eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.8هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
23.3هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨ ✨ 🌹 رمانہ عاشقانہ شبانہ 📝 ۱ دست روی بچه ها بلند نمی کرد.👋 به من می گفت: ( اگه یه تلنگر بزنی شاید خودت یادت بره ولی بچه ها توی ذهنشون میمونه برای همیشه...)🤕 باهاشون مثل آدم بزرگ حرف میزد. وقتی میخواست غذاشونو🌮بده، میپرسید میخوان بخورن؟سر صبر پا به پاشون راه میرفت و غذا رو قاشق قاشق🍴 میذاشت دهنشون... از وقتی هدی به دنیا اومد دیگه نرفتیم منطقه. علی همون سال رفت مدرسه...📚 عملیات کربلای پنج، حاج عبادیان هم شهید🌹 شد. منوچهر و حاجی خیلی به هم نزدیک بودن، مثل مرید و مراد. وقتی میخواست قربون صدقه ی😘 حاجی بره میگفت (قربون بابات برم.)!😉 منوچهر بعد از اون شکسته شد...😭 تا آخرین روزم که ميپرسیدی: (سخت ترین روز دوران جنگ برات چه روزی بود؟) میگفت: روز شهادت حاج عبادیان...😢 راه می رفت و اشک😥 میریخت و آه میکشید.. دلش نمی خواست بره منطقه و جای خالی حاجی رو ببینه... منوچهر توي عملیات کربلاي پنج بدجور شیمیایی شد. تنش تاول میزد و از چشم هاش آب💧 میومد، اما چون با گرهایی که میکرد همراه شده بود نمیفهمیدم... شهادت های پشت سر هم و چشم انتظاری این که کی نوبت ما میرسه و موشک بارون تهران افسرده ام 😞کرده بود... مینشستم یه گوشه، نه اشتها داشتم، نه دست و دلم به کار میرفت... منوچهر نبود.... تلفنی📞 بهش گفتم میترسم.. گفت: اینم یه مبارزست. فکر کردی من نمیترسم؟ منوچهر و ترس؟ توی ذهنم یه قهرمان🏅 بود. گفت: آدم هر چه قدر طالب شهادت باشه؛ زندگی رو هم دوست داره. همین باعث ترس میشه. فقط چیزی که هست؛ ما دلمون رو میسپاریم به خدا...🙏 حرف هاش انقدر آرامشم داد که بعد از مدت ها جرات کردم از پیش پدر و مادرم برم👝 خونه ی خودمون... دو سه روز بعد دوباره زنگ☎️ زد.. گفت: فرشته، با بچه ها👩‍👧‍👧 برید جاهایی که موشک زدن رو ببینید . چرا باید این کار رو میکردم؟!🤔 گفت:برای اینکه ببینید چقدر آدم خود خواهه...🙄   دلم نمیخواست باهاش حرف بزنم...😒 نه اینکه ناراحت شده باشم، خجالت میکشیدم از خودم...😓 با علی و هدی رفتیم🚶 جایی رو که تازه موشک زده بودن. یه عده نشسته بودن روي خاكا... یه بچه🙇‍♀ مادرش رو صدا📣 می زد که زیر آوار مونده بود، اما کمی اونطرفتر، مردم سبزه🌿☘ می خریدن و تنگ ماهی🐠 دستشون بود... انگار هیچ غمی نبود... من دیدم که دوست ندارم جزو هیچ کدوم از این آدما باشم. نه غرق در شادي خودم و نه حتی غم خودم. هر دو خود خواهیه. منوچهر میخواست اینو به من بگه...👌 همیشه سر بزنگاه تلنگرهایی می زد که من رو به خودم می آورد.. 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ❣ ✨ بامــــاهمـــراه باشــید🌹