فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 اظهارات جالبتوجه پروفسور فروزاننیا فوق تخصص جراح قلب درباره پزشکیان
برسونید دست کادر درمان عزیزمون که توجیهشون برای رای به پزشکیان، پزشک بودنش بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼ رفیقی که از #آب_و_نان هم لازم تر است!
🌸 امام صادق(ع):
🔹«معاشران سه گروهند؛ گروهي مانند غذايي هستند كه پيوسته و در هر زمان مورد نياز انسان است».ما به رفيق خیرخواه نصیحت کننده و مشفق، پيوسته نيازمنديم، تا عليالدّوام ما را تكان بدهد و ما را از خواب غفلت بيدار كند.
☝اين چنين رفيقی از آب و نان براي ما لازم تر است. اگر نباشد به مرگ ابدي ميافتيم!
🔹«گروه دوّم كساني هستند كه معاشرت با آنها مانند درد و بيماري است» كه عارض انسان ميشود و مايهي ناراحتي ميگردد و راه تخلّص از آن را نمي يابد.
🔹«گروه سوّم مانند دارو و درمان دردند { كه انسان گاهي به آن نيازمند ميشود ، نه هميشه } »
🔹پس گروه اوّل هميشه مورد نياز انسانند و گروه دوّم هيچ گاه مورد نياز نيستند و گروه سوّم گاهي مورد نياز واقع ميشوند.
📚 تحف العقول صفحه 239
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احترام بذار،
حتى به اونهایى كه
لایق احترام نیستن.
نه به عنوان بازتابى از
شخصیت اونها،
بلكه به عنوان انعكاسى
از شخصیت خودت
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼چرخ دوران میﭼﺮﺧﺪ
💞چه ﺑﺮﺍۍ ﺁنکه ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ
🌼ﭼﻪ ﺑﺮﺍۍ ﺁنکه ﻣﯿﮕﺮﯾﺪ
💞ﺯﻧﺪگی ﺩﻭﺧﺘﻦ ﺷﺎﺩﯾﻬﺎﺳﺖ
🌼ﺯﻧﺪگی ﻫﻨﺮ ﻫﻢ نفسی ﺑﺎ ﻏﻢ ﻫﺎﺳﺖ
💞ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻨﺮ ﻫﻢ ﺳﻔﺮی ﺑﺎ ﺭﻧﺞ ﺍﺳﺖ
🌼ﺯﻧﺪگی ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺭﻭﺯنه ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾکی ﺍﺳﺖ
💞زندگی هنر دل دادنهاست
🌼زندگی هنر نشاندن لبخند بر لبهاست
زندگیتون پراز لبخند☺️💐
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸کلبهای که در آن مهربانی هست
💞و ساکنانش میخندند
🌸بهتر از کاخی ست
💞که مردمانش دلتنگ هستند...
🌸وقتی مهربانی جزیی از وجودت باشه...
💞هیچوقت نمیتوانی ترکش کنی...
🌸حتی اگه هزار بار دیگه
💞هم به خاطرش دست
🌸بی نمکت را داغ کرده باشی....
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مواد لازم برای تهیه نان سیر :🍞🧄
◗ ۲ عدد نان تست
◗ ۴ حبه سیر
◗ ۱ بسته کوچک جعفری
◗ ۲ قاشق غذاخوری پنیر پیتزا
◗ ۱ قاشق غذاخوری پنیر پارمسان
◗ نمک و فلفل سیاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مواد لازم برای تهیه ته انداز مرغ :🍗🍗🍗
◗ مرغ
◗ ۲ پیمانه برنج
◗ ۲ عدد هویج
◗ ۱ عدد پیاز
◗ زعفران
◗ نمک و فلفل سیاه
◗ دارچین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مواد لازم برای تهیه سالاد کوکتل انگشتی :🥓🥗
◗ سیب زمینی
◗ سوسیس بند انگشتی
◗ شوید تازه
◗ خیار شور
◗ نخود فرنگی
◗ قارچ
◗ نمک و فلفل سیاه
◗ روغن زیتون
◗ لیمو تازه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مواد لازم برای تهیه مرغ سوخاری کرانچی :😍
◗ ۱ عدد سینه مرغ
◗ نمک و فلفل سیاه و قرمز
◗ زردچوبه
◗ پاپریکا
◗ آویشن به مقدار لازم
◗ ۴ قاشق غذاخوری روغن زیتون
◗ ۴ حبه سیر رنده شده
◗ ۱ لیوان آرد
◗ ۲ عدد تخم مرغ
◗ پودر سوخاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 تو با #امام_زمان زندگی کن! ببین چه آثار و برکاتی تو زندگیت میاد!!...
🎥#کلیپ_مهدوی
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
41.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 یک جوری بدوید وقتی امام زمان(عج) اومد، بگید آقا جان ما بیشتر از این نمیتوانستیم بدویم...
حجت الاسلام والمسلین وکیل پور
بحث مشارکت جدیه؛ با حضور شما برکت پیدا میکنه
#انتخابات
#انتخابات_ریاست_جمهوری
#انتخاب_چهاردهم
حديث روز
امام باقر علیه السلام:
🔹«خداوندا! از درگاه تو، دولت كريمهاى را اميد مىبَريم كه با آن، اسلام و مسلمانان را عزّت مىبخشى و با آن، نفاق و منافقان را خوار مىسازى و در آن، ما را از دعوتگران به طاعت خود و راهنمايان به راه خود قرار مىدهى و با آن به ما كرامت دنيا و آخرت را روزى مىكنى».
🔹«اللّهُمَّ إنّا نَرغَبُ إلَيكَ في دَولَةٍ كَريمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الإِسلامَ وأهلَهُ، وتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وأهلَهُ، وتَجعَلُنا فيها مِنَ الدُّعاةِ إلى طاعَتِكَ وَالقادَةِ إلى سَبيلِكَ، وتَرزُقُنا بِها كَرامَةَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ،...».
الإقبال: ج١ ص٧٦
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
به هرکسی می خواهی رأی بدهی بده امّا جواب خدا را هم باید آماده کنی اگر فردا خدا گفت: چرا به این رأی دادی؟!
باید بگویی، این آدم دینداری بود، باتقوا بود، خیانت نمی کرد؛ اینها را باید بگویی، اگر نگویی آنوقت شما با تمام خیانت هایش شریک هستی.
#انتخابات
#حضور_حداکثری
#انتخاب_اصلح
#هشدارهشدارهشدار ❌❌❌❌❌
دوستان جبههی انقلاب، از خواب غفلت بیدار شویم.
دعوا سر ریاستجمهوری نیست، دعوا بر سر #رهبری است.
پزشکیان و اتباعش، چشم طمع دوختهاند به جایگاه #رهبری‼️
#حسین_مرعشی برادر خانم هاشمی رفسنجانی و از فعالان سیاسی #اصلاحطلب در برنامه تبلیغاتی #پزشکیان در کیش ، بیان کرد:
🎤 علت اینکه کاندیدای ریاست جمهوری نشدم اینه که چهار سال به چهار سال عوض میشه و اصلا ارزش نداره ؛ ما دنبال #رهبری هستیم که #مادام_العمره...
#محمد_خاتمی از #سران_فتنه در پیام اینیستاگرام با انتشار خبر ملاقات پزشکیان و #حسن_خمینی از هشتگ #رهبر_نسل_جوان استفاده کرد.
دعوا بر سر جانشینی #آقاست و انشاءالله این آرزو را به گور خواهند برد و #آقا پرچم انقلاب را به دست #امام_زمان عجل الله فرجه خواهند داد.
🇮🇷 لذا از اعضای ریز و درشت و مشهور و گمنام #جبههی_انقلاب، حتی عزیزانی که به آقای قالیباف رأی دادند، تقاضای عاجزانه داریم که در این یک هفته، اختلافات را به کلی کنار بگذاریم و تمام زندگی و توان و آبروی خود را صرف جمعآوری رأی برای نامزد مقبول جبههی مقاومت، جناب آقای #جلیلی نماییم.
هر کس ذرهای به امام و شهداء علاقه دارد، باید یک ستاد باشد برای آقای "جلیلی."
مبادا بیش از این شرمندهی امام و شهداء شویم.
🌸🌸🌸
زِندگیاتونُ وَقفِ امامزَمان ڪُنید...🍃
وَقفِ جِبههی فَرهَنگے...🧨
وَقفِ ظُهور...✨
وَقتے زِندگیاتون اینشِکلے شه
مَجبور میشین ڪه گُناه نَڪُنید...👣
وَ وَقتیم ڪه گُناههاتون ڪَمتر شُد
دَریچهاۍ از حَقایق بِه روتون باز میشه
اونوَقته ڪه میشین شَبیهِ شُهدا...
_ شهیدسیدمیلادمصطفوی 🕊♥️
📌جنگ ترکیبی
✍جنگ ترکیبی یعنی یک روز آشوب و اغتشاش؛
روز دیگر هم شدت جنگ اقتصادی
💥هدف؛
دلسرد کردن مردم و قهر با صندوق رأی
مراقب باشید... #انتخابات #انتخاب_اصلح #جلیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از امام پرسیدند از کجا میدانستید
بنی صدر ریگی به کفششه
امام فرمود زیادی آیه روایت و نهج البلاغه میخوند.
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت نود و هفتم🎬:
ابوبکر از ترس اینکه مبادا جمع حاضر او را کنار بزنند و علی علیه السلام را یاری کنند ،قبل از اینکه کسی سخن بگوید گفت : هر چه فرمودید حق است و با گوش های خود شنیده و در قلب هایمان جا داده ایم اما بعد از آن از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم شنیدم که فرمود : ما خانواده ای هستیم که خداوند ما را برگزیده و گرامی داشته و آخرت را برای ما به دنیا ترجیح داده است و برای ما اهل بیت، هم نبوت و هم خلافت را جمع نمی کند!
علی علیه السلام رو به جمع فرمودند : آیا کسی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه واله وسلم، با تو بود که شهادت بدهد؟
تا این سخن از دهان مولایمان بیرون آمد ، عمر مانند فنر از جا جست و با اشاره به ابوبکر گفت : خلیفهٔ رسول الله راست می گوید، من این کلام را همان طور که ابوبکر گفت از پیامبر شنیدم.
بعد از عمر ،ابو عبیده، سالم غلام ابی حذیفه و معاذ بن جبل گفتند : ما هم این کلام را از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ، شنیدیم.
در این هنگام علی علیه السلام ، دل زده از این جماعت دنیا طلب ،فرمودند: وفا نمودید به طوماری که در کعبه امضاء کرده بودید ، همان طوماری که به موجب آن با یکدیگر هم پیمان شدید که اگر محمد صلی الله علیه واله وسلم به قتل رسید! یا از دنیا رفت ، خلافت را از ما اهل بیت ،بگیرید.
ابوبکر که کلام حق و واقعه مخفی را از زبان علی علیه السلام شنید ، با تعجب رو به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت : ما اطلاعی به تو نداده بودیم ، تو از کجا دانستی مفاد ان پیمان نامه را؟!
امام علیه السلام رو به طرف صحابه ،فرمودند: ای زبیر و ای سلمان ، ای ابوذر و ای مقداد، شما را به خدا قسم می دهم که به سؤال من جواب دهید: آیا شما از پیامبر نشنیدید که می فرمود: فلانی و فلانی و اسم این پنج نفر را نام برد، میان خود طوماری نوشته اند و در آن هم پیمان شده اند و بر نقشهٔ خود معاهده کرده اند؟
آن صحابه جواب دادند: آری ، ما از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ، شنیدیم که فرمودند: هم عهد و پیمان شده اند تا نقشه خود را پیاده کنند و طوماری نوشته اند که اگر کشته شدم و یا مُردم، خلافت را از تو ای علی بگیرند و شما هم به پیامبر عرض کردی: چه دستوری دارید تا هنگام اجرای نقشه، آن را انجام دهم؟
و پیامبرصلی الله علیه واله وسلم ،فرمودند: اگر یارانی پیدا کردی با دشمنان جنگ کن و آنان را طرد کن ،اما اگر یاری پیدا نکردی بیعت کن و خونت را حفظ کن...
در این هنگام مولا علی علیه السلام نگاهی به جمع پیش رویش کرد و فرمود:....
ادامه دارد
🖊به قلم :ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت نود و نهم🎬:
هنگامی که روشنگری ابوذر به اوج خود رسید ، عمر که سخت خشمگین و هراسان بود ، از جا بلند شد و در حالی که رویش را به سمت ابوبکر که بر منبر خانهٔ خدا تکیه زده بود، می کرد، گفت : چرا روی منبر نشسته ای و این مرد (علی علیه السلام) نشسته و با تو روی مخالفت دارد و بر نمی خیزد تا با تو بیعت کند، آیا دستور نمی دهی تا گردنش زده شود؟!
عمر هم خوب می دانست که محال است از پس قهرمان خیبر ، پهلوان عرب و کشنده عمروعبدود، همو که ندای آسمانی چنین خواندش«لافتی الا علی و لا سیف الاذوالفقار» ، برآید ، اما چون اسدالله را دربند و به دور از ذوالفقارش می دید ، چنین جسارتی پیدا کرده بود .
امام حسن و امام حسین علیهم السلام که کودکانی بیش نبودند و مانند جوجه هایی دو طرف پدر را گرفته بودند با شنیدن این سخن شروع به گریه نمودند.
علی علیه السلام آن دو بزرگوار را به سینه چسپانید و فرمود : گریه نکنید عزیزانم، و با اشاره به ابوبکر و عمر ادامه داد : این دو نمی توانند پدرتان را بکشند.
در این هنگام که قحطی مردان زمانه بود ،ام ایمن که روزگاری قبل پرستار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ،بود و حقیقت را با چشم و گوش خود دیده و شنیده و با عمق جان حس کرده بود ، از جا برخاست و جلو آمد و رو به ابوبکر گفت : ای ابوبکر، چه زود حسد و دورویی خود را ظاهر کردید!
هنوز حرف در دهان ام ایمن بود که عمر به اطرافیانش دستور داد که او را از مسجد خارج کنند و بلند گفت : ما را با زنان کاری نیست.
حال که عزمشان را جزم کرده بودند تا حقیقت را مکتوم دارند، حقیقتی که همه از آن باخبر بودند و هر کدام به دلایلی سعی در فراموشی آن داشتند، با حرکت ام ایمن ،خون مردانگی بعضی از یاران حیدر کرار به جوش آمد و بریدهٔ اسلمی برخاست و گفت : آیا به برادر پیامبر و پدر فرزندانش حمله می کنید در حالی که تو همان کسی هستی که از میان قریش ،شما را خوب می شناسیم و رو به ابوبکر و عمر کرده و ادامه داد: آیا شما همان دو نفری نیستی. که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به شما فرمان داد تا خدمت علی علیه السلام بروید و به ریاست و امیر بودن او بر مؤمنین سر تسلیم فرو آورید؟
یادتان است که شما در جواب این حکم رسول الله ،گفتید : آیا این امر ، دستور خدا و رسول است؟
و آن حضرت فرمودند :آری...
ابوبکر که راستی این سخنان را می دانست و می خواست با سخنی که می زند شبهه ای در اذهان مردم ایجاد کند، جواب داد: آری، همین طور است ، لکن بعد از این فرمود: پیامبری و خلافت برای اهل بیت من جمع نمی شود.
بریدهٔ اسلمی تا این سخن کذب ابوبکر را شنید ، با لحنی غضبناک گفت : به خدا قسم که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم اینچنین نفرمود و تو به پیامبر دروغ می بندی، به خدا قسم در شهری که تو امیر آن باشی ، سکونت نمی کنم.
در این هنگام عمر با شلاق دستش از جا بلند شد و همانطور که دستور می داد تا او را تازیانه بزنند، بریده اسلمی را هم از مجلس بیرون کردند.
و این است عدالت خلفایی که در گوش و کرنا می کنند، عدالتی که با غصب خلافت شروع شد و با بیعت هایی به زور شلاق و شمشیر ادامه داشت و عاقبتش شد چندین پاره شدن اسلام عزیز....
وقتی بریده اسلمی را نیز بیرون کردند ، عمر تلف کردن وقت را جایز ندانست و رو به مولایمان گفت : برخیز ای پسر ابی طالب و بیعت کن....
ادامه دارد
🖊به قلم :ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت صد🎬:
مولا علی علیه السلام فرمودند: اگر بیعت نکنم ، چه می کنید ؟
عمر جواب داد: به خدا قسم گردنت را می زنم!
علی علیه السلام ،سه بار این سؤال را تکرار کرد ،تا حجت بر آنان تمام کند و هر بار، همان جواب را شنید.
علی علیه السلام در حالیکه ریسمان به گردن مبارکش بود ، رو به سوی مزار پیامبر صلی الله علیه واله نمود و ندا داد: ای پسرمادرم ،ای برادر! این قوم مرا خوار کردند و چیزی نمانده بود که مرا بکشند .
و سپس با زور اطرافیان که دست مبارک ایشان را به سمت ابوبکر دراز می کردند، دستش را در حالیکه کف دست را بسته بود به دست ابوبکر زدند وبه همین مقدار کفایت کردند.
و این شد بیعتی که هم اکنون، علمای اهل سنت از آن دم میزنند و برای حقانیت مذهبشان به آن استناد می کنند ....
آهای مردم فهیم؛
آهای حقیقت جویان ،پاک طینت ؛
می دانم که شما هم به مذهب اجداد و نیاکانتان هستید ، همانگونه که ما اینچنین هستیم ...
اما تحقیق در دین و شناخت حقیقت مذهب یکی از واجباتی ست که بر گردن ما گذاشته شده ، در مذهب خود تحقیق کن و در کتابهای بزرگان مذهبت ،جستجو کن تا فردا در سرایی دیگر پشیمان نشوید. اگر بعد از تحقیق با دلیل و مستند به تو ثابت شد که مذهبت حق است بر آن بمان ولی اگر متوجه شدی که عالم و آدم و حتی پیشینیان تو بر حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، شهادت دادند....به راهی پا بگذار که نجات یافتگان امت پا گذارده اند..
آری از مطلب دور نشویم ، بعد از بیعت اجباری امیرالمؤمنین ، سلمان ،ابوذر و مقداد رحمة الله علیهم و زبیر را هم با زور و به ضرب تازیانه و کتک ،نزد ابوبکر بردند و از آنها بیعت گرفتند.
پس از بیعت اجباری آنان ، سخنانی بین عمر و آنان رد و بدل شد ،که اصالت عمر و جایگاه او را در آن دنیا، از زبان پیامبرصلی الله علیه واله ، روایت می کرد که ما از آوردن این سخنان در اینجا خود داری می کنیم، ان شاء الله با ظهور مولایمان، پور زهرا و حیدر و طلوع آفتاب عشق، پرده از تمام واقعیت ها برداشته خواهد شد.
حال که از علی علیه السلام به زور بیعت گرفته بودند ، جمعیت مهاجم اطرافش به کناری رفتند و ریسمان از دست و گردن ابوتراب باز کردند.
علیِ مظلوم در حالیکه دست حسنین را در دست گرفته بود با چهره ای غمگین، از مسجد خارج شد...
با ورود به کوچه ، ناگهان حسن کوچک به یاد صحنهٔ ساعتی پیش افتاد و انگار تصویرها جلوی چشمش، جان می گرفت ، مادر را می دید که دست به پهلو گرفته و خود را بین پدر و جمعیت قرار داده بود و تازیانه را می دید که بالا رفته بود و هوا را می شکافت تا بر جسم مادرجوانش بنشیند، حسن همان طور که بغض گلویش را فرو می داد ،نگاهش به زمین کشیده شده و ردّ خونی را که تا جلوی درب خانه شان کشیده شده بود گرفت ،ناگاه بغضش شکست و همان طور که اشکش روان بود آرام گفت : این ...این رد خون مادرمان است!!
حسین که کوچکتر از او بود و تازه از هول و هراس واقعه مسجد بیرون آمده بود ، دستش را از دست پدر بیرون کشید و همان طور که به طرف درب خانه می دوید ، با گریه بلند بلند می گفت : درب خانه را آتش زدند ، مادرم پشت درب بود ، خودم دیدم با فشار درب ، میخ گداخته به سینه مادرم فرورفت ، فکر کنم مادرم سوخته باشد....باید خود را به خانه برسانم....پدر ، من می ترسم ....نکند مادر.....نکند مادر هم مانند پدربزرگمان پرواز کرده باشد؟!
و علیِ مظلوم ، مظلوم تر از همیشه ،بر مظلومه عالم می گریست و خود را به درب نیم سوخته که هنوز از آن دود به آسمان بلند می شد، رسانید...
ادامه دارد
🖊به قلم :ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت صد و یک🎬:
فضه همان طور که مانند پروانه به گرد وجود بانوی پهلو شکستهٔ خانه می گشت و یک چشم به درب نیم سوخته داشت و یک چشم هم به پیراهن خونین بانویش که از جای نشتر میخ درب بر سینهٔ ایشان خون تازه میتراوید ،دید که حسین علیه السلام ،هراسان وارد خانه شد . فاطمه سلام الله علیها که چشم بر درب نیم سوخته داشت ،با ورود میوهٔ دلش به خانه ، بوی یارش ،عطر ولایت زمانش را حس کرد، گرچه نمی توانست اما دست به دیوار گرفت و یک دستش هم فضه در دست گرفت و از جا برخاست و رو به فضه گفت : ب..باید به استقبال ولیّ خدا بروم ، تا علیِ مظلوم با دیدن حال نزارم به دردهایی که بر جانم افتاده پی نبرد.
فضه دانست که فاطمه می خواهد با پای خود، به استقبال امیرالمؤمنین برود تا علی با چشم خود ببیند ،فاطمه اش سالم سالم است ، گرچه درد پهلو و پرپر شدن محسن شش ماهه و سینه سوخته امانش را بریده بود، اما باید ظاهراً خود را سرحال می گرفت تا دردی دیگر به دردهای علی، نیفزاید.
هنوز علی علیه السلام به درب خانه نرسیده بود که فاطمه با رویی که سعی می کرد نیم آن را که اثر سیلی بر آن مشهود بود با روسری سرش بپوشاند جلو آمد و با لحن مهربان همیشگی اش فرمود: سلام علی جانم، جانم فدای جان تو و جان من ،سپر بلاهای جان تو ،یا ابالحسن همواره با شما خواهم بود، اگر تو در خیر و نیکی بسر بری با تو خواهم زیست و یا اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود.
و علیِ تنها ،می دانست که کلام زهرایش راست ترین سخن روی زمین است و آن هنگام که لشکر دشمنان به خانه اش هجوم آورد ،این زهرا بود که جانش را سپر بلای ولیّ زمانش نمود ، وقتی پیغام زهرا به علی رسید که فرموده بود : به خدا قسم که هم اکنون از این ظلمی که بر ما روا داشته اید پناهنده مزار پدرم می شوم ، و در نزد پدرم دست به دعا بلند می کنم و همهٔ شما را نفرین می کنم....
علیِ مهربان دانست که اگر زهرا سلام الله علیها ،دست به دعا بردارد ، بی شک این دنیا کن فیکون خواهد شد ، آخر مدار زمین بر گرد زهرایش می چرخد...پس هراسان به سلمان فرمان داد تا خود را به زهرای مرضیه برساند و بگوید که علی فرموده: فاطمه ،به خانه باز گرد و از ناله و نفرین ،خودداری کن...
و زهرا سلام الله علیها ، همان کرد که امامش فرمود ، دست روی دلش گذارد و به خواسته امامش سر تعظیم فرو آورد.
علی که دلگیر از زمانه ای بی وفا بود و حالا جلوی رویش وفادارترین و ولایی ترین موجود روی زمین ایستاده بود ، دو طرف بازوی زهرا سلام الله علیها را گرفت و میخواست بوسه بر دامان این یار مهربان زند، بازوی ورم کردهٔ فاطمه، نالهٔ علی را بلند کرد ، از ناله پدر ، کودکان هم گرد این دو موجود آسمانی جمع شدند و صحنه ای بوجود آمد که نالهٔ عرشیان را در افلاک در آورد.....
چند روزی از واقعه مسجد و بیعت زورکی ابوبکر ،می گذشت که قاصدان خبری دیگر آوردند، خبری که طاقت زهرا را طاق نمود و او را از خانه نشینی به در آورد و با حالی نزار، خطبه خوانی قهار، در مسجد پیامبر صلی الله علیه واله شد....
ادامه دارد
🖊به قلم :ط_حسینی