#معارف_فاطمی
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🔰 رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در شب عروسیِ حضرت زهرا سلاماللهعلیها، دست بر «درب خانه» آن حضرت گذاشتند و ...
امّسلمه گوید:
🔖 پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله، فاطمه زهرا و امیرالمومنین علیهماالسّلام را در شب عروسیشان به خود فراخواند. مولا علی علیهالسلام را سمت راست و فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را طرف چپ خود جای داد و او را به سینه مبارک خود چسبانید و بین چشم او را بوسید.
📋 وَ دَفَعَ فَاطِمَةَ سلاماللهعلیها إِلَی عَلِیٍّ علیهالسلام
🔻در آن هنگام، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به مولا علی علیهالسلام سپرد. (آه از آن ساعتی که امیرالمومنین علیهالسلام این امانت را به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برمیگردانْد...)
🔖 سپس فرمود: «یا علی! همسر تو خوب همسری است!» سپس رو به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها کرد و فرمود: «شوهر تو، خوب شوهری است!» آنگاه آن حضرت برخاست و در حالی که بین آن دو حرکت میکرد، آنها را به طرف حجرهای برد که برای ایشان مهیّا شده بود.
📜 ثُمَّ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهِمَا فَأَخَذَ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ
👈 سپس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از حجره خارج شدند و «دو طرف درب خانه» فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را گرفتند!
🔖 سپس فرمودند:
📋 طَهَّرَکُمَا اللَّهُ وَ طَهَّرَ نَسْلَکُمَا أَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمَا وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمَا أَسْتَوْدِعُکُمَا اللَّهَ وَ أَسْتَخْلِفُهُ عَلَیْکُمَا
🔻«خدای متعال، شما و نسل شما را پاک و پاکیزه گرداند. من با کسی که با شما دوست باشد، دوستی میکنم و با کسی که با شما بجنگد، میجنگم. من شما را به خدا میسپارم.»
📚کشف الغمه، ج۱ ص۶۴۵
📚بحارالانوار، ج۴۳ ص۱۳۲
✍ متن وحی است علی و دو جهان حاشیهاش
چه عروسی است که گفتند همه حوریهاش
ماسوی الله بود از صدقه جاریهاش
از گل یاس بهشت است گل پوشیهاش
مرتضی عاشق اشک سحر فاطمه است
همهٔ روزیِ خلق از نظر فاطمه است
دل مجنون گذری از دل لیلا دارد
پس اگر ناز کند باز تماشا دارد
سجدهٔ شکر علی اینهمه معنا دارد
چونکه با فاطمهاش خیر دو دنیا دارد
مثل دو زائر هم که ز حرم میآیند
دوش بر دوش همند و چه بهم میآیند
کاش در شهر نپیچد خبر خانهٔ شان
با لگد وا نشود پا به در خانهٔ شان
کاش دعوا نشود دور و بر خانهٔ شان
چوب و هیزم نشود رهگذر خانهٔ شان
کاش وضع علی و فاطمهاش بد نشود
غیر سائل ز در خانهٔ شان رد نشود
@Maghaatel
#معارف_حسینی
🔰 روز عرفه در «کربلا» چه خبر است؟!
روایات و تأکیدات اهلبیت علیهمالسلام نسبت به زیارت سیدالشهداء «صلواتاللهعلیه» در شب و روز عرفه، هم به لحاظ کمّی بسیار است و هم به لحاظ محتوا، تعابیر منحصر به فرد و والایی دارد که به عنوان نمونه، ترجمان چند روایت را ذکر میکنیم:
♦️ «زائر سیدالشهداء علیهالسلام در روز عرفه» :
➖ همانند کسی است که یک میلیون بار حج، پابهپای امام زمان ارواحنافداه انجام داده باشد!(۱)
➖ همانند کسی است که یک میلیون بار، عُمره پابهپای رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به جا آورده باشد!(۲)
➖ همانند کسی است که یک میلیون بنده در راه خدا آزاد کرده باشد!(۳)
➖ همانند کسی است که خدای متعال را در عرش زیارت کرده باشد!(۴)
➖ خود خدای متعال با او همسخن میشود!(۵)
➖ از شُرورات در آن سال، در امان است!(۶)
➖ به او گفته میشود:«از نوْ ، اعمالت را شروع کن که آمرزیده شدی!»(۷)
➖ خدای متعال او را با دلی آرام به خانهاش برمیگرداند!(۸)
➖ خدای متعال در روز قیامت او را خاطرجمع محشور میکند!(۹)
➖ قبل از آنکه خدای متعال به اهل عرفات نظر کند، به او نظر مینماید!(۱۰)
➖ بعد از بازگشت از زیارت، تا هفتاد روز برای او گناه نمینویسند!(۱۱)
➖ در حق او فرشتگان میگویند:« او یک بندهٔ صدّیقی است که خدای متعال او را از فوق عرش، پاک و پاکیزه گردانیده است!»(۱۲)
➖همانند کسی است که یک میلیون اسب در راه خدا دوانیده باشد!(۱۳)
➖ حاجتش به او داده شده و در مسئلت هایی که دارد، مورد شفاعت قرار میگیرد!(۱۴)
📚منابع و مآخذ:
(۱)کامل الزیارت، ص۱۷۲
(۲)کامل الزیارت، ص۱۷۲
(۳)کامل الزیارت، ص۱۷۲
(۴)کامل الزیارت، ص۱۷۱
(۵)بحارالانوار، ج۹۸ ص۸۸
(۶)مصباح المتهجد،ص۴۹۸
(۷)مصباح المتهجد،ص۴۹۸
(۸)ثواب الأعمال،ص۱۱۵
(۹)مصباح المتهجد،ص۴۹۷
(۱۰)ثواب الأعمال،ص۸۱
(۱۱)کامل الزیارات،ص۱۷۰
(۱۲)کامل الزیارت، ص۱۷۲
(۱۳)کامل الزیارت، ص۱۷۲
(۱۴)کامل الزیارت، ص۱۶۵
✍ گر تُهیدستی برو ششگوشهاش را کن طواف!
او لبالب میکند پیمانه را بر طائفین ...
@Maghaatel
#معارف_حسینی
🩸 ما کسی را «عاشقِاهلبیت» حساب میکنیم که دائماً به زیارت سیدالشهداء «صلواتاللهعلیه» برود...
در روایتی إمام باقر علیهالسلام فرمودند:
🔖 هر که میخواهد به یقین بداند که از اهل بهشت است، محبّت ما را به قلبش عرضه کند، پس اگر آن را پذیرفت، مومن است.
📋 وَ مَنْ کَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْیَرْغَبْ فِی زِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیهالسلام
🔻 و هر که محبت ما را در دل دارد، باید که به زیارت قبر مطهر امام حسین علیهالسلام نیز مشتاق باشد.
📋 فَمَنْ کَانَ لِلْحُسَیْنِ علیهالسلام زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ
👈 و هر که مکرّر به زیارت امام حسین علیهالسلام برود، ما اهلبیت، او را از محبّان و دوستداران خودمان میشناسیم و او اهل بهشت خواهد بود.
📋 وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ لِلْحُسَیْنِ علیهالسلام زَوَّاراً کَانَ نَاقِصَ الْإِیمَانِ
🔻و هر که مکرّر به زیارت امام حسین علیهالسلام نرود، ایمانش ناقص است.
📚 کامل الزیارات؛ ص۱۹۳
✍ عشقِ او را مدّعی، بسیار میباشد ولی
او که را از بین ما «عاشق» بداند، مشکلست…
@Maghaatel
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸آن «زین»، دائماً در پیش چشم ما آویخته است....
در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند:
📋ذَلکَ السَّرْجُ عِنْدَ آلِ مُحَمَّدٍ «علیهمالسلام» مُعَلَّقٌ
▪️آن زین (زینی که توسط آن حضرت را مسموم نمودند) نزد ما اهلبیت «علیهمالسلام» آویخته است.
🔖 و هر وقت در آن نظر میکنیم شهادت پدرم را به خاطر میآوریم و آن زین، آویخته خواهد بود تا طلب خون خود را از دشمنان بگیریم.
📚الخرائج، ص۲۳۰
📚جلاءالعیون،ص۸۶۲
✍ آه یا إمام صادق علیهالسلام...
آیا این «زین» بیشتر بر دل شما اهلبیت علیهمالسلام داغ گذاشت؟ یا آن «زین» که امام زمان علیهالسلام اینگونه از آن یاد میکند:
📜 ... فَلَمّا رَأیْنَ النِساءُ جَوادَکَ مَخْزیاً، وَ نَظَرْنَ سَرجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیَاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدوُرِ، ناشِراتُ الشُّعُور، لاطِماتُ الخُدوُدِ...
▪️ای جدّ بزرگوار من! چگونه یاد بیاورم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت، اسب تو را خوار و شرمنده دیدند، که زینش واژگون شده است، از خیمهها بیرون آمدند، در حالی که موهای خود را پریشان نموده و سیلی بر چهره خود میزدند...
📝 یادم نمیرود که در آن عصرِ پر غبار
آمد بسوی خیمهی ما اسب بی سوار
دیدم که عمه های حزینم به سوز و آه
اطرافِ ذوالجناح گرفتند، ناله دار
اما چه ذوالجناح، که با زینِ واژه گون
چون ابر میگریست در آن بِین، زار زار
میخواست پشتِ خیمه رود، جان دهد، ز داغ
اما چو دید پرسشِ طفلانِ بی قرار
ناچار بازگشت به گودالِ قتلگاه
پس در پی اَش زنان و عزیزان، نقابدار
ای وایِ من، خدا نکند قسمتِ کسی
دیدیم آنچه را که ندیده ست روزگار
از روی تلِ زینبیه، پیشِ دیده بود...
تا انتهای حفرهی گودال، تارِ تار
شمشیر و نیزه بود که میخورد بر حسین
بارانِ تیر و سنگ، ز هر سویِ کارزار
والشمرُ جالسٌ، چه بگویم که پیشِ ما
بر نیزه راسِ جدِّ غریبم شد آشکار...
تنها وصیتم به شما حفظ روضه هاست
تا آن زمان که میرسد از راه تک سوار
@Maghaatel
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸ذکر دائم إمام باقر علیهالسلام، «مصائب شهر شام» بود...
در نَقلها آمده است:
📋 کانَ يَذکرُ دُخولَه الشامَ عَلَى يزيد و يَقول: "دَخَلنا عَلَى يزيد، و نَحنُ اِثنا عَشَرَ غُلاماً مُغلَّلِينَ في الحَديدِ.
▪️إمام باقر علیهالسلام دائماً مصیبت وارد شدن به شهر شام و کاخ یزید ملعون را بازگو میکردند و میفرمودند: ما را پیش یزید بردند در حالی که دوازده پسر خردسال بودیم که دست و پای ما را در غل و زنجیر بسته بودند.
📚الإمامة و السیاسة،ج۲ ص۱۲
📚سيرة الأئمة الاثني عشر علیهمالسلام، ج۲ ص۹۹
✍ چشمهای ترم از کودکیم تر شده است
زندگی نامه من داغ مکرر شده است
بدن لاغر و این قامت خم شاهد که
روزها با چه غم دل شکنی سرشده است
گاه میسوزم و گهگاه به خود میپیچم
سوختن ارث من از روضه مادر شده است
رد زنجیر و طناب است به دستم یعنی
خاطرم از سر بازار مکدر شده است
دَم آخر همه اهل و عیالم هستند
شهر از ماتم این فاجعه محشر شده است
زهر، امروز مرا از نفس انداخت ولی
قاتلم زهر نه یک علت دیگر شده است
بین بستر چقدر زار زدم وای حسین
روضه ها در نظرم خوب مصوّر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
زینت دوش نبی طعمۀ لشگر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
ته گودال گل فاطمه پرپر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
نوک هر نیزه ای آمادهی یک سر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
غارت چادر و پوشیه ی خواهر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
درخیام نبوی قحطی معجر شده است
سوختم پای غم آن شهِ افتاده نفس
همدم هر سحرم خونه جگر بوده و بس
@Maghaatel
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸هشامِ ملعون، سه روز امام باقر علیهالسلام را پُشت درهای قصر خود، معطّل نگهداشت...
در روایتی آمده است:
🥀 یک سال هشام بن عبدالملک برای حج به مکه رفت. در همان سال إمام باقر و فرزندش إمام صادق علیهماالسلام نیز به مکه رفتند. إمام صادق علیه السلام در مکه سخنرانی نمود و فرمود:
🔖 «ستایش خدای را که محمد صلیاللهعلیهوآله را به حقیقت به مقام نبوت برانگیخت و ما را به وسیله او امتیاز بخشید. ما برگزیده خدا در میان مردم و نخبه بندگان و خلفاء او هستیم.سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و شقی کسی است که دشمن و مخالف ما باشد.»
🥀 مُسلمه برادر هشام این جریان را به او رسانید ولی هشام کاری نکرد تا به دمشق برگشت و ما به مدینه رفتیم.
🥀 هشام پیکی از شام فرستاد و به فرماندار مدینه دستور داد که پدرم و مرا به شام بفرستد! فرماندار ما را به شام فرستاد. إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 فَلَمَّا وَرَدْنَا مَدِینَةَ دِمَشْقَ حَجَبَنَا ثَلَاثاً
▪️وقتی وارد شهر دمشق شدیم، تا سه روز اجازه ورود به قصرش را به ما نداد...
📚أمان الاخطار، ص۵۲
📚دلائل الإمامة، ص۱۰۴
✍ پُشت دروازه ساعات معطّل ماندم
غصّه عمهٔ سادات، گذشت از یادم
شکر، اینبار سخن از سرِ بازار نبود
شکر، ناموس علی طُعمهٔ انظار نبود
شکر، اینبار سَری بر سرِ نِی سنگ نخورد
شکر ،بر معجر زنهای حرم چنگ نخورد...
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
✍ ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم
به یمن گریهی شب تا به صبح بیدارم
به آب مینگرم روضه میشود تکرار
به یاد العطش روزهای دشوارم
هنوز لحظهی گودال خاطرم مانده
هنوز فکر حسینم ، هنوز میبارم
هنوز قابل لمس است جای دست سنان
به تازیانهی خود داده بسکه آزارم
تمام کودکیام با رقیه یکجا سوخت
هنوز هم که هنوز است من عزادارم
اگر که زندهام امروز ، جان خود را من
به عمه جان کتک خوردهام بدهکارم
نرفته از نظرم عمهام زمین میخورد
نرفته از نظرم گریه های بسیارم
هجوم و غارت و پای برهنه و صحرا
من این سیاههی غم را چگونه بشمارم
تنم میانهی بازار برده ها لرزید
بلا کشیدهی شام سیاهْ بازارم
@Maghaatel
#معارف_حسینی
🩸بشارت امام باقر علیهالسلام به اهل روضه: « این روضهها و گریهها، شما را به همنشینی با سیدالشهداء صلواتاللهعلیه میرساند! »
در روایتی امام باقر علیهالسلام فرمودند:
📋 واللّٰهِ إنَّ بُكاءَكُم عَلَيهِ، وَحَديثَكُم بِما جَرىٰ عَلَيهِ، وَزِيارَتَكُم قَبرَهُ، نُصرَةٌ لَكُم فِي الدُّنيا، فَابشِروا فَإنَّكُم مَعَهُ في جِوارِ رَسولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ
🔹به خدا سوگند این گریهکردنهایتان برای امام حسین علیهالسلام؛
🔹این بازگوکردنِ شما از آنچه که بر سر آن حضرت آمد؛ (همین روضهخوانیها)
🔹این زیارت کردن شما از قبر مطهر آن حضرت،
👈 تمامِ این امور، موجب یاری رساندن آن حضرت به شما در این دنیا است. بشارت باد به شما که در کنار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با «سیدالشهداء صلواتاللهعلیه» خواهید بود!
📚فضل زیارة الحسین علیهالسلام، شجری، ص۴۸.
✍ میبارم همچو أبر که این دانههای اشک
آخر به کوی یار، مرا میرسانَدَم ...
@Maghaatel
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸ای پسرم! یک چراغ بر سر قبرم روشن کن!
در نقلی آمده است:
در ساعات پایانی عمر مبارک امام باقر علیهالسلام بود که فرزند خود امام صادق علیهالسّلام را در کنار نشاندند و فرمودند:
📋 بُنَيَّ! أسرِجْ ضِياءاً بِمَكانِ جَسَدي
▪️ای پسرم! بعد از اینکه مرا دفن نمودی، چراغی بر سر قبرم روشن کن!
📋 لأنَّ الرّوحَ تَعودُ إلىٰ مَكانِ الجَسَد فإذا رَأتهُ مُظلماً استَوحَشَت.
▪️چرا که روح (بعد از جدا شدن) باز به سراغ جسد میآید؛ و اگر آنجا را تاریک ببیند وحشت میکند.
📚الطریق،کاشی،ج۳ ص۴۰۸
✍ از آنجا که در لوح الهی، قلم اینگونه نوشته بود که کسی نیست تا چراغی بر سر قبر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام بیفروزد، در مواضع گوناگون آن سر و صورت مبارک، نور عجیبی از خود ساطع مینمود ...
🔖 «هلال» گوید:
📜 فَخَرَجْتُ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ، فَوَقَفْتُ عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ علیه السلام لَيَجُودُ بِنَفْسِهِ،
▪️من در میان دو صف لشکر آمدم (که در گودال قتلگاه بر سر آن حضرت یورش برده بودند)؛ بر بالای سر سیدالشهداء علیهالسلام ایستادم در حالی که آن مظلوم مشغول جاندادن بود.
📜 فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَطُّ قَتِيلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً،
▪️به خدا سوگند که هرگز ندیده بودم هیچ کشتهٔ به خون خویش آغشتهای را که در خوشرویی و نورانیت چهره، بهتر از حسین علیهالسلام باشد!
📜 وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْئَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِهِ، فَاسْتَسْقَى فِي تِلْكَ الْحَالِ مَاءً
▪️نور صورت و جمال هیبت او مرا از تفکر در کیفیت قتل آن مظلوم بازداشت. او در همان حال لبهای خشکش را به هم میزد و طلب آب مینمود....
📚لهوف، ص۱۹۹
🔖 یا در آنجا که «زن خولی» گوید:
📜 فواللهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَی نُورٍ یَسْطَعُ مِثْلِ الْعَمُودِ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْإِجَّانَةِ وَ رَأَیْتُ طَیْراً بِیضًا تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا
▪️من آمدم و کنار آن سر نشستم؛ به خدا قسم دائماً نوری را میدیدم که نظیر یک ستون از آسمان به سوی آن تشت ساطع بود و مرغان سفیدی را میدیدم که در اطراف آن تشت پر و بال میزدند...
📚وقعة الطف،ص ۲۰۲
📚المناقب، ج۳، ص۲۱۷.
📚مثیر الاحزان،ص۶۶
@Maghaatel
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸در سه جامه، بدن مطهر امام باقر علیهالسلام کفن شد امّا ...
🔖 در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 کَتَبَ أَبِی علیهالسلام فِی وَصِیَّتِهِ أَنْ أُکَفِّنَهُ فِی ثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ أَحَدُهَا رِدَاءٌ لَهُ حِبَرَةٌ کَانَ یُصَلِّی فِیهِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ ثَوْبٌ آخَرُ وَ قَمِیصٌ ... وَ عَمِّمْنِی بِعِمَامَةٍ
▪️پدرم امام باقر علیهالسلام در وصیت خود نوشت که او را در سه جامه کفن کنم. رِدائی که در روزهای جمعه با آن نماز میخواند و یک جامه دیگر و یک پیراهن. همچنین به من فرمود: بر سرم عمامهای هم ببند ...
📚الکافی، ج۳ ص۱۴۴
🔖 در روایتی دیگر نیز حضرت فرمودند:
📋 ... فَأُسْرِجَ لَهُ فَرَکِبَ أَبِی وَ نَزَلَ مُتَوَرِّماً فَأَمَرَ بِأَکْفَانٍ لَهُ وَ کَانَ فِیهِ ثِیَابٌ أَبْیَضُ أُحْرِمُ فِیهِ
▪️زید بن حسن (مأمور هشام بن عبدالملک)، مرکبی را زین کرد و پدرم سوار بر آن شد. وقتی که پدرم پایین آمد، پاهایش ورم کرده بود. لذا امر فرمود تا کفنی را برایش تهیه کنند. یک قسمت از کفنش لباس سفیدی بود که با آن اِحرام بسته بود.
📋 وَ قَالَ: اجْعَلُوهُ فِی أَکْفَانِی وَ عَاشَ ثَلَاثاً ثُمَّ مَضَی علیهالسلام لِسَبِیلِهِ
▪️سپس فرمود: این پارچه سفید را هم بین کفنهای من قرار دهید! بعد از این واقعه، پدرم سه روز بیشتر زنده نبود و سپس به شهادت رسید.
📚الخرائج و الجرائح، ص۲۳۰.
✍ آه ... یا امام باقر!
ای کاش پدرتان امام سجاد علیهالسلام هم، در سه کفن، نه، لااقل در یک کفن، بدن بیسر پدر خود را دفن مینمود... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشتهاند:
🥀 وقتی که امام سجاد "علیهالسلام" نگاهشان به جراحات بسیار و قطعه قطعه بودنِ اعضاء مقدس سیدالشهداء عَلَيْهِالسَّلَام افتاد، رو به طائفه بنی اسد کردند و فرمودند:
«حصیری بیاورید تا بدن پدرم را در آن بگذارم!»
🥀 دو دست (از عالم غیب) پیدا شد و آن بدن را گرفت - و آن دو دست رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود - و آن اعضاء قطعه قطعه شده را بر روی آن بوریا جمع کرد؛ حتی انگشت مبارک آن حضرت را که بَجدَل ملعون قطع کرده بود، دفن نمودند.
📚کبریت الاحمر، بیرجندی ص۸۷۰
📚سحاب رحمت،یزدی، ص ۶۵۳
📝 تو را غرق محن کردند اما..
غریبت در وطن کردند اما...
غریبانه تو جان دادی، ولیکن
تو را غسل و کفن کردند اما...
@Maghaatel
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸ملاقات إمام باقر علیهالسلام با حضرت سیدالشهداء صلواتاللهعلیه ...
در روایتی إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
🔖 با پدرم به سوی یکی از مزارع او میرفتیم که در صحرا با یک مرد باوقاری مواجه شدیم، پدرم پیاده شد و به او سلام کرد؛ میشنیدم که پدرم میگفت: فدایتان شوم! بعد مدتی با هم سخن گفتند، سپس پدرم از او خداحافظی کرد.
📋 قَامَ اَلشَّیْخُ فَانْصَرَفَ وَ أَبِی یَنْظُرُ خَلْفَهُ حَتَّی غَابَ شَخْصُهُ عَنْهُ
▪️سپس آن مرد باوقار برخاست و رفت و پدرم از پشت سر نگاهش را به او دوخته بود تا اینکه او از چشم ما ناپدید شد.
🔖 پرسیدم: پدرجان! این مرد باعظمت چه کسی بود که شما با اینهمه احترام و عظمت از او سؤال مینمودید؟ پدرم فرمود:
📋 یَا بُنَیَّ هَذَا جَدُّکَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِالسَّلاَمُ
▪️ای فرزندم! آن مرد، جدّت امام حسین صلواتاللهعلیه بود.
📚الإيقاظ من الهجعة،شيخ حرّ عاملي، ج۱ ص۲۳۱
✍️ ستم روزگار یادش هست
غم لیل و نهار یادش هست
دیدهی اشکبار یادش هست
آنهمه قلب زار یادش هست
روضهی بی شمار یادش هست
نیمه جان بین بستر افتاده
باز تب کرده مضطر افتاده
به لبش ذکر مادر افتاده
یاد یک جای دیگر افتاده
چادر پرغبار یادش هست
زهر کرده اثر به اعضایش
ناتوان دست و بی رمق پایش
ترک افتاده است لبهایش
العطش العطش شد آوایش
لب زخمی یار یادش هست
پیر بود و خمیده قامت بود
خانه اش کل سال هیأت بود
به تنش ردی از جسارت بود
قاتلش روضهی اسارت بود
لحظه های فرار یادش هست
سالها قلب بی قراری داشت
گله ها از شتر سواری داشت
با رقیه چه روزگاری داشت...
با غمش آه و گریه زاری داشت
آبله بود و خار یادش هست
همهی عمر خود پریشان بود
یاد جدش همیشه گریان بود
آی مردم حسین عطشان بود
آبروی قبیله عریان بود
یک تن و ده سوار یادش هست
عمه هایش چقدر ترسیدند
کوچه های شلوغ را دیدند
مست ها آمدند رقصیدند
به سر روی نیزه خندیدند
زینب بی قرار یادش هست
@Maghaatel
#امام_باقر_علیه_السلام
#مصائب_گودال_قتلگاه
🩸جدّ مرا اینگونه کشتند ...
در روایتی إمام باقر علیهالسلام فرمودند:
📋... لَقَدْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ وَ السِّنَانِ وَ بِالْحِجَارَةِ وَ بِالْخَشَبِ وَ بِالْعَصَا وَ لَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَیْلَ بَعْدَ ذَلِکَ.
▪️همانا جدّ مظلوم مرا به وسیله شمشیر و نیزه و سنگ و چوب و عصا کشتند و بعد، بدن مبارکش را پایمال سُمّ ستوران کردند.
📚 بحارالانوار ج۴۵ ص۹۱
✍️ روضه میخوانم از زبان کسی
که خودش داغ کربلا دیده
در حوالیِ قتلگاه حسین
خولی و شمر بی حیا دیده
باقرالعلم اینچنین فرمود
جدّ ما را به پنج حربه زدند
لشگری با تمام بی رحمی
به غریبی هزار ضربه زدند
یک نفر با هجوم شمشیرش
عده ای با هزار سر نیزه
بر تنش زخم بی شماره نشست
تیر بر تیر، نیزه در نیزه
یوسف افتاد بین صدها گرگ
پنجه هایی پلید چنگش زد
آنکه بی تیر بود و بی نیزه
از همان راه دور سنگش زد
یوسف افتاد بی رمق در خاک
پیش چشم اله و محبوبش
بی حیایی رسید و با کینه
زد به زخم حسین با چوبش
دادِ زینب بلند شد اینجا:
پسر مادر مرا نزنید
تن صد چاک و بی دفاعش را
دیگر اینگونه با عصا نزنید
@Maghaatel