🍃🏴 نذر تسلّای دل امام زمان(عج) از داغِ
#حرکت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شهر_شام 🏴🍃
دید با چشم خود چهل منزل، اشکِ پنهانِ چشم زینب(س) را
کاروانی که با خودش می بُرد، تشنگی را و خشکیِ لب را
دست و پاها اسیر سلسله بود، شمرِ ملعون امیرِ قافله بود
یک علی(ع) مانده بود غرق غضب! چه کند غیرتِ لبالب را؟!
بچّه ها خسته، پابرهنه، نحیف! زخم شد دستهای کوچکشان
بسکه بر خارها زمین خوردند، گریه کردند تا سحر شب را
روی هر نیزه یک سرِ مظلوم، قاتل جانِ کاروان می شد
تا که با خود تکان تکان میداد، باد موهای نامرتّب را
ناقه ها در کمالِ عریانی، بی کجاوه بدون محمل بود
ساربان ها مقابل نیزه، آب دادند هر چه مرکب را
خسته از راه آمدند امّا، دورشان ازدحام و هلهله بود
همۂ شهر را خبر کردند، تا تماشا کنند زینب(س) را!
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#امان_از_دل_زینب_س
#ألشام_ألشام_ألشام
#مرضیه_عاطفی
۱۹ محرّم
🥀حرکت کاروان کربلا به سوی شام🥀
در این روز اهل بیت سیّد الشّهداء(ع) را از کوفه به سوی شام حرکت دادند.(۱)
زن های غیر هاشمیّه از انصار امام حسین(ع) که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد إبن زیاد(لع) از قید اسیری آزاد شدند و فقط هاشمیّان برای اسارت به شام برده شدند.(۲)
📚 منابع:
۱. الوقایع الحوادث: ج۴ ص۱۱۴
۲. ابصارالعین في انصارالحسین(ع): ص۱۳۳
#امام_حسین
سوخت از داغِ تو و غرق حرارت شده بود
پیش ِ مادر به گلویِ تو جسارت شده بود
آسمان تیره شد و سخت زمین-لرزه گرفت
شمر(لع) آن ثانیه که دست-به کارَت شده بود
عرش ِ حق را چه به هم ریخت «بُنیّ قَتلوک»
چونکه مکشوف ترین متن و عبارت شده بود
غرقِ خون! در دل گودال! غریب و تنها
خاکِ صحرا نگرانِ تو و یارت شده بود
سر و انگشتر و پیراهن و دستار و کفن...
دست و پا میزدی و لحظۂ غارت شده بود
حرمله(لع) در پیِ گهواره لبِ خیمه رسید
خیمه ها سوخت و هنگام شرارت شده بود
خیره شد سمتِ سرت زینبِ(س) مضطر! ای وای...
صحبت از بستنِ دستان و اسارت شده بود!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
🗒شعری جدید در وصف شهید فخری زاده
بر دلم افتاده داغ تازه ای
سوختم از آهِ بی اندازه ای
باز هم مظلوم! با عشق و جنون
غوطه ور شد یک تنِ دیگر به خون
آنکه با ایمان و از عمقِ وجود
با جهادِ علم ِ خود در صحنه بود
دست و پایِ کفر را لرزاند سخت
با هدف، پایِ ولایت ماند سخت
سهم خود را خوب از دنیا گرفت
عاقبت رزقِ «شهادت» را گرفت
یک ظریف و نکته دانی با بقین
گفت دستاورد برجام است این
صحنۂ جنگ است! جنگِ تن به تن
شد قلم عمری سلاح گرم من
مرگ بر آنکس که با فکر پلید
مرگِ سربازانمان را زد کلید
مرگ بر تدبیرِ سرشار از ضرر
مرگ بر سازشگر و بر فتنه گر
دم به دم بستند راه انتقام
مرگ بر هر چه نفوذی در نظام
بی شرف های لعینِ دور و بر
نشنوم حرف از توافق را دگر
ای منافق ای یهودِ بی وجود
داغ سختِ حاج قاسم بس نبود؟!
با ترور هر لحظه چندین تن گرفت
انتقام سخت را دشمن گرفت
سخت؛ محکم ضربه خوردیم از قدیم
هر زمان، هر جا که کوتاه آمدیم
تا ابد این را بدان ای صهیونیست
خطّ پایانی برای علم نیست
دارد آری رویش ِ پیوسته ای
خونِ دانشمندهای هسته ای
کور خواندی! باز هم داریم ما...
شهریاری ها و فخری زاده ها!
🔸شاعر :
#مرضیه_عاطفی
🌷 #شهدا را یاد کنیم با ذکر #صلوات
🌷 #شهید_محسن_فخری_زاده
#اشعار_مهدوی_اشعار_ویژه_امام_زمان
#شعر_امام_زمان_عج
با وجود من عجین هستی و با غمت عجین
با وجود من عجین هستی و با غمت عجینم
چشم پوشیدم از عالم که فقط تو را ببینم
دردمندم! برسان نسخه ای از گوشۂ چشمت
تویی آخرین امیدم ای طبیبِ دلنشینم
مسجد و قبله و سجاده خودِ کعبه؛ تویی تو
برده عشق تو به غارت؛ دل و هوش و عقل و دینم
فتنه بر پا شده اما به هوایت ایستادم
شبهه تأثیر ندارد به خدا که در یقینم
«یا أباصالحِ» عالم مددی! که دور از تو
نفْس ِ طغیان زده میزند پیاپی به زمینم
بدَم اما به تماشای تو محتاجم و گاهی
کاش در خیمۂ تو قدرِ نگاهی بنشینم
تا شکوفا بشود بر لب تو صد گلِ لبخند
باید از باغ ارادت گل نرگسی بچینم
شب لیلة الرغائب به تو اختصاص دارد
همه آرزوی من هستی و مشتاق ترینم!
#لیلة_الرغائب_شب_انتظار
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
شاعر: #مرضیه_عاطفی
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات
شاعر: #مرضیه_عاطفی
▶️
خسته ای از ربنای عده ای
خسته ایم از ادعای عده ای
ما که مُردیم از غم دوری تو
خوب شد اما برای عده ای
بخل می ورزند و آناً بشکند
دست های بی دعای عده ای
گریه از هجر تو جایِ خود ولی...
دلخوری از گریه هایِ عده ای
معصیت ها دیدی و بیزاری از
ظاهرِ مؤمن نمای عده ای
سخت تنهایی و نامت میشود
چلۂ مشکل گشای عده ای
سوختیم و سوختیم و سوختیم
بی تو آقاجان به پای عده ای
می رسیدی با عدالت محوری
می نشستی کاش جای عده ای
جان بگیرد تا که تدبیر و امید
با حضورت در عزای عده ای
العجل آقا، که با ما سالهاست
فرق دارد کدخدای عده ای
میرسی و میدهی ما را نجات
از ستم ها و بلای عده ای
عاقبت مشکل گشایی میکند
ندبه های بی ریای عده ای!
#جمهوری_اسلامی_ایران
درگیر آشوب است و گرچه بیقراری میکند
هر لحظه مثل کوه دارد بردباری میکند
عمریست با دست نفاق از پشت خنجر خورده است
اما خودش را سرفراز از فتنه عاری میکند
ایران همان شیرِ کمین کرده ست که وقتِ نبرد
با غرّش جانانه اش قدرت مداری میکند
در اوج عزت پرچمش بالاست وقتی در جهان
با اقتدار اسلام را آیینه داری میکند
آسیب زد آنکس که وحدت را به دستِ تفرقه
ابلیس را در غالبِ آشوب، یاری میکند
بر این تنومندِ کهن بیفایده ست این ضربه ها
این را بگو بر آنکه فکر زخم کاری میکند
حیرت نکن از رویش پیوسته! دارد سالها
این خاک را خون شهیدان آبیاری میکند
ایثار و ایمان و بصیرت دست در دستان هم
تاریخ دارد با شعف غیرت-نگاری میکند!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
دل از ما بُرد و او را حضرتِ دلبر تصوّر کن
جهان را اینچنین با جذبه ای دیگر تصوّر کن
صدایش زد علی، تا چشم دشمن کورتر باشد
دلِ اربابمان را خانه حیدر تصوّر کن
وجودِ این پدر-فرزند ممسوس خدا بوده ست
دو روحِ پاک را در یک تن و پیکر تصوّر کن
سرِ شهزاده ما را به «تاجِ زر» نیازی نیست
به جای خاک؛ زیر هر دو پایش «زر» تصوّر کن
چه مجنونانه میزد شانه موهای جوانش را
از این تصویر، لیلا بودنِ مادر تصوّر کن
تداعی شد علی تا با غضب شمشیر را برداشت
عبایش را به دوش انداخت، پیغمبر تصوّر کن
برادر زاده شیرین است! پس با شوق بی پایان
کنار عمه جان زینب، علی اکبر تصوّر کن
برای آخرین دیدار سمتِ خیمه راهی شد
همیشه روضه ها را اول از آخر تصوّر کن
فرود آمد به روی پیکرش بارانی از نیزه
گُلی را زیر پا افتاده و پرپر تصوّر کن
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_معصومه_س_مدح
از خیابان إرم رد میشود ابيات من
میرود شعرم زیارت با همه حاجاتِ من
با سلامی این حرم را بوسه باران میکند
باز هم با عاشقی طی میشود ساعاتِ من
هر چه با ایوان آیینه صمیمی تر شدم
بیشتر شد شوقِ من! تکثیر شد لذّاتِ من
دارد از زهرا(س) نشان! دلداده اش هستم که هست
عمهٔ سادات نامش؛ فاطمه ساداتِ من
دلبخواهش میشوم هر روز نذر مادرش
کم شود کاهی اگر از کوهِ ایراداتِ من
خواندمش بی بی کریمه تا که دستم پُر شود
تا بگردانَد کرَم را جزو خُلقیاتِ من
خواهر شاه خراسان عشق اجداد من است
دوستش دارند حتی تک تکِ امواتِ من
آرزو دارم بخوانم این زیارتنامه را
آنچنان با معرفت که دل بماند ماتِ من
إذن از موسی بن جعفر(ع) از ازل دارم اگر
هست نذر حضرت معصومه(س) احساساتِ من!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
#امام_زمان #مدح_امام_زمان #نیمه_شعبان
امشب خدا بر خاک؛ باران هدیه داده
بر ظلمتِ دل، ماهِ تابان هدیه داده
خورشید روشن کرده در جشن تولد
در مجلسِ آیینه بندان...هدیه داده
تفسیر کرده آیهٔ پنجِ قصص* را
حُسنِ ختام آورده، قرآن هدیه داده
از نسلِ کعبه رونمایی کرده امشب
عیسی برایش مُرده و جان هدیه داده
یوسف خبر آورده این را که خداوند
بر کلیهٔ احزان گلستان هدیه داده
آمد همان نوری که در آغوشِ نرجس(س)
بر بینوایانِ جهان، نان هدیه داده
امشب امام ِ عسکری(ع)شد میزبان و
یک کربلا بر هر چه مهمان هدیه داده
در سامرا خیلِ أطبّا صف کشیدند
آقا به اهلِ درد؛ درمان هدیه داده
در جمکران دل برده از ادیانِ دیگر
بر کربلا خیلِ مسلمان هدیه داده
عرشِ برین بر اهلِ عالم یک امام ِ
فوقِ ملائک، فوقِ انسان هدیه داده
افلاک؛ ذکرِ یاأباصالح(عج) گرفته
بر خاکیان خیرِ فراوان هدیه داده!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
#سید_حسن_نصرالله
#غزل
ذکرِ لبِ پیر و جوان؛ "إنّا عَلَی العَهْد" *
زیباترین شعرِ جهان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
بی واهمه! در زیرِ سیلابِ بلایا
در اوجِ سرمایِ خزان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
حتی اگر دشمن شبی از ما بگیرد
آرامش و نان و امان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
ما عاشقی را در عمل اثبات کردیم
با قلبمان!...نه با زبان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
#سید_حسن با خطّ خون مردانه حک کرد
بر ساتنِ سربندمان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
ایثارِ #سید_هاشم و رزمندگان هست
در خاطرِ ما جاودان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
همراه با #سنوار؛ رو به قدس گفتیم
بعدِ وضو با هر اذان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
ای غزه! مثل کوه باش و کم نیاور
محکم بمان! محکم بمان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
ای #غزه، #حزباللهِ لبنان، ای #فلسطین
ای #ضاحیه! ای قهرمان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
دیدیم گرچه بیهوا بر خاکِ بیروت
هر لحظه داغِ بیکران؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
ما مردِ میدانیم! بگذارید تقدیر
از ما بگیرد امتحان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
بستیم پیمان تا ابد با #حاج_قاسم
کوریِ چشم ِ دشمنان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
همراه با خیل شهیدان، با #ولایت
تا رجعتِ صاحبزمان(عج)؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
این استقامت، این بصیرت، این شجاعت
از کربلا دارد نشان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
هفتاد و دو مجنون-صفت گفتند هستیم
غرقِ به خون! تا پایِ جان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
با سیدالأحرار بیعت کرده و شد
در چشم هایشان عیان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
مَشک و علَم، با خیمهٔ آتش گرفته
گفتند رو به آسمان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
یک کاروان با دستِ بسته گفت در دل
گریه-کنان، سینه-زنان؛ "إنّا عَلَی العَهْد"
زینب(س) گمانم گفت بینِ خطبه در شام
خیره به چوبِ خیزران؛ "إنّا عَلَی العَهْد"!
#مرضیه_عاطفی
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
🍃🏴 در عزای شب چهارم محرم الحرام
به امید آمرزش #نذر_حضرت_حر_علیه_السلام
🍃🏴
تا نگاهت کرد، یک دل نه! که صد دل باختی
گرچه بستی راه را؛ مغرور گرچه تاختی
حرمتِ زهرا(س) برایت بود سنگین آنچنان
قیمتی کردی خودت را؛ جان و دل پرداختی
از سیاهی ها به سمت نورِ مطلق آمدی
کفش هایت را به دور گردنت انداختی
آمدی جبران کنی هر اشتباهِ رفته را
حر شدی و با ادب کارِ خودت را ساختی
گفت "إرفَع رأسَکَ" فوراً حسین بن علی(ع)
حیف از عمری که اربابِ مرا نشناختی
سر بریدی لحظهٔ توبه؛ یزیدِ نفْس را
اینچنین بین شهیدان رفته؛ سر افراختی
شد میانِ خاک و خون عاقبتَت ختم ِ به خیر
آمد آقایی که بر آقایی اش دل باختی!
#صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین_ع
#بالحسین_ع_إلهي_العفو
#مرضیه_عاطفی
#امام_حسین_علیه_السلام #نذر_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
ای که نامت حک شده بر لوحِ تقدیرم حسین(ع)
سرنوشتم را ببین! خیلی زمینگیرم حسین(ع)
بال و پرهایم شکسته، خسته ام از این قغس
سالیانی میشود از زندگی سیرم حسین(ع)
نفْس؛ این مکّارِ لاکِردار پاپیچم شده
راحتم کن از اسارت! بینِ زنجیرم حسین(ع)
دائماً باید-نباید! لحظه لحظه بازخواست...
با خودم بیش از همه والله درگیرم حسین(ع)
بینِ خوبانت خجالت میکشم از معصیت
روسیاهم! تیره و تار است تصویرم حسین(ع)
من همان کهنه گلیمَم که طلب کرده رفو
از قضا در دستِ تو افتاده تعمیرم حسین(ع)
خوب خواهم شد! ببین برگشته ام مانندِ حر
درس هایِ کربلایت داده تغییرم حسین(ع)
غیرِ هیئت؛ خوش نیامد به مَذاقم هیچ جا
هیچکس اینجا نخواهد کرد تحقیرم حسین(ع)
در میان روضه با هر قطره اشکم بارها
چشم پوشی کرده ای از جرم و تقصیرم حسین(ع)
از کراماتَت شنیدم؛ شد یقینم بیشتر
مطمنّم حاجتم را از تو میگیرم حسین(ع)
میزنی امضا شهادتنامه ام را عاقبت
من برایت غرقِ خون! یکروز میمیرم حسین(ع)!
شاعر: #مرضیه_عاطفی