eitaa logo
یادداشت ها و مقالات کوتاه علمی
65 دنبال‌کننده
10 عکس
3 ویدیو
1 فایل
🎓تفسیری و تاریخی 🎓 فقهی و حقوقی 🎓 اصولی و منطقی 🎓 رجالی و تراجمی 🎓 فلسفی و کلامی 🎓حدیثی
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت امام حسن عسکری ع را به محضر امام زمان عج تسلیت عرض می کنیم. 🏴🏴🏴
۲ ۱ بدون تردید علم حقوق از جمله علوم جزئی نگر محسوب می شود که در صدد وارسی و مطالعه جزئی مسائل حوزه خود است، از این رو ممکن است تشتت صوری مسائل علم حقوق، ما را در فهم و درک تحلیلی و کاربردی مسائل علم حقوق دچار مشکل کند اما با دانستن فلسفه علم حقوق علاوه بر رسیدن به پاسخ سوالات بنیادی مهم؛ تشت مذکور هم کاسته می شود. * تعریف و ویژگی فلسفه حقوق: فلسفه حقوق با برخورداری از ویژگی کلی نگری فلسفی، نگاهی بیرونی و ثانویی به موضوع و مسائل علم حقوق دارد از این رو برخی فلسفه حقوق را این چنین تعریف کردند: 👇🏽👇🏽 دانشی که با روش عقلی درباره حق ها و قوانین حقوقی بحث کرده و پرسشهای ناظر به تصورات و تصدیقات مربوط به آنها را پاسخ می دهد.(فلسفه حقوق مصطفی دانش پژوه. ص ۲۰) * اما سوالات بنیادی که فلسفه حقوق متکفل پاسخگویی به آن است: ۱. ماهیت حقوق و قانون چیست؟ ۲.مبنا و خاستگاه حقوق چیست؟ ۳. ریشه مشروعیت و الزام اور بودن قواعد حقوقی چیست؟ ۴. هدف حقوق کدام است؟ ۵.رابطه حق و تکلیف چیست؟ ۶.مکاتب معرفت شناسی چه تاثیر بر تحلیل مسائل حقوقی و وضع قوانین آن دارد؟ و.... ادامه دارد..... @magalat_elmi
🎓تفسیری و تاریخی 🎓 فقهی و حقوقی 🎓 اصولی و منطقی 🎓 رجالی و تراجمی 🎓 فلسفی و کلامی 🎓حدیثی 🏆دوستان اگر مطلبی علمی در راستای هدف کانال (رویکرد کاربردی و بنیادی)داشتند میتوانند بفرستند و بنام خودشان در کانال ثبت می گردد. 🙏لطفا انتقادات و پیشنهادات خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید. ارتباط با خادم کانال https://eitaa.com/solymani_jalili
تمهید: بی تردید قواعد فقهیه از جمله ابزاری است که فقیه به آن نیازمند است. دلایل زیادی بر حسن ترویج قواعد فقهیه موجود است اما بنظر می رسد بعد از انکه نیاز به قواعد فقهیه شدید و موکد است(قواعد فقهیه آیت الله مکارم ج۱.ص۱۷) دو دلیل روشن بر طرح ابحاث آن وجود دارد و به خوبی بیانگر نقش قواعد می باشند: ۱.در کتب درسی حوزه برای طلاب، درسی برای قواعد فقهی منظور نگشته است مگر قواعدی همچو لاضرر و میسور و امثال آن ک در خلال ابحاث فقهی و اصولی به صورت استطرادی مطرح می گردد. ۲. با توجه به تغییر و تحولات در ساحات مختلف حیات بشری (اقتصادی حقوقی و اجتماعی و...) و پاسخگویی فقه بعنوان متصدی ارائه نسخه سعادت بخش دین خاتم برای زندگی انسان، لازم است که فقه پاسخی کارآمد به مسائل نو پدید بدهد. از طرفی شکی نیست که تمامی مسائل جدید عنوان شان در ادله نیامده است و بعباره اخری دلایل خاصه بر مسائل جدید کم داریم از این رو نیاز به قواعد به خوبی محسوس است اگر چه در ضوابط اجتهاد بحثی بنام اصول عملیه تعبیه شده است، اما اصول عملیه تنها برای رفع تحیر است و فاقد جهت کشفی محکّم است و در این بین قواعد فقهیه بیشتر مشتمل بر امارات می باشند تا اصول فلذا لازم است علاوه بر کشف قواعد فقهیه از ادله نقلی و عقلی، به بررسی دلالات سایر قواعد فقهی به نحو تحلیلی پرداخت تا گامی بلند در جهت اجتهاد کارآمد برداشته شود. ادامه دارد ... . @magalat_elmi
یکی از بحثهای ک به عنوان یکی از صغریات اصول مطرح می شد (الذریعه سید مرتضی ج۱ص۸۶/ عده شیخ طوسی ج۱ص۵۶۱/ معارج(طبع جدید) محقق حلی / نهایه علامه ج۲ ص۵۲۵ )عبارت است از بحث افعال؛ البته تنقیح کبری اصولی افعال(حجیت افعال معصوم) هم در همان فصل مطرح می گشت و تحت عنوان وجوب التاسی آورده می شد(نهایه الوصول علامه ج۲ص۵۵۲) بحث مذکور رفته رفته از تقسیم ابحاث اصولی کنار رفت و شهید اول در قواعدش حدود ۲صفحه به آن پرداخته (القواعد و الفوائد ج۱ ص۲۱۱) و محقق بهبهانی در فوائد الحائریه (ص۳۱۵) فایده سی و دوم را تحت فعل معصوم آورده و همچو شهید مختصری به آن پرداخته اند و نسبت به اصولیون قبلی مثل سید و علامه خیلی کمتر پرداخته اند . این چنین یکی از بحثهای مفید و مستمر از عناوین اصول خارج شد هرچند قسمت های از ابحاث آن در برخی مباحث اصولی به فراخور مباحثش مورد بحث قرار گرفت(اصول فقه مرحوم مظفر ج۳ص۶۶) اما دو نکته در اینجا مهم است که به آن پرداخته شود ۱. بحث افعال برگردد به سرفصلهای اصولی و ابحاثش مورد دقت قرار گیرد و با رویکرد کاربردی انجام پذیرید. ۲. حوزه تدقیق و تحقیق را تنها منحصر به فعل معصوم نکنیم بلکه کبری اصولی(حجیت فعل) را به نحوی قرار دهیم که فعل بماهو فعل را مدنظر باشد تا بتوان در سایر ابحاث فقهی بکار آید چنانچه در مباحث عقود آنجا که دلالت فعل بر رضایت را بررسی می کنند این بحث کاربرد دارد. @magalat_elmi
کتاب حقوق تجارت استاد ربیعا اسکینی از جمله کتب مرجع در قسمت حقوق تجارت در رشته حقوق خصوصی در مقطع کارشناسی و کنکور ارشد و دکتری حقوق خصوصی می باشد. اصل کتاب ۴ جلدی بوده اما طبق انچه که ایشان در پیشگفتار ویراست سوم جلدی که مشتمل بر کلیات و معاملات تجاری و ... می باشد اوردند که از میان مجلدات پنج گانه کتاب حقوق تجارت همین جلد مهم ترین آنها به شمار می آید. در واقع تکمله بخش اول است اما در دو جلد. ایشان در مقام تاریخچه حقوق تجارت در جهان صفحه ۷ بعد از آنکه به دوره باستان می رود و بحث را پی گیرد گویند ((در نهایت باید از حقوق روم صحبت شود که در عین غنای مقرارتش در خصوص اموال و تعهدات که حقوق فرانسه از آن بهره فراوان برده است حقوق تجارت مستقلی ندارد. در واقع در حالی که در آن زمان طبقات اجتماعی خاصی تحت عنوان تاجران پول (بانکداران) و تاجران کالا(بازرگانان صادر کننده و واردکننده کالا) وجود داشتند حقوق تجارت از حقوق مدنی جدا نبود ... با این حال بعضی از قواعد امروزی حقوق تجارت در حقوق روم ریشه دارد )) اما در صفحه ۱۴ وقتی به تاریخچه حقوق تجارت در ایران می پردازد و گویند: ((همانطور که گفتیم حقوق تجارت ایران تاریخ مفصلی ندارد البته سابقه تجارت در ایران در حد تمدن ایران است اما انچه امروزه به عنوان حقوق تجارت ایران می شناسیم در حقوق فرانسه ریشه دارد که خود از حقوق باستان اروپا و عمدتا حقوق روم نشئت گرفته است. در ایران تا پیش از تصویب قوانین تجاری مدون در مورد اموری که امروز امور تجارتی تلقی می شوند همان اصول و قواعد شرعی حاکم بر امور مدنی اعمال می شده است و اصولا بین امور مدنی و امور تجاری تفکیکی قائل نمی شده اند. قواعد حاکم بر بیع، بر بیع مدنی و بیع تجاری حاکم بوده است .... بنابراین باید تاریخچه حقوق تجارت ایران را از زمان ورود حقوق تجارت اروپایی به کشورمان بررسی کنیم )) *بیان تناقض: همانطور که بالا آمده در حقوق روم در قدیم بین حقوق مدنی و حقوق تجارت فرقی نمی نهادند و قواعد مدنی، در حقوق تجارت هم می آمد اما در حقوق ایران گویند قواعدی شرعی که بیانگر حقوق مدنی هست را از حقوق تجارت جدا نمی کردند پس نمیتواند مبدا حقوق تجارت باشد اما در روم باستان با اینکه چنین بود، مبدا تاریخ تجارت از آنجا پی ریزی می کند و امتداد آن را تا قرون وسطی و بعد از آن پی گیری می کند و جالب آنجاست دلیلی که ایشان برای عدم تفاوت بین حقوق مدنی و تجارت در روم می آورد یعنی عبارت((در واقع در حالی که در آن زمان طبقات اجتماعی خاصی تحت عنوان تاجران پول (بانکداران) و تاجران کالا(بازرگانان صادر کننده و واردکننده کالا) وجود داشتند حقوق تجارت از حقوق مدنی جدا نبود)) عینا در زمان تشریع احکام اسلام هم بود مضاف بر اینکه تاریخ تشریع احکام اسلام متاخر از وضع قوانین مدنی در روم باستان است. چطور ممکن است سَبک تجارتی(بیع کالا و بیع صرف و پول) که زمان روم بود در اسلام هم بود و رومی که قبل از اسلام بود را در تاریخچه می اوردند اما احکام مدنی که مشتمل بر تجارت هم است را لحاظ نمی کند!؟ @magalat_elmi
هفته بسیج گرامی باد
شهادت اولین شهید راه امامت و ولایت صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
یکی از گزاره های اصولی که در تحلیل و استنتاج مباحث موثر است نوع نسبت بین موضوع و حکم است در این بین کلام محقق نایینی ره : فوائد الاصول ؛ ج‏4 ؛ ص391 فانّ نسبة الموضوع إلى الحكم نسبة العلّة إلى المعلول، و إن لم تكن من العلّة و المعلول حقيقة، إلّا أنّه من حيث عدم تخلّف الحكم عن موضوعه يلحق بباب العلّة و المعلول، فانّه بعد ما رتّب الحكم على شي‏ء و أخذ مفروض الوجود في ثبوت الحكم و تحقّقه لا يكاد يمكن تخلّف الحكم عن ذلك الشي‏ء، بأن يوجد الحكم قبل وجوده أو بعد وجوده بزمان، و إلّا يلزم الخلف و أنّ ما فرض كونه موضوعا لم يكن موضوعا
یکی از بحثهای مشترک فقه الحدیثی و اصولی، الفاظ داله بر حرمت و وجوب است که به تناسب از هیئات افعل و لاتفعل و امثال ان بحث شده اما در این بین میان دو واژه ینبغی (و نفی آن) و کره و مشتقات ان اختلاف نظر وجود دارد که در این نوشته به یکی از قرائن قرانی بر معنای کراهت در قاموس فقه القرآن و فقه الحدیثی اورده می شود. در اسرآ بعد از آنک دستوراتی را خداوند بیان می کنند که از جمله آن وفای به کیل و میزان است در اخر آیه خداوند می فرماید كُلُّ ذَٰلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا همه این دستورات و فرمان‌هایی كه [در آیات گذشته بیان شد، سرپیچی از آنها] گناهش نزد پروردگارت ناپسند است. اسراء - 38 از این رو از آیه برداشت می شود کراهت در ادبیات ثقلین غیر از کراهتی که در فقه مرسوم است می باشد
سلسله استادو شاگردی از وحید بهبهانی تا رهبری (گرد اوررنده رضا جلیلی).xmind
127.6K
در این نوشته به سلسله استاد شاگردی وحید بهبهانی تا علمای عصر حاضر به صورت طولی و عرضی پرداخته شده است . https://eitaa.com/magalat_elmi
نوشته فوق در نرم افزار ایکس مایند طراحی شده
بسم اللّٰه الرحمن الرحيم سؤال: احكام قانون ادارۀ بلديّه چيست‌؟ جواب: كليّة ادارۀ بلديه عبارت از كليۀ دفع مفاسد و جلب منافع و مصالح بلديه است ولى بر وجه مشروعيت عدل و احسان نه بر وجه بدعت و ظلم و عدوان و قياس و استحسان كه فارق بين اهل كفر و ايمانست.و اما جزئياتش منحصر نيست در آن چه توهم شده از مستحبات رفع كثافات و قذارات خبيثه منفّرۀ طبع از فضلات بول و غايط و جيف اموات و حيوانات و كنايس و مزابل و مذابح معفنه اهويه و مياه محدثه امراض بلكه اهم و الزم و اوجب رفع كثافات و نجاسات حديثه معنويه است از شوم مى‌شوم اعمال قبيحه و معاصى فضيحه فواحش و مسكرات و خمور و قمار و غنا و مغنيات و طبول و دفوف و ساز و نقّاره و مرقصات از مناهى و ملاهى و معاصى و منكرات معفّنه مياه و اهويه و محدثۀ امراض مهلكه طاعون و وباء و آبله و بلاء و قحط و غلاء و خسف و زلازل و عناء به اضعاف مضاعف قذارات و نجاسات خبيثه و حديثه بول و غايط و جنابت چنانچه فرموده ذٰلِكَ‌ بِمٰا عَصَوْا وَ كٰانُوا يَعْتَدُونَ‌ * فَتِلْكَ‌ بُيُوتُهُمْ‌ خٰاوِيَةً‌ بِمٰا ظَلَمُوا فَبِظُلْمٍ‌ مِنَ‌ الَّذِينَ‌ هٰادُوا حَرَّمْنٰا عَلَيْهِمْ‌ طَيِّبٰاتٍ‌ أُحِلَّتْ‌ لَهُمْ‌ و «حق على اللّٰه ان لا يعصى في مكان إلاّ و اظهرته الشمس». چنانچه حجر الاسود و تلألؤ بياض و نورش از جهات اربع ممتدّ بحدود حرم بود و از مس و استلام عصات تار و تاريك و سياه شده و چنانچه بيالمقدس شكايت بحق تعالى نمودن كه من مطاف و مدفن و مسجد پيغمبرانم و بخت نصر مرا خراب و مزبله كرده، وحى رسيد كه اين كفّارۀ رفت آمد فسقه و فجره است بر روى تو و طريق رفع نجاسات خبثيه و حدثيه ، به آب و جاروب و وضوء و غسل و تيمم است. و امّا نجاسات و قذارات معاصى و منكرات كه بامر بمعروف و نهى از منكر و اجراء حدود شرعيّه و مجازات الهيّه و تعزير و نفى و تبعيد عصات و معاصى به توبه و انابه و تطهير به تكفير و كفاره و استتابه از شوم مى‌شوم و لوث نجاست مسريه مهلكه منكرات، نه اين كه بابن بهانه احداث بدعت و مزيد علّت ظلم و معصيت راه دارى و سرانه بر ملاّك و املاك و دكاكين و خانه و تذكره و بليت و قرنطينه و ساير بدايع وحشيانۀ شر خيز و كفر آميز فساد و افساد و منفره عباد و مخربه بلاد رفع فاسد به افسد. و امّا جلب منافع بلديّه نه اينست كه كه اسباب تأمين و تسكين از ملاهى و مناهى و قهوه خانه و قمارخانه و خمور و فجور و وافور و مغنيات و ساير منكرات فراهم آوردن براى معاصى و عصات، بلكه بناى قناطر و مساجد و مدارس و حمّامات و توسعۀ طروّ و شوارع و مشارع و مغاسل و مدافن اموات و مطاحن و آبار و قنوات و موقوفات و ساير مصالح معاش و معاذ از ماكولات و مشروبات و ملبوسات و منسوجات و تسعير غلاّت ولى بنحو مراضاتو مشروع نه به جور و زور كه دأب و ديدن جائرين است و از ممرّ حلال نه حرام و از يد و سوق مسلمين نه از اسئار كفار كه اصل، صحّت و طهارت و تذكيه و حلّيت دريد و سوق آنها نيست بلكه، عكس و ضدّش هست علاوه بر مفاسد و مضار و ضرر و ضرار اسئار كفّارى كه سوء العادات احياء و اموات ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ‌ أَيْدِي النّٰاسِ‌ شده و امّا محلّ‌ و مدخل اين مخارج و مصالح عامّه مسلمين كه معين از ممرّ حلال وجوه بيت المال مشروع و نه از مال حرام موضوع بر نفوس و اموال مسلمين كه بناء بدعت و عادت و اذيت و مزيد علت دفع الفساد بالأفسد از هر جهت نهاده‌اند لا وفّقهم اللّٰه.(مجموعه رسائل مجاهد لاری / احکام قاون اداره بلدیه ص295 )
❓سوال: تبلیغ یا تفقه؟ ✅ پاسخ قرآنی👇🏻 🔰در رسالت انبیا مقام علم و حکمت مقدم بر ابلاغ است تا علم نباشد تبلیغ عقیم می ماند 🔰خداوند در سور مختلف قرآن از جمله سوره بقره ۱۲۹ و ۱۵۱ به حقیقت تعلیم و حکمت انبیا اشاره کرده و نیک روشن است تا فرستاده خود واجد علم و حکمت نباشد نمیتواند افاده علم و حکمت کند و ابلاغ حکم الله و معارف الهیه داشته باشد، از این رو در سوره توبه آیه ۱۲۲ برای متفقهین ک قرار است عمل انذار و ابلاغ را انجام دهند به این مهم پرداخته است و میفرمایند: وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَآفَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوٓا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ 🔰از این رو آیه فوق اساس تاسیس حوزه قرار گرفته تا با تفقه و تعلم وظیفه خطیر ابلاغ دین را به انجام برساند 🔰 بنابراین تبلیغ بدون تفقه و علم ابتر می ماند و ان اثربخشی لازم را ندارد. 🔰 و از جهتی تفقه موضوعیت ندارد بلکه طریقیتی برای امری مهم تر بنام ابلاغ دین است. ✅ از این رو پاسخ می شود👈 هردو ، اول تفقه و سپس تبلیغ. ❗️البته تفقه تشکیکی و ذو مراتب است ک به حسب هر مرتبه از آن ، ابلاغ دین متناسب با آن مرتبه لازم است .
هدایت شده از ■ توحید تشیع ■
«آثار صداقت در عبودیّت‌» حجت‌الاسلام‌والمسلمین استاد «مادامی که انسان در ایمانش به خداوند سبحان صداقت بورزد، همواره حالت شکر و سپاس‌گزاری در او وجود خواهد داشت. این حالت، نشانه صداقت در ایمان است.» ‎ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‎«توحید تشیّع» ● @ShiaTowhidتلگرام | اینستگرام | آپارات
*تخصیص اکثر: _ اهمیت بحث: از جمله ابحاث پرکاربرد اصولی، مبحث عام و خاص می باشد و یکی از شرایط تخصیص، آن است که تخصیص مستلزم استهجان عرفی نگردد؛ زیرا از آنجایی که مبحث عام و خاص از مصادیق ظهورات محسوب می شود و از طرفی هم ملاک و معیار در ظهور و عدم آن وهمچنین تقدم اظهر بر ظاهر، تشخیص عرف است، از این رو نظر عرف در تقدم خاص بر عام یا عدم آن، مدنظر قرار می گیرد(القوانين المحكمة في الأصول ( طبع جديد ) ؛ ج‏2 ؛ ص45) _ جایگاه و سیر تاریخی بحث: چنانچه از لفظ تخصیص اکثر پیداست، این موضوع در عام و خاص مطرح می گردد، البته علما در بحث تعادل و تراجیح و مبحث تعارض تفصیلا به این بحث پراختند.( التعادل و الترجيح(امام خمینی)؛ ص69؛ أجود التقريرات ؛ ج‏2 ؛ ص513؛ نهاية الأفكار ؛ ج‏4قسم‏2 ؛ ص162) بحث تخصیص اکثر از زمان سید مرتضی(الذريعة؛ ج‏1 ؛ ص297و298) و شیخ طوسی(العدة؛ ج‏1، ص 379و380) مورد نقد و نظر قرار گرفته بود. _ ملاک استهجان تحصیص: چنانچه گذشت، صحت ظهور تخصیص تا جایی است که مسلتزم استهجان عرفی نگردد از این رو محقق عراقی در مقام تحدید ملاک استهجان گویند: اعلم ان العبرة في استهجان التخصيص أو قبحه انما هو على لغوية إلقاء العام إلى المكلف مع التخصيص الكثير أو المستوعب و هذا المحذور انما يتحقق إذا كان الخاصّ مستوعبا للعام بما له من الافراد الفعلية و الفرضية و إلّا فمجرد استيعابه لافراده الفعلية لا يوجب لغويته، فإذا ورد دليل على وجوب إكرام العلماء، و دليل آخر على حرمة إكرام فساقهم يخصص به العام المزبور و ان كان مستوعبا لافراده الفعلية. ایشان در ادامه در مقام ضابطه تشخیص استهجان گویند: الضابط يختلف الحال في ورود محذور التخصيص المستهجن و القبيح و عدم وروده باختلاف الموارد، حسب كون مفاد العام و كذا الخاصّ على نحو القضية الحقيقية أو الخارجية فكل مورد يكون مفاد العام و الخاصّ على نحو القضية الخارجية يتحقق المحذور باستيعاب الخاصّ للافراد الفعلية الخارجية فيرجع إلى المرجحات السندية بين العام و الخاصّ و كل مورد يكون مفادهما على نحو القضية الحقيقية الناظرة إلى الافراد الفعلية و الفرضية، فلا يتحقق المحذور، الا باستيعاب الخاصّ لجميع افراده الفعلية و الفرضية، أو لأكثرها، لا بصرف استيعابه للافراد الفعلية كما هو ظاهر(نهاية الأفكار ؛ ج‏4قسم‏2 ؛ ص162و163). _ تطبیق اصولی: محقق نایینی ذیل بحث وجوه جمع دلالی و عرفی از سری ابحاث تعارض ادله گویند: جمع دلالی منحصر در دو راه است: یکی تقدم نص بر ظاهر و دیگری تقدم اظهر بر ظاهر و ازجمله مصادیق تقدم نص بر ظاهر، تقدم عامی است که تخصیصش مستلزم استهجان عرفی گردد:(فوائد الاصول، ج‏4، ص 728و729) اما امام خمینی به کلام ایشان اشکال وارد می کند که برای اختصار از بیان آن صرفه نظر می شود.( التعادل و الترجيح(امام خمینی)؛ص70)
"الواجبات الشرعیه الطاف فی الواجبات العقلیه" یکی از قواعد کلامی (القواعد الکلامیه،ص۱۱۵)که بعنوان مبادی کلامیه در علم اصول مورد استناد واقع شده است "الواجبات الشرعیه الطاف فی الواجبات العقلیه" می باشد. این قاعده مشترک بین معتزله و امامیه است ک از این دو تعبیر به عدلیه می کنند. به این قاعده در پاره ای از مسائل علم اصول تمسک شده است از جمله در تجری و برائت و احتیاط و بعنوان مثال آخوند در بحث اقل و اکثر ارتباطی از مباحث احتیاط در خلال نزاعی ک با شیخ داشتند ک در اقل و اکثر ارتباطی محل جریان برائت عقلی است یا احتیاط به این قاعده پرداخته است. معنی قاعده: امام خمینی(تهذیب ج۲.ص۴۴)پیرامون معنی قاعده گویند احتمالا معنا قاعده چنین باشد: عباداتی که شرعا واجب شدند موجب ارتقا استعداد نفس برای دریافت فیوضات معارف الهی که در واقع از واجبات عقلی محسوب می شوند، باشند. همچنین مرحوم جزایری(منتهی الدرایه. ج۶.ص۲۰۷) شبیه همین فرمایش امام را برای تبیین قاعده آورده است. اما سید یزدی در حاشیه فرائد دو تقریر مجزا برای این قاعده ذکر کرده است ک به صحت و سقم آن پرداخته و برای عدم اطاله از آوردن آن صرف نظر می شود (حاشیه فرائد الاصول ج۲.ص۲۶۵) عناوین دیگر قاعده: ۱. السمعیات الطاف فی العقلیات. ۲. الاحکام الشرعیه الطاف فی الاحکام العقلیه. ۳. التکالیف الشرعیه الطاف فی الاحکام العقلیه.
یکی از مظاهر جدید بیع، بیع زمانی است، در این بیع فروشنده کالایی را در قسمتی از زمان مثلاً فروردین هرسال شمسی یا ماه رمضان هر سال قمری به یک مشتری خاصی می‌فروشد که قابلیت تکرار را دارد در اینجا توجه به یک نکته لازم است و آن عبارت است از اینکه این تجدد و تغییر در نفس عقد است یا در جهت عوضین است؟ ظاهراً تغییر در ناحیه نوع عقد بیع است، زیرا تغییری در مبیع یا متعاقد رخ نداده است و از طرفی هم شرط عقد نیست که گفته شود: این همان بیع عادی موصوف به شرط زمانی است بلکه نوعی بیع است که امروزه به دلایل مختلفی از جمله تغییر سبک زندگی بدان نیاز پیدا شده است و به عنوان یک نهاد حقوقی در برخی کشورها پذیرفته شده است. پیرامون حکم بیع زمانی یکی از محققان معاصر (ابوالقاسم علیدوست)در کتاب خود (فقه و حقوق قراردادها ادله عام قرآنی،ص327 به بعد)ذیل بحث دلالی آیه حلیت بیع، در ضمن بیان نظر مشورتی قوه قضائیه (که بیع زمانی را رد کرده) بعد رد نظر مشورتی فوق، به اثبات حکم صحت بیع زمانی با تمسک به شمول آیه حلیت بیع پرداخته است، که در ادامه ابتدا نظر مشورتی اداره حقوقی آورده شده است و سپس نظر محقق معاصر بیان گردیده است. اداره حقوقی قوه قضائیه نظریه مشورتی خود را در این باره چنین بیان می‌دارد: «بیع یک ملک برای مثلاً یک فصل سال با قوانین موجود مطابقت ندارد، زیرا وقتی که شش دانگ ملکی را می‌فروشد، آن ملک از ملکیت او خارج و داخل در ملکیت مشتری می‌گردد و این امر محدودیت زمانی ندارد؛ یعنی برای همیشه است، ولی در بعضی از کشورهای اروپایی این قبیل معاملات تجویز شده است و اگر مصلحت باشد که در ایران هم آن روش اعمال شود نیاز به تصویب قانونی خاص دارد». محقق مذکور در مقام اشکال به نظریه مشورتی فوق گویند: «نمی‌توان بر صحت قراردادی، تا زمانی که ناهمسویی داخلی یا مخالفت واضح با شریعت مطهر نداشته باشد؛ خرده گرفت و آن را باطل انگاشت. این ظرفیت در نظام حقوقی ایران نیز خود را در ماده دهم از قانون مدنی نشان داده است». در ادامه ایشان به پاسخ اجمالی از طریق عموماتی (مثل حلیت بیع) پرداخته و گویند: «قائلان به صحت معامله مورد بحث، می‌توانند به عمومات و اطلاقات انفاذ از قرآن و سنت معصوم (ع) تمسک و از قائلان به بطلان، مطالبه دلیل کنند». به نظر می رسد شمول آیه بر بیع زمانی محل تردید است، زیرا اگرچه برای تمسک به اطلاق آیه حلیت بر مصداقی، صدق بیع عرفاً لازم است، اما صرف انطباق کافی نیست، زیرا تنها برای عده ای از عقلاء (مردمان اروپایی) این مصداق بیع نامیده شده است و عموم عقلاء آن را نپذیرفتنه اند، مضاف بر اینکه علاوه بر صدق اسمی، حقیقت بیع باید بر آن منطبق باشد در حالی که ارتکاز عقلایی و سیره بر بیعی که نقل و انتقال تام در تمامی زمانها نداشته باشد معلوم نیست، زیرا اولاً همانطور که در نظر مشورتی قوه قضائیه آمده وقتی ملکی از تحت ملکیتی بایع خارج می‌شود و داخل در ملکیت مشتری می‌شود اقتضا دارد در تمامی زمان¬ها منتقل شده باشد نه اینکه به صورت موقت یا دوره ای در زمان های خاص انتقال پیدا کند، ثانیاً تحلیل عقلایی عقود، ما را به این نکته رهنمود می سازد که نیاز عمومی که موجب اعتبار عقود شده است در همچین نیاز های که انسان برای زمان خاصی میخواهد از فلان عین یا مثمن انتفاء ببرد عقد اجاره و سایر نهادهای حقوقی را اعتبار کرده است، از این رو نیازی به تأسیس بیعی که ذاتاً موقت است نمی‌بیند، زیرا غرض عقلاء در بیع نقل و انتقال و تسیلط کامل جهت تصرفات مالکانه است و بیع زمانی ذاتاً نمی‌تواند چنین انتظاری که از حقیقت بیع متوقع است را اجابت کند، از این رو حتی اگر اشکالات فوق را قطعی ندانیم و در حد احتمال عقلایی بدانیم ولی از تجمیع احتمالات فوق یک شک مستقری نسبت به صدق حقیقت بیع بر بیع زمانی ایجاد میشود و با توجه به اینکه برای تمسک به آیه حلیت بیع، باید صدق حقیقت بیع عرفاً بر بیع زمانی احراز گردد از این رو نمی‌توان به آیه مذکور تمسک کرد و از قبیل اخذ به عموم در شبهه مصداقیه می‌شود.
دانلود برنامه اندرویدی جامع الاحادیث: https://cafebazaar.ir/app/org.crcis.noorhadith
موضوع : تعارض ادله یکی از مهم ترین ابحاث اصولی که تقریبا می‌توان ادعا کرد که کمترین فرع فقهی وجود دارد که بحث تعارض در آن نقش نداشته باشد. اما در میان دانشمندان علم اصول پیرامون تعریف تعارض اختلاف نظر وجود دارد نظر مشهور تا قبل از شیخ قائل به تنافی دو مدلول بودند اما شیخ و آخوند مشترکا آن را به تنافی دو دلیل ارتقا دادند زیرا ادعا شده که این تعریف شامل موارد جمع عرفی مثل عام و خاص و حکومت و..‌ می‌شود از این رو وقتی تنافی میان دو دلیل باشد تکاذب و تنافی با جمع عرفی قابل رفع نیست و باید دست به دامن مرجحات شد. اشکال: اما نکته ای ک در اینجا باید بدان توجه شود این است که اولا تعارض به معنای لغوی ک اظهار الشی باشد به معنای اصطلاحی نزدیک است و گویی از آن متخذه است و این تعریف تعارض در هردو نوع تعارض چه آنهای ک رافعشان جمع عرفی باشد و چه آنهای رافعشان مرجحات باشد موجود است. ثانیا آنچه که مشهور قبل از شیخ است ملتفتا بدین نکته که تعارض را اعم از تعارض مستقر می‌دانستند بدان پرداختند نه اینکه در تعارض فقط معطوف ب مستقر می‌دانستند و با این حال تعریفشان از تعارض مانع اغیار نبود که با طور مثل برخی از آن تعاریف علامه حلی در الوصول ص۲۷۸ میرازی قمی در قوانین ج۴ ص۵۸۵ فاضل تونی در الوافیه ص۳۲۱ به بعد فاضل نراقی در مفتاح الاحکام ص۱۲۵ البته تخصص تخصصا از جمع عرفی و تعارض خارج است زیرا اساسا در آن تنافی تصویر نمی‌شود تا نوبت به جمع عرفی و صدق تعارض برسد.
📌توصیه‌های مقدماتی برای سیر و سلوک الی الله 🔰برای کسانی که علاقمند به اخلاقی هستند، چه دستوراتی را به عنوان برنامه مقدماتی و ابتدایی پیشنهاد می کنید؟ 🔰پاسخ آیت الله تحریری: اولا سیر وسلوک، جز بندگی مستمر خدای متعال چیز دیگری نیست که برای انجام آن، نیاز به امور ضروری زیر است: 1️⃣تحکیم مسائل اعتقادی و آگاهی از واجبات ومحرمات الهی و مراعات دقیق آن. 2️⃣اهمیت دادن به نماز اول وقت که اگر به جماعت باشد بهتر است. 3️⃣.خواندن مستمر 20 آیه از قرآن کریم در روز. 4️⃣خواندن تعقیبات نمازهای روزانه به اندازه ای که فشار نیاید ؛ به ویژه تسبیحات حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ . 5️⃣خواندن نوافل نماز صبح (2 رکعت) و نماز مغرب (4 رکعت) و نماز عشا (2 رکعت نشسته). (این نوافل را از کم شروع تا تدریجا کامل کند.) 6️⃣مطالعه مستمر رساله عملیه. 7️⃣ارتباط خوب با خانواده، فامیل و برادران ایمانی. 8️⃣داشتن فعالیت و اشتغال حلال دنیایی. 2️⃣خواندن زیارت های ائمه ـ علیهم السلام ـ در ایام هفته. 0️⃣1️⃣زیاد صلوات فرستادن در شب و روز جمعه. 1️⃣1️⃣خواندن 100 مرتبه سوره توحید و ذکر استغفار در روزهای جمعه. 2️⃣1️⃣ارتباط مستمر با مجالس و عالمان دینی @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
دانلود برنامه اندرویدی جامع الاحادیث: https://cafebazaar.ir/app/org.crcis.noorhadith
دانلود برنامه اندرویدی جامع الاحادیث: https://cafebazaar.ir/app/org.crcis.noorhadith