☘تشرف آیت الله العظمی مرعشی نجفى
ایشان نقل کرده اند: در ایام اقامتم در سامرا شبهایی را در سرداب مقدس بیتوته کردم، در یکی از شبها آخر شب، صدای پایی شنیدم با اینکه درب سرداب بسته و قفل بود. ترسیدم، زیرا عدهای از دشمنان اهل بیت به دنبال کشتن من بودند. شمعی که همراه داشتم نیز خاموش شده بود. ناگاه صدای دلربایی شنیدم که سلام داد به این نحو: «سلام علیکم یا سید» جواب دادم و گفتم: شما کیستید؟ فرمود: یکی از بنی اعمام تو. گفتم: درب بسته بود از کجا آمدی؟ فرمود: خداوند بر هر چیزی قدرت دارد. پرسیدم: اهل کجایید؟ فرمود: حجاز.
⚡️⚡️⚡️
سپس فرمود: به چه جهت در این وقت شب اینجا آمدهای؟ گفتم: به جهت حاجتهایی. فرمود: برآورده شد. سپس سفارش فرمود: بر نماز جماعت و مطالعه در فقه و حدیث و تفسیر و تأکید فرمود در صله رحم و رعایت حقوق #استاد و نیز سفارش فرمود به مطالعه و حفظ نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه. از ایشان خواستم درباره من دعا فرماید. دست بلند کرده و به این نحو دعایم کرد: خدایا به حق پیغمبر و آل او، موفق کن این سیّد را برای خدمت به شرع و بر او شیرینی مناجاتت را بچشان و دوستی او را در دلهای مردم قرار بده و او را از شر و کید شیاطین و مخصوصا "حسد" حفظ کن.
⚡️⚡️⚡️
در بین گفتارش فرمود: با من تربت سیدالشهداء علیه السلام است، تربت اصل که با چیزی مخلوط نشده. پس چند مثقالی کرامت فرمود و همیشه مقداری از آن نزد من بود، چنانکه انگشتری عقیق نیز عطا فرمود که همیشه با من است. بعد از این آن سید حجازی از نظرم غایب شد.
📗شیفتگان حضرت مهدی علیهالسلام ص140
#تشرفات
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@maevaa_ir