eitaa logo
مدرس فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام
2.2هزار دنبال‌کننده
931 عکس
92 ویدیو
119 فایل
قالَ الصَّادقُ علیه السلام: مَنْ تَعَلَّمَ اَلْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ عَظِيماً قم، خیابان معلم، نبش کوچه ۲۱ کانال دروس مدرس فقهی در ایتا و تلگرام: @dars_madras_emb
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 اتقان مباحث علمی مرحوم شیخ انصاری "رحمه الله" 📝... آقای آ‌قارضی شیرازی (نوه میرزای شیرازی)، با واسطه از میرزا نقل می‌كرد: میرزای شیرازی در درس روز چهارشنبه مطلب شیخ را رد كرده و قرار می‌شود بعد از تعطیلات در روز شنبه بحث دیگری را شروع بكند، اما وقتی شنبه می‌آید، می‌گوید: مطلب همانی است كه شیخ انصاری گفته است و ما نمی‌توانیم از مطلب ایشان عدول كنیم. رابطۀ شما با شیخ به واسطۀ كتاب‌های ایشان است، اما ما خود شیخ را دیده‌ایم و شیخ كسی نیست كه ما به راحتی بتوانیم فرمایش ایشان را رد كنیم. این‌طور نیست كه شیخ دو جمله پشت سر هم بیان بكند و مقصودش در هر كدام یك چیزی باشد، بلكه نكته‌ای در بیان ایشان وجود دارد. 📚جرعه ای از دریا ج۴، ص۴۴۰ @madras_emb
💠 میرزای شیرازی و عشق به مباحث علمی ❖ آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی: ● آقای سید مهدی روحانی نقل کرد از عموی خودش مرحوم حاج آقا احمد، ایشان هم از مرحوم آسید عبدالهادی و ایشان از مرحوم آمیرزا علی آقای شیرازی که پسر میرزا و مرجع تقلید هم بوده، آمیرزا علی آقا می‌فرموده: اواخر کسالت میرزا وضع میرزا طوری شد که مورد تردید بود میرزا وفات کرده و یا زنده است. قرار شد امتحان کنند ببینند زنده است یا وفات کرده. یکی رفت گفت: از طرف دولت عثمانی آمده‌اند برای زیارت شما. اثر حیات در میرزا ظاهر نشد. دیگری گفت: سفیر ایران آمده می‌خواهد خدمت شما سلامی عرض کند، اثری پیدا نشد. آمیرزا علی آقا می‌گوید: من می‌دانم چطور باید پدرم را امتحان کرد. به گوش میرزا می‌گوید: نان سوخته چه حکمی دارد؟ میرزا می‌جنبد و می‌فرماید: از چه بابت حکمش را تعیین کنیم؟ از این جهت که اکل خبائث است بگوییم حرام است، یا از باب اینکه مضرّ است بگوییم حرام است، و یا بگوییم اگر بخواهیم تحریم کنیم چون نان غیر سوخته هم همراه با سوخته‌هاست و دور ریخته می‌شود، لازمه این تحریم، تحریم دیگری است و تزاحم است. از این جهت بگوییم «حرمت اکل» فعلیت ندارد؟ میرزا این شقوق را در آن حال بیان می‌کند. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج۱، ص۱۱۵ @madras_emb
💠 حاج آقا محسن عراقی و عشق به مباحث علمی ❖ آیت‌ الله العظمی شبیری زنجانی: ● از آقای اراکی و از آقای آخوند همدانی شنیدم، آقای آخوند از مرحوم حاج شیخ نقل کرد که ایشان می‌فرمود: من در عمرم مثل دو نفر در عشق به علمیّات ندیدم که این طور عاشق علمیّات باشند و با بودن موانع مهم که افراد عادی فوق بلکه عادی را از اشتغال علمی مانع می‌شود، برای این دو نفر هیچ گونه مانعیت نداشت: یکی حاج آقا محسن عراقی است که گفته اند: سفره پهن بود تا می خواستند برای حاج آقا محسن غذا بکشند، به همان مقدار دو سه دقیقه که طول می‌کشید، ایشان نمی توانستند تحمل بکنند، لذا یک فرعی را بحث میکردند. ● آقای اراکی از مرحوم آقای حاج شیخ نقل می کردند که گفته بود: من در اراک بودم. ظهر به منزل آمده بودم، می خواستم لباس را در بیاورم، دیدم در زده شد و یکی از خادمهای حاج آقا محسن آمد که آقا می فرماید بیایید کاری فوری دارم. بلافاصله بعدی آمد که آقا با شما کار دارند، در بین راه سومی می رسید که آقا با شما کاری دارند، و بالاخره وقتی می رسیدم، می فرمودند که: «مثلا درباره این حدیث شبهه دارم؛ نظر شما چیست؟ و صحبت می کردند تا مطلب حل شود. خلاصه حاج آقا محسن به قدری عاشق علمیّات بوده که اصولاً در هر موقع تحمل نداشته است. @madras_emb
💠 میرزای شیرازی و عشق به مباحث علمی ❖ آیت‌ الله العظمی شبیری زنجانی: ● عشق میرزا به مسائل علمی در حدّی بوده که هفت ساعت مباحثه میکرده. ● از مرحوم آقای حائری شنیدم که به نظرم از مرحوم حاج شیخ نقل میکرده که ایشان میفرموده: «یک موقع که ارتباط بین ایران و عراق یکی دو سال قطع شد، مسافر کم می آمد و میرزا فراغت داشت، مباحثه های هفت ساعتی میکرده است». ● همین طور چون فکر جوّالی داشته و آن شاگردها هم افراد متفکّری بودند، به آنها اختیار می داده که فکر بکنید و نظر شاگردان را میپرسیده و درس جنبه ی مباحثه داشته و خودش محاکمه می کرده و ترجیح میداده است. ● میرزای نائینی در بحث «لباس مشکوک» از او به «فخر البشر» تعبیر میکند. 📚جرعه ای از دریا؛ ج1؛ ص112 @madras_emb
🗓تقویم شیعه؛ ☑️ اول شعبان المعظم رحلت شیخ الفقهاء وأستاد المجتهدين؛ شيخ محمدحسن نجفى (صاحب جواهر الكلام) 💠 قطع علاقه از دنیا ❖ آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: حاج آقا حسن می‌فرمود: صاحب جواهر نذر کرده بود، خداوند به او سلامتی بدهد تا «جواهر» را بنویسد و بعد از آن اگر خدا خواست از دنیا برود. صاحب جواهر می‌فرمود: درخواست من مستجاب شد، ولی من نمی‌خواهم بمیرم. لذا ایشان یک ورق از «جواهر» را گرو نگه داشت. بعد از چند سال صاحب جواهر گفت: مثل اینکه من رفتنی هستم چون دیگر هیچ تعلقی به دنیا ندارم. سپس آن یک ورق را نوشت و بعد از مدتی کوتاه از دنیا رفت. حاج آقا حسن در ادامه فرمود: من الآن همان حالت را دارم. ایشان در همان بیماری از دنیا رفت. 📚جرعه از دریا؛ ج۳؛ ص۵۳۴ @madras_emb