#امام_زمان_عج_مناجات
وقتی شبیه فاطمه لبخند میزنی
بر چینی شکستهی دل، بند میزنی
من غرق خوابم و تو برای ظهور خویش
هر صبح جمعه، رو به خداوند میزنی
کی پرچم مقدس دارالخلافه را
بر قُلهی رفیع دماوند میزنی!؟
در دولت کریم شما حرف فقر نیست
آقا تو حرفهای خوشایند میزنی
بعد از زیارت نجف و طوس و کربلا
حتماً سری به فکه و اروند میزنی
با اشکِ دیده، آب به قبر مطهّرِ
آنان که کُشتگانِ فراقند میزنی
✍ #وحید_قاسمی
تنها چرا نشسته ، مگر گریه می كند؟
چون شمع شعله ور به نظر گریه می كند
از مردم مدینه شنیدم كه روزها
می آید و زداغ پسر گریه می كند
بالای چار صورت قبری كه ساخته
با دیده های سرخ جگر گریه می كند
با ذكر جانگداز حسینم غریب بود
دائم زند به سینه و سر گریه می كند
از سوز روضه خواندن این مادر شهید
هر عابری میان گذر گریه می كند
گاهی دلش برای علی تنگ می شود
گاهی برای روضه ی در گریه می كند
بغض نگاه باد صبا گفت با دلم
دیگر غروب شد، چقدر گریه می كند!!
#وحید_قاسمی
#امیرالمومنین_ع_مدح
زبان مبهوت و قاصر از بیان نام و عنوانش خرد در باء بسم الله شد طفل دبستانش
چنان در حیرتم از خیل القابش! نمیدانم، بخوانم شیر یزدان یا بخوانم شاه مردانش
هُوَ الاول بخوانم حضرتش را؟ یا هُوَ الاخر؟ عجب شأنی! امام المتقین خواندهست قرآنش
ولادتگاه او کعبه، شهادتگاه او مسجد روا باشد بخوانم خانهزادِ رب سبحانش
علیٌ معدنُ الحکمه، قسیمُ النار و الجَنه بَدا بر حال آنان که رها کردند دامانش
علی صدیق الأکبر بود قبل از خلقت عالم بگو بیهوده میکوشند! نتوان کرد کتمانش
اگر ممسوس فی ذات خدا شد، علتی دارد نمیگیرد پَر کاه از دهان مور وجدانش
نشانی خواستی از او بجویی خاطرت باشد «عدالت» نام میدانش، «شرف» نام خیابانش
به انصاف یدالهی ترازو دار عدلست او گدا و شاه را همرتبه میبینی به دیوانش
✍ #وحید_قاسمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
ناگفتهی بسیار از این غائله دارم
از درد یتیمی دل بی حوصله دارم
دیدند گل باغ توأم، نقشه کشیدند
بر ساقهی نیلوفریام سلسله دارم
دیشب سر سجادهی زینب، نفسم رفت
از مادر تو ارثیه در نافله دارم
جا ماندم و از بس که دویدم پی ناقه
قدر همهی قافله من آبله دارم
از نیمه شب گم شدنم تا دم آن طشت
صد خاطرهی تلخ از این قافله دارم
در شام فقط حرف اسیری و کنیزیست!
من با دو سه تا واژه پدر مسئله دارم
ما پردهنشینان حرم را چه به بازار!؟
از دست اباالفضل عمویم گله دارم
✍ #وحید_قاسمی