eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
13.2هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
18.7هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر كسی خیال كرد كه خودش می‌تواند بایستد و با شیطان مقابله كند، تردید نكنید كه تسخیر شیطان می‌شود. «اگر كسی خیال كرد كه خودش می‌تواند بایستد و با مقابله كند، تردید نكنید كه تسخیر شیطان می‌شود. خداوند متعال بر اساس مصلحتی او را آفریده و دستش هم در دنیا تا یك دوره‌ای باز گذاشته و این همه امكانات به او داده. او ما را كنترل می‌كند، همچون دستگاه‌های جاسوسی که بخواهند یك نفر را كنترل كنند. به او اجازه كنترل داده شده. به اندازه یك برای یك مؤمن می‌چیند. گاهی اوقات هم برای درگیری با مؤمن، لشگر می‌فرستد و وقتی حریف نمی‌شوند خودش به میدان می‌آید؛ آنجایی كه كار سخت می‌شود لشگرها كنار می‌روند و خودش بی‌پرده می‌آید. در مقابل این شیطان و دشمن توانا و ماهری كه دو ركعت نمازِ چهارهزارساله خوانده و بسیاری از زوایای وجود ما را هم می‌داند و می‌تواند در زوایای جسم ما و قلب ما نفوذ كند، خداوند متعال به ما چه چیز داده؟ چه پناهگاهی به ما داده كه پناه ببریم تا دیگر شیطان در آنجا راه نداشته باشد؟ آن چیست که اگر كسی آنجا رفت دیگر مأمون است و شیطان نمی‌تواند درونش نفوذ كند؟».
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 💠زندگی نامه وخصوصیات اخلاقی💠 🌷🌷🌷 در پنجمین روز مرداد سال 1366 در روستای (شهرستان تیران و کرون) به دنیا آمد. در یک خانواده روستایی و با ایمان قد کشید. در دوران نوجوانی رفتن بر سر و خواندن بود. تحصیلاتش را تا مقطع در روستای خیرآباد به پایان رساند و سال 1381 ساکن شدند. در تمام این سال‌ها عضو فعال بسیج بود و فعالیت می‌کرد. سال 1385 سربازی‌اش را در (پادگان مالک اشتر ارومیه) گذراند و بعد از گذراندن دوره نظامی در پادگان به سپاه درآمد و لباس مقدس سپاه را به تن کرد و در زرهی 8 نجف اشرف نجف‌آباد مشغول به فعالیت شد. یکی از نیروهای گردان پیاده لشکر8 در جنگ با 29 اسفند 1393 در کشور (شیخ هلال) در سن 28 سالگی بر اثر به سر به درجه رفیع نائل آمد و پیکر مطهرش بعد از انتقال به نجف‌آباد در گلزار این شهر به خاک سپرده شد. همسر در مورد اخلاق و منش این گفت: نوری و بود و همیشه به لب داشت، بعد از هم کسانی که از او یاد می‌کنند از رو بودنش می‌گفتند. او بود و معمولا از کسی ناراحت نمی‌شد. همیشه با دیگران را متوجه اشتباهشان می‌کرد، از و بیزار بود و را در زندگی سرلوحه خود قرار داده بود. آزاده عشوری افزود: طوری رفتار می‌کرد که مطمئن بودم می‌شود، حتی زمانی که وسایلش را جمع می‌کرد و گفت می‌خواهم به بروم، من گریه می‌کردم و می‌گفتم تو اگر بروی می‌شوی. وی ادامه داد: او خیلی خوشحال بود، چون پنج یا شش بار درخواست رفتن داده بود ولی قبول نکرده بودند. این دفعه که موافقت کرده بودند خیلی خوشحال بود و می‌گفت من نخواهم شد، می‌روم و دوباره برمی‌گردم. الان هم می‌گویم اگر تقدیرش بوده، خدا را شکر که با از دنیا رفت. 🌹