♨️ شعر و ترجمه
• دیرسالیست در باب ترجمه شعر مطالبی مینگارم. آن قدیم، در فاصله بین دو کلاس معمولا #نزار_قبانی میخواندم. خاطرم هست اولین عبارتی که خواندم این بود که:
«و انت خلیفه کل عطور»
• و این درک معنای خلیفه تنها در عرب لذتبخش است و نیز تبادر عطور، عصور را و نکاتی که تمام آن با ترجمه اثر نابود شده بود. شاید من در ترجمه پذیری اثر، پیروی مکتب ساپیر وورف باشم و البته که شعر را نمیتوان ترجمه کرد چون نخست روح آن یعنی موسیقی نابود میشود.
🏷️ امروز داشتم قبانی میخواندم. طبق معمول ترجمههای بدی از او به چشمم میخورد. مثلا از سرکار خانم طیبه حسین زادهست:
بیچشمان تو
تاج من خار است وُ
وطنم خاک!
خب این معنا صادق است منتها عبارت «عیون» در عرب به هفتاد معنا آمدهست که قریبترینش چشمهست که اصلا چشم را به همین سبب چشم میگویند که قرابتی با چشمه دارد. پس وقتی تناسب «خار» و «خاک» زیباست که مخاطب بداند عبارت «عین» ناظر به چشمه نیز هست و الا چندان زیبا نیست. گویا بدون این چشمه تنها خار میروید از این خاک.
کاش در فن #ترجمه، عمیقتر میشدند کارشناسان. اکثرا به دلیل همین ترجمههای غیرفنی، با شعر عرب ارتباط برقرار نمیکنند...
🏷️ دیروز مراسمی دعوت بودم در حوزه علمیه الامام علی ابن ابیطالب «علیه السلام» دیدم بر دیوار، دو #بیت خطاطی شده که در مصرع اول، فعل غلط آمده فلذا ایراد وزنی دارد.
در حوزه، #موسیقی_شعر_عرب کار نمیشود متاسفانه! بارها که به ذهنم رسیده تذکر دادم پیرامون خوانشهای اشتباه شعر.
گویا تنها دنبال مصداق نحوی هستیم نه درک زیبایی سخن.
مدرس ۸ / مسعود یوسف پور