چشمه چشمه غم روان است از نگاه مادرم
شانهٔ دیوار گشته تکیهگاه مادرم
در میان کوچهها با حملهٔ نامردمان
نیلی از سیلی شده رخسار ماه مادرم
یادگار احمد و زخمی میان شعله ها؟!
آه ای مردم چه بود آخر گناه مادرم
میدود دنبال بابا تا بماند او ولی
دشمن بیرحم سد کرده است راه مادرم
درد پهلوی شکسته، درد زخم میخ در
میبرد تا آسمانها سوزِ آه مادرم
میسپارم یاس پرپر را شبانه دست خاک
میشود مخفی پس از آن بارگاه مادرم
#مستان