eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.8هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
23.3هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨ ✨ 🌹 رمانہ عاشقانہ شبانہ 📝 ۱ ظهر فردا دیگه نمی تونست بشینه...😔 گفت: "میرم حرم"😢 خلوت می خواست که خودش رو خالی کنه. 😭 مادرم با فهیمه و محسن و فریبرز اومدن. وقتی میخواستن برگردن، منوچهر منو همراهشون فرستاد تهران....🚕 قرار بود لشگر بره غرب...🚎 نمیتونست دو ماه به ما سر بزنه، 🙁اما دیگه نمی تونستم بمونم...😣 بعد از اون دو ماه، برگشتم جنوب. رفتیم🚙 دزفول. اما زیاد نموندیم.... حالم بد بود....🤕 دکتر گفته بود باید برگردم تهران. همه چیز رو جمع کردیم و اومدیم ...💼👜 《هوس هندوانه🍉 کرد... وانت جلویی بار هندوانه داشت. سرش را برد دم گوش منوچهر که رانندگی میکرد و هوسش😋 را گفت. منوچهر سرعتش را زیاد کرد و کنار وانت رسید و از راننده خواست نگه دارد. راننده نگه داشت، اما هندوانه نمیفروخت...😮 بار را براي جایی میبرد. آن قدر منوچهر اصرار کرد تا یک هندوانه اش را خرید...☺️ فرشته گفت"اوه،تا خانه صبر کنم؟! همین حالا بخوریم."😋 ولی چاقو نداشتند...!🤔 منوچهر دوتا پیچ گوشتی را از صندوق عقب برداشت، با آب شست و هندوانه را قاچ کرد.😌 سرش را تکان داد و گفت (چه دختر ناز پرورده اي بشود😘... ! هنوز نیامده چه خواهش ها که ندارد!!)》 اما هدی دختری نیست که زیاد خواهش و تمنا داشته باشد.☺️ به صبوري و توداري منوچهره. هرچه قدر از نظر ظاهر شبیهشه اخلاقش هم به اون رفته... هدي فروردین به دنیا اومد.👶 منوچهر روي پا بند نبود. تو بیمارستان🚑 همه فکر میکردن ما ده پونزده ساله ازدواج💑 کردیم و بچه دار نشدیم. دوتا سینی بزرگ قنادي شیرینی🍞🍰 گرفت و همه ی بیمارستان رو شیرینی داد.... یه سبد گل💐 میخک قرمز🌹 آورد... انقدر بزرگ بود که از در اتاق تو نمیومد...!😯 هدي تپل بود و سبزه..!😍 سفت میبوسیدش.😘 وقتی خونه بود، باعلی کشتی می گرفت،👬 با هدي آب بازی🛀 میکرد. براشون اسباب بازی⚽️🏸 میخرید... هدي یه کمد عروسک👧 داشت.. میگفت (دلم طاقت نمیاره شاید بعد، خودم سختی بکشم😔، ولی دلم خنک می شه که قشنگ بچه ها رو بوسیدم، بغل گرفتم، باهاشون بازي کردم.😍) 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ❣ ✨ بامــــاهمـــراه باشــید🌹