بسم اللّٰه الرحمن الرحيم سؤال: احكام قانون ادارۀ بلديّه چيست؟ جواب: كليّة ادارۀ بلديه عبارت از كليۀ دفع مفاسد و جلب منافع و مصالح بلديه است ولى بر وجه مشروعيت عدل و احسان نه بر وجه بدعت و ظلم و عدوان و قياس و استحسان كه فارق بين اهل كفر و ايمانست.و اما جزئياتش منحصر نيست در آن چه توهم شده از مستحبات رفع كثافات و قذارات خبيثه منفّرۀ طبع از فضلات بول و غايط و جيف اموات و حيوانات و كنايس و مزابل و مذابح معفنه اهويه و مياه محدثه امراض بلكه اهم و الزم و اوجب رفع كثافات و نجاسات حديثه معنويه است از شوم مىشوم اعمال قبيحه و معاصى فضيحه فواحش و مسكرات و خمور و قمار و غنا و مغنيات و طبول و دفوف و ساز و نقّاره و مرقصات از مناهى و ملاهى و معاصى و منكرات معفّنه مياه و اهويه و محدثۀ امراض مهلكه طاعون و وباء و آبله و بلاء و قحط و غلاء و خسف و زلازل و عناء به اضعاف مضاعف قذارات و نجاسات خبيثه و حديثه بول و غايط و جنابت چنانچه فرموده ذٰلِكَ بِمٰا عَصَوْا وَ كٰانُوا يَعْتَدُونَ * فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خٰاوِيَةً بِمٰا ظَلَمُوا فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هٰادُوا حَرَّمْنٰا عَلَيْهِمْ طَيِّبٰاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ و «حق على اللّٰه ان لا يعصى في مكان إلاّ و اظهرته الشمس». چنانچه حجر الاسود و تلألؤ بياض و نورش از جهات اربع ممتدّ بحدود حرم بود و از مس و استلام عصات تار و تاريك و سياه شده و چنانچه بيالمقدس شكايت بحق تعالى نمودن كه من مطاف و مدفن و مسجد پيغمبرانم و بخت نصر مرا خراب و مزبله كرده، وحى رسيد كه اين كفّارۀ رفت آمد فسقه و فجره است بر روى تو و طريق رفع نجاسات خبثيه و حدثيه ، به آب و جاروب و وضوء و غسل و تيمم است. و امّا نجاسات و قذارات معاصى و منكرات كه بامر بمعروف و نهى از منكر و اجراء حدود شرعيّه و مجازات الهيّه و تعزير و نفى و تبعيد عصات و معاصى به توبه و انابه و تطهير به تكفير و كفاره و استتابه از شوم مىشوم و لوث نجاست مسريه مهلكه منكرات، نه اين كه بابن بهانه احداث بدعت و مزيد علّت ظلم و معصيت راه دارى و سرانه بر ملاّك و املاك و دكاكين و خانه و تذكره و بليت و قرنطينه و ساير بدايع وحشيانۀ شر خيز و كفر آميز فساد و افساد و منفره عباد و مخربه بلاد رفع فاسد به افسد. و امّا جلب منافع بلديّه نه اينست كه كه اسباب تأمين و تسكين از ملاهى و مناهى و قهوه خانه و قمارخانه و خمور و فجور و وافور و مغنيات و ساير منكرات فراهم آوردن براى معاصى و عصات، بلكه بناى قناطر و مساجد و مدارس و حمّامات و توسعۀ طروّ و شوارع و مشارع و مغاسل و مدافن اموات و مطاحن و آبار و قنوات و موقوفات و ساير مصالح معاش و معاذ از ماكولات و مشروبات و ملبوسات و منسوجات و تسعير غلاّت ولى بنحو مراضاتو مشروع نه به جور و زور كه دأب و ديدن جائرين است و از ممرّ حلال نه حرام و از يد و سوق مسلمين نه از اسئار كفار كه اصل، صحّت و طهارت و تذكيه و حلّيت دريد و سوق آنها نيست بلكه، عكس و ضدّش هست علاوه بر مفاسد و مضار و ضرر و ضرار اسئار كفّارى كه سوء العادات احياء و اموات ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِي النّٰاسِ شده و امّا محلّ و مدخل اين مخارج و مصالح عامّه مسلمين كه معين از ممرّ حلال وجوه بيت المال مشروع و نه از مال حرام موضوع بر نفوس و اموال مسلمين كه بناء بدعت و عادت و اذيت و مزيد علت دفع الفساد بالأفسد از هر جهت نهادهاند لا وفّقهم اللّٰه.(مجموعه رسائل مجاهد لاری / احکام قاون اداره بلدیه ص295 )
❓سوال: تبلیغ یا تفقه؟
✅ پاسخ قرآنی👇🏻
🔰در رسالت انبیا مقام علم و حکمت مقدم بر ابلاغ است
تا علم نباشد تبلیغ عقیم می ماند
🔰خداوند در سور مختلف قرآن از جمله سوره بقره ۱۲۹ و ۱۵۱ به حقیقت تعلیم و حکمت انبیا اشاره کرده و نیک روشن است تا فرستاده خود واجد علم و حکمت نباشد نمیتواند افاده علم و حکمت کند و ابلاغ حکم الله و معارف الهیه داشته باشد، از این رو در سوره توبه آیه ۱۲۲ برای متفقهین ک قرار است عمل انذار و ابلاغ را انجام دهند به این مهم پرداخته است و میفرمایند:
وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَآفَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوٓا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ
🔰از این رو آیه فوق اساس تاسیس حوزه قرار گرفته تا با تفقه و تعلم وظیفه خطیر ابلاغ دین را به انجام برساند
🔰 بنابراین تبلیغ بدون تفقه و علم ابتر می ماند و ان اثربخشی لازم را ندارد.
🔰 و از جهتی تفقه موضوعیت ندارد بلکه طریقیتی برای امری مهم تر بنام ابلاغ دین است.
✅ از این رو پاسخ می شود👈 هردو ، اول تفقه و سپس تبلیغ.
❗️البته تفقه تشکیکی و ذو مراتب است ک به حسب هر مرتبه از آن ، ابلاغ دین متناسب با آن مرتبه لازم است .
هدایت شده از ■ توحید تشیع ■
«آثار صداقت در عبودیّت»
حجتالاسلاموالمسلمین استاد #مؤیدی
«مادامی که انسان در ایمانش به خداوند سبحان صداقت بورزد، همواره حالت شکر و سپاسگزاری در او وجود خواهد داشت. این حالت، نشانه صداقت در ایمان است.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«توحید تشیّع» ● @ShiaTowhid
تلگرام | اینستگرام | آپارات
#اصولی۲
*تخصیص اکثر:
_ اهمیت بحث:
از جمله ابحاث پرکاربرد اصولی، مبحث عام و خاص می باشد و یکی از شرایط تخصیص، آن است که تخصیص مستلزم استهجان عرفی نگردد؛ زیرا از آنجایی که مبحث عام و خاص از مصادیق ظهورات محسوب می شود و از طرفی هم ملاک و معیار در ظهور و عدم آن وهمچنین تقدم اظهر بر ظاهر، تشخیص عرف است، از این رو نظر عرف در تقدم خاص بر عام یا عدم آن، مدنظر قرار می گیرد(القوانين المحكمة في الأصول ( طبع جديد ) ؛ ج2 ؛ ص45)
_ جایگاه و سیر تاریخی بحث:
چنانچه از لفظ تخصیص اکثر پیداست، این موضوع در عام و خاص مطرح می گردد، البته علما در بحث تعادل و تراجیح و مبحث تعارض تفصیلا به این بحث پراختند.( التعادل و الترجيح(امام خمینی)؛ ص69؛ أجود التقريرات ؛ ج2 ؛ ص513؛ نهاية الأفكار ؛ ج4قسم2 ؛ ص162)
بحث تخصیص اکثر از زمان سید مرتضی(الذريعة؛ ج1 ؛ ص297و298) و شیخ طوسی(العدة؛ ج1، ص 379و380) مورد نقد و نظر قرار گرفته بود.
_ ملاک استهجان تحصیص:
چنانچه گذشت، صحت ظهور تخصیص تا جایی است که مسلتزم استهجان عرفی نگردد از این رو محقق عراقی در مقام تحدید ملاک استهجان گویند:
اعلم ان العبرة في استهجان التخصيص أو قبحه انما هو على لغوية إلقاء العام إلى المكلف مع التخصيص الكثير أو المستوعب و هذا المحذور انما يتحقق إذا كان الخاصّ مستوعبا للعام بما له من الافراد الفعلية و الفرضية و إلّا فمجرد استيعابه لافراده الفعلية لا يوجب لغويته، فإذا ورد دليل على وجوب إكرام العلماء، و دليل آخر على حرمة إكرام فساقهم يخصص به العام المزبور و ان كان مستوعبا لافراده الفعلية.
ایشان در ادامه در مقام ضابطه تشخیص استهجان گویند:
الضابط يختلف الحال في ورود محذور التخصيص المستهجن و القبيح و عدم وروده باختلاف الموارد، حسب كون مفاد العام و كذا الخاصّ على نحو القضية الحقيقية أو الخارجية فكل مورد يكون مفاد العام و الخاصّ على نحو القضية الخارجية يتحقق المحذور باستيعاب الخاصّ للافراد الفعلية الخارجية فيرجع إلى المرجحات السندية بين العام و الخاصّ و كل مورد يكون مفادهما على نحو القضية الحقيقية الناظرة إلى الافراد الفعلية و الفرضية، فلا يتحقق المحذور، الا باستيعاب الخاصّ لجميع افراده الفعلية و الفرضية، أو لأكثرها، لا بصرف استيعابه للافراد الفعلية كما هو ظاهر(نهاية الأفكار ؛ ج4قسم2 ؛ ص162و163).
_ تطبیق اصولی:
محقق نایینی ذیل بحث وجوه جمع دلالی و عرفی از سری ابحاث تعارض ادله گویند:
جمع دلالی منحصر در دو راه است:
یکی تقدم نص بر ظاهر و دیگری تقدم اظهر بر ظاهر و ازجمله مصادیق تقدم نص بر ظاهر، تقدم عامی است که تخصیصش مستلزم استهجان عرفی گردد:(فوائد الاصول، ج4، ص 728و729)
اما امام خمینی به کلام ایشان اشکال وارد می کند که برای اختصار از بیان آن صرفه نظر می شود.( التعادل و الترجيح(امام خمینی)؛ص70)
#کلامی_۱
"الواجبات الشرعیه الطاف فی الواجبات العقلیه"
یکی از قواعد کلامی (القواعد الکلامیه،ص۱۱۵)که بعنوان مبادی کلامیه در علم اصول مورد استناد واقع شده است "الواجبات الشرعیه الطاف فی الواجبات العقلیه" می باشد. این قاعده مشترک بین معتزله و امامیه است ک از این دو تعبیر به عدلیه می کنند.
به این قاعده در پاره ای از مسائل علم اصول تمسک شده است از جمله در تجری و برائت و احتیاط و بعنوان مثال آخوند در بحث اقل و اکثر ارتباطی از مباحث احتیاط در خلال نزاعی ک با شیخ داشتند ک در اقل و اکثر ارتباطی محل جریان برائت عقلی است یا احتیاط به این قاعده پرداخته است.
معنی قاعده: امام خمینی(تهذیب ج۲.ص۴۴)پیرامون معنی قاعده گویند احتمالا معنا قاعده چنین باشد: عباداتی که شرعا واجب شدند موجب ارتقا استعداد نفس برای دریافت فیوضات معارف الهی که در واقع از واجبات عقلی محسوب می شوند، باشند. همچنین مرحوم جزایری(منتهی الدرایه. ج۶.ص۲۰۷) شبیه همین فرمایش امام را برای تبیین قاعده آورده است.
اما سید یزدی در حاشیه فرائد دو تقریر مجزا برای این قاعده ذکر کرده است ک به صحت و سقم آن پرداخته و برای عدم اطاله از آوردن آن صرف نظر می شود (حاشیه فرائد الاصول ج۲.ص۲۶۵)
عناوین دیگر قاعده:
۱. السمعیات الطاف فی العقلیات.
۲. الاحکام الشرعیه الطاف فی الاحکام العقلیه.
۳. التکالیف الشرعیه الطاف فی الاحکام العقلیه.
#مقاله_فقهی
یکی از مظاهر جدید بیع، بیع زمانی است، در این بیع فروشنده کالایی را در قسمتی از زمان مثلاً فروردین هرسال شمسی یا ماه رمضان هر سال قمری به یک مشتری خاصی میفروشد که قابلیت تکرار را دارد در اینجا توجه به یک نکته لازم است و آن عبارت است از اینکه این تجدد و تغییر در نفس عقد است یا در جهت عوضین است؟
ظاهراً تغییر در ناحیه نوع عقد بیع است، زیرا تغییری در مبیع یا متعاقد رخ نداده است و از طرفی هم شرط عقد نیست که گفته شود: این همان بیع عادی موصوف به شرط زمانی است بلکه نوعی بیع است که امروزه به دلایل مختلفی از جمله تغییر سبک زندگی بدان نیاز پیدا شده است و به عنوان یک نهاد حقوقی در برخی کشورها پذیرفته شده است.
پیرامون حکم بیع زمانی یکی از محققان معاصر (ابوالقاسم علیدوست)در کتاب خود (فقه و حقوق قراردادها ادله عام قرآنی،ص327 به بعد)ذیل بحث دلالی آیه حلیت بیع، در ضمن بیان نظر مشورتی قوه قضائیه (که بیع زمانی را رد کرده) بعد رد نظر مشورتی فوق، به اثبات حکم صحت بیع زمانی با تمسک به شمول آیه حلیت بیع پرداخته است، که در ادامه ابتدا نظر مشورتی اداره حقوقی آورده شده است و سپس نظر محقق معاصر بیان گردیده است.
اداره حقوقی قوه قضائیه نظریه مشورتی خود را در این باره چنین بیان میدارد:
«بیع یک ملک برای مثلاً یک فصل سال با قوانین موجود مطابقت ندارد، زیرا وقتی که شش دانگ ملکی را میفروشد، آن ملک از ملکیت او خارج و داخل در ملکیت مشتری میگردد و این امر محدودیت زمانی ندارد؛ یعنی برای همیشه است، ولی در بعضی از کشورهای اروپایی این قبیل معاملات تجویز شده است و اگر مصلحت باشد که در ایران هم آن روش اعمال شود نیاز به تصویب قانونی خاص دارد».
محقق مذکور در مقام اشکال به نظریه مشورتی فوق گویند:
«نمیتوان بر صحت قراردادی، تا زمانی که ناهمسویی داخلی یا مخالفت واضح با شریعت مطهر نداشته باشد؛ خرده گرفت و آن را باطل انگاشت. این ظرفیت در نظام حقوقی ایران نیز خود را در ماده دهم از قانون مدنی نشان داده است».
در ادامه ایشان به پاسخ اجمالی از طریق عموماتی (مثل حلیت بیع) پرداخته و گویند:
«قائلان به صحت معامله مورد بحث، میتوانند به عمومات و اطلاقات انفاذ از قرآن و سنت معصوم (ع) تمسک و از قائلان به بطلان، مطالبه دلیل کنند».
به نظر می رسد شمول آیه بر بیع زمانی محل تردید است، زیرا اگرچه برای تمسک به اطلاق آیه حلیت بر مصداقی، صدق بیع عرفاً لازم است، اما صرف انطباق کافی نیست، زیرا تنها برای عده ای از عقلاء (مردمان اروپایی) این مصداق بیع نامیده شده است و عموم عقلاء آن را نپذیرفتنه اند، مضاف بر اینکه علاوه بر صدق اسمی، حقیقت بیع باید بر آن منطبق باشد در حالی که ارتکاز عقلایی و سیره بر بیعی که نقل و انتقال تام در تمامی زمانها نداشته باشد معلوم نیست، زیرا اولاً همانطور که در نظر مشورتی قوه قضائیه آمده وقتی ملکی از تحت ملکیتی بایع خارج میشود و داخل در ملکیت مشتری میشود اقتضا دارد در تمامی زمان¬ها منتقل شده باشد نه اینکه به صورت موقت یا دوره ای در زمان های خاص انتقال پیدا کند، ثانیاً تحلیل عقلایی عقود، ما را به این نکته رهنمود می سازد که نیاز عمومی که موجب اعتبار عقود شده است در همچین نیاز های که انسان برای زمان خاصی میخواهد از فلان عین یا مثمن انتفاء ببرد عقد اجاره و سایر نهادهای حقوقی را اعتبار کرده است، از این رو نیازی به تأسیس بیعی که ذاتاً موقت است نمیبیند، زیرا غرض عقلاء در بیع نقل و انتقال و تسیلط کامل جهت تصرفات مالکانه است و بیع زمانی ذاتاً نمیتواند چنین انتظاری که از حقیقت بیع متوقع است را اجابت کند، از این رو حتی اگر اشکالات فوق را قطعی ندانیم و در حد احتمال عقلایی بدانیم ولی از تجمیع احتمالات فوق یک شک مستقری نسبت به صدق حقیقت بیع بر بیع زمانی ایجاد میشود و با توجه به اینکه برای تمسک به آیه حلیت بیع، باید صدق حقیقت بیع عرفاً بر بیع زمانی احراز گردد از این رو نمیتوان به آیه مذکور تمسک کرد و از قبیل اخذ به عموم در شبهه مصداقیه میشود.
دانلود برنامه اندرویدی جامع الاحادیث:
https://cafebazaar.ir/app/org.crcis.noorhadith
موضوع : تعارض ادله
یکی از مهم ترین ابحاث اصولی که تقریبا میتوان ادعا کرد که کمترین فرع فقهی وجود دارد که بحث تعارض در آن نقش نداشته باشد.
اما در میان دانشمندان علم اصول پیرامون تعریف تعارض اختلاف نظر وجود دارد
نظر مشهور تا قبل از شیخ قائل به تنافی دو مدلول بودند اما شیخ و آخوند مشترکا آن را به تنافی دو دلیل ارتقا دادند زیرا ادعا شده که این تعریف شامل موارد جمع عرفی مثل عام و خاص و حکومت و.. میشود از این رو وقتی تنافی میان دو دلیل باشد تکاذب و تنافی با جمع عرفی قابل رفع نیست و باید دست به دامن مرجحات شد.
اشکال:
اما نکته ای ک در اینجا باید بدان توجه شود این است که اولا تعارض به معنای لغوی ک اظهار الشی باشد به معنای اصطلاحی نزدیک است و گویی از آن متخذه است و این تعریف تعارض در هردو نوع تعارض چه آنهای ک رافعشان جمع عرفی باشد و چه آنهای رافعشان مرجحات باشد موجود است.
ثانیا آنچه که مشهور قبل از شیخ است ملتفتا بدین نکته که تعارض را اعم از تعارض مستقر میدانستند بدان پرداختند نه اینکه در تعارض فقط معطوف ب مستقر میدانستند و با این حال تعریفشان از تعارض مانع اغیار نبود که با طور مثل برخی از آن تعاریف
علامه حلی در الوصول ص۲۷۸
میرازی قمی در قوانین ج۴ ص۵۸۵
فاضل تونی در الوافیه ص۳۲۱ به بعد
فاضل نراقی در مفتاح الاحکام ص۱۲۵
البته تخصص تخصصا از جمع عرفی و تعارض خارج است زیرا اساسا در آن تنافی تصویر نمیشود تا نوبت به جمع عرفی و صدق تعارض برسد.
#اصولی
﷽ #سلوک
📌توصیههای مقدماتی برای سیر و سلوک الی الله
🔰برای کسانی که علاقمند به #سیر_و_سلوک اخلاقی هستند، چه دستوراتی را به عنوان برنامه مقدماتی و ابتدایی پیشنهاد می کنید؟
🔰پاسخ آیت الله تحریری: اولا سیر وسلوک، جز بندگی مستمر خدای متعال چیز دیگری نیست که برای انجام آن، نیاز به امور ضروری زیر است:
1️⃣تحکیم مسائل اعتقادی و آگاهی از واجبات ومحرمات الهی و مراعات دقیق آن.
2️⃣اهمیت دادن به نماز اول وقت که اگر به جماعت باشد بهتر است.
3️⃣.خواندن مستمر 20 آیه از قرآن کریم در روز.
4️⃣خواندن تعقیبات نمازهای روزانه به اندازه ای که فشار نیاید ؛ به ویژه تسبیحات حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ .
5️⃣خواندن نوافل نماز صبح (2 رکعت) و نماز مغرب (4 رکعت) و نماز عشا (2 رکعت نشسته). (این نوافل را از کم شروع تا تدریجا کامل کند.)
6️⃣مطالعه مستمر رساله عملیه.
7️⃣ارتباط خوب با خانواده، فامیل و برادران ایمانی.
8️⃣داشتن فعالیت و اشتغال حلال دنیایی.
2️⃣خواندن زیارت های ائمه ـ علیهم السلام ـ در ایام هفته.
0️⃣1️⃣زیاد صلوات فرستادن در شب و روز جمعه.
1️⃣1️⃣خواندن 100 مرتبه سوره توحید و ذکر استغفار در روزهای جمعه.
2️⃣1️⃣ارتباط مستمر با مجالس و عالمان دینی
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
دانلود برنامه اندرویدی جامع الاحادیث:
https://cafebazaar.ir/app/org.crcis.noorhadith
دانلود برنامه اندرویدی جامع الاحادیث:
https://cafebazaar.ir/app/org.crcis.noorhadith