eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
12.4هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
19.4هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
رنگ و بوی درد دارد کوچه های سامرا گریه باید کرد هر شب پا به پای سامرا هر شب از فرط عطش ای هادی گم گشته گان! می پرد مرغ دل ما تا هوای سامرا گرچه دورست از ضریح سبز تو دستان ما قلب ما آن جاست آن جا لا به لای سامرا نسبتی دارد مگر با کربلا احوال تو کاین چنین پیچیده هر جا نینوای سامرا بوی حیدر داشت مولا رنج بی پایان تو ریشه دارد در غریبی ماجرای سامرا باز کن دست تسلّی را علی مرتضی "کوفه کوفه" زخم دارد شانه های سامرا ✍
به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله ز دست دشمنان از پا فتادم یا رسول الله ز آه آتشین و آب چشم و نالۀ جانسوز بساط ظلم را بر باد دادم یا رسول الله به زندان از غم موسى ابن جعفر جدّ مظلومم برآمد آه سوزان از نهادم یا رسول الله على را نور عینم من، گل باغ حسینم من ببین فرزند دلبند جوادم یا رسول الله فراز قلّه ی کوهى مرا برد از پى تهدید همان کو داشت اندر دل عنادم یا رسول الله ز سوز زهر خصم دون شدم مسموم در غربت ز کف جان در ره جانانه دادم یا رسول الله نگردد محو در تاریخ، شعر «حافظى» هرگز چو با سوز درونش کرده یادم یا رسول الله ✍
یا امام هادی (ع) می سُرایم غزل و چشم ولی گریان است در عزای دهمین نور دلم طوفان است ز غریبی تو آخر چه بگویم هیهات شعر در دفتر من مرثیهٔ باران است واژه ها در سَر من رقص کنان می گردند به عزایت قلم آغازگر جولان است از کجا باز کنم روضهٔ خود را امشب روضه خوان نیز در این جام بلا حیران است بشکند دست کسی که بسته دستان تو را خود سوار و تو پیاده،مقصدش زندان است این چه سِرّیست که در سلسلهٔ کوی شما سخن از بزم شراب و جگر سوزان است زهر بر جان تو بنشسته چنین افتادی جسم تو گشته نحیف و بدنت بی جان است شده هنگام عروج و حَسَنت بیتاب است همچو ارباب به خاک و لب تو عطشان است شعر من باز گریزی زده تا کربُبلا ارباً اربا شده ای که روی خاک عریان است
گدای سامره گدای سامره ام لطف کن نگاهی کن و به قناعتِ ما از کرم ، عطایی کن من آن کبوتریم که به شوقتان پر زد به پاس اینکه شمایی شهید ، پرپر زد تو زاده ای ز تبار رئوف ها هستی ز بهرِ خلقِ زمانِ خودت رضا هستی و کسانی که به ظاهر محبّ تو بودند هزار حیف بهای تو را نفهمیدند برای لطمه زدن ، عزمشان فراوان شد و ناگهان رخ راستینشان نمایان شد به زهر ، کینه ی خود را به دل نشان دادند و نظیر حَسَن به خانه ی حزن جان دادند خوشا به حال شما دفنتان ابهّت داشت نه مثل مادرتان که به شب کفایت داشت گزیده دم بزنم نوکرم ، وفایی کن گدای سامره ام لطف کن نگاهی کن
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان شهر بیداد رسیده ست به اوج خفقان از خداوند نباید اثری باشد اگر از دهان «متوکل» برسد صوت اذان بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت مجرم است آن که برد نام علی را به زبان راویان سلسله در سلسله در بند شدند شیعیانی متواری شده همپای زمان بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظه تلخ که مزار پسر شاه نجف شد ویران دلم از درد شکسته ست خدا می داند آه این قصه جانسوز ندارد پایان باز بی وقفه به دریا زده ام باداباد نیستم، نیستم از عاقبتش دل نگران جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس «ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان عقل دیگر سر عقل آمد و بی واهمه گفت: قلب بی دغدغه عشق ندارد ضربان دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا! پاک تر از نفس صبح سلام ای باران! خود به خود پرده ز چشمان تو می رفت کنار که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین به سحرهای سجود تو گواه است زمان شرح و تفسیر نگاه تو کتابی ست جدا جذبه ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد غفلت جامعه او را نکند سرگردان همگی دست به شمشیر، چه می فرمایید؟ آسمان منتظر توست کران تا به کران تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم سخن شعر نبوده ست به جز «سَبقِ لِسان» متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی هیچ کس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟ سامرا کشت تو را نور تو خاموش نشد سامری مانده و انگشت تحیر به دهان غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد به دعایی دل ما را به مرادش برسان ✍