eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷حسادت 4پايه دارد : 🔹پایه اول :مقایسه کردن (تو قابل مقایسه با من هستی.) 🔹پایه دوم :احساس محرومیت (تو چیزی داری که من ندارم.) 🔹پایه سوم:دوست داشتن آن نداشته (دوست دارم که آن را داشته باشم.) 🔹پایه چهارم :احساس بیچارگی (احساس بیچارگی می کنم که نمی توانم آن را داشته باشم.) 🔷پس زمانی که کسی به شما حسادت می ورزد در واقع از شما تمجید می کند، هر چند به صورت ناخوشایند. ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸همیشه در هر حالی 🌸سه چیز را جدی بگیرید: 🌸احترام به پدر ومادر 🌸امانت مردم 🌸حرمت رفیق 🌸 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷امروز را با ناب ترین نیت ها و در جهت خیر و صلاح همہ شروع ڪنید🌷🍃 خود را از افڪار بیهوده رها ڪنید. تا زیباییهاے درون بر شما آشڪار شود.🌷🍃 🌸🍃
💜در پنجشنبه 11 🌷خرداد ماه براتون 💜از خدای مهربان میخواهم 🌷بهترین ها نصیبتون بشه 💜حالتون ،کارتون 🌷تقدیرتون قشنگ 💜زندگیتون 🌷عاقبت تون 💜و عمرتون بلنـد 🌷روزتون زیبا و در پناه خدا 🌷🍃
میگن : دعادرحقِ‌دیگران‌باعث‌میشه‌ حاجت‌خودت‌زودتراجابت‌بشه‌ رفیق-! برات‌اربعین‌ کنارِحرم‌اباعبدالله‌رو‌ازخدامیخوام♥️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌸🌸🌸
حواسمون باشه رفقا... شهید نشیم میمیریم💔 به قول حاج حسینِ یکتا اگه بمیریم کسی به جنازمون دست نمیزنه اما اگه شهید بشیم سرِ تیکه ی کفنمونم دعواست🙂!‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ــــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌸🌸🌸
دلمو‌آروم‌کن‌نزار‌کم‌بیارم‌اقا‌جانم(:💔 ترو‌نداشتم‌کجا‌‌‌میرفتم؟! مگه‌من‌جز‌شما‌کسیو‌دارم؟؛) بخدا‌ندارم‌فقد‌شما‌رو‌دارم‌یه‌نگاه‌بهم‌بکنید‌ که‌دارم‌از‌پا‌میفتم(:💔🚶‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌸🌸🌸
ای یار سفر کرده اگر که ز تو دوریم حس می‌کنم انگار که نزدیک ظهوریم ای نور که کعبه شده دل تنگ اذانت مردان جهادند همه منتظرانت... ای بودم از نبودِ تو نابود می شوم می سوزم از فراقِ تو و دود می شوم آقا بیا و با دَمِ عیساییت ببین نابودم و زِ بودِ تو موجود می شوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🌸رضایت امام زمان می‌ارزه انسان تمام عمرش سختی بکشه... 👤استاد‌ شجاعی
✍شیخ کلینی به سند معتبر از حضرت علی بن الحسین علیه السلام روایت کرده است که شخصی با اهلش در کشتی سوار شدند و کشتی ایشان شکست و جمیع اهل آن کشتی غرق شدند مگر زن آن مرد که بر تخته ای بند شد و به جزیره ای از جزائر بحر افتاد. و در آن جزیره مرد راهزن فاسقی که از هیچ فسقی نمی گذشت چون نظرش بر آن زن افتاد گفت: تو از اِنسی یا از جنّ؟ گفت: از اِنسَم. پس دیگر با آن زن سخن نگفت و بر او چسبید و به هیئت مجامعت درآمد، چون متوجه آن عمل قبیح شد دید که آن زن اِضطِراب می‌کند و می‌لرزد. پرسید که چرا اضطراب می‌کنی؟ [آن زن اشاره به آسمان کرد که از خداوند خود می‌ترسم. پرسید که هرگز مثل این کار کرده ای؟ گفت: نه، به عزّت خدا سوگند که هرگز زنا نداده ام. . گفت: تو هرگز چنین کاری نکرده ای چنین از خدا می‌ترسی و حال آنکه به اختیار تو نیست و تو را به جبر بر این کار داشته ام، پس من اَولایم به ترسیدن و سزاوارترم به خائف بودن، پس برخاست و ترک آن عمل نمود و هیچ به آن زن سخن نگفت و به سوی خانه خود روان شد و در خاطر داشت که توبه کند و پشیمان بود از کرده‌های خود. در اثنای راه به راهبی برخورد و با او رفیق شد، چون پاره ای راه رفتند آفتاب بسیار گرم شد. راهب به آن جوان گفت که: آفتاب بسیار گرم است، دعا کن که خدا ابری فرستد که ما را سایه افکند. جوان گفت که: مرا نزد خدا حسنه ای نیست و کار خیری نکرده‌ام که جرأت کنم و از خدا حاجتی طلب نمایم. راهب گفت: من دعا می‌کنم تو آمین بگو، چنین کردند. بعد از اندک زمانی ابری بر سر ایشان پیدا شد و در سایه آن ابر می‌رفتند، چون بسیاری راه رفتند راه ایشان جدا شد و جوان به راهی رفت و راهب به راه دیگر رفت، و آن ابر با جوان روان شد و راهب در آفتاب ماند! . . راهب به او گفت که: ای جوان! تو از من بهتر بودی که دعای تو مستجاب شد و دعای من مستجاب نشد، بگو چه کار کرده ای که مستحقّ این کرامت شده ای؟ جوان قصه خود را نقل کرد. راهب گفت که: چون از خوف خدا ترک معصیت او کردی خدا گناهان گذشته تو را آمرزیده است، سعی کن که بعد از این خوب باشی. ---------- کافی، ج ۲، ص ۶۹؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۶۱. 🌸🌸🌸
‍ ✨﷽✨ ✍خاطره ای شنیدنی از آیت الله وحید خراسانی ✅ "در زمان میرزای شیرازی طلبه ای با لباس کهنه بر درخانه اش آمد و گفت میرزا را کاردارم مردم گفتند میرزا بر مجتهدین وقت ندارد آن موقع تو آمده ای و میگویی میرزا را کار دارم؟ گفت عیبی ندارد من میروم اما به میرزا بگویید فلانی آمده بود خبر به میرزای شیرازی رسید، ناگهان میرزا سرو پای برهنه دوید و طلبه را درآغوش گرفت .دفتردار میرزا تعجب کرد. وقتی آن طلبه رفت، میرزا گفت: دوست داشتم ثواب این همه مجتهد که تربیت کردم برای این طلبه باشد و ارزش یک کارش را به من بدهد، گفتند میرزا کار این طلبه مگر چه بوده ؟ میرزا گفت: این طلبه به یکی از دهات های سنی نشین رفت و گفت بچه هایتان را بیاورید قرآن یاد می دهم بدون پول سنی ها گفتند خوب است بدون پول است این طلبه از اول که قران یاد این بچه ها می داد بذر محبت امیرالمؤمنین را دردل این بچه ها کاشت این ها بزرگ که شدند شیعه شدند و پدرانشان را از مذهب باطل به مذهب حق راهنمایی کردند دیری نگذشت که این دهات تماما شیعه شد ✅ این طلبه ۱۵سال شب ها بردر خانه ها می رفت و یواشکی نانی که آن ها بیرون می انداختند را می خورد ۱۵سال اینگونه زحمت کشید تا توانست یک روستا را شیعه کند ." 📚 مصباح الهدی، آیت الله وحید خراسانی 🌸🌸🌸
حـاج آقا مجتبی تهـرانی به شاگـردان تـوصیه میکرد‌ اگر می خواهی صدقه بدهی، همین ‌طوری صدقه نده، زرنگ باش حواست جمع باشد. صدقه را از طـرف علیه السـلام برای سـلامتی امام زمـان عجل الله تعـالی فرجه الشریف بده برای دو معصـوم است ، دو معصومی کـه خدا آن ها را دوست دارد ، مـمکن نیست خدا این تو را رد کند. تو هم این جا حق واسطه ‌گری‌ ات را می گیـری. تو واسطه‌ ای و همین حق واسطه ‌گری است کـه اجازه می دهد تو به مراحل خاص برسی 🌸🌸🌸
امام علی علیه السلام:💚💞 قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ، وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ ترس (نابجا) با نااميدى مقرون است و کم رويى با محروميت همراه، فرصت چون ابر می گذرد، پس فرصتهای نیکو را غنیمت شمرید (و پيش از آنکه از دست برود، از آن استفاده کنيد)💥💫 📚حکمت21 نهج البلاغه
41.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداوند به زبانی صحبت می‌کنه که همه ما میفهمیم .....🍃🍃 👤دکتر الهی قمشه ای💖 کانال خودتون رو به دوستان و عزیزانتون معرفی کنید تا اون ها هم راه زندگی زیبا رو پیدا کنند💥💫
🔸هرچه فشارهای اسرائیل بیشتر شود، به نفع ظهور است🔸 ✍آیت الله حائری شیرازی چرا هرچه ظلم‌ها و جنایت‌ها بیشتر می‌شود، زمینه برای ظهور آقا فراهم‌تر است؟ برای اینکه بشریت، این‌گونه حق و باطل را از هم تمیز می‌دهد! باطل آنقدر شور می‌شود که می‌گویند آنقدر شور شد که خان هم فهمید! این‌قدر شور می‌شود که متوسط مردم هم می‌توانند بفهمند که چه چیز حق است و چه چیز باطل. راه حق و راه باطل، تفاوت‌شان روزبه‌روز آشکارتر می‌شود. هرچه شقی، شقی‌تر بشود و سعید، سعیدتر، شناختن این دو برای یک ناظرِ بی‌طرف، راحت‌تر است. هرچه فشارهای اسرائیل بیشتر شود، به نفع ظهور است. هرچه قیام عمومی در عالَم، علیه اسرائیل زبانه بکشد، به نفع (ع) است.
✅حذف ولایت فقیه وجه مشترک روسای جمهور سابق ببینید این چهار رئیس جمهور چه دشمنی با حضرت آقا داشتند و دارند!... 🔴 درزمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی ، او طرحی را ارائه داد که بر اساس آن رهبری ایران شورائی اداره شود... یعنی حذف ولی فقیه... 🔴در زمان خاتمی، او لایحه ای را به مجلس داد که به لوایح دوقلو معروف شد که مهمترین بند این لوایح محدود کردن اختیارات ولی فقیه بود... 🔴در سال هفتم ریاست احمدی نژاد خبرنگار از او درباره اختیارات رهبری سوال می کند و او جواب می دهد مگر می شود یک نفر تصمیم گیرنده نهائی باشد... یعنی حذف ولی فقیه... 🔴و اما بدترین آنها!... در زمان حسن روحانی او با تمام توانش در صدد به چالش کشیدن ولی فقیه بود و هر کجا که رهبر معظم انقلاب در یک موضوع راهبردی نظری دادند، آنرا رد کرد و حتی استهزا کرد که سه نمونه آنرا ذکر می کنیم: ۱_ زمانی که ترامپ گفت من برجام را پاره می کنم رهبر معظم انقلاب فرمودند: اگر تو برجام را پاره کنی ما آن را آتش می زنیم... و حسن روحانی با کمال بی شرمی و وقاحت گفت بعضی ها فکر می کنند که برجام یک کاغذ است که آن را در آتش منقل کنار دستشان بیندازند و بسوزانند... ۲_ زمانی که در مذاکرات برجام مقام معظم رهبری فرمودند: مواظب باشید کلاه سرتان نگذارند جناب روحانی با کمال پر روئی گفت: بعضی ها می گویند مواظب باشید آمریکائی ها کلاه سرتان نگذارند، با حالت تمسخر و پوزخند گفت: خیر آقا ما عمامه داریم کلاه سرمان نمی رود... ۳_زمانی که مذاکره با آمریکا را می خواستند شروع کنند حضرت آقا فرمودند: من به این مذاکرات خوشبین نیستم... و روحانی باکمال بی ادبی گفت: در مسائل سیاسی خوشبینی و بدبینی معنائی ندارد، آمریکا کدخداست و باید با کدخدا مذاکره کنیم... آری ۴ رئیس جمهوری که ۳۲ سال بر این کشور حکومت کردند در کل این ۳۲ سال، همه همّ  و غمشان کوبیدن رهبر و از بین بردن این انقلاب مقدس به وسیله حذف کردن ولی فقیه بود، چون به خوبی می دانستند که تا ولی فقیه هست آنان نمی توانند زیر یوغ آمریکا بروند و نقشه های شوم خودشان را اجرا کنند به همین جهت تمام تلاششان را برای حذف ولی فقیه کرده اند و می کنند !!! اما غافلند از اینکه خودشان با دستان خودشان گورشان را می کنند، چون اراده ی الهی بر این قرار گرفته که این انقلاب با رهبری ولی فقیه "امام خامنه ای" روحی فداه به انقلاب جهانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وصل شود... امام خمینی قدس سره فرمودند: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد ✍️در ۱۴۰۳ به کمتر از رای نخواهیم داد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهچین‌ عدس پلو😉🎁 مواد لازم: برنج ۴پیمانه عدس یک پیمانه گوشت چرخ شده ۳۰۰گرم موادته چین: تخم مرغ یک عدد ماست ۲ق غ زعفران به میزان لازم گلاب یک ق غ روغن ۲ق غ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چوبک سیب زمینی😎 3 عدد سیب زمینی آبپز 1 عدد سفیده تخم مرغ 1 قاشق غذا خوری نشاسته ذرت یا آرد سفید نمک و فلفل سیاه طبق ذائقه روغن برای سرخ کردن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌯 ساندویچ سرد مرغ 😍 مواد لازم: یک عدد سینه مرغ پخته و مکعبی شده چهار ق‌ غ پیازچه خرد شده شش ق‌ غ جعفری خرد شده چهار ق‌ غ ذرت آبپز شده ( قابل حذف ) ده عدد خیارشور سرکه‌ای نگینی شده چهار ق‌ غ مغز گردو خرد شده شش ق‌غ سس مایونز دو ق‌غ سس خردل،نمک ، پاپریکا ، پودرسیر ،آویشن،آب نصف لیمو ترش یک عدد نان باگت ،گوجه فرنگی ، چیپس ، کاهو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوجه ماستی ایرونی 🍗 ۱ عدد سینه مرغ بدون استخوان ۳ ق غ ماست چکیده ۱ ق چ نمک نصف ق چ فلفل سیاه ۴ حبه سیر مقداری روغن زیتون
مدح و متن اهل بیت
شاهزاده ای در خدمت #قسمت دوازدهم 🎬: سرباز جوان ، از اینکه باعث شده بود اندکی ذهن دخترک اسیر را از ا
شاهزاده ای در خدمت سیزدهم🎬: مرد جوان بادی به غبغب انداخت ، و انگار در شیرینی کارهای آن دلاورمرد شریک بوده ، گفت : بلی...براستی که در مدح علی از آسمان آیه نازل شده تا کور شود هرآنکه نتواند دید...و آیات دیگری در مسائل دیگر که کم کم و به نوبت برایتان خواهم گفت تا این راه دراز برایمان کوتاه شود و بانو آزرده خاطر از رنج سفر نشوند... حال که متعجب شدی برای ابوتراب آیه نازل شده ، بگذار واقعه ای دیگر را برایت بگویم که بدانی منزلت اسدالله چقدر بالاست... میمونه که غرق داستان شیرین ، مرد ناشناس اما همدلِ همسفرش شده بود گفت : چه واقعه ای از ستایش پروردگار بالاتر؟! مرد جوان لبخندی زد و‌گفت : شاید بالاتر از ستایش خداوند نباشد ، اما شنیدنش برای ما بسیار شگفت انگیز بود. راستش خودم از زبان ابوتراب شنیدم که می فرمود: آن زمان که در مکه بودیم و مسلمانان تحت آزار و شکنجهٔ کافران بودند و ما قدرت مقابله با آنان را نداشتیم ،پیامبر مرا خواست و به من فرمود: یا علی! وقتی اهالی مکه به خواب رفتند، برای انجام کاری مهم و پنهانی به کعبه می رویم ، آن شب پس از اطمینان از بی خبری و غفلت مشرکان ما دو نفر به مسجدالحرام آمدیم و داخل کعبه شدیم، پیامبر به من دستور داد تا بنشینم ، آنگاه پای مبارکشان را بر دوش من نهاد تا آن حضرت را بلند کنم و یکی از بت ها را که بلندترینشان بود ، سرنگون کند، اما پیامبر دید مرا توان آن نیست تا حضرت را بالا ببرم، پیامبر از دوش من فرود آمد و به من فرمود: پای خود را بر دوش من بگذار تا تو را بلند کنم، من امر آن حضرت را اطاعت کردم ، وقتی پیامبر برخاست آنقدر بالا رفتم که به نظرم رسید اگر بخواهم به افق آسمان هم برسم ، می توانم. به فراز کعبه رسیدم و صورتکی از بت به رنگ زرد و از جنس مس دیدم، بت را فرو افکندم و وقتی بت مسین بر زمین سرنگون شد، مثل شیشه ای شکست و خُرد شد. بلی شاهزاده خانم ، ابوتراب پا به روی شانهٔ محمد، فرستاده خدا گذاشته...شانه ای که جای دست خدا بر آن است ، آنزمان که پیامبر به معراج رفت و دست لطف و عنایت خداوند بر سر پیامبرش کشیده شد و براستی هیچ کس جز علی چنین سزاوار بزرگی و عظمت نیست‌.. میمونه که انگار عشق علی...ندیده و نشناخته در دلش فوران کرده بود گفت : می خواهم از محمد بدانم و از علی....از اولِ اول...آیا می شود؟ ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی
شاهزاده ای در خدمت چهاردهم🎬: روزی دیگر از پشت کوه های سر به فلک کشیده دنیا ،سر زد و کاروان قصهٔ ما ، همچنان در راه رسیدن به یثرب بود. میمونه ، چشمانش را باز کرد و از تابش اشعه های خورشید که از درزهای محمل به داخل می آمد ، متوجه سر زدن روزی دیگر بود. روزی که شاید متفاوت با دیروز و دیروزهایش بود ، قلب میمونه در سینه برای دانستن خیلی چیزها به تپش بود. میمونه ، آرام پردهٔ محمل را بالا داد و دربین همسفران دنبال چهره ای آشنا که حتی نامش را هم نمی دانست ، می گشت. همانطور که اطراف را جستجو می کرد با صدای تک سرفه ای متوجه کنارش شد و با دیدن همان جوان دیروز، محجوبانه سرش را پایین انداخت و زیر زبانی سلام کرد و با لحنی آرام گفت : می شود ادامهٔ سخنان روز قبل را بگویید؟ سرباز جوان همانطور که دستی به یال اسبش می کشید گفت : به روی چشم ،چه می خواهی بدانی؟ میمونه که بی قرار برای شنیدن بود گفت : از اول...هر چه که میدانی ، از محمد و علی برایم بگو... مرد جوان نفسش را آرام بیرون داد و گفت : باشد ، آنچه که شنیده ام را برایت روایت می کنم ، راستش محمد رسول خدا ، پسر عبدالله بن عبدالمطلب است، عبدالمطلب از بزرگان مکه و کلیددار کعبه بود ، در آنزمان اغلب مکیان بت پرست بودند و اما عبدالمطلب به دین اجدادش حضرت ابراهیم نبی بود و خدای نادیده را می پرستید ، اما داخل کعبه پر از بت های سنگی و چوبی بود که مشرکان برای پرستیدن در آنجا قرار داده بودند، یعنی خانه ای را که ابراهیم نبی به حکم خداوند برای پرستش پروردگار ، بنا کرده بود ، شده بود بت خانهٔ مشرکین... در این زمان ، منجّمان یهودی در طالع یکی از پسران عبدالمطلب آینده ای روشن دیدند ، یعنی منجی آخرالزمان را که بشارتش در کتابهای پیشین ، تورات و انجیل و... داده شده بود در طالع عبدالله پسر عبدالمطلب دیدند. چون یهودیان انسانهایی بسیار مغرور و خودخواهند و به گمانشان می توانستند با تقدیر خداوند بجنگند ، تصمیم گرفتند هر طور شده ، این منجی از بین یهودیان پا بگیرد و نسلش از طرف مادر به یهودیان وصل باشد ، چون یهودیان اعتقاد دارند تنها قوم برگزیده زمین آنان هستند ، بنابراین زیباترین دختر بزرگ یهودیان را پیش کش خانه و درگاه عبدالمطلب برای پسرش عبدالله کردند و آن را با هدایای زیاد به نزد عبدالمطلب فرستادند تا به عقد عبدالله در آورد... اما چون تقدیر خداوند است که پیامبرش ازصلب و رحمی پاک بوجود بیاید و عبدالمطلب از ماهیت کثیف یهودیان آگاه بود ، به این وصلت رضایت نداد. یهودیان که دیدند تیرشان به سنگ خورده ، نقشه ای دیگر کشیدند ، آنان می خواستند تا قبل از اینکه عبدالله ازدواج کند ، او را با حیله ای بکشند ،تا اصلا نسلی از او به جانماند ، اما نمی دانستند که چراغی را که ایزد بر فروزد، هر آنکس پُف زند ریشه اش بسوزد.... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی
شاهزاده ای در خدمت پانزدهم🎬: مرد جوان نگاهی به افق و اشعه های زیبای خورشید انداخت و ادامه داد : آری، به گوش یهودیان مکه رسیده بود که عبدالله عازم سفر است ، پس بهتر دیدند که در همین سفر به نحوی او را مسموم و از بین ببرند تا او‌ که هنوز مجرد بود ،بدون اینکه نسلی از ایشان پا بگیرد ، از دنیا برود. اما غافل از این بودن که چند روز قبل از سفر ، عبدالمطلب که عمق کینهٔ یهودیان را می دانست ، دختر عفیفه و نجیبه و خدا پرست برای عبدالله عقد کرده بود و عبدالله ،آن داماد پنهانی ، تازه از حجله درآمده و عازم سفر است. عبدالله در آن سفر به طرز مرموزی کشته شد و وقتی خبر به یهودیان رسید ، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند، اما دیری نپایید که دوباره منجمان یهود خبر دادند که نطفهٔ آخرین فرستاده خدا بسته شد و از صلب عبدالله هم هست . و آنزمان این خناثان دوران تازه متوجه شدند که عبدالمطلب عروسی به خانه آورده به نام آمنه، پس با تمام توان ،خانه عبدالمطلب و عروس بیوه را زیر نظر گرفتند تا لااقل در هنگام تولد پیامبر ،به نوعی او را بربایند و از بین ببرند ... اما فراموش کرده بودند که براستی بالاترین دست ها ،دست خداوند یکتاست و او خود مراقب بهترین بنده اش خواهد بود. محمد به دنیا آمد و رشد کرد و با حمایت پروردگارش از کمند حیله های یهود جان سالم بدر برد. پیامبر هنوز کودک بود و طعم شیرین مادر داشتن را نچشیده بود که مادرش آمنه را از دست داد و گویا تقدیر خداوند بود که پیامبرش را با انواع سختی ها آبدیده نماید. محمد جوانی بلند بالا و زیبا شده بود و بعد از مرگ عبدالمطلب پدر بزرگش، حضانتش به سفارش پدر بزرگ به عمویش ابوطالب سپرده شد و تحت نظر ایشان بزرگ شد و قد کشید و در جوانی شغل بازرگانی را پیشه نمود ، بانوی بزرگوار و متدینی به نام خدیجه که جزء اعیان و اشراف آن زمان بود ، ثروتش را در اختیار محمد قرار داد تا با آن تجارت کند و انگار تقدیر خداوند بود تا محمد به این شغل درآید تا در این بین ، خدیجه محو امانت داری محمد و محمد غرق دینداری خدیجه شود و ازدواجی بس میمون و مبارک شکل گیرد... و اینچنین شد که یکی از ثروتمندترین زنان عرب، زنی جوان و زیبا و پرهیزکار به عقد بهترین بندهٔ خدا در روی زمین درآمد و این رشک دیگران را برانگیخت... ادامه دارد.... 🖍به قلم :ط_حسینی
آیت‌الله‌ (ره): 🔸 حضرت آیت‌الله‌العظمی‌ را رحمت کند، وقتی که خدمت ایشان عرض کردم: آقا یک و وردی به ما بگویید ، ایشان فرمودند: 🔸« ذکر مومن و اشخاص مطیع، نمازشب است. این ذکر پروردگار است و تمام اذکار را در بر دارد، "استغفار" دارد، "دعای برای مومنین " دارد، "الهی العفو" می گویی و ...» 🔸اگر مَردی همین شب ها ان شاءالله قدری از خواب شیرین، صرف نظر کن و برخیز و ذکر پروردگار را بگو! 👌حیفِ وقت است که صرف اباطیل کنیم!