eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.5هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
19.6هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشاط یعنی کار و تلاش نشاط یعنی جانت رو اماده کنی به طوری که همیشه حوصله کار و تحرک داشته باشی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸شب چه زیباست 💫سکوتش ، آرامشش 🌸ستارگانش ، آسمانش 💫وچه زیبـاتر خلوت باتو 🌸که به آرامش میرسم ✨خـدایـا... 🌸زیبایی مـاه و 💫ستارگان و آرامش 🌸شب را نصیب 💫دوستان و عزیزانم بگردان 🌸شبتـون زیبا و در پناه خدا 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ دلتنگی ما برای اهل بیت علیهم‌السلام، نشانه‌ی دلتنگی آنها برای ماست. 🎤 حجت الاسلام شجاعی 🏷 علیه السلام علیهم‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸حرف بزن... اما طوری حرف بزن که بدانی خدایت راضی است و به تو لبخند میزند! 🌸گوش کن...ا اما طوی گوش کن که مطمئن باشی اگر خدایت از تو پرسید گوشت چه چیزهایی شنیده ، شرمسار نباشی... 🌸نگاه کن... اما طوری نگاه کن ، که چشمهایت آیینه ای از وجود خدا باشد! پر باشد از خدا و هرچه می بینی خدا را یادت بیاورد... 🌸فکرکن ... اما به کسی و به چیزی فکر کن که خدا را از یادت نبرد... طوری فکر کن که آخرش یک سر نخی از خدا پیدا کنی! 🌸عاشق باش... اما طوری عاشق باش که هم به دست آوری و بتوانی از دست بدهی! طوری که معنای عشق واقعی را گم نکنی! 🌸عاشق زمینی ها باش! اما نه طوری که زمین گیرت کند و از رسیدن به آسمان و آن عشق ابدی باز مانی!... ...❤️ 🌸🍃
✍آورده اند که پدری از رفتار بد پسرش رنجور شد ، و او را بسیار ملامت کرد، و بگفت : بی سبب عمرم را به پای تربیت تو هدر کردم ،... فرزند افسوس که ادم شدنت را امیدی نیست..... پسر رنجید و ترک پدر کرد، و در پی مال و منال و سلطنت چند سالی کوشید وتحمل رنج کرد.... عاقبت پسر به سلطنت رسید و روزی ، پدر را طلبید ، تا جاه وجلال و بزرگی خود، را به رخ او بکشد، ... چون پدر به دستگاه پسر وارد شد ، پسر از سر غرور روی بدو کرد و بگفت : اینک جایگاه مرا ببین ، یاد ار که روزی بگفتی ،هر گز ادم نشوم ، اینک من حاکم شهر شدم.... پدر بی تفاوت روی برگرداند و بگفت : من نگفتم که تو حاکم نشوی من بگفتم که تو آدم نشوی ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸فرﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ 🍃ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ 🌸ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩﻥ 🍃ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻦ 🌸ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﮕﺮﯾﺴﺘﻦ 🍃ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮐﻦ 🌸ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ 🍃ﺟﺬﺏ ﮐﻦ فراتر از همیشه محبت کن 🌸🍃 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 روایت شهید آوینی از زائرین در ⏱️ اربعین ۱۴۰۳ هـ.ش 🕌 اینجا خانهٔ پدری (عج) است!
🔴 علم الهدی: رئیس‌جمهور باید لایحه حجاب و عفاف را ابلاغ کند/ اشاعه فسق و فساد و فحشاء نباید برای مسئولان بی اهمیت باشد امام مشهد: 🔸خوشبختانه لایحه عفاف و با تصویب مجلس مصوبه شد و شورای نگهبان هم تصویب کرد و قطعی شد و بعد از ابلاغ مصوبه مجلس به دولت رئیس‌جمهور باید آن را ابلاغ کند و هر چه زودتر برای اجرا آن را ابلاغ کند و در ابلاغ این مصوبه نباید کوتاهی شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌افاضات جدید حسن آقامیری: «بجای انتقام، با فضل برخورد کنید با اسرائیل؛ همانطور که در نهج‌البلاغه آمده!» 🔹‌ایشون یادش نمیاد امام علی خیبرو فتح کرد یا اون نمیصرفه؟ 🔹‌حسن اقامیری ما اسرائیلو با خاک یکسان خواهیم کرد اینو تو گوشت فرو کن بیت المقدس متعلق به مسلموناس 🔹‌«کرمی»
🔴 چرا را جمعه نامیدند؟ 🔵 مردی از محضر امام باقر علیه السلام این سوال را پرسید: حضرت فرمودند: 🟢 خداوند متعال ، در روز جمعه ٬ مخلوقاتش را جمع نمود برای میثاق گرفتن بر ولایت پیامبر (صلوات الله علیه و آله و سلم ) و وصی او امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام . پس این روز را جمعه نامیدند زیرا کل خلق ، در آن جمع شدند. 📚 الکافی ج ۳ ص ۴۱۵
💠 یاران خائن و صلح تحمیلی 🔺قصه و قضیه صلح، این هم صلح تحمیلی بود؛ برای اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلی بود. 🔺آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلی که در زمان امیرالمؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیله‌ گر درست شد، این ما را هدایت می‌ کند به اینکه نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی‌. 📚صحیفه امام، ج‌20، صص 118 و 119
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ سیدکاظم روح بخش به حسن آقا میری آقامیری میگه: اسرائیل رو نزنیم! ببخشیم، چون امیرالمومنین گفتند با دشمنت با فضل برخورد کن😳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه این نیاز به توضیح نداره🥰 تیکه های هندونه بلوبری شاتوت یا توت سیاه تیکه های یخ ترکیبشون با هم میشه یه اِسموتی خنک و خوشمزه که تو گرمای تابستون خیلی میچسبه😉🥤 با تیکه های هندونه و لیمو هم میتونید واسه سِرو تزئینش کنید🍋 نوشِ جان🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادویه هایی که باعث خوش طعم شدن این غذاها میشه 👇 لوبیا پلو 🍚 قیمه 🍛 ماهی حتما این پست ذخیره کنین مطمءنم به دردتون میخوره 😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روغن پیاز🧅 زردچوبه ،فلفل،نمک🧂 سبزی قورمه سبزی قارچ🍄 لوبیا قرمز🫘 آب لیمو عمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک ترکیب خفن و خوشمزه که باید امتحان کنی😍 لیمو🍋 نعنا هندوانه🍉 یخ🧊
نگاﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ! یک نفر ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺧﻮﺏ؛ ﯾﮑﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺬﺍﺏ و ﺩﯾﮕﺮی ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﺣﺴﺎﺏ نمیکند .یک نفر تو را دوست دارد و دیگری از تو متنفر است ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ . ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ خدا؛ پرونده ای را که مردم مینویسند، نمیخواند!
📚 مردی چهار پسر داشت؛ او هر کدام از آنها را در فصلهای مختلف به سراغ درخت گلابی‌ای فرستاد که در فاصله‌ای دور از خانه‌یشان روییده بود؛ پسر اول را در زمستان فرستاد؛ دومی را در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند. . پسر اول گفت: چه توصیفی از درختی خشک و مرده و زشت میتوان داشت؟!. پسر دوم گفت: اتفاقا درختی زنده و پر از امید شکفتن بود. پسر سوم گفت: درختی بود سرشار از شکوفه‌های زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنه هایی بود که تا به امروز دیده‌ام. پسر چهارم گفت: درخت بالغی بود که بسیار میوه داشت و پر از حس زندگی بود. . پدر لبخندی زد و گفت: همه شما درست میگویید، اما زمانی می‌توانید توصیف زیبایی از زندگی درخت و انسان داشته باشید که تمام فصلها را در کنار هم ببینید. اگر در زمستانهای زندگی تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از دست می‌دهید و کل زندگیتان تباه می‌شود. و در خوشبها و زیباییهای زندگی همیشه به خاطر داشته باشیم که حال دوران همیشه یکسان نیست... طوری زندگی کنیم که اگر زمستان آن رسید از آنچه بوده ایم لذت ببریم. 🌸🌸🌸
حکایت زیبا شخصی به یکی از خلفا مراجعه و درخواست کرد تا در بارگاه او به کاری گمارده شود. خلیفه از او پرسید: قرآن می دانی؟ او گفت: نمی دانم و نیاموخته ام. خلیفه گفت: از به کار گماردن کسی که قرآن خواندن نیاموخته، معذوریم. مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه خود، به آموختن قرآن پرداخت. مدتی گذشت تا این که از برکت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید که دیگر نه در دل آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه. پس از چندی، خلیفه او را دید و پرسید: چه شده که دیگر سراغی از ما نمی گیری؟ آن آزاد مرد پاسخ داد: چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم که از خلق و از عمل بی نیاز گشتم. خلیفه پرسید: کدام آیه تو را این گونه بی نیاز کرد؟ مرد پاسخ داد: (من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب)   هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند، و از جایی که گمان نمی برد به او روزی می دهد. 🌸🌸🌸
"عابدى را گفتند" خداوند را چگونه میبینى؟ پاسخ داد: اینگونه ڪه همیشه مى تواند مچم رابگیرد... اما همیشه دستم را مى گیرد 🌸🌸🌸
صبح روز بعد با صدای زنگ گوشی از خواب بیدار شدم به دلیل خستگی زیاد بعد از نماز صبح کمی استراحت کردم سلام خوبین سلام عزیزم ما رشت رسیدیم کدام بیمارستان بیاییم ؟! بیمارستان .... ببخشید خیلی دیر شد لیلی حالش بهتر هست ؟! خدا را شکر مشکلی پیش آمده بود براتون ؟! ماشین در حال دچار نقص فنی شد و چند ساعتی زمان برد تا تعمیر شد حالا خدا را شکر سالم رسیدید تماس را قطع کردم از اتاق بیرون رفتم در راهرو جز رفت و آمد کادر درمان خبری نبود به سمت ایستگاه پرستاری رفتم به پرستاری که صحبت با تلفن بود نگاه کردم به نطر می رسید در حال نشانی دادن هست منتطر شدم تماس خودش را تمام کند بعد از قطع تماس نگاهی به من کرد بفرماید ؟!. بوفه ی بیمارستان کجا هست ؟! دو طبقه پایین بروید درست جلوی در ورودی هست از پرستار تشکر کردم نگاهی به اتاق کردم لیلی هنوز خواب بود به سمت بوفه رفتم در این فاصله هم منتطر پدر و مادر لیلی باشم و چند کیک صبحانه بخرم جلوی در ورودی گوشی دوباره زنگ خورد شماره ی صدر روی صفحه نمایان شد نفس عمیقی کشیدم در دلم زمزمه کردم این آدم نه صبح می شناسند و نه ... بله بفرمایید ؟! سلام مزاحم شدم سلام دقیقا هنوز شمال هستید آخر نگران حال شما شدم مدت سفرتان طولانی شد آقای صدر زندگی شخصی من به شما مربوط نیست لطفا مزاحم من نشوید ! احازه بدهید روشنک خانم ... من قصد مزاحمت شما را ندارم فقط .... صدر کمی مکث کرد فقط خواستم اگر اجازه بدهید با هم آشنا بشویم البته نا گفته نماند که پدرتون از بنده خواست سرگیجه ی عجیبی در وجودم احساس کردم ،احساس ضعف در تمام بدنم ایجاد شد شما حقیقت را نمی گویید ... آقای صدر در هیج شرایطی مزاحم بنده نشوید بعد از تمام کردن این جمله تماس را قطع کردم ، که چشم من به مامان لیلی افتاد بعد از سلام و احوال پرسی نشانی اتاقی که لیلی در آن بستری بود را دادم نیم ساعت بعد ... مادر لیلی که که به نظر نگرانی اولش برطرف شده بود نگاهی من کرد روشنک جان خیلی شما به زحمت ت افتادید؛ اگر تمایل دارید برگشت را با ما باشید ... نه متشکرم باید برگردم اصفهان فقط اگر زحمتی نیست آقای پاکزاد مرا تا پاپانه برساند دو ساعت بعد زمانی که به پایانه رسیدیم بیلط گرفتم و سوار اتوبوس شدم وقتی روی صندلی نسشتم بغض گلویم را فشار می داد و دچار تنگی نفس شدید شدم احساس می کردم همه دنیا با من در جنگ هست ساکم که را آقا جمشید با خودش به اصفهان برد و بعد باید از خانه ی خانواده لیلی تحویل بگیرم ! در میان اشک های بارانی به یاد آوردم هر موقع احساس دلتنگی می کنم چند صفحه قرآن می خوانم نویسنده :تمنا😃🐳