eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
5.6هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
18.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔴آخرین روز قبل از واقعه ... ⏪اسرار ناگفته از آخرین روز زندگی سپهبد سلیمانی پنج‌شنبه(98/10/12) ساعت 7 صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. . ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در حاضرند. . ساعت 8 صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. . گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... . ساعت 11:40 ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! . ساعت 3 عصر حدود ! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خوردویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... . ساعت حدود 9 شب حاجی از به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم است و هماهنگی کنند سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسین بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد ساعت 2 صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. (راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون)
🔴از سراب "خاورمیانه‌ی جدید" و سرِکاریِ "معامله‌‌ی قرن" رسیدند به عادی‌سازی روابط با کوتوله‌ی شیخ‌نشین! نکُشید ما را ابرقدرت‌ها! این پیوند عربی-عبری شاید پایانی بر بازی کودکانه‌ی "قهرقهر تا روز قیامت" باشد اما نمی‌تواند باعث آشتی بزرگان آمریکا با ترامپ در انتخابات پیشِ رو شود تا هوادارانش در مینیاپولیس و پورتلند قیامت به پا کنند. متحده‌ی عِبری که غیرت عربی را قورت داده و شرافت اسلامی را قی کرده، روابط نامشروعش را علناً در بوق و کرنا می‌کند تا شاید در حیاط‌خلوت ایران به او پُست ژاندارمی بدهند. 🔻نه بندر زیبای دبی از عاقبت بندر ایمن است و نه بیمه‌گر قابل اعتمادی است. پیوندی که عاقدش شیطان بزرگ باشد، حتما در آینده نمایش آتش‌بازی خواهد داشت. ✍زهرا محسنی فر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یادتان هست روز ۷ اکتبر را؟ صهیونیست‌هایی که از راه‌وبیراه فرار می‌کردند. لخت‌وپتی و پابرهنه فلنگ را بسته بودند. وسط صحرا. حجم آن حمله را بگذارید کنار وحشی‌گری رژیم کودک‌کش! قابل مقایسه نیست! حالا آن تصویر را بگذارید کنار این جوان فلسطینی! فرار که نمی‌کند و ترس که ندارد هیچ؛ زیر این بمباران می‌خندد! از ته دل! غش‌غش! آب و خاک و رزق این زمین چه اکسیری دارد که چنین آدم‌هایی می‌شود خروجی‌اش؟ آدم‌هایی که مرگ را به بازی گرفته‌اند! حسرت‌برانگیز است این سبکی و رقت!