eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
12.4هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
19.4هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
عبيد بن زراره مےگويد: از امام صادق علیه السلام پرسيدم: --> گناهان ڪبيره ڪدام اند؟ آن حضرت فرمودند: گناهاטּ ڪبيره در نوشتار علے بن ابی طالب (ع) هفت چيز است: 1》 ڪفر به خداوند، 2》 ڪشتن انسان، 3》 عاق پدر و مادر شدטּ، 4》 ربا گرفتن، 5》 خوردטּ مال يتيم به ناحق، 6》 فرار از جهاد 7》 و تعرب بعد از هجرت عبيد میگويد : از امام پرسيدم: گناه يك درهم از مال يتيم خوردن بزرگتر است يا ترک نماز؟حضرت فرمودند:ترڪ نماز عرض ڪردم: شما ترڪ نماز را از گناهاטּ ڪبيره به حساب نياورديد!!! حضرت فرمودند: اولين گناه ڪبيره چه بود؟ عرض ڪردم : ڪفر به خداوند فرمودند: شڪے نيست ڪه تارڪ نماز ڪافراست. •|
هدایت شده از 
•| 🌸↫شخصى نزد امام صادق رفت و گفت من ازلحظه مرگ بسيارميترسم،چه ڪنم؟ 🌸‌↫امام صادق(ع) فرمودند: زيارت ‌عاشورا را زياد بخوان.. 🌸↫آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟ 🌸↫امام صادق (؏) فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟ •{ اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌شَفاعَهَ‌الْحُسَیْنِ‌یَوْمَ‌الْوُرُودِ } 🌸↫یعنی خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من ڪن... ☆ آثار ترڪ نمـــــاز ☆ ①: دور ماندن از امان خدا و رسولش ②: سبب تسلط شیطان ③: نابود شدن اعمال خوب ④: مورد لعن تمامی کتب آسمانی و ملائکه و پیامبر خدا (ص) ⑤: مردن به دینی غیر از دین اسلام ⑥: ترک نماز برابر است با کفر ⑦: اگر اقامه کنندگان نماز نبودند بی‌نمازها در دنیاهلاک می‌شدند ⑧: لعن خدا بر تارک الصلاه ⑨: مطرود اسلام و مسلمین ⑩: بدست آوردن زیان و خسران آخرت ⑪: بی بهره از اسلام ⑫: از بین رفتن دین 🌜☆🌸☆🌛 ● الکافے ● بحار الانوار ● قرآن 🌷ﺍمام ﻋَﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ فرمودند:🌷 🌸در حضور هفت گروه، 7 کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی: 💠 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ 💠 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ 💠 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ 💠 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن 💠 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩی ﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮه نمایی نکن 💠 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ بی بچه، ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ 💠 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ یتیم، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ 📚 ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ص 167 ✅1- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ خــداوند ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ. 🌱١ - ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺎﺭ 🌱٢- چشمان پاک 🌱٣- ﻗﻠﺐ فروتن و زلال ✅2- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ . 🌱١- ﭼﺎﭘﻠﻮﺳﻲ 🌱٢- ﺍﺳﺮﺍﻑ 🌱٣- ﻏَﻤّﺎﺯی ✅3- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻧﮕﻬﺪﺍﺷﺘﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ . 🌱١- ﺯﺑﺎﻥ 🌱٢- ﺍﻋﺼﺎﺏ 🌱٣- ﻧَﻔﺲ ✅4 - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺁﺭﺯﻭ کن . 🌱 ١- ﻫﺪﺍﻳﺖ 🌱٢- ﻓﺮﺯﻧﺪ خوب 🌱٣- سلامتی و شفا ✅5 - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﻋﻼﻣﺖ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ . 🌱١- ﻋﺸﻖ 🌱٢-آرامش 🌱٣- ﺳﺎﺯﮔﺎﺭی ✅6 - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭ . 🌱١- ﻋﻠﻢ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ 🌱٢- ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺻﺎﻟﺢ 🌱٣- ﺻﺪﻗﻪ ﺟﺎﺭی ✅7- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﻦ . 🌱١- ﺍﺯ ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍی و از کجا آمدی. 🌱٢- ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍی. 🌱٣ - ﺑﻪ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻭی. ✅8 - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺣﺘﻤﺎً ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﺎ . 🌱١- ﻋﻔﺖ ﻭ ﭘﺎﻛﺪﺍﻣﻨﻲ 🌱٢- ﻋﺰﺕ ﻧﻔﺲ 🌱3- اخلاق ﻧﻴﻜﻮ ✅9- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﻋاقبت ﺧﻴﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ . 🌱١- ﺭﺷﻮه گرفتن 🌱٢- ﻓﺮﻳﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ 🌱٣- ﺳﻮﺩ حرام ﺧﻮﺭﺩﻥ ✅10- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺍﺳﺖ . 🌱١- فرزند 🌱٢- ﺷﻬﺮﺕ 🌱٣- ﻣٌﺼﻴﺒت ✅
✅ منتخبی از بیانات روشنگرانه و بسیار مهم رهبر معظم انقلاب امروز ۱۹ دی در دیدار با مردم قم 🔶 ۱۹ دی فرصتی است برای تمجید از مردم قم. همان‌جایی است که سرچشمه‌ای شد برای آن شطّ جوشان حرکت و مقدمه‌ای شد برای انقلاب. قم شهر انقلاب و مرکز انقلاب و مادر انقلاب است. 🔶 البته انگیزه‌هایی وجود دارد که فضای قم را تغییر دهند و فضا و روحیه‌ی قم را کم‌رنگ کنند. از کید و مکر دشمن نباید غافل شد. بزرگان و قم باید نگذارند دست‌های خائن، نقش مرکزی و کانونی قم را در انقلاب کم‌رنگ کنند. قم سرچشمه‌ی اصلی انقلاب و حوزه‌ی قم پشتوانه‌ی معنوی برای آن حرکتی است که دنیا را تکان داد. 🔶در دهم دی‌ماه ۵۶ رئیس‌جمهور آمریکا به تهران آمد و یک نطق قرّائی در تمجید دروغ‌آمیز از محمدرضا کرد. در این نطق گفت ایران است؛ یعنی خیال آمریکا از آسوده است. اما ۱۰ روز نشد که مردم قم علیه آن رژیم وابسته قیام کردند و با جان خود به میدان آمدند. بعد هم مردم تبریز حرکتی طوفانی کردند و حرکت‌های بعدی باعث نابودی رژیم سرسپرده شد. این دستگاه محاسباتی آمریکاست؛ آمریکایی‌ها به این و آینده‌نگری خود می‌بالند! اینجا هم یک عده غرب‌زده پُز قدرت آمریکا را می‌دهند اما آمریکا همچنان دچار ضعف محاسباتی است. 🔶پس از انقلاب نیز آن‌ها با تحریم جمهوری اسلامی تصور می‌کردند کار نظام در کمتر از شش ماه تمام خواهد شد درحالی‌که انقلاب اکنون به چهل‌سالگی رسیده است. توانایی محاسباتی دشمنان ایران در همین حد است؛ همان‌طور که آن زمان صدام امیدوار بود یک هفته‌ای به تهران برسد و منافقین مزدور نیز خیال می‌کردند در حمله‌ی مرصاد سه‌روزه از کرمانشاه به تهران خواهند رسید. 🔶 در مقابل این محاسبات غلط استکبار، دستگاه محاسباتیِ دقیق نظام اسلامی وجود دارد که امام بزرگوار ما فرمود «صدای شکسته شدن استخوان‌های مارکسیسم را می‌شنوم» و یکی دو سال بعد همه‌ی دنیا آن صدا را شنیدند. 🔶چندی پیش هم یکی از دولتمردان آمریکایی در جمع یک مُشت تروریست و اوباش گفت امیدوار است که جشن کریسمس ۲۰۱۹ را در تهران بگیرد. جشن ۲۰۱۹ چند روز پیش بود. بعضی سران آمریکا وانمود می‌کنند دیوانه‌اند که البته من این را قبول ندارم اما احمق‌های درجه یکی هستند. 🔶برخی از روی نفهمی یا مسائل دیگر، علت دشمنی مستکبران را سخنان امام یا فلان مسئول علیه آمریکا می‌دانند، درحالی‌که زورگویان جهانی با یک قدرت جوان، روبه‌رشد، پرتلاش و پرانگیزه دشمن هستند که این قدرت معنوی ۴۰ سال است در مقابل چشم آن‌ها روزبه‌روز تنومندتر و قدرتمندتر شده و تَرَک‌ها و شکاف‌های استکبار را عمیق‌تر کرده است. 🔶 علت عصبانیت آمریکایی‌ها در اول انقلاب این بود که لقمه‌ی چرب‌ونرم ایران را به‌عنوان مهم‌ترین کشور منطقه و سرزمینی سرشار از ثروت‌های مادی و منابع طبیعی از دست دادند. خود آن‌ها می‌گویند ایران با توجه به ظرفیت‌های فوق‌العاده‌اش پنجمین کشور ثروتمند جهان است، بنابراین طبیعی است که به‌خاطر از دست دادن چنین ثروتی، عمیقاً عصبانی باشند. 🔶 این عصبانیت همچنان ادامه دارد اما مسئله‌ی اصلی و ریشه‌ی تقابل آمریکا و ملت ایران، تقابل تاریخی و ذاتی حق و باطل است، چراکه استکبار و استعمار از خون ملت‌ها تغذیه می‌کنند و انقلاب اسلامی در مقابل این ظلم آشکار ایستاده و برای بیدار کردن ملت‌ها نیز تلاش کرده است. 🔶علت اصلی این دشمنی، «ماهیت و حقیقت حرکت عظیم انقلاب اسلامی، شجاعت، فداکاری و وفاداری ملت و پایبندی مستمر و کامل نظام به مبانی انقلاب اسلامی» است که اگر به توفیق الهی، این حرکت به نتایج مورد نظر خود دست یابد، بساط استکبار و استعمار غرب را برمی‌چیند.
•| 🌸↫شخصى نزد امام صادق رفت و گفت من ازلحظه مرگ بسيارميترسم،چه ڪنم؟ 🌸‌↫امام صادق(ع) فرمودند: زيارت ‌عاشورا را زياد بخوان.. 🌸↫آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟ 🌸↫امام صادق (؏) فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟ •{ اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌شَفاعَهَ‌الْحُسَیْنِ‌یَوْمَ‌الْوُرُودِ } 🌸↫یعنی خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من ڪن... 💕💕💕
حکایتی بسیار زیبا 🌺 اقای سید علی اکبر کوثری ( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدلله علیه السلام) در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف میبرند. بچه های آن محله به رسم کودکانه ی خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها، باچادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی،در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند. مرحوم سید علی اکبر میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرد هتوجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت با بی میلی و اکراه استکان رو اوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم امدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود: آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود: نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من بادست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... (برگرفته از خاطرات آن مرحوم) التماس دعا 🌺
حکایتی بسیار زیبا 🌺 اقای سید علی اکبر کوثری ( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدلله علیه السلام) در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف میبرند. بچه های آن محله به رسم کودکانه ی خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها، باچادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی،در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند. مرحوم سید علی اکبر میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرد هتوجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت با بی میلی و اکراه استکان رو اوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم امدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود: آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود: نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من بادست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... (برگرفته از خاطرات ان مرحوم
یه روز یه اسب پیر افتاد توی چاه. مردم جمع شدند و هر کاری کردند تا اون رو بیرون بیارند، نشد. پس برای اینکه بیشتر زجر نکشه، تصمیم گرفتند چاه رو با خاک پر کنند تا زودتر بمیره. اونها با بیل روی سرش خاک می ریختند. اسب هم خودش رو تکون می داد، خاک ها رو زیر پاش می ریخت و کمی خودش رو بالاتر می کشید. تا اینکه بالاخره چاه پر از خاک شد و اسب به راحتی بیرون اومد. عزیز دلم مسائل زندگی نیومدند تا زنده به گورمون کنند. هر اتفاق واسه اینه که بیشتر صعود کنیم. پس بخاطر اتفاقات پیاپی زندگیمون گلایه نکنیم و فکر کنیم شاید اونها هدیه هایی هستند که قدرشون رو خوب نمی دونیم.
حکایتی بسیار زیبا 🌺 اقای سید علی اکبر کوثری ( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدلله علیه السلام) در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف میبرند. بچه های آن محله به رسم کودکانه ی خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها، باچادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی،در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند. مرحوم سید علی اکبر میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرد توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت با بی میلی و اکراه استکان رو اوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم امدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود: آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود: نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من بادست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... (برگرفته از خاطرات آن مرحوم) 🍃🌺🌸🌺🍃