#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
خبری آمده که نوبت محشر شده باز
خبری آمده که دوره غم سر شده باز
خبر از معجزه سوره کوثر شده باز
خبری آمده که فاطمه مادر شده باز
روزی اهل زمین رحمت بسیار شده
هادی فاطمه امروز پسردار شده
ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام
ای امام بن امام بن امام بن امام
ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام
دوستی با تو حرام است به اولاد حرام
عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد
به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد
تو همان حضرت از عقل فراتر آقا
عالم از مقدم تو گشته منور آقا
حسن دوم زهرایی و حیدر آقا
پدر منتقم آل پیمبر آقا
فارغی از همگان و همگان پابندت
منتقم پروری و مصلح کل فرزندت
سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست
سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست
سامرا قبله مقصود تمام فقراست
کعبه و میکده و خانه امّید ماست
باز هم دست تمنا سوی این در داریم
ما هوای حرم سامره در سر داریم
آسمان مثل زمین منتطر فرمانت
برده هوش از همگان معجزه چشمانت
بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت
جان ما چیست مگر تا که شود قربانت
پسر حیدری و حق به تو عزت داده
دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده
من همیشه به دعای سحرت محتاجم
سنگ گردیده بر نظرت محتاجم
شده آواره و بر بال و پرت محتاجم
بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم
آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت
آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت
ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم
تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم
ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم
اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم
اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا
اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا
یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر
یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر
یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر
یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر
اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم
اربعین همسفر زینب کبری بودیم
#محمد_حسین_رحیمیان
🎼بینِ غل و زنجیر بودن...
|⇦• روضه و توسل به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ سید رضا نریمانی•✾•
میسوزد از این حالُ و روزت آسمانها
از روضههایت بند میآید زبانها
نامش محلِ استجابت هست آقا
جایی که میخوانند از تو روضهخوانها
بینِ غل و زنجیر بودن نیست حقِّت
دستی که شد مشکلگشای ناتوانها
*امشب بریم درِ خونۀ موسی ابن جعفر .. آخه ما هم تو زندانیم ، گیر افتادیم .. یا باب الحوائج ..*
شد حال و روزت مجتبایی در سیهچال
ای مو سفیدِ حرفهای بد دهانها ..
آقا درآوردهست اشکِ دشمنت را
این پیکری که شد به رنگِ ارغوانها
سیلی ، غل و زنجیر ، شلاق و لگدها
هر یک گذارد روی جسم تو نشانها
آورد دشمن پیش تو بدکارهای را
از این جسارت لرزه اُفتاده به جانها
*آوردن زنِ بدکاره رو تو زندان ، خودشونم از دور نگاه میکردن ببینن چه کار میکنه این آقا در مقابلِ این زنِ بی حیا .. یه وقت دیدن خودشُ انداخت زمین به حالتِ سجده هی میگفت غلط کردم .. آقا ببخشید .. تو بدکاره رو آدم کردی .. (ما که داریم برات گریه میکنیم .. )نمیخوای امشب ما رو آدم کنی ؟!..*
حالا رسیده نوبت قامت خمیدن
زنده شده داغِ تمام قدکمانها
قاریِ قرآن میشوی بین سیهچال
اما نمیبوسد لبت را خیزرانها
تو رفتی و اما نبود الحمدلله
دور و بر ناموسِ تو شمر و سنانها
انگشترت شکر خدا سهم رضا شد
آه از حسین و کربلا و ساربانها
رحمی به جسم بیسر او هم نکردند
پیراهن غارت شده برده امانها
لعنت به این حرص و طمع، لعنت به کوفه
از پیکر بیجان او خوردند نانها
گودال خالی شد ولی در خیمه غوغاست
فریاد طفلان میرود تا آسمانها
پیشِ دو چشم فاطمه در بینِ گودال
ده مرکب اُفتاده به جانِ استخوانها
شاعر: #محمد_حسین_رحیمیان
مونده رویِ زمین پیکرِ تو رها ..
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى
خواهرت اگه نیست ، رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابان برات گرفته عزا
همه منتظرن ، مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
🎼بینِ غل و زنجیر بودن...
|⇦• روضه و توسل به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ سید رضا نریمانی•✾•
میسوزد از این حالُ و روزت آسمانها
از روضههایت بند میآید زبانها
نامش محلِ استجابت هست آقا
جایی که میخوانند از تو روضهخوانها
بینِ غل و زنجیر بودن نیست حقِّت
دستی که شد مشکلگشای ناتوانها
*امشب بریم درِ خونۀ موسی ابن جعفر .. آخه ما هم تو زندانیم ، گیر افتادیم .. یا باب الحوائج ..*
شد حال و روزت مجتبایی در سیهچال
ای مو سفیدِ حرفهای بد دهانها ..
آقا درآوردهست اشکِ دشمنت را
این پیکری که شد به رنگِ ارغوانها
سیلی ، غل و زنجیر ، شلاق و لگدها
هر یک گذارد روی جسم تو نشانها
آورد دشمن پیش تو بدکارهای را
از این جسارت لرزه اُفتاده به جانها
*آوردن زنِ بدکاره رو تو زندان ، خودشونم از دور نگاه میکردن ببینن چه کار میکنه این آقا در مقابلِ این زنِ بی حیا .. یه وقت دیدن خودشُ انداخت زمین به حالتِ سجده هی میگفت غلط کردم .. آقا ببخشید .. تو بدکاره رو آدم کردی .. (ما که داریم برات گریه میکنیم .. )نمیخوای امشب ما رو آدم کنی ؟!..*
حالا رسیده نوبت قامت خمیدن
زنده شده داغِ تمام قدکمانها
قاریِ قرآن میشوی بین سیهچال
اما نمیبوسد لبت را خیزرانها
تو رفتی و اما نبود الحمدلله
دور و بر ناموسِ تو شمر و سنانها
انگشترت شکر خدا سهم رضا شد
آه از حسین و کربلا و ساربانها
رحمی به جسم بیسر او هم نکردند
پیراهن غارت شده برده امانها
لعنت به این حرص و طمع، لعنت به کوفه
از پیکر بیجان او خوردند نانها
گودال خالی شد ولی در خیمه غوغاست
فریاد طفلان میرود تا آسمانها
پیشِ دو چشم فاطمه در بینِ گودال
ده مرکب اُفتاده به جانِ استخوانها
شاعر: #محمد_حسین_رحیمیان
مونده رویِ زمین پیکرِ تو رها ..
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى
خواهرت اگه نیست ، رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابان برات گرفته عزا
همه منتظرن ، مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه