🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️در اکنون و اینجا زندگی کن...
بسیاری از آدم ها درست در لحظهٔ مرگ متوجه می شوند که قضیه چه بوده است!
آنها به خود میگویند:
« خدایا! من هفتاد سال در دنیا زیستم و مدام زندگی را به تعویق انداختم و گفتم حالا حالاها برای زندگی کردن فرصت دارم، ولی اکنون میبینم که هیچ فرصتی باقی نمانده و من هرگز حلاوت زندگی کردن را نچشیده ام. »
وعده نده، چون از عهده آن بر نخواهی آمد،
تو مالک آینده نیستی،
وعده ها می توانند زندان روح تو شوند.
در هر لحظه تنها یک لحظه به تو داده می شود.
در همین لحظه امکانات خود را بسنج و برای همین یک لحظه وعده بده نه بیشتر!
زندگی کن، به طور کامل و تمام هم زندگی کن!
اما در لحظه اکنون باش.
زیرا لحظهٔ اکنون تنها چیزی ست که در اختیار داری!
❄️🌨☃🌨❄️
#تلنگر
🌱🔸🌱
💠عارفی راپرسیدند:
ازاینجا تاخداچه
مقدارراه است؟
🔹وفرمود:یک قدم
گفتند:این یک
قدم کدام است؟؟؟
فرمود:
👈پا بگذار روی خودت
❄️🌨☃🌨❄️
امر به معروف و نهی از منکر{۲۸}
2) «ایها المؤمنون انه من رأی عدواناً یعمل به و منکراً یدعی الیه فانکره فقد سلم و برئ، و من انکره بلسانه فقد أجر و هو افضل من صاحبه، و من انکره بالسیف لتکون کلمهالله هی العیا و کلمه الظالمین هی السفلی فذلک الذی اصاب سبیل الهدی و قام علی الطریق و نور فی قلبه الیقین:[49] ای مؤمنان، هرگاه کسی دید که به دشمنی و نافرمانی حق عمل میشود و منکری رواج مییابد و آن را قلباً انکار نماید و از آن بیزاری جوید، راه به سلامت برده و از گناه تبرئه میشود. هرکس آن را با زبان نیز انکار کرده و با آن به مخالفت برخیزد، اجر و پاداش نیز دریافت داشته و چنین کسی از قبلی بهتر است. هرکس آن را به وسیله شمشیر انکار و با آن مبارزه نماید و کاری کند که جبههی حق و کلمهالله متعالی شود و جبههی ناحق و جانب ظالمان پست و خوار گردد، او راه هدایت را پیدا کرده بر راه مستقیم و راست قرار گرفته و یقین را در قلبش شکوفا ساخته است». حضرت در اینجا ضمن اینکه نهی از منکر را در سه مرتبهی عملی میداند، ارزش و اهمیت هر یک را نیز یادآور میشود که مرتبهی لسانی را از مرتبهی قلبی و مرتبه یدی را از مرتبهی زبانی بالاتر اعلام میکند. عمل در حد مرتبهی قلبی باعث میشود که انسان خود را سالم نگه داشته و مرتکب گناه نگردد. در مرحلهی زبانی، آمر و ناهی، اجر و پاداش نیز میگیرد و در مرحله پایانی بالاترین پاداش را که عبارت از هدایت به راه راست و حرکت در آن طریق است، نصیب خود میگرداند.
پیروی از بهترین سخن 👇
همسایه ای در محل بود که ابراهیم را خیلی دوست داشت و نصیحت می کرد کتاب پهلوانان ایران قدیم را برای🌹 ابراهیم آورد بارها در زمینه زندگی صحیح بر اساس دستور خدا با او صحبت میکرد و در رشد شخصیت ابراهیم تلاشی نمود اما همین شخص از محافظین شاه خائن بود !🌹
ابراهیم کاری به شغلش نداشت، از کلام خوب و نصایح او استفاده می کرد چون خداوند می فرماید:👇
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ🌹
همان کسانی که سخنان( افراد مختلف) را میشنوند و بهترین آنها پیروی میکنند آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند!(زمر/18)
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب✅
یا فاطمه زهرا سلام الله علیها
❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تفاوت واکنش ملت ایران و اوکراین در زمان جنگ
🔺یاد و خاطره شهـدای بزرگمون
کـه نذاشتن یهوجب از خـــاکمون
رو از دست بدیم بـخیــر❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #السلام_علیک
🌼 #یا_اباصالح_مهدی
✨خوشا صبحی که #خیرَش را تو باشی
✨ردیـــفِ نــابِ شعرش را تو باشی
✨ خوشــا روزی که تا وقـتِ غروبش
✨#دعــایِ خــوب و #ذکرش را تو باشی
✨چــه شود که #نازنیـنا
✨رُخ خـــود بـه مـــن نمـائی⁉️
✨بـه تبسّمی، #نگـــــاهی
✨گـــِــرهی ز دل♥️ گـشائی
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌼🍃
🌼🍃
✍شهید قاسم سلیمانی:
اگر تعلقات خود را زیر پا گذاشتیم، میتوانیم مانند شهدا به این مملکت خدمت کنیم و اگر با تعلقات شخصی و فردی بخواهیم خدمت کنیم ، این خدمت به جایی نخواهد رسید.
#سردار_دلها🌱
❄️🌨☃🌨❄️
🔴تصویر بالا که امروز غولهای رسانهای غرب، آن را منتشر میکنند، در اذهان عمومی بسیار اثر دارد. اما تصویر پایینی در هیچ رسانهای منعکس نمیشود. چرا؟
✍زیرا تصویر بالا چشم آبیهای اوکراینی هستند و سوگلی دولت های اروپایی و تصویر پایینی کودکان مظلوم و مسلمان #یمن که مبغوض غرب و غربگرایان هستند !
✍🏻روانبخش
#اوکراین
یا #امام_زمان شیعیانت رو دریاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهاد تبیین /این صحبت رو ببینید تا روشن شود انحرافات از کجا و توسط چه کسی انجام شده / ثانی انقلاب کیه /اللهم العن الثانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کجای قرآن گفته #حجاب واجبه!؟
🔺دکتر فرهنگ: به صراحت آمده است👆
*سوره نور آیه ۳۱*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روش کنسرو کردن ذرت :
اول دون کرده بریزید داخل اب جوش به مدت ربع ساعت .
دونه های ذرت رو داخل شیشه با در فلزی بریزین و از همون ابی که ذرت رو داخلش پختین شیشه رو پر کنین به همراه یک ق چ نمک و یک ق غ شکر.
حتما سعی کنین در شیشه ها رو محکم ببندین وگرنه هوا میره داخلش و خراب میشه.
قابلمه ای بزرگ رو آب کنین و شیشه ها رو داخل قابلمه قرار بدین به صورتی که حداقل تا نصف شیشه داخل آب باشه.
بعد از اینکه آب به جوش اومد 20-30 دقیقه زمان میدیم با حرارت کم بجوشه و بعد خاموشش میکنیم و میذاریم تا کاملا سرد بشه.
و به این صورت کنسرو ما آماده ست.
دانه کردن ذرت, تهیه کنسرو ذرت
حرارتی که بعد از جوش اومدن اب قابلمه برا کنسرو کردن مواد مختلف میدیم بسته به نرمی و سفتی اون ماده غذایی داره.
مثلا برای برگ مو در حد 15 دقیقه کافیه.
برای گیلاس نیم ساعت کافیه.
برای ذرت هم چون ما پختیمش زمان زیادی نیاز نداره و من در حد نیم ساعت حرارتش میدم.
#آشپزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پنکیک_پروتئینی
مواد لازم:
موز🍌
تخم مرغ🥚
بلوبری
جو دوسر
عصاره وانیل
کمی:عسل 🍯گردو,خامه
مراحلشو تو فیلم ببینید.
آش ترخینه
مواد لازم
3 عدد ترخینه
1 پیمانه عدس
۳لیوان آب
مقداری سبزی آش
۱عدد پیاز
۱ق غ نعنا خشک
طرز تهیه
عدس را با آب میزاریم بپزه.
عدس که تقریبا پخت ترخینه ها رو که از نیم تا یک ساعت قبل در آب خیساندیم به آن اضافه میکنیم.
نمک و فلفل اضافه میکنیم.
نیم ساعت که از پخت ترخینه گذشت سبزی آش رو اضافه میکنیم
پیاز رو نگینی ریز خرد کرده و سرخ میکنیم زردچوبه اضافه میکنیم همچنین نعنا سپس داخل آش میریزیم.
آش آماده ست با پیاز داغ و نعنا داغ تزئین میکنیم.
#آشپزی
#آشپزی
- به "یک روز" بعد از مردنم فکر می کنم ؛
به آدم هایی که بیتابِ جایِ خالیِ من ، گریه می کنند ،
به خاطراتم که ناباورانه در ذهنِ عزیزانم ، مرور خواهد شد .
- به "یک سال" بعد از مردنم فکر می کنم ؛
به آدم هایی که آخرین اشک هایشان را برایِ نبودنم می ریزند ،
و آماده می شوند برایِ فراموش کردنم ، برایِ دلبستگی ها و دلخوشی هایِ تازه !
- به "پنج سال" بعد از مردنم فکر می کنم ؛
به آدم هایی که دیگر مرا یادشان رفته ،
و به دنیایی که بدونِ وجود من هم پا برجاست !
چه بیهوده زمانم برایِ دردهایی سپری شد که از من نبود ،
برایِ دغدغه هایی که هیچ فایده ای برایم نداشت ،
و افکارِ آزار دهنده ای ، که فقط حواسِ مرا از زندگی ام پرت می کرد !
چه رویاهایی که تا این لحظه در پستویِ باورم سرکوب شد ،
و چه کارهایی که باید می کردم اما نکردم !
از همین ثانیه با خودم عهد می کنم برایِ آرزوهایم بجنگم .
برایِ بهتر شدن ،
برایِ مفید بودن ،
برایِ تمامِ اتفاقاتی که حالِ خودم و حالِ جهان را خوب می کند .
دیگر ثانیه ای را هدر نخواهم داد !
وقتی می دانم که قرار است یکی از همین روزها ؛
بی صدا بمیرم و بی رحمانه ، لابلایِ چرخ دنده هایِ زمان ، فراموش شوم !
#نرگس_صرافیان_طوفان
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
♡ مادر ♡ که باشی مهربانیت🍃🌺
دست خودت نیست
خوب می شوی حتی
با آنان که چندان
با تو خوب نبودند
دل رحم می شوی
حتی در مقابل آنان که
چندان رحمی
به تو نداشتند
مادر که باشی
"زود می بخشی"
زود می رنجی
زود می گریی
زود می خندی
چون سینه ات
سرشار از مهر و محبته... 🍃🌺
❄️🌨☃🌨❄️
#درسهایی_ازحضرت
#از_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#قسمت_صدوسی_چهـــــارم💎
امام علیه السلام: آن گاه که تلبیه گفتی آیا نیت کردی که برای خداونپ به هر طاعتی گویا شدی و از معصیت او خود را باز داشتی؟ شبلی: نه.
امام علیه السلام: در میقات داخل نشدی و نماز نخواندی و تلبیه نگفته ای! سپس امام علیه السلام فرمود: آیا در حرم داخل شدی و کعبه را دیدی و نماز خواندی؟ شبلی: آری.
امام علیه السلام: آن گاه که داخل حرم شدی آیا نیت کردی که بر خود هر گونه عیب اهل امت اسلام را حرام کرده ای؟ شبلی: نه.
امام علیه السلام: آن گاه که به مکه رسیدی و کعبه را دیدی و دانستی که آن خانه خدا است آیا قصد خداوند سبحان کردی و از غیر او بریدی؟
شبلی: نه. امام علیه السلام: پس نه داخل مکه شدی و نه داخل حرم. سپس امام علیه السلام فرمود: آیا طواف بیت را به جای آوردی و ارکان را مس کردی و عمل سعی را انجام دادی؟
شبلی: آری.
امام علیه السلام: آن گاه که سعی کردی آیا نیت کردی که از همه گریختی و به سوی خداوند فرار کردی و صدق این نیت را علام الغیوب شناخت؟ شبلی: نه.
امام علیه السلام: نه طواف بیت کردی و نه سعی به جا آوردی.
سپس امام علیه السلام فرمود: آیا در مقام ابراهیم علیه السلام وقوف کردی و در آن مقام دو رکعت نماز گذاردی؟ شبلی: آری.
ادامه دارد...
آدم هایِ بی معرفتی هستیم
زود برایِ هم تکراری می شویم
زود از هم خسته می شویم...
انگار عاشق شدن را یادمان نداده اند
پایِ حرف ماندن را
وفاداری را
یادمان نداده اند.
اولش برای به دست آوردنِ هم
به هر دری می زنیم به هم که رسیدیم
مقایسه می کنیم
دنبالِ عیب هایِ هم می گردیم
و راحت از هم سیر می شویم.
انصافا که آدم هایِ بی اراده و سر
درگمی هستیم
به حرف و قول هایمان هیچ اعتباری
نیست
ما یک مشت بازنده ایم
که انتقامِ نداشته هایمان را
از رابطه ها و آدم هایِ بی گناه
می گیریم...
❄️🌨☃🌨❄️
📚حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
✍طرف شدن با خرجماعت!!
در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند.
روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود. از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گل های کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، می کَنَد و زنبور بیچاره که خود را بین دندان های خر اسیر و مردنی می بیند، زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان باز می کند، او نیز از لای دندان هایش بیرون می پرد.
خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد می کند، عرعر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال می کند. زنبور به کندویشان پناه می برد. به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را می پرسد.
خر می گوید: « زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است، باید او را بکشم.»
ملکه زنبورها به سربازهایش دستور می دهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها می برند و طفلکی زنبور شرح می دهد که برای نجات جانش از زیر دندان های خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است.
ملکه زنبورها وقتی حقیقت را می فهمد، از خر عذر خواهی می کند و می گوید:
« شما بفرمایید من این زنبور را مجازات می کنم.»
خر قبول نمی کند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر می کند که:
نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم.
ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر می کند.
زنبور با آه و زاری می گوید: « قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم. آیا حکم اعدام برایم عادلانه است؟»
ملکه زنبورها با تاسف فراوان می گوید:
« می دانم که مرگ حق تو نیست. اما گناه تو این است كه با خر جماعت طرف شدی که زبان نمی فهمد و سزای کسی که با خر طرف شود، همین است».
❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 چرا خدا از جهنم حرف میزنه؟
#تصویری
#ماقوت_بستني🍦
شیر ۲ لیوان
نشاسته ذرت ۲ قغ
بستنی ۱۰۰ گرم (یک عدد بستنی وانیلی لیوانی)
گلاب نصف لیوان
پودرژلاتین ۲ قغ
شکر نصف لیوان
زعفران کمی
👈ابتدا پودر ژلاتین به گلاب اضافه کرده و روی حرارت کتری بنماری میکنیم تا شفاف شود.نشاسته را باشیر مخلوط میکنیم ، رویحرارت ملایم شکر را اضافه میکنیم، وقتی شکر در شیر حل شد، بستنی را اضافه میکنیم، مدام هم میزنیم، وقتی به جوش آمد، ژلاتین شفاف شده و کمی زعفران را به بقیه مواد اضافه میکنیم و همزدن را ادامهمیدهیم تا هه مواد باهم مخلوط بشن و در قالب مورد نظرمون ميريزيم
📚#حکایتی_خواندنی
✍گفت موسی را یکی مرد جوان
که بیاموزم زبان جانوران
شخصی به نزد حضرت موسی می آید و از او میخواهد که زبان حیوانات را به او بیاموزد. حضرت موسی به او میگوید که اینکار درست نیست و به صلاح نیست که بدانی. ولی شخص اصرار میکند و حضرت موسی از خدا اجازه میگیرد که به او بیاموزد این را.
صبح روز بعد آن شخص در خانه نزد حیوانات میرود. غلام او که داشت صبحانه آماده میکرد تکه نانی از دستش زمین می افتد. سگ و خروس به سمت آن نان میدوند و خروس آن را برمیدارد. سگ میگوید انصاف نیست تو میتوانی جو و گندم بخوری و من نمیتوانم پس نان را به من بده. خروس میگوید فردا اسب صاحبخانه میمیرد و تو میتوانی از گوشت آن بخوری. صاحبخانه این را میشنود و فورا اسب را میفروشد. فردای آن روز دوباره خروس نان را برمیدارد. سگ میگوید تو ب من دروغ گفتی و اسب فروخته شد. خروس میگوید اشکالی ندارد در عوض امروز خرش میمیرد و تو میتوانی گوشت خر بخوری. صاحبخانه خر را نیز میبرد و میفروشد. روز بعد دوباره سگ میگوید که تو باز دروغ گفتی و من گشنه مانده ام. خروس میگوید اینبار غلام او میمیرد و برایمان کلی نان میریزند. صاحبخانه غلامش را هم فروخت. فردایش سگ میگوید تو دروغ گفتی و خروس میگوید من دروغ نمیگویم چون که همیشه اذان هارا به موقع میگویم و مطمئن باش فردا صاحبخانه میمیرد و همه اقوام برای او گوسفند قربانی میکنند و تو به مرادت میرسی. صاحبخانه این را هم شنید و نزد حضرت موسی رفت و از او چاره ای خواست. حضرت گفتند
اسب و خر و غلامت بلای جانت بودند و اگر بلاهای جانت را دور نمیکردی نوبت به خودت نمیرسید به خاطر همین میگفتم به ضررت است که زبان حیوانات را بدانی. این را گفت
و آن شخص در لحظه ای بعد مرد.
حضرت موسی دعایی کرد که خدایا به بزرگی ات این
مرد را ببخش و اورا زنده کن. خداوند به حضرت موسی گفت ما او را به خاطر تو بخشیده و زنده اش میکنیم.
آدمی را عجز و فقر آمد امان
از بلای نفس پر حرص و غمان
آن غم آمد ز آرزوهای فضول
که بدان خو کرده است آن صید غول
آرزوی گل بود گلخواره را
گلشکر نگوارد آن بیچاره را
📚مثنویمعنوی
✍مولانا
❄️🌨☃🌨❄️
بسم رب الصابرین
#قسمت_پانزدهم
#ازدواج_صوری
داشتم تو اتاق حاضرمیشدم
برم دفتر وحید
-مامان
مامی
مام
مامان
مــــــــــــــامان
😁😁😁😁
مامان:باز صداتو گرفتی سرت 😡😡😡
-خخخخ من با این مانتو صورتیم کدوم روسمریمو سر کنم دخترنازم 😍😍😍
مامان :اون روسری صورتی ات که خطای و دایره های مشکی داره سر کن
-اوهوم
مامان ساق صورتیم قشنگه بندازم ؟
مامان :آره
پریا دست چکتو برداشتی ؟
-بلی مامان
مامان:پریا ببین ۲۰۰تومن ک خییرا ریختن
یه ده تومنم از طرف منو خواهرات چک بکش
ان شالله تا شب تاسوعا باز بابات خییر پیدا میکنه
-ان شالله
مامان من باید با برادر عظیمی بعدش برم جایی
دیر میام
مامان:تو و صادق 🙄🙄
- بله
من برم
در حال روشن کردن ماشین شماره برادر عظیمی گرفتم
-سلام برادر عظیمی قرار عصرمون یادتون نره
برادر عظیمی : نه خواهر احمدی تازه برای دختر خوشگلم یه عروسک خیلی زیبا گرفتم
-بله ممنون
منو سارا چند سال بود واسطه چندتا خییر و چند بچه کوچلوی بودیم
یک سال پیش بطور اتفاقی برادر عظیمی شد
امروزم قراربود یکی از جوجه های نازم از بیمارستان مرخص بشه
برادرعظیمی هزینه بیمارستان به عهده گرفته بودن
دیروز گفتن دلم میخاست اون دختر نازمو ببینم
اما از برنامه ها احدی خبر نداشت
رسیدم دفتر وحید
درحین پیاده شدن از ماشین دیدم برادر عظیمی با یه عالمه دفتر مفتر داره از ماشین پیدا میشه
مسئول اینکه چقدر هزینه میکنیم برای این نذرها رو برادر عظیمی حساب میکرد
وحید با هردومون سلام علیک کرد
بچه ها بشینید
وحید:بچه ها ببینید الان تو حساب من ۷۵۰ تومن هست
اینم چکش
-اینم ۲۱۰تومن من ک ریختن
میشه ۹۶۰تومن تا یک ملیارد ۴۰تومن کم داره
برادرعظیمی:۱۵۰تومن ک خودم چک میکشم و ۴۰۰تومن رفقا ریختن و پدر هم از خییرا نزدیک ۲۸۰-۲۹۰تومن دارن
همه رو میشه یک میلیارد و خورده ای
تو این چهار وعده چه غذایی نذری بدیم ؟
-ناهار توساعا قیمه بدیم
شامش مرغ میدیم
ناهار عاشورا قیمه نثار بدیم
شامش کباب
بنظرتون میشه ؟
برادر عظیمی :توکلت علی الله
نویسنده :بانو...
بسم رب الصابرین
#قسمت_شانزدهم
#ازدواج_صوری
بعداز اتمام جلسهمون منو برادر عظیمی به سمت بیمارستان حرکت کردیم
برادرعظیمی یه عروسک خیلی خوشگل و بزرگ برای رها فنقلی خریده بود
منم سرراهم ی دسته گل زیبا گل رز قرمز خریدم
رها عاشق گل و عروسک بود
منم تمام طول مسیر سعی کردم خانم باشم
وارد بیمارستان شدیم برادر عظیمی رفتن هزینه جراحی رها جنقل حساب کنه
منم رفتم اتاق جنقلی
وارد اتاق شدم
-سلام خانم خوشگله
تامنو دیدگفت:وای خاله پریا
دستاش باز کرد که بغلش کنم
منم بغل شدم خاله فدات بشه دختر نازم رهاجون گلاتو دیدی
رها:وای خاله خیلی قشنگها
دستش ناز کردم و گفتم رها من با دوست داداشم عمو صادق اومدم دیدنت
الان ک اومد خانم باشیا
سرش تند تند تکان داد و گفت چشم
بعداز چند دقیقه برادر عظیمی با عروسک اومدن داخل اتاق
به سمت رها گفتم این آقا همون عموی هست که برات گفتم
رها دستاشو تو هم جفت کرد و گفت سلام عمو
برادر عظیمی رو به رها گفت :سلام دخترنازم این عروسک مال توه
ی نیم ساعتی پیشه رها بودیم
همونجا پیش بیمارستان برادرعظیمی رفتن
من هم که عروسک رها دیده بودم میخاستم برای خودم عروسک بخرم
رفتم مغازه عروسک فروشی
یکدونه عروسک فیل گنده 🐘برای خودم گرفتم
گوشای فیله از خودش بزرگتر بود
یاداون برنامه کودک بود فیله گوشاش از خودش بزرگ بود افتادم
می فیل دوست
می عروسمک دوست
می کودک درون ۵سالشه
عروسک گذاشتم جلو براش کمربند بستم
نویسنده :بانو.....ش