eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
19.9هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر بدترین حال را داشته باشید و درهر کجای عالم باشید، و از ته قلب"امام رضا(ع)"را صدا بزنید به سراغتان می آید و گره گشایی میکند:) - آیت اللّٰه تقوایی🌱 ⚫️⚫️⚫️
﴿خـــــوٰاهـــــرجــᰔــٰـان﴾: ⇇ایـــــن مـــَــردم↓↓ ⇠ بــَـــرٰا؎جِنـــــس أرزان تـُــــرمـــز میـــــزَنن!!! ⇠فــَـــرقے هَم نـــــدٰارد بَرٰایشــــٰـان... ⇠میـــــوه🍉🥒 و پیــٰـــاز باشد یــٰـــا _ انســٰـــآن➛ ⇠جِنـــــس أرزان مُشتـــــر؎زیـــــٰاد دٰارد..!!! «خـــــوٰاهــَـــرم...𔘓» ↶خُـــــودت رٰا أرزان نَـــــفُروش...↷ ◇◇حجـــــٰاب ⇩⇩⇩ ⇦یـــَــعنے مـَــــن جَـــــوٰاهـــــرم و هَـــــرکَسے لٰایـــــق مَـــــن نیـــــست⇉ ⚫️⚫️⚫️
38.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 حسین جان! رضایت تو برای دنیا و آخرت ما بسه... ◽️دهه سوم محرم ۱۴۰۳ ◽️تهران، حسینیه عشاق الحسین(ع)
🌱 اجابت‌دعا‌در‌لقمه‌حلا‌ل‌است، لقمه‌حلال‌بخور،‌یواش‌هم‌بگویی "الهی‌العفو"‌خدا‌قبول‌میکند..! 🪴 ⚫️⚫️⚫️
ماجرای امام حسینی شدن یک دختر🧕 بی حجاب 💄💅 با نوحه کربلایی جواد مقدم 🎧🗣 خیلی‌ها با صدای کربلایی جواد مقدم امام حسینی🕌 ومتحول شدن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔺️آنقدر هر چیزی را استوری نکنید .🖐 💠 حرف حساب جواب نداره😊
🌹 امام مهدی (عج): ملعون و نفرین‌شده است، کسی که نماز صبح را عمداً تاخیر بیندازد تا موقعی که ستارگان ناپدید شوند. 📙 الغیبه (طوسی)، الغیبه للحجه، ص۱۹۹
مدح و متن اهل بیت
#راز_پیراهن قسمت بیست و نهم: حلما پشت سر هم حرف میزد و اصلا حواسش نبود که پدر و مادرش در اتاق را با
قسمت سی: خانم موسوی گفت : ببین عزیزم خودت را اذیت نکن ، اونجوری که فکر می کنی نیست ، انسان اشرف مخلوقات است و اجنه مقامشون از انسان پایبن تره ، شیطان از جنس حن بود و تکلیف شد به حضرت آدم ابوالبشر سجده کنه که نکرد و رانده شد از درگاه خداوند... پس این جن هست که از ما میترسه و ما نباید از اجنه هراسی داشته باشیم ، چون اجنه به خودی خود اصلا قادر به اذیت کردن انسان ها نیستند مگر... حلما با التهابی در صدایش گفت : مگر چه؟؟ مگر چه؟ خانم موسوی شمرده تر ادامه داد: مگر اینکه ما خودمان با عملکردمان راه آنها را به زندگیمان باز کنیم و به عبارتی به اونها اجازه بدیم که وارد زندگی ما بشن... حلما دوباره گفت : یعنی چطوری استاد؟ یه کم واضح تر بگین استاد موسوی گفت : صبر داشته باش میگم...مثلا همین خانم رمال ،أهان زری خانم ،این با عملکردش و ارتباطی که با اجنه میگیره داره به اونها چراغ سبز نشون میده که بیاین طرفم و به نوعی خودش را به خدمت اجنه در آورده که نتیجه اش هم خودت با چشم خودت دیدی که .... حلما که چشماش گرد شده بود گفت : یعنی الان زری خانم جن شده؟ استاد موسوی خنده ریزی کرد و گفت : نه عزیزم ،انسان که تبدیل به جن نمیشه اما اگر اجازه بده جن به اون فرد مسلط میشه و خیلی وقتا نمی تونه حرکاتش را کنترل کنه.... خلاصه جن ترس نداره اگر انسان اعمالش درست باشه ،اجنه از اون انسان هراس دارند و به طرفش نمی یان... الانم من برای دوستت نگرانم ، انشاالله به زودی خبر سلامتیش را بهم بدی... حلما که احساس میکرد گلوش به سوزش افتاده ،آب دهانش را قورت داد و گفت :انشاالله...ممنون استاد که زنگ زدین خانم موسوی گفت : ببخش اون لحظه نتونستم جواب بدم ، ان شاالله حضوری دیدمت بیشتر توضیح میدم حلما خدا حافظی کرد و تازه متوجه شد که پدر و مادرش تمام حرفاش را شنیدن باباش اومد طرفش و‌گفت : حلما چی شده؟ یعنی باور کنم دختر یکی یکدانه من پاش به خونه رمال و جن گیر و.. باز شده؟ آخر برای چی؟؟ چه دلیلی داشتی حلما؟ چی کم داشتی دختر؟ حلما با نگاهی که سرشار از التماس بود به مادرش نگاهی کرد ،یعنی مامان تو جوابش را بده... ادامه دارد 📝ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
قسمت سی و یکم:📜 مامان زهره رو به بابا حسین کرد و گفت : دیگه پیش اومده حسین آقا ،یه تجربه تلخ ... بابا جلو آمد و همانطور که روی تخت می نشست گفت : حلما جان میشه بگی چرا و برای چی پات به همچین جایی باز شد؟ حلما که اصلا حوصله هیچ حرفی نداشت گفت : بابا تو رو خدا ، بعدا براتون توضیح میدم‌... پدرش سری تکون داد و گفت : کار خطرناکی کردی اما خدا خواسته معجزه آسا نجات پیدا کردی اما اونطور که متوجه شدم ،دوستت هنوز گرفتار هست... لااقل توضیح بده ببینم ، این خانم رمال چی شد تو رو رها کرد و ژینوس را چسپید؟! حلما همانطور که بغض گلوش را فرو میداد گفت : نمی دونم...اما الان استاد موسوی میگفت...میگفت احتمالا جن به زری خانم مسلط شده ، یعنی اون حرکاتی که من دیدم از زری خانم نبوده بلکه از جنی بوده که توی وجودش رسوخ پیدا کرده .. بابا حسین همانطور که با تعجب دخترش را نگاه میکرد گفت : استغفرالله....استغفرالله ...ببین به کجاها کشیده شدی؟ آخر چرا؟؟ و چرا تو جان سالم به در بردی چرا؟ حلما همانطور که خیره به دستهای در هم قفل شده باباش بود گفت : من نمی دونم...یه چیزی توی کیفم بود که انگار اون جن ازش میترسید ، چون به من گفت برو کیفت را بزار بیرون و بعد برگرد..اما وقتی برگشتم بازم از من هراس داشت و نمی خواست نزدیکش بشم.. بابا حسین که انگار تو فکر بود گفت : ببینم وقتی رفتی تو اتاق چی باهات بود؟ حلما سری تکون داد و‌گفت : هیچی...چیز خاصی که بشه ....نه...نه...یه چی بود گردنبندی که مامان داده بود و چهارقل و وان یکاد روش حک شده... بابا نفسش را محکم بیرون داد و همانطور که با ناخنش اشاره میکرد گفت : درسته همون گردنبد...دقیقا خودشه...باعث نجات تو آیات قرآن شدند ، چون اجنه دو نوعند یک نوع خبیث و یک نوع مسلمان ،جن مسلمان همه شیعه اند اصلا جن اهل سنت نداریم ، چون تمام اجنه واقعه غدیر را دیدن یعنی عمرشون اینقدر طولانی ست که درک کردن تنها دین اسلام ومذهب شیعه اثنی عشری برحق هست ، اجنه شیعه به ما کمک میرسونن و این اجنه کافر و خبیث هستند که کارهای شیطانی انجام میدن و به شددددت از قرآن و آیات قران میترسند... حلما دستی به گردنبند که حالا بر گردنش بود کشید و با خود گفت : خدایا شکرت که اینگونه نجاتم دادی.. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
قسمت سی و دوم: ژینوس که در دنیای تاریکی ها غرق بود و ماشین هم به سرعت در حال رفتن بود، با هر حرکت ماشین به ذهنش میرسید که اطراف تهرانن ، شاید رودهن ،شاید دماوند و..‌ با خودش میگفت : الان وقت ترس نیست ، این زری احتمالا نقشه های بدی برای اون داره ، در اولین فرصت باید فرار کنه ، حتی اگر شده در ماشین را باز کنه و خودش را به بیرون پرت کنه ، یا یا...تلفنی چیزی گیر بیاره به پلیس خبر بده...نباید با پای خودش به جهنم درهٔ خونه زری پا میذاشت و حالا که توی مخمصه افتاده باید راهی پیدا کنه، نمیشه دست رو دست گذاشت و خودش را به دست این عفریته بدهد... ژینوس در همین افکار بود که صدای نخراشیده ای از بغل گوشش بلند شد ، صدایی که قبلا هم توی اون اتاق لعنتی شنیده بود ، صدایی که از گلوی زری در می آمد اما مطمئن بود مال زری نیست. اون صدای ترسناک کنار گوشش زمزمه کرد: لطفا فکر فرار را از سرت بیرون کن ، نه در ماشین باز میشه که خودت را پرت کنی و نه تلفنی در دسترست قرار میگیره که بخوای از پلیس کمک بگیری... ژینوس با شنیدن این حرفا ، پشتش داغ شد ، این...این غول ترسناک حتی میتونست ذهن افراد را بخونه ....دقیقا کلمه به کلمه ای را که ژینوس به ذهنش آورده بود را تکرار کرد و این یعنی اوج بدبختی..‌یعنی حتی افکار ژینوس هم از گزند این موجود ناشناخته در امان نبود. ژینوس به زور آب دهنش را قورت داد و گرمی قطره های اشک را که روی گونه اش جاری بود حس می کرد. ماشین وارد راهی شده بود که دست انداز زیاد داشت و مشخص بود یه راه فرعی و خاکی هست ،شاید یه روستا ،شاید هم کوه و بیابون.... ژینوس نمی دونست چکار کنه...زیر چشمبند ، چشماهش را بست و تکیه کلام مادرش را به یاد آورد و تو دلش گفت : یا مولا علی....یا علی علیه السلام....کمکم من.. ناگهان در همین هنگام... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
قسمت سی و سوم: ژینوس در دلش ذکر یا علی میگفت ناگهان صدای ترسناکی از گلوی زری بیرون آمد و همراه آن هُرم سوزان و بدبویی به صورت ژینوس خورد . زری سری ژینوس را به طرف خود برگردانید و با یک حرکت چشمبند را از چشمهای ژینوس کنار زد و انگشتانش را روی گلوی ژینوس گذاشت و فشار میداد و مدام با صدای کلفت و ترسناکی میگفت : به این چیزا فکر نکن...‌فکرنکن.‌.‌.فکر نکن... ژینوس که از ترس در حال قبض روح شدن بود با صدای خفه ای ناخوداگاه گفت : یااا ع...ع...علی ،تا این حرف از دهان ژینوس خارج شد ، صدای زری وحشتناک تر شد و گفت : این کلام را دیگه تکراررر نکن... صورت ژینوس کبود و کبودتر میشد که ناگهان ماشین با یک تکان تند از حرکت ایستاد. زری هنوز دستش روی گردن ژینوس بود که درب کنارش باز شد و راننده به شدت شانه زری را تکون داد و عجیب بود با اینکه هیکل راننده ورزشکاری و عظیم الجثه بود اما زورش به زری که زنی استخوانی و کشیده بود نرسید پس با صدای فریاد گونه ای گفت: چکار میکنی خانم، کشتیش...قراره به سلامت این دختر را به منزل استاد برسونیم ، شما چتون شده؟! با این حرف زری تکانی به خود داد و تا چشمش به صورت کبود ژینوس افتاد ، تازه فهمید که چه کار خطرناکی کرده ، و سریع تکانی به خود داد و شانه های ژینوس را تکانی داد و گفت : پاشو دختر پاشو... اما ژینوس تکان نمی خورد ، راننده که بد جور عصبانی بود ، زری را به کناری زد و همانطور هیکل ژینوس را که لاغرتر از همیشه به نظر می رسید بیرون کشید گفت : اون بطری آب را از رو صندلی جلو بیار... ژینوس که انگار سالهاست در این دنیا نبود روی خاک نرم جادهٔ روستایی بود و راننده هر چه آب بر سر و رویش میریخت کوچکترین حرکتی نمی کرد تا اینکه... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
📿 فضیلت تربت امام حسین(ع) آیت الله ناصری (ره): ❇️ زمانی که به تربت امام حسین(ع) سجده می‌کنی، حجاب‌ها عقب می‌رود و در صورتی که شرایط دیگرش را داشته باشی، می‌توانی عالم ملکوت را ببینی. ❇️ یکی دیگر از اختصاصات حضرت، ثواب و برکاتی است که در تسبیح تربت قرار داده شده است. ✅ حضرت بقیة الله روحی له الفداء فرمودند: 📃 از فضایل تربت حضرت سیّدالشهدا علیه السلام آن است که چنانچه تسبیح تربت حضرت در دست گرفته شود، ثواب تسبیح و ذکر را دارد، گر چه دعایى هم خوانده نشود. 📜 مِنْ فَضْلِه، أنَّ الرَّجُلَ یَنْسى التَّسْبیحَ وَ یُدیرُ السُّبْحَهَ فَیُکتَبُ لَهُ التَّسْبیحُ(۱). ✅ در حدیث دیگر می فرمایند: 📃 هرگاه ملائکه به زمین نازل می‌شوند، حورالعین از آن‌ها خواهش می‌کنند تا تسبیح و تربت قبر حسین را برای آن‌ها هدیه ببرند(۲). ✅ در روایت دیگری امام رضا علیه السلام می فرمایند: 📃 کسی که با تسبیح تربت حضرت سیدالشهدا ذکر «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» را بگوید، در مقابل هر عدد از دانه‌های تسبیح شش هزار حسنه برای او نوشته می‌شود و شش هزار گناه از او بخشیده می‌گردد و شش هزار درجه بر درجات او افزوده می‌شود(۳). ⬅️ منابع: (۱). احتجاج، ج 2، ص 489. (۲): بحارالانوار، ج 98، ص 134. (۳): بحارالانوار، ج 98، ص 134. 🏷 علیه السلام (ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 با عزاداری که همراه با انجام عمل حرام است، به امام حسین علیه‌السلام بی‌حرمتی می‌کنید و پا روی خون امام حسین علیه‌السلام می‌گذارید! 🏷 علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 چرا ما به امام زمان عجل الله تعالی فرجه که بیش از هزار سال است در اضطرار و آوارگی به سر می‌برند و هر روز «هل من ناصر ینصرنی» می‌گویند، کمکی نمی‌کنیم؟ 🏷 علیه السلام عجل الله تعالی فرجه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸أَمَّنْ یُجِیبُ ✨الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ 🌸خدایا به حق این آیه ✨مبارکه 🌸هر عزیزی تو دلش هر ✨حاجتی دارد روا بفرما 🌸شب زیباتون متبرک به ✨گرمی نگاه خدا 🌸الــهی ✨دلخوشی‌هاتون افزون 🌸جمع خانواده‌تون پراز دلگرمی ✨شبتون بخیر 🌸وپراز آرامش الهی 🌸🍃
ManoKeyMibariKarbala-HosseynTaheri.mp3
9.23M
🎙 مداحی استودیویی | منو کی میبری کربلا 🎤 با نوای کربلایی حسین طاهری ✅ 📍
مداحی آنلاین - میدونی کربلاتو من - جواد مقدم.mp3
7.61M
میدونی کربلاتو من از ته دلم دوست دارم 🔊
اربعین حسینی اشعارزمزمه ای سبک: عزا عزا بپا شد...مدینه کربلا شد.. 👇👇👇 بارسفرببندید،عالم شده عزادار قامت خمیده زینب، آیدبرای دیدار زینب حزینو و خسته، گوید به چشم گریان تاج سرم حسین جان، برادرم حسین جان دوست دارم حسین جان....تکرار... 😢😢😢 دیدی که پس گرفتم،پیراهنت برادر برگوشم از بیابان،آیدصدای مادر روضه بپا نمایم،هرگوشه ازبیابان من مضطرم حسین جان،برادرم حسین جان دوست دارم حسین جان...تکرار... 😢😢😢 یادم نرفته دیدم،خوردی زمین به گودال میرفتی ای ذبیحم،باضربه نیزه ازحال خودرا به تورساندم،باگیسوی پریشان ای بی سرم حسین جان،برادرم حسین جان دوست دارم حسین جان...تکرار... 😢😢😢😢 کارم کشیده بی تو،تامجلس حرامی شخصیتم شکسته،با ناسزای شامی باخیزران بهم ریخت،ترتیب صوت قرآن من خواهرم حسین جان برادرم حسین جان دوست دارم حسین جان...تکرار... 😢😢😢😢 ازمن نپرسی ازچه،شرمنده ازوصالی شد گریه کردن آزاد،جای رقیه خالی ریحانهٔ بهشتی،جامانده کنج ویران بی یاورم حسین جان برادرم حسین جان دوست دارم حسین جان...تکرار... 😢😢😢😢
4_5843450903406840726.mp3
5.84M
|⇦•مگه میشه که اربعین.... سینه_زنی ویژه جاماندگان از پیاده روی اربعین به نفس کربلایی حسین سیب سرخی : خوشا به حال آن کسانی که در حال پیاده‌روی هستند یا پیاده‌روی خواهند کرد و به خواهند رسید و آن زیارت خوش مضمونِ روز اربعین را إن‌شاءالله خطاب به حضرت خواهند خواند. ما هم اینجا با شوق و با نگاه میکنیم.
2_144188856248935811.mp3
27.2M
زیرِ گنبد طلات، گریه می‌کنم برات گریه می‌کنم آخه، گریه داره روضه‌هات علیا مُخدَّره، کی دلش اومد تو رو به اسارت ببره علیا مُخدّره، به خدا سوختن من از داغِ معجره علیا مُخدّره، خدا از هر کی گذشت، از شمر نگذره بعد از گودال آزار دیدی بعد از عباس بازار دیدی عمه جانم جانم زینب وقتی می‌زنم صدات، سینه می‌زنم برات تو صحن تو می‌خونم، روضه‌ی مُخدَّرات علیا مُخدّره، توی بزم مِی زمان، چه دیر می‌گذره علیا مُخدّره، داغ چوب خیزرون، از نیزه بدتره علیا مُخدّره، کاش چوبی که بالاست، محکم پایین نره الشّام الشّام الشّام سنگ و آتیش طعنه دشنام سنگ و چوب و طعنه دشمام عمه جانم، جانم زینب دم ضریحِ با صفات، روضه می‌‌خونم برات این بار روضه می‌خونم از قول برادرات علیا مُخدّره، غربت اینه که سَنان، با تو همسفره علیا مُخدّره، چند دفعه زدنت، اونم چند نفره علیا مُخدّره، اونکه دستت و بست، از خدا بی‌خبره حتما بوده بازوت زخمی مثل مادر پهلوت زخمی خواهر جانم جانم زینب خواهر جانم جانِ خواهر عمه جانم جانم زینب
🩸هیچ یک از ما باقی نماند، جز اینکه خاری، پای او را به درد آورد... در نقلی آمده است: 🥀 یکی از فرماندهان لشکرِ حرامیانی که أسرای آل الله «علیهن‌ّالسلام» را به سمت شام می‌برند، ملعونی به نام «زجر بن قیس» حرام‌زاده بود. 🥀 وقتی که کاروان به بیابانی رسید که آن صحرا پُر از خار و سنگ و درخت بود، آن نانجیب دستور داد تا اسیران را با سرعت حرکت دهند؛ کاروان از آن وادی چنان با سرعت حرکت کرد، که شترانی که آبستن بودند، از سختی راه زاییدند و خار به پای تمام مرکب ها رفت. 🥀 طبق این نقل، در این‌جا بود که امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: 📋 فَلَم یَبقَ واحدٌ مِنّا أهل‌البیت ِإلّا أصابَهُ أَلَمُ الشَّوک ▪️همانا از ما اهل‌بیت «علیهم‌السلام» کسی باقی نماند جز اینکه خاری پای او را به درد آورد. 📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۶۰ ✍ چه پای آبله‌خیزی… چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست «زجر»، الهی! به خفتگان، همه رو نیزه میزدند که برخیز دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی به غیر سایه‌ی سرنیزه ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی به پاره پاره‌ی معجر، مخدّرات مکدّر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی...
🩸ای پیرزن! آن زینب که تو می‌گویی، همین زن است که داری با او صحبت می‌کنی... در نقلی آمده است: 🥀 در یکی از منزل های در راه شام، حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها با اطفال خردسال نشسته‌ بودند و رسم این بود که در هر منزل، مردم به تماشا می‌آمدند. 🥀 ناگهان پیرزنی عصا به دست آمد و نگاهی به دایره اسرا کرد و چشم او به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها افتاد. جلو آمد و عرضه داشت: از کجا هستید؟ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: از اسيران کربلا. پرسید: از کدام شهر آمده‌اید؟ حضرت فرمود: مدینة الرسول صلی اللّه علیه وآله. 🥀 پرسید: از کدام طايفه هستید؟ حضرت‌ فرمودند: از بنی هاشم. عرضه داشت: من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مدینه آمدیم. شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین علیه‌السلام مالی طلب کرد. 🥀 امیرالمومنین علی علیه‌السلام، فرزندش حسین علیه‌السلام را طلبید و فرمود: ای فرزندم! قرض این فقیر را بده. با حسین علیه‌السلام رفتیم به در خانه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها. 🥀 دیدم فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به دخترکی کوچک که زینب سلام‌اللّه‌علیها نام داشت،فرمود: دخترم! گردنبند خود را بده به این فقیر. آن دختر چنین کرد و به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشده‌ام. 🥀 به من بگو آیا زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به سلامت است؟ یک مرتبه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام که این صحنه را مشاهده می‌نمود، به گریه درآمد فرمود: «ای پیرزن! آن زینب که تو می‌گویی همین زن است که با او صحبت می‌کنی!» 📚جامع المجالس، ص۷۵ (نسخه خطی) ✍ در کربلا صبور رسید و دچار رفت زینب عزیز آمد و با حال زار رفت آن‌کس که روزگار به گردش نمی‌رسید... آخر به سایه‌ی ستم روزگار رفت روزی کنار اکبر و روزی کنار شمر آن‌سان سوار آمد و این‌سان سوار رفت! بانوی باحیای حرم بعد نیم قرن... بین غریبه آمد و با نیزه‌دار رفت زینب اگرچه وقت بلا پس نمی‌کشید هر جا صدای حرمله آمد کنار رفت! می‌خواست تا وداع کند با تن حسین او را چنان زدند ز قلبش قرار رفت خلخال دختران همه سوغات کوفه شد از آن به بعد پای همه روی خار رفت عباس گریه گرد همان دم که خواهرش با مست‌های بی‌سروپا هم‌جوار رفت احمد عمامه را به زمین زد میان عرش وقتی به‌روی معجر زینب غبار رفت
نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است.. غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر.. زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است صدای‌ گریه نوزاد میکشد مارا! خداکند که بخوابد!رباب تبدار است نمیروم سر بازار دردسر دارد عذاب هرشب من ازدحام بازار است.. حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است هنوز بعد چهل سال درد پا دادم هنوز بر کف پایم نشانی خار است هنوزجای غل وسلسله ب گردنم است هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی محله ای بروی که هجوم اشرار است مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد امان ز غربت مردی که بدگرفتار است
شاید خودت نتونی بری، ولی می‌تونی دل یه زائر دیگه رو شاد کنی. همین که یه نفر به خاطر تو بتونه بره و زیر قبه امام حسین (ع) دعا کنه، ثوابش بی‌حساب به دلت می‌شینه. شاید امسال نصیبت نشد که بری، ولی دل عاشقت رو می‌تونی با کمک به زائرا به کربلا برسونی. دل‌ها رو به هم نزدیک کن، عشق و ایمان رو تو دل‌ها بکار. 💝 اینجوری، نه تنها خودت، که همه زائرای امام حسین (ع)، از برکت عشق تو بهره‌مند می‌شن.✨