eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.9هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
23.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
اولياءالله 🍀صاحب اولاد شد مرحوم نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در زبده به امام (ع ) برخورد و عرضه داشت : 🔶 فدایت شوم ، من تاکنون فرزنددار نشده ام چه کنم ؟ 💎آن حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى ، آیه لا_اله_الا_انت_سبحانک_انى_کنت_من_الظالمین را تا سه آیه بخوان ، ان شاء الله فرزنددار خواهى شد. اجابت دعا امام (علیه السّلام) فرمود: عجب دارم از کسى که غم زده است ، چطور این دعا را نمى خواند: 🌺چرا که خدا وند به دنبال آن مى فرماید: فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجى المؤمنین (ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این گونه مؤ منان را نجات دهیم ) نجات از بیمارى (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن (بهبود نیافت ) و مرد ، به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت ، خوب شده در حالى که تمام 🔥گناهانش آمرزیده شده است . 💎 (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: آیا به شما خبر دهم از دعایى که هر گاه گرفتارى و غم پیش آید آن دعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟ 🔶 گفتند: آرى ، اى رسول خدا. 💎 حضرت فرمود: دعاى که طعمه ماهى شد. 📚مفاتیح الجنان
ملاقات با امام زمان(عج) توجه خاص آقا امام زمان (عج) به مادرشان حضــرت نرجس خاتــون سـلام الله علیها حضرتبقیهالله روحیلهالفداءعنایتی خـاص به مادرشــان دارند. مثلاً یک ختـم قرآن برای حضــرت نرجس خاتـون بخوان. به مســجد وارد می شـوی، دو رکعت نماز مســتحبی بخوان و ثوابــش را هــدیه کـن برای نرجس خاتون.. حاج محمد که از صلحا بود میـگفت: مکه رفتم و اعـمال حج که تمام شـد،یک روزگفتم یک عـمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواســت کنــم که از فـرزندشــان بخواهـــد که مــن، چهـــره ایشــان را زیارت کنم. طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجــام دادم. سَعی بیــن صفا و مروه که تمام شد،طواف نساء و نمازش راخواندم و دیگر بی حال شدم. حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود.دیدمپنج،ششنفرپشت مقامابراهیم نشسته ویک ظرف خرماجلویشانگذاشـته اند و آقایی هـم آن بــالا نشــسته است که نمی شود چشم از او برداشت. خیلی فوقالعاده است وبرای بقیه صحبت میکند.وقتیاینآقا رادیدم،زانوهایم شـروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛چون خیلیبیحال وخسته شدهبودم. نشستم و تکیه دادم. آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمــره انجـام داده اســت و خسـته شده است. چند تا از این خرمــاها را به او بدهید» یکنفرفوراً بلندشد وبـشقاب خرمارامقابل من آورد. من هــم پنج شـش تا برداشـتم؛ شروع کردم خوردن. دیدم دارند نــگاه می کنند و تبسم می کنند. بعد دومرتبه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادرمن یک عمرهای انجام داد و به زحمت هم افتاد.خدا قبـول میکـند؛ ان شـاء الله». یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیـچکـس نیســت. فوراً به خـود آمدم. گـفتـم: «اصـلاً خ آرزویم همیــن بــود که حـضــرت را ببیـنم و چقدر زود مستجاب شد...» 📚 منابع : کمال الدین، ج ۲ ص ۶۷۰ بحارالأنوار، ج ۶۸ ص ۹۶