هدایت شده از منتظران ظهور
زمینه/حضرت زینب(س)
راهی ام پشت سرت سایه ی روی سرم
شد هدف سرت روی نی زخمیه بال وپرم
به قصد قربت میزنن از روبام
بدجوری زخمی میکنه سنگ شام
هلهله و رقصیدناشون کنار
ناموس حیدر و اینهمه ازدحام
یکم برام قرآن بخون حسین حسین حسین
ازغم تو شدم نیمه جون حسین حسین حسین
ای وای من از شام از شام از شام
سنگ عشق تو حسین من به سینه میزنم
رد تازیونه مثه نیزه مونده روی تنم
مگه یادم میره زیره نیزه ها
تو قتلگاه میزدی من رو صدا
ولی ازاون روز که گذشته داداش
قافله سالاره سرت با وفا
مردم اینجا چه بدن حسین حسین حسین
بچه هارو هی میزدن حسین حسین حسین
ای وای من از شام ازشام ازشام
*آقا ببخش بضاعتم این است*
#واحد
#امام_حسین علیه السلام
#بهمن_عظیمی
〰〰〰〰〰〰
السلام ای دردونه ی خدا
السلام ای سیدالشهدا
السلام ای شاه کربلا
دوباره می باره نمِ بارون / با قلب پریشون / چشام شده گریون
مُحرمت اومد که دوباره / دلم بی قراره / برا تو آقاجون
سلام ای بی کفن ارباب
سلام ای حضرت مهتاب
سلام تاب این دل بی تاب
صلی الله علیکَ (یا اباعبدالله) 3
〰〰〰〰〰〰
باز دلامون پر زد تا حَرَمت
باز چشامون می باره از غمت
قطره قطره پای پرچمت
تا وقتی مجنون توأم آقا / دل از همه دنیا / نداره تمنا
سوی خدا برده منو راهت / یه گوشه نگاهت / برام بسه مولا
منم عبد و تویی مولا
منم مُرده تو مسیحا
منم ذره ولی تو دریا
صلی الله علیکَ (یا اباعبدالله) 3
〰〰〰〰〰〰
نوکریِ تو فخر نوکره
روضه هات از دل غم رو می بَره
هیات تو از جنت سَره
یه عمره با یاد تن بی سر / با روضه ی مادر / دلم شده مضطر
هرجا که اسمی از تو شنیدم / یا پرچمی دیدم / کشیده دلم پَر
نگیر از من تو غمت رو
نگیر عشق حَرَمِت رو
نگیر شور مُحَرّمت رو
صلی الله علیکَ (یا اباعبدالله) 3
.
#زمینه
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#محمد_رضا_محمدی
〰〰〰〰〰〰
از راه اومدی - جونم فدات
ویرونه شده - روشن از نگات
از درد دلام بابا - چی بگم برات
مگه میتونی باور کنی سرم سوخت
مگه میتونی باور کنی پرم سوخت
مگه میشه بهت گفت (معجرم سوخت ۲)
اگه تو بودی، حالم روبراه میشد
اگه تو بودی، شونت تکیه گاه میشد
اگه تو بودی، کی روزم سیاه میشد
〰〰〰〰〰〰
شد صورت من - رنگ شفق
من موندم و این - تن بی رمق
از راه اومدی بابا - میون طبق
دیگه نمی بینه چشمای ضعیفم
سه سالمه اما پیرم و نحیفم
ولی لشگر کوفه ( نشد حریفم ۲)
نشد حریفم، اون که ما رو زد بابا
نشد حریفم، سیلی و لگد بابا
ولی دلم سوخت، از حرفای بد بابا
〰〰〰〰〰〰
مُردم شب و روز - از دلهره
از این همه درد - دل من پره
اما همه ی غصّم - غم چادره
حتی روزای این شهر شام سیاهه
دیگه همه ی دنیا برام سیاهه
همه ی تنم غیر از موهام سیاهه (آخرِ راهه۲)
آخره راهه، واکن دیگه چشماتو
آخره راهه، من باید بیام با تو
میبوسم امشب، پیشونی و رگ هاتو
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
این قدَر دختر بابایی من را نزنید
همه ی هستی و دارایی من را نزنید
قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟
جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید
شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش
نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید
حرف های بدتان بس که بد آموزی داشت
ای خدا ... غنچه ی زهرایی من را نزنید
از غم دختر من عرش به هم می ریزد
بی سبب ماه تماشایی من را نزنید
همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید
آه این یاس مسیحایی من را نزنید
بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه
دختر کوچک شیدایی من را نزنید
نانجیبان گل دردانه ی من نورَسته ست
این سه ساله گل زهرایی من را نزنید
#محمد_مبشری
#مناجات_با_امام_زمان_عج
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
امروز به یاد تو دلم باز گرفته
غم آمده و با دل من ساز گرفته
بال و پر من گر چه شکسته ز فراقت
با یاد تو هنگامه ی پرواز شده
تنها نه هم امروز شدم ذاکر نامت
دل ذکر تو از لحظه ی آغاز گرفته
قلبم به تمنای وصالت شده سرمست؟
یا شوق تماشای گلی ناز گرفته
مبهوت شدم بس که ز هجران تو ای دوست
از روی لبم صحبت هر راز گرفته
بغضی که نشسته به گلویم ز فراقت
از حنجره ام فرصت آوا گرفته
ویرانه ی قلبم شده مشتاق نگاهت
اما دلم از دوری تو باز گرفته
#محمد_مبشری
#زبانحال_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
بند ۱
حالا که رسیدی بابا
نازم رو خریدی بابا
باید که بگی از چی دل
از من تو بریدی بابا
نگفتی که دلم می گیره
نگفتی دخترت می میره ۲
بابا حسین بابا حسین جان ۳
بند ۲
با سختی به روی خاکا
پاهامو کشوندم بابا
برای خودم هر لحظه
من فاتحه خوندم بابا
جونِ به لب رسیده دیدی
سه ساله رو خمیده دیدی ۲
بابا حسین بابا حسین جان۳
بند ۳
هر جا که ز پا افتادم
شد عمه عصای دستم
او خورده کتک جای من
شرمنده ی عمه هستم
اگر که پیکرش کبوده
چیزی به غیر این نبوده ۲
بابا حسین بابا حسین جان ۳
#نوای_خیمه_گاه۹
|⇦•مسافر دیار ری..
#سینه_زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام _ حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
مسافر دیار ری , ز حلقۀ بلا منم
آن که بود زیارتش , شبیه کربلا منم
من از تبار عترتم , ز خاندان عصمتم
کشتۀ جام محنتم , همسفر بلا منم
منم به کوی دل مقیم , عبد خداوند عظیم
منم کریم بن کریم , زاده ی مجتبی منم
فروغ شمع انجمن , امیر وادی سخن
نوادۀ نسل حسن , ز آل مرتضی منم
نور خدای دادی ام , به راه حق منادی ام
عبد امام هادی ام , ولی اولیا منم
چهار امام دیده ام , حدیثشان شنیده ام
رنج و بلا کشیده ام , وارث نینوا منم
به ری هر آن که زائر است , به کربلا مسافر است
به اهل عشق ظاهر است , که کعبۀ ولا منم
مهر دیار مشرقین , به فاطمه نور دوعین
ناله زن داغ حسین , به اشک و گریه ها منم
شبیه او شدم غریب , به راه دلبر و حبیب
اجل بود مرا طبیب , به غصه آشنا منم
غریب دور از وطنم , لالۀ دشت و دمنم
عبد شه بی کفنم , بر او به اقتدا منم
دلم که بین سینه بود , به هر تپش نوحه سرود
به محنت ماه کبود , اسیر و مبتلا منم
در دل من به زمزمه , بزم عزاست قائمه
کشتۀ داغ فاطمه , ز جور اشقیا منم
شاعر : #محمد_مبشری
#حضرت_علی_اصغر_ولادت
ای که چون آمدی آماده ی پرواز شدی
غنچه ای بودی و چون شاخه ی گل باز شدی
در گلستان و سراپرده ی زیبایی ها
زینت و زیور باغی ز گل ناز شدی
قاصدک بودی و اما به مسیر معشوق
توسن عشق شدی رفتی و تکتاز شدی
کودکی بودی و بر جمله ی پیران طریق
رهنمای حرم و جلوه ی ایجاز شدی
در کرمخانه ی انبوه کریمان جهان
باب حاجات دو صد حاتم و ایّاز شدی
ظاهراً کوچکی اما به زمان پرواز
نه کبوتر که عقابی ، ز پی باز شدی
چون ستاره برِ خورشید تجلّی کردی
بر سر دست پدر مایه ی اعجاز شدی
گوشه چشمی به تو شد از رخ زیبای حسین
محرم راز شدی دلبر طنّاز شدی
در دل خیمه نماندی که پدر تنها بود
تا که سرباز شدی کودک جانباز شدی
رفته ای قافله ی دل ببری همراهت
یا که با محسن شش ماهه تو همراز شدی
این که جان از بدن کوچک تو بیرون رفت
نیست پایان ، به خداوند تو آغاز شدی
خون تو هدیه شد از دست حسین تا به خدا
روی دست پدر آماده ی پرواز شدی
#محمد_مبشری