🔸بوی کربلا داره روضههای ما ..
|⇦•سینه زنی زیبا ویژۀ «یوم الله نه دی» تقدیم به همۀ بسیجیان و مردم شهید پرور سرزمینمان ایرانِ عزیز ، به امید نابودیِ کامل لیبرال ها و فتنه گرانِ وطن فروش به نفس حاج ابوذر بیوکافی •✾
بویِ کربلا ، داره روضههایِ ما
مگه یادمون میره ، خاطراتِ جبههها
دریا دل باصفا ، عاشق بیادعا
یکبهیک تا خدا ، پَر میکشیدن
غرقِ شور و نوا ، محوِ نور خدا
تا عرشِ کربلا ، پَر میکشیدن
یارِ خمینی بودن
عاشقای حسینی بودند
همه در شور و نوا ..
آرزوی همهشون
بوده که بشن آخرِ راه
فدای خون خدا ..
«آقا .. وای وای وای»
توی این دیار ، به زیر این آسمون
میمونه چه باشکوه ، تا همیشه اِسمشون
صیاد و کاظمی ، چمران و آوینی
املاکی باقری ، یادشون به خیر
همت رَدّانی پور ، کاوه جهان آرا
زین الدین باکری ، یادشون بهخیر
جون دادن عاشقونه
همه تا باشکوه بمونه
پرچم کشورمون ..
هستیشونُ میدادن
تا همیشه باشه مستدام
سایۀ رهبرمون ..
«آقا .. وای وای وای»
راه سرختون ، راه مستقیم ماست
راهی که به لطف حق ، امتداد کربلاست
تا که داریم توون ، همه تا پایِ جون
پیشتیبان ولی ، میمونیم والله
یعنی تا آخرین ، قطرۀ خونمون
یارِ سیدعلی ، میمونیم والله
چشم تموم جهان
به خدا که شده حیرون از
عزتِ رهبریمون ..
خونی که در رگ ماست
هدیۀ ما به رهبر ماست
رهبر حیدریمون ..
«آقا .. وای وای وای»
آخرین امید ، ای پناهِ شیعیان
العجل امام عشق ، بیا صاحبَالزمان
وارث ذوالفقار ، دنیاست چشم انتظار
یابن الزهرا بیا ، یا اباصالح
میرسی با خروش ، داری بر رویِ دوش
پرچم کربلا ، یا اباصالح
میرسی با شور و شین
میشه یالثارات الحسین
شعارِ نهضت تو ..
شور و صلابت حق
با ظهور تو میشه عیان
فدایِ عزت تو ..
«آقا .. وای وای وای»
شاعر : #یوسف_رحیمی
#سلام_امام_زمانم💔
باز آی تا تــو روضه بخوانی برایمان
با های های گریهی جانکاه فــاطـمـه
#یوسف_رحیمی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷 کشتی اَمن ولایت پر شتاب ..
|⇦•سینه زنی زیبا به مناسبت فرارسیدن ایام دهۀ مبارک فجر و پیروزی انقلاب بر طاغوت و آمریکایِ جنایتکار با نوایِ حجت الاسلام سید حسین موسوی تقدیم به همه وطن پرستان و آزادی خواهانِ جهان •✾•
کشتی اَمن ولایت پر شتاب
نقشۀ دشمن شده نقش بر آب
آیه آیه فتح و عزت دیدهایم
در چهل فصل کتاب انقلاب
نور راه ما، نور قرآن است
زنده این نهضت، با شهیدان است
جان ما، نذر راه فاطمهست
خاک ما، در پناه فاطمهست
«فاطمه، فاطمه یا فاطمه»
ـــــــــــــــــــــــــــــ
در هجوم فتنههای بیامان
شد بصیرت چلچراغ راهمان
در کنار رهبر خود ماندهایم
این چهل سال استوار و جاودان
با علی هستیم، تا ظهور ماه
خط کوفی نیست، خط حزب الله
بستهایم، عهد و پیمان با علی
میشویم، یار و عمّار ولی
«یا علی، یا علی و یا علی»
ـــــــــــــــــــــــــــــ
در محبت چون نسیمی مهربان
در صلابت همچو توفانی گران
انقلابِ ما همیشه بوده است
یارِ مظلومان و خصمِ ظالمان
چون عقیقی سرخ، خون شده دلها
از غم غزه، از غم صنعا
در جهان، شور حقخواهی بهپاست
ذکر ما، کُلُّ اَرضٍ کربلاست
«یا حسین، یا حسین و یا حسین»
ـــــــــــــــــــــــــــــ
سر زده از سرزمینی لالهپوش
رودهای بیقرار و پر خروش
میدمد از هر افق نور امید
میرسد نَصرٌ مِن اللّهی به گوش
میرود بر باد، کاخ استبداد
قبلۀ اول، میشود آزاد
میرسد، صبح فتح و انتقام
میرسد، منجی بیت الحرام
«العجل یابن زهرا العجل»
شاعران:
#سیدمحمدجواد_شرافت
#یوسف_رحیمی
#امام_خمینی_ره_مدح
هم مرد حماسههای طوفانی بود
هم سالک قلههای عرفانی بود
ماندهست هنوز تا که بشناسیمش
یک رهرو مکتبش سلیمانی بود
✍ #یوسف_رحیمی
روضهی #دیر_راهب
دید از دور مسیحا نفسی میآید
دید با قافله فریادرسی میآید
صحنهای دید در آن قافله اما جانکاه
بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه
این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟
صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟
از سر هر مژهاش معجزه بر میخیزد
با طنینش همه آفاق به هم میریزد
با نسیم از غمِ دل گفت به صد شیون و آه
به ادب نافهگشایی کن از آن زلف سیاه
گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد
حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد
با دلی سوخته آمد به طواف سرِ ماه
پارهپاره دلش از داغ لبِ پرپرِ ماه
گفت: ای جان جهان نذر غمت! جانم باش
امشبی را ز سر لطف، تو مهمانم باش
ماه را همره خود با دلِ بیتاب آورد
نذر لبهای ترک خورده کمی آب آورد
خون از آن چهره که میشُست، دلش خون میشد
حال او منقلب و دیده دگرگون میشد
اشک در چشم پُر از شیون راهب میخواند
روضه میخواند، از آن اوجِ مصائب میخواند
روضه میخواند: "همه عمر در این چرخ کبود
بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود
نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند
یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند"
آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود
عشق میگفت به شرح، آنچه بر او مشکل بود
گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو!
کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو!
ناگهان ماه، چه جانکاه دمی لب وا کرد
محشری در دل آن سوختهدل، برپا کرد
گفت: من کشتۀ لبتشنۀ عاشورایم
زینت دوش محمد، پسر زهرایم
دید راهب به دلش شعله و شور افتادهست
شعلۀ آتشی از نخلۀ طور افتادهست
تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند
ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند
صورتش را به روی صورت خونین حسین...
و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیینِ حسین...
✍ #یوسف_رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. در این شعر بعضی از ابیات حافظ به شیوههای مختلفی تضمین شده است.
۲. این ماجرا، با تفاوتهایی در منابع زیر نقل شده است:
- بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۸۴
- لهوف، ص۱۳۶
- عبرات المصطفین فی مقتل الحسین(علیهالسلام)، ج۲، ص۲۵۸
- مقتل الحسین(علیهالسلام) مقرم، ص۴۴۶
- تذکرة الخواص، ص۱۵۰
(به نقل از کتاب «خورشید بر فراز نیزهها» نوشته آقای سیدمحیالدین موسوی، ص۸۸ تا ۹۵)
چون ابر سیاهی شده سنگین بارم
این گونه ز شرمساری ام ميبارم
جود و کرمت اميدوارم کرده
ور نه به چه روی من به تو روی آرم
هر لحظه و دم به دم، ظَلَمتُ نَفسِی
من ماندم و بار غم، ظَلَمتُ نَفسِی
گفتی که اگر توبه شکستی بازآ
صد بار شکسته ام، ظَلَمتُ نَفسِی
بی توشه و زاد راه، ما لا اَبکِی
رویم ز گنه سیاه، ما لا اَبکِی
در نامه ي اعمال من سرگشته
یک حُسن نمانده آه ما لا اَبکِی
**
من آمده ام توشه ای از آهم ده
سوز نفس و اشک سحرگاهم ده
هر چند تمام کرده ای نعمت را
یک بار دگر به کربلا راهم ده
#یوسف_رحیمی
تقدیم به شهید والامقام #حاج_قاسم_سلیمانی
جز ردّ قدمهای تو اینجا اثری نیست
این قلّه که جولانگه هر رهگذری نیست
یک لحظه در این معرکه از پا ننشستی
گفتی سفر عشق به جز دربهدری نیست
یک عمر شهیدانه سفر کردن و رفتن
همقافله با عشق و جنون، کم هنری نیست
دنبال شهادت همۀ عمر دویدی
گفتی که در این عالم خاکی خبری نیست
آنقدر سبکبار سفر کردی از این خاک
آنقدر که بر پیکر پاک تو سری نیست
تو کشتۀ این عشق، نه تو زندۀ عشقی
بر تربت تو جای غم و نوحهگری نیست
باید که به حال دل خود نوحه بخوانم:
سهم من جا مانده به جز خونجگری نیست
از خود نگذشتم که به یاران نرسیدم
جز خویش در این بین حجاب دگری نیست
گفتند که باز است در باغ شهادت...
برخیز! به جز اشک رفیق سفری نیست
امشب شب قدر است اگر قدر بدانی
برخیز! مبارکتر از امشب سحری نیست
✍ #یوسف_رحیمی
بسم الله الرحمن الرحیم
پَر قنداقه ات مسيحا شد
يار گهواره ي تو موسا شد
خوش به حالت كه بر دو چشم ِحسين
اولين بار چشم تو وا شد
عطر گيسوت تا بهشت آمد
يوسف عاشق شد و زليخا شد
جبرئيل از حضور تو سرمست
با اذان عليِّ اعلا شد
رويت عباس با ادب بوسيد
و حسن غرق در تماشا شد
گره ي كور داشتيم اما
از دعاي صحيفه ات وا شد
دل ما شهر عشق آباد است
عشق هم خانه زاد سجاد است
با تو همسايه ي خدا هستيم
سر سجاده ي دعا هستيم
بچه هاي محله ي عشقيم
ما همه اهل روستا هستيم
روستاي شما بهشت است و
روي بال فرشته ها هستيم
مادر تو ست مادر اين خاك
همه ذريّه ي شما هستيم
ما در اين سرزمين پهناور
از شماييم و كيميا هستيم
شكر در سرزمين مادريت
سالها زائر رضا هستيم
شكر ِارباب از همين ايليم
حضرت عشق با تو فاميليم
مادر تو عروس آل عباست
شاه بانوي كشور زهراست
نذرشان كرده ايم و ميبينيم
با تو حاجات ما هميشه رواست
به بقيعت قسم كه ميسازيم
حرمت را كه كعبه ي دلهاست
حرمت را شبيه صحن رضا
با دو گلدسته اي كه تا به خداست
گنبد و طاق و حوض و فوّاره
چار ايوان كه غرق آب طلاست
صحن هايي كه لب به لب زائر
با ضريحي كه گِرد آن غوغاست
ما ابوحمزه ايم ، اَدِّبني
يا الهي و لا تُعدِّبني
روزگاري رسيد و جانت سوخت
روي اين خاك آسمانت سوخت
روزگاري رسيد و در پيشت
خيمه ات ، بام و آشيانت سوخت
چشم تو ديد در دلِ گودال
صحنه اي را و استخوانت سوخت
خواستي تا بخيزي اما حيف
نشد و پاي ناتوانت سوخت
خيمه ي شعله ور سرت افتاد
سر و دستان و گيسوانت سوخت
زنده ماندي ميان آتش و دود
اين هم از لطفهاي زينب بود
✍ #یوسف_رحیمی
🏷#اشعار_ولادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
#مناجات_با_خدا
#یوسف_رحیمی
شوری به دل پر تب و تابم دادی
همواره تو رزق بی حسابم دادی
هر چند اجابتت نکردم هرگز
هر بار که خواندمت جوابم دادی
در بعضى از احاديث قدسيه آمده كه خداى متعال خطاب به بندگانش مى فرمايد:
«نَادَيتُمونِى فَلَبَّيتكُم، سَأَلتُمُونِى فَاعطَيتُكُم، بَارَزتُمونى فَأمهَلتُكُم، تَرَكتُمونِى فَرَعيتُكُم عَصَيتُمُونِى فَستَرتُكُم، فَإن رَجعْتُم إلى قِبلْتُكُم وَ إن أدبرتُم عَنّى انتَظرتُكُم»
«مرا خوانديد شما را اجابت كردم، از من خواستيد به شما عطا نمودم، با من به جنگ و مخالفت برخاستيد شما را مهلت دادم، مرا واگذاشتيد شما را رعايت كردم، مرا معصيت كرديد بر شما پوشاندم، اگر به من باز گرديد شما را مىپذيرم و اگر از من روى بگردانيد به انتظار شما خواهم بود.»
📚 کشف الاسرار، ج ۳، ص ۸۲۹
.
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_ولادت
هر شاعریست تشنۀ تحسین چشم تو
از بس سرودنیست مضامین چشم تو
چشم جهان به مقدمت ای عشق! روشن است
از لحظۀ طلوع نخستین چشم تو
از ابتدای خلقت خود، اهل آسمان
دل باختند، دل به تو و دین چشم تو
دل باختند و نور خدا داشت جلوهها
از پشت پلکت از پس پرچین چشم تو
دیگر شکوه خلدبرین دیدنی شده
وقتی شدهست منظر و آیینه چشم تو
گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب
امشب به لطف لهجۀ شیرین چشم تو
چشمت بهشت مهر و بهار کرامت است
یعنی خوشا به حال مساکین چشم تو
حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است
در انتظار لحظۀ آمین چشم تو:
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند»
خوش عالمیست عالم باب الحوائجی
با توست نورِ اعظم باب الحوائجی
مهر شماست حلقۀ وصل خدا و خلق
داری به دست خاتم باب الحوائجی
در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی
بر دوش توست پرچم باب الحوائجی
در آستان تو احدی نا امید نیست
وقتی برای ما همه باب الحوائجی
بیشک شفیع ماست نگاه رئوف تو
در رستخیز واهمه، باب الحوائجی
دلبستۀ سخای اباالفضلی توام
مانند ماه علقمه، باب الحوائجی
صحنت دوباره غرق گل یاس میشود
وقتی که میهمان تو عباس میشود...
در سایهسار کوکب موسی بن جعفریم
ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم
لطفش به گوشه گوشۀ ایران رسیده است
یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم
هستی ماست نوکری اهلبیت او
ما خانهزاد زینب موسی بن جعفریم
قم آستان رحمت آل پیمبر است
در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم
چشم امید عالم و آدم به دست اوست
مات مرام و مشرب موسی بن جعفریم
حتی قفس براش مجال پرندگیست
مدیون ذکر یا رب موسی بن جعفریم
وقت قنوت، قبلۀ حاجات میشود
عالم پر از شمیم مناجات میشود
✍ #یوسف_رحیمی
#امام_عصر علیهالسلام
#انتظار_و_عاشورا
#غزل
🔹لحظۀ ناب شهادت🔹
این روزها که میگذرد، غرق حسرتم
مثل قنوتهای بدون اجابتم!
بستهست چشمهای مرا غفلت گناه
تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم!
یک گام هم به سوی شما برنداشتم
ای مرحبا به این همه عرض ارادتم!
خالیست دست من، به چه رویی بخوانمت؟
دل خوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟
من هر چه دارم از تو، از این دوستیِ توست
خیری ندیدهای تو ولی از رفاقتم
بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز!
حالا که سویت آمدهام غرق حاجتم
بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم
با گوشهچشم خود بِرَهان از اسارتم
آن روز میرسد که فدایی تو شوم؟
من بیقرار لحظۀ ناب شهادتم
📝 #یوسف_رحیمی
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹