يَتَصَرَّمَ شَهْرُ رَمَضانَ وَلَكَ قِبَلي تَبِعَةٌ اَوْ ذَنْبٌ تُريدُ اَنْ تُعَذِّبَني بِهِ يَوْمَ اَلْقاكَ. 📚مفاتیح‌الجنان به نقل از کافی مرحوم کلینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 از فرضیه تا نظریه توضیحات دکتر موزون در رابطه با فرضیه تجربه خروج از بدن در تمامی افرادی که در کما هستند ✅ هرروز ساعت ۱۷ بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار  و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 به خاطر فرزندان تجربه‌گری که به‌خاطر فرزندانش بازگردانده شد ✅ هرروز ساعت ۱۷ بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار  و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
26.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مقتدای مسلمین روایت تجربه‌گر از امام جماعت نمازی که در برزخ خوانده شد ✅ هرروز ساعت ۱۷ بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار  و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 شب از نیمه گذشته بود وهنوز ناریه بیرون بود،ذهنم خیلی درگیر بود،درگیر طارق,درگیرحرفهای ناریه,احساسم بهم میگفت ناریه یک نقشه هایی برام داره,امشب اخرین شبی هست که به گفته ی ناریه,اونها اینجان...یعنی فردا میرن؟برای من واقعا میخوادکاری کنه؟؟ باصدای در ازجا بلندشدم،ناریه امد داخل وروبه من:عه هنوز بیداری؟! من:اره خوابم نبرد...چه خبر؟پیداشون کردند؟ ناریه:نه بابا,انگار اب شدند ورفتند توزمین نیستند که نیستند,احتمال میدن یه همدست داخل اردوگاه داشته باشند چون متوجه شدند عقب چادر اسیرا شکافته شده,یکی بوده که بهشان کمک کرده,یه چیز دیگه هم هست,ابواسحاق همون مردی هست که اینها رااورده والان فهمیدم اون کسی که دیشب توجشن سرش رابریدن,همین ابواسحاق بوده...من که میگم کار کار همون اسیرای فراریه...اما داعشیا قبول ندارند ومیگن هرطور هم که میتونستند فرارکنند به این سرعت نمیتونستند خودشون رابه شهر برسونن,مگر اینکه عامل نفوذی دم کلفتی داخل اردوگاه داشتن واون با برنامه ریزی دقیق فراریشون داده. پیش خودم خندم گرفت,اینا نمیدونستند اون نفوذی دم کلفت منم ولی برنامه ریزی دقیقی در کار نبوده بلکه فقط وفقط لطف خدا بوده... باحرف ناریه به خود اومدم:نمیدونم خیالاتی شدم یااینکه واقعا یک نفر,دور وبر کانکس ما میچرخید...اگه خیالات نباشه حدس میزنم دوباره فرستاده های ابوعدنان نقشه ای دارن برام.... کاش زودتر صبح میشد... کاش این مکان لعنت شده را زودتر ترک میکردم..... اذان صبح راگفتند ناریه از جاش پاشد ویک کیف به سمتم داد:بیا این تمام مدارک من وفیصل...مال تو وعماد باشه...حتی خنجری راکه اسم خودش وشوهرش روش حک شده بود وهدیه عروسیشون بود را داخل کیف گذاشت وگفت:اینم همراه مدارک باشه بد نیست....پاشو اماده بشو باید بریم بااین حرف ناریه یک فکری به ذهنم جرقه زد...درسته...ناریه,میخواد در بره,با اسم جعلی فرارکند,مدارکش رابه من میده....تامن وعماد .....خدای من نه...... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 رو به ناریه گفتم:الان ؟!!میخوای باهم بریم نماز؟؟ ناریه:اون نمازی که اینا میخونن بخوره تو مغزنداشته شان...خودمون کار داریم،پاشو مدارک شناسایی که بهت دادم بیار...خودتم که خیلی وسایل نداشتی ,اما نمیخواد چیزی,بیاری,پاشو... باترس وسوظن ارام بلند شدم وچادرم راپوشیدم اومدم حرکت کنم که گفت: تنها نه...,عماد را باید بیاری من:عمادددد؟!!بچه خوابه,مگه نمیخوای برگردیم؟یعنی فیصل هم میاری... ناریه باتحکمی درصداش که تابه حال بامن اینگونه صحبت نکرده بود گفت:حرف اضافی موقوف...فیصل میمونه...عمادرابغل کن. ترس تمام وجودم راگرفته بود ،نمیدونستم چه نقشه ای,توسرشه ,اما هرکار که میکردم به ضرر خودم بود ,اخه تواردوگاه نه هیچ کس من رامیشناخت ونه براشون مهم بودم وبرعکس,همه از ناریه فرمانبری,داشتند. بالاجبار عماد را بغل کردم باهم از کانکس خارج شدیم. در کابین عقبی رابازکردم وعماد رابااحتیاط خواباندم تابیدار نشه,عماد هم حالتی بود بین خواب وبیداری ونپرسید چکارمیکنم ودوباره چشمهاش را روی هم گذاشت. سوار شدم ,در دلم متوسل شدم به امام دوازدهم ,طارق همیشه میگفت :هرجا کارت گیرکرد,دست به دامان صاحب الزمان عج بشو,این اقا حجت زنده ی خدا بر روی زمین است ومحاله جوابت راندهد. از امامم درخواست کمک کردم وبا ایشون عهد کردم اگر کمکم کند وازاین مهلکه جان سالم بدر برم ,تمام تلاشم رابرای خدمت به شیعیان ودرراه ظهور مولا ،بکارمیبرم. ناریه:چی چی باخودت میگی ،هنوز که نمیدانی میخوام چکارت کنم,دیوونه شدی,وای به حال وقتی بفهمی چی در انتظارت است. خدای من.....این چی داره میگه...علنا داره تهدیدم میکنه.... خدااااا.......یا صاحب الزمان الغوث والامان.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 از اردوگاه خارج شدیم ،شفق به خون نشسته پدیدارشده بود وخبراز صبحی دیگر میداد...نمیدانم بااین تفاسیر میتوانم ،صبح فردا راببینم یانه...نزدیک شهربودیم وهرازگاهی ماشینی,موتوری از داعشیها ازکنارمان عبور میکرد. نرسیده به شهر موصل ،ناریه ماشین رابه سمت جاده ی خاکی که به نخلستانی نیمه سوخته میرسید هدایت کرد،الان مطمین بودم که قصد کشتن مارا دارد...ارام ارام ونامحسوس دستم رابردم طرغ کیف که خنجر رابردارم ,ناگهان ,دست ناریه اومد رودستم وگفت:حواسم بهت هست ضعیفه....حرکتی کنی درجا میکشمت.... قلبم از حرکت ایستاد...خدااااا چراااا؟؟ کنار نخلی که سرش سوخته بود ماشین را نگه داشت ومجبورم کرد پیاده شم وگفت:پسرت را بزارفعلا بخوابه وکشته شدن مادرش رانبینه،قول میدم عمادت را بدون درد راحتش کنم... خدای من این عفریته قصدداشت عماد هم بکشه...کاش با طارق رفته بودم... دستهام را با یک ریسمان به نخل پشت سرم بست,کلت کمریش را از زیرچادرش دراورد وشروع به نطق کرد:قبل از مرگت ,بزار بفهمی برای چی میمری وبدانی که تقصیر,خودته وگرنه من اصلا قصد کشتنت رانداشتم،من فقط میخواستم با نام جعلی ازاینجا فرارکنم اما اشنایی باتو یه راه بهتر پیش پام نهاد که برای همیشه از دست ابوعدنان راحت میشدم و... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 ناریه آهی کشید وگفت:اگر من به داعش نپیوسته بودم ،شاید الان اینقدر سنگدل نبودم وراحت از کشتن تووپسرت صحبت نمیکردم،همونطور که گفتم من قصدم خروج ازداعش وفرار به یکی ازکشورهای اروپایی بانام مستعار بود تا بتونم زندگی مخفیانه وراحتی دوراز چشم ابوعدنان داشته باشم اما وقتی تورا دیدم ,نقشه ام عوض شد ,پیش خودم گفتم ,من که میخوام ازدست ابوعدنان خلاص بشم,چرا برای همیشه خلاص نشم,بهترین راه این بود که تووعماد که دقیقا شرایط,ظاهری وسنی و...من وفیصل را داشتید,درعوض ما کشته بشید...جوری کشته بشید که صورتتون ازبین بره ومدارک من وفیصل همراهتون باشد ودقیقا همان روز کشته شدن شما ,من وفیصل بانام جدیدی راهی کشوری جدید بازندگی راحت وجدیدی میشیم وازانطرف جاسوسان ابوعدنان خبرکشته شدن من وفیصل را مخابره میکنن وزندگی پراز هراس ناریه تمام میشود. خیلی عصبانی بودم وازخباثت این زن عقم میگرفت پس گفتم:ببین ,فکرمیکنی زندگیی که روی خون دوتا مظلوم بنا میکنی برای تو دوام داره؟؟مطمین باش خدا جای حق نشسته وزندگیت جهنمی سوزان ,سوزان ترازحالا که درحال فراری میشه.... خنده ی بلندی کردوگفت:تودیگه دم از مظلومیت نزن زنی که سنگ جنایتکاران داعش رابه سینه میزنه نباید مظلوم باشه راستش منم اول فکرمیکردم عادلانه نیست که تووعماد رابکشم وتا وقتی ارادتت رابه داعش ندیدم واعترافت مبنی بر خدمت به داعش رااززبانت نشنیدم ,حاضر به کشتنت نشدم... سلما.....من هرچه ضربه خوردم ازچشم داعش وداعشیها میدانم...اگر باحرفهای قشنگشان مارا فریب نداده بودند وبه جان یک مشت ادم بیگناه نیانداخته بودند الان وضع من اینطور نبود من خانم دکتری بودم برای خودم ویک زندگی ارام داشتم,اگر اون مولویهای شکم پاره وهوسران داعشی شوهر نخبه ام را شستشوی مغزی نداده بودند وبرای هیچ وپوچ ,عدنان,خودش راتکه تکه نکرده بود ,الان من درحال فرارنبودم...وباصدای بلند فریاد زد....متنفرم از,هرچه داعش وداعشیست..متنفرم از خدای داعشیها......متنفرم از پیامبرداعشیها.....متنفرم ازتو که با دیدن اینهمه جنایات داعش بازهم سنگ محبتشان رابه سینه میزنی.... وکلتش رامسلح کرد وبه طرف نشانه رفت... که فریادزدم.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ 💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 با صدای بلند فریاد زدم:نه نه ناریه اشتباه نکن ,توهیچ چیز ازمن نمیدونی... بزار همه چی راست راست برات بگم.. ناریه حرفم راقطع کرد وگفت:اونچه که باید بدونم رامیدونم , آدم وقتی بوی مرگ راحس میکنه تمام تلاشش رامیکنه تا دروغهای شاخدار را راست جلوه بدهد وخودش رانجات دهد,نترس شهید داعش میشی مگه همین رانمیخواستی؟ لطفا خفه بشو سلما وخنده ی بلندی کردوادامه داد...وقتی توهم شهید راه داعش باشی پس نهار رامیهمان پیامبرتان هستی... وباتمسخر گفت ببینم قاشق چنگالت را اوردی؟؟ نگذاشت حرف بزنم وگفت: اماده ای ,یک ,دو,سه چشمام رابستم واز ته دل گفتم:یاصاحب الزمان...صدای من با صدای,سفیرگلوله ای که میامد قلبم رابشکافد ,باهم قاطی شد.....هرچه صبرکردم،دردی سوزشی هیچ جایم رافرانگرفته بود,ارام ارام چشمام راباز کردم,جسد ناریه جلوی من افتاده بود وباچشمای بازش ,خیره به نگاهم بود,سرم را اوردم بالا یک مرد داعشی رادیدم که روی صورتش راپوشانده بود خدای من نکنه مامورکشتن ناریه ازطرف ابوعدنان هست؟ مرد داعشی دید خیره نگاهش میکنم,اشاره کرد که بلند بشوم. باترس بلند شدم ،نمیدونستم که تصمیمش راجب زندگی من چیه؟میخواهد بکشتم یا اینکه زنده میمونم؟ توهمین فکرا بودم که روی صورتش را باز کرد وبالبخندی زیبا گفت:به موقع رسیدم نه؟ وای خدای من ،باورم نمیشد،کسی را که روبروم میدیدم شک داشتم توبیداری باشه... دارد .... 💦⛈💦⛈💦⛈