عنت کردن او، به خدا تقرب جست. هر یک از آن مردم به او میگفتند: ای لعین! همین جنایتی که انجام دادی برای تو کافی خواهد بود.
📚 المنتخب ج۱ص۹۲
📚بحارالانوار ج۴۵ص۳۱۶
@maghaatel
#عصر_عاشورا_و_شام_غریبان
#معارف_حسینی
◾ حکایت یکی از مردان قبيله بنی اسد از عزاداری جنّیان بر بدن بی سر سیدالشهداء عليه السلام
مردی از قبيله بنی اسد گوید:
هنگامی که لشکر بنی امیه از کربلا رفتند، من در کنار نهر علقمه مشغول زراعت بودم.
من عجایب و غرایبی از آن اجساد مقدس دیدم که جز مختصری از آنها را نمی توانم نقل نمایم.
از جمله این که هر گاه بادها از روی آن اجساد بلند میشد و بر من میوزیدند، یک بوی مشک و عنبری به مشام من میرسید. وقتی بادها ساکن میشدند، ستارگانی را میدیدم که از آسمان به زمین نزول میکنند و نظیر آنها از زمین به آسمان صعود مینمایند. فقط من و اهل و عیالم در آنجا بودیم، شخص دیگری را ندیدیم تا از وی درباره آن منظره جویا شویم.
هنگام غروب آفتاب شیری از طرف قبله میآمد و من پشت به او کرده و متوجه منزل خود میشدم. موقعی که صبح میشد و آفتاب طلوع میکرد و من از منزل خارج میشدم، میدیدم که آن شیر به سوی قبله میرود. با خودم میگفتم: این افرادی که کشته شدند از خوارج بودند و به عبیداللَّه بن زیاد خروج کردند و ابن زیاد دستور قتل ایشان را صادر نموده بود. پس چرا معجزاتی را از این کشتگان میبینم که از دیگران نمی بینم؟
به خدا قسم باید امشب را بیدار باشم تا بنگرم آیا این شیر از این بدنها میخورد یا نه.
وقتی آفتاب غروب کرد، دیدم آن شیر آمد. موقعی که متوجه آن شیر شدم، دیدم فوق العاده خوفناک است، لذا بدنم از دیدن وی دچار لرزه شد. این طور فکر کردم که اگر منظور این شیر خوردن گوشت بنی آدم باشد، پس باید به سراغ من بیاید. من در همین فکر بودم که دیدم آن شیر در میان کشتگان رفت و روی جسدی که نظیر آفتاب بود ایستاد و خود را روی آن انداخت. من با خودم میگفتم:
از گوشت آن بدن میخورد؟ ولی دیدم صورت خود را به خون آن جسد رنگین میکند و همهمه مینماید و با خود سخن میگوید.
من گفتم: اللَّه اکبر! این چه منظره تعجب آوری است. من همچنان مواظب آن شیر بودم تا این که تاریکی شب جهان را فرا گرفت. دیدم شمع و چراغهایی آویزان بود که گویا زمین را پر کرده باشند. سپس صدای گریه و ناله و لطمههای جان گدازی شنیدم و به دنبال آنها رفتم. ناگاه دیدم آن ناله و گریهها از زیر زمین است، شنیدم شخصی میگفت: وا حسیناه! وا اماماه!
پوست بدن من دچار لرزه شد و نزدیک آن شخص گریان رفتم و او را به حق خدا و رسول قسم دادم و گفتم: تو کیستی؟
گفت: ما دسته از جنیان هستیم. گفتم: برای چه گریانید!؟
گفتند: ما هر روز و شب برای حسین علیه السّلام که شهید شده و تشنه بود عزاداری میکنیم.
گفتم: همین حسینی که این شیر نزد جسدش مینشیند؟
گفتند: آری. آیا این شیر را میشناسی؟ گفتم: نه! گفتند: این شیر ،پدرش علی بن ابی طالب است. من در حالی مراجعت نمودم که اشک هایم بر صورتم میچکید.
📚المنتخب ج۲ص۳۲۹
📚بحارالانوار ج۴۵ص۱۹۳
@maghaatel
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
#اسارت
🩸وقتی که مخدّرات را از قتلگاه عبور دادند...
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که میخواستند قافله اسرا را به سمت کوفه حرکت دهند،مخدرات به سپاهيان عمر سعد گفتند: شما را به خدا سوگند ما را اولا از قتلگاه امام حسین علیهالسّلام و أصحابه او بگذرانید. پس آنان را بر سر قتلگاه آوردند.
🥀 وقتی که نگاه زنان و بچه ها به بدن های قطعه قطعه شهدای کربلا افتاد،فریاد کشیدند و به صورت هایشان لطمه میزدند.
🥀 راوی گوید: به خدا من زينب دختر علی عليهاالسلام را فراموش نمیکنم در حالى كه با صداى محزون و قلبی دردناک فرياد مى زد:
📋 یامُحَمَّداهُ! صَلَّىٰ عَلَيْكَ مَليكُ السَّماءِ، هٰذا حسينٌ بِالْعَراءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ، مُقَطَّعُ الْأعضاءِ، مَحزوزُ الرَّأسِ مِنَ الْقَفاءِ، مَسلوبُ الْعِمامَةِ و الرِّداءِ،
▪️یامحمداه!درود ملائکه آسمان بر تو؛ این حسین توست که اینچنین در خون خود غوطه خورده و به روی ریگ و رمل بیابان افتاده است.سرش از قفا جدا شده و عبا و عمامه اش را به غارت برده اند.
📋 يا مُحَمَّداهُ! و بَناتُكَ سَبايا، و ذُرّيَّتُكَ مُقَتَّلَةٌ تَسفي عَلَيْهِم ريحُ الصَّبا
▪️یامحمداه!این دخترانت هستند که اینچنین به اسیری می روند و این ذریه توست که اینچنین باد بر اجساد آنها میوزد.
📋 بِأبي مَن عَسكَرُهُ في يَومِ الْاِثنَينِ نَهباً، بِأبي مَن فُسطاطُهُ مُقَطَّعُ الْعَرىٰ، بِأبي مَن لا هو غائِبٌ فَيُرتَجَىٰ، و لا هو مَريضٌ فَيُداوىٰ، بِأبي الْمَهمومِ حَتَّىٰ قَضَىٰ
▪️پدرم فدایت ای حسین که لشکرت را روز دوشنبه از تو به زور گرفتند(حضرت زینب علیهاالسلام اشاره به آن روز دوشنبه ای کردند که سقیفه بني ساعده را تشکیل دادند و خلافت به زور از آل رسول صلی اللّه علیهم اجمعین گرفتند) پدرم فدای کسی که خیمه هایش را به تاراج بردند. پدرم فدای کسی که غائب نشده تا امید برگشتنش باشد؛مریض نشده تا امید مداوایش باشد. پدرم فدای غمزده ای که تا لحظه آخرش غم به دل داشت.
📋 بِأبي الْعَطشانِ حَتَّىٰ مَضَىٰ، بِأبي مَن شَيبَتُهُ تَقطُرُ بِالدِّماءِ...
▪️پدرم فدای عطشانی که تا لحظه آخر لب تشنه بود. پدرم فدای کسی که از محاسن شریفش خون میچکد...
🥀 راوی گوید:
📋 فأبكَتْ و اللّهِ كُلُّ عَدُوٍّ و صَديقٍ حَتّىٰ جَرَتْ دُموعُ الْخَيلِ عَلىٰ حَوافِرِها.
▪️ با این جملات زينب کبری عليهاالسلام به خدا قسم که دوست و دشمن همگی گریستند حتی دیدم اسب ها هم به گونه گریه می کردند که اشک چشمشان بر روی پایشان میریخت،
🥀 سپس زينب کبری دستش را به زیر بدن مقدس امام حسین علیه السّلام بُرد و آن بدن شریف را به سمت آسمان بالا گرفت و فرمود:
📋 اِلٰهي تَقَبَّلْ مِنّا هٰذا الْقُربانَ.
▪️خدایا! این قربانی را از ما بپذیر.
📋 و اِعتَنَقَتْ سكينةٌ جَسَدَ أبيها الطّاهرِ، و هِيَ تَندُبُهُ، و تَبكيه، و تُوَدِّعُهُ، و لَم يَستَطِعْ أحَدٌ أن يُنَحّيها عَنه، حَتّىٰ اِجتَمَعَ عَلَيْها عِدَّةٌ مِنَ الْأعرابِ، فَجَرّوها عَنهُ
▪️پس حضرت سکینه آمد و بدن پدرش را در آغوش گرفت و گریه میکرد و ناله سر میداد و کسی نمیتوانست او را از بدن پدرش جدا کند تا اینکه عده ای از اعراب آمدند و او را به زور کشیدند و بردند.
📚مقتل الحسين عليه السّلام، بحرالعلوم ص۴۶۳
و با کمی اختلاف در تعابیر در:
📚مقتل الحسین علیه السّلام خوارزمی ج۲ص۳۹
📚الکامل ابن اثیر ج۳ص۲۹۶
📚مثیرالاحزان ص۴۴
📚المنتخب ج۱ص۱۱۵
📚مقتل الحسین علیه السلام مقرم ص۳۹۶
@maghaatel
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
#اسارت
🩸بابای من! ببین که عمهام را کتک میزنند و گوشواره و چادرم را به غارت برده اند ...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که مخدّرات را بر بالای بدن مطهر سیدالشهدا علیه السـلام آوردند، دختر خردسال امام حسين عليهالسلام (که برخی احتمال دادند همان حضرت رقیه سلام الله علیها باشد) آمد و خودش را بر روی بدن ،مطهر پدرش انداخت.
📋 و تأخُذُ مِن دَمِهِ الشّريفِ و تُخضّبُ شَعرَها، و وَجهَها
▪️خون ها از بدن پدر میگرفت و بر سر و صورت خودش میکشید و میگفت:
📋 يا أبا عبداللّه! ألبَسَتْني بَنو أميّة ثَوبَ اليُتم علَى صِغَر سنّي، يا أبتاه! إذا أظلَمَ اللّيلُ مَن يَحمٰي حُماي؟ و إنْ عَطشْتُ فَمَنْ يَروي ضَمَأي؟
▪️یااباعبدالله! بني امیه لباس یتیمی در این سن و سال بر تن من کردند. بابای من! وقتی که شب فرا رسد من به چه کسی پناه ببرم!؟وقتی که تشنه شوم چه کسی مرا سيراب کند!؟
📋يا أبتاه! نَهَبوا قُرطي، و رِدٰائي، يا أبتاه! اُنظُر إلىٰ رُؤوسِنا المَكشوفة، و إلٰى أكبادِنا المَلهوفة، و إلى عَمّتي المَضروبة، و إلى أمّي المَسحوبة.
▪️بابای من !؟گوشواره و چادرم را به غارت برده اند. بابای من! نگاه کن به سرهای بی معجر ما؛ به جگرهای سوخته ما؛ نگاه که عمهام را کتک میزنند؛ و مادرم را به این سو و آن سو میکشند.
🥀 آن دختر خردسال داشت اینگونه نجوا میکرد و همه را به گریه درآورده بود که زجر بن قیس لعین آمد و گفت: امیر میگوید حرکت کنید. حضرت رقیه عليهاالسلام آمد و به زجر ملعون گفت:
حال که میخواهید بروید مرا همین جا نزد پدرم بگذارید و زن ها ببرید تا من همین جا بمانم و بر پدرم اشک بریزم.
🥀 اما آن ملعون آمد و به زور او را کشید و برد؛ حضرت رقیه سلام الله علیها باز برگشت و بازوی بدن مطهر پدرش را گرفت اما دوباره آن ملعون آمد و با زور و کتک آن دختر بی گناه را کشید و برد.
📚 اسرار الشهاده، ص۴۶۰
✍ دستی که زد بر روی زهرا، عمه را زد
خلخالها را بُرد و با حرصش مرا زد
سیلی به من میزد ولی بر عمه میخورد
هر ضربهای را که به من زد، جابجا زد
بابا غرورم بدتر از پایم شکسته
آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد
دارد سیاهی میرود چشمم هنوزم
نفرین به آنکه مُشتهای بی هوا زد
سوغات برد اما مچاله سوی شهرش
آن چارقد را که عمو با گریه تا زد
بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت
نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد
شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم
وقتی سرت را دشمنت بر نیزهها زد
@maghaatel
#معارف_حسینی
◼️ گوشه ای از اثرات شهادت سيدالشهدا عليه السلام
◼️ فرازی از یکی از زیارت نامه های امام حسین علیه السلام که تعابیر تکان دهنده ای دارد...
در یکی از زیارت های حضرت اینچنین آمده است :
لَقَدْ صُرِعَ بِمَصرَعِک الإسلامُ، وتَعَطَّلَتِ الحُدودُ وَالأحکامُ، وأظلَمَتِ الأیّامُ، وَانْکَسَفَتِ الشَّمسُ، وأظلَمَ القَمَرُ، وَاحتُبِسَ الغَیثُ وَالمَطَرُ، واهتَزَّ العَرشُ وَالسَّماءُ، وَاقشَعَرَّتِ الأرضُ والبَطحاءُ، وَشَمِلَ البَلاءُ، وَاختَلَفَتِ الأهواءُ، وفُجِعَ بِک الرَّسولُ، وَأُزعِجَتِ البَتولُ، وطاشَتِ العُقولُ.
▪️تا تو به خاک افتادی، اسلام نیز به خاك غلطيد و حدود و احكام الهی تعطيل شد، روزگار سياه شد و آفتاب گرفت و ماه تيره شد و باران و رحمت بند آمد و عرش وآسمان لرزيد و زمين و بطحاء به لرزه افتاد و بلاء عالمگير و رسول خدا صلی الله علیه و اله داغدار و بتول طاهره سلام الله علیها دل افكار و عقول تارومار شد.
📚مصباح الزّائر ص ٢٢۴
📚نفس المهموم ص ۴٨۵
@maghaatel
#معارف_حسینی
◼️ هفت آسمان و زمین، آنچه که پیداست و ناپیداست برای سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام گریه میکنند...
امام صادق علیه السّلام فرمودند :
إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیهما السلام لَمَّا مَضَی بَکَتْ عَلَیْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ مَنْ یَتَقَلَّبُ عَلَیْهِنَّ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ مَنْ خَلَقَ رَبَّنَا وَ مَا یُرَی وَ مَا لَا یُرَی
▪️وقتی امام حسین علیه السّلام شهید شد، آسمانهای هفت گانه و زمینهای هفت گانه و موجوداتی که در میان آنها و مابین آنها بودند و بر پشت آن راه میرفتند، و بهشت و جهنم و آنچه پروردگار ما آفرید و آنچه که دیده میشود و آنچه دیده نمی شود، برای امام حسین علیه السّلام گریه کردند.
📚کامل الزیارات ص ٨٠
@maghaatel
#معارف_حسینی
◼️ آسمان چهل روز برای امام حسین علیه السلام سرخ شد...
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
إِنَّ السَّمَاءَ بَکَتْ عَلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام وَ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا وَ لَمْ تَبْکِ عَلَی أَحَدٍ غَیْرِهِمَا قُلْتُ وَ مَا بُکَاؤُهَا قَالَ مَکَثُوا أَرْبَعِینَ یَوْماً تَطْلُعُ الشَّمْسُ بِحُمْرَةٍ وَ تَغْرُبُ بِحُمْرَةٍ قُلْتُ فَذَلِکَ بُکَاؤُهَا قَالَ نَعَمْ.
▪️برای قتل امام حسین صلوات الله علیه و یحیی بن زکریا آسمان گریان شد و بر احدی جز یحیی بن زکریا و حسین بن علی صلوات الله علیهم نگریستند.
راوی گوید : من عرض کردم: گریه آسمان چیست؟ فرمود: چهل روز مکث کردند و خورشید با سرخی طلوع میکرد و با سرخی غروب میکرد. من عرض کردم: گریه آسمان این بود؟ فرمود: بله!
📚 کامل الزیارات ص ٨٩
@maghaatel
#معارف_حسینی
◼️ یک سال و نُه ماه، خورشید دیده نمیشد...
علی بن مسهر قرشی گوید:
جدهام به من گفت که هنگامه قتل امام حسین علیه السّلام را درک کرده است. وی میگفت:
ما یک سال و نه ماه درنگ کردیم، در حالی که آسمان مثل علقه(خون بسته شده) و خون بود و به گونه ای بود که خورشید را نمیدیدی!
📚کامل الزیارات ص٨٩
@maghaatel
#معارف_حسینی
◼️ روز عاشورا آن قدر آسمان تاریک شد که ستارگان دیده میشدند...
ابی قبیل گوید:
إنّ السّماء أظلمت يوم قتل الحسين، حتّى رأوا الكواكب.
▪️روزی که امام حسین علیه السلام کشته شد، آسمان تاریک شد به گونه ای که حتی ستارگان دیده میشدند.
📚أنساب الأشراف،ج ۳/ ص۲۰۹-
📚العبرات، ج ۲/ ص۱۷۳
@maghaatel
#معارف_حسینی
◼️ فرشته ای که خبر قتل امام حسین علیه السلام را به رسول الله صلی الله علیه و آله داد...
در روایتی آمده است:
آن فرشته ای که پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و خبر قتل امام حسین علیه السلام رابه رسول الله صلی الله علیه و آله داد، فرشته دریا ها بود و این به آن جهت بود که ملکی از ملائکه فردوس به دریا فرود آمد و بال هایش را بر دریا کرد سپس(به هنگام قتل امام حسین علیه السلام) فریاد بلندی زد و گفت:
يا أهل البحار البسوا أثواب الحزن فإنّ فرخ الرّسول مذبوح
▪️ای اهل دریا لباس حزن بپوشید چراکه فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله ذبح شد.
ثمّ حمل من تربته في اجنحته إلى السّماوات، فلم يبق ملك فيها إلّا شمّها، و صار عنده لها أثر، و لعن قتلته و أشياعهم، و أتباعهم.
▪️ سپس مقداری از تربت امام حسین علیه السلام را بر روی بال های خود گذاشت و به آسمانها برد و هیچ فرشته ای در آسمان ها نبود مگر آنچه آن تربت را بویید و همیشه از آن تربت اثری نزد آن فرشته ماند و قاتلین امام حسین علیه السلام و اشیاع و اتباع آن ها را لعنت کرد.
📚أسرار الشّهادة، /ص ۴۳۰
@maghaatel
#امام_سجاد_علیه_السلام
🩸وقتی که امیرالمومنین صلواتاللهعلیه برای مصائب امام سجاد علیهالسلام گریه میکند ...
در نقلی آمده است:
🥀 روزی امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه بالای منبر بودند، امام سجاد علیهالسلام دو ساله بودند که داخل مسجد شدند. حضرت او را خواند و بسیار نوازش کرد مثل نوازش پیامبر صلی اللّه علیه وآله برای امام حسین صلوات اللّه علیه.
🥀 بعد شانه و سینه او را دست کشیدند و آهی کشیدند و فرمودند: چگونه است حال مردم کوفه وقتی این فرزند مرا با غل و زنجیر به همراه سر پدرش به کوفه بیاورند.
🥀 راوی گفت: من در کوفه بودم و دیدم که آن حضرت را به کوفه آوردند با غل و زنجیر در حالی که خون از بدن آن حضرت جاری بود.
📚مبکی العیون، ص١۴١ (نسخه خطی)
✍ ای مقتدای اهل بکا و دعا، علی
ای بانی ارادت ما بر خدا، علی
ای گریه هات، روضه ی بی انتها، علی
ای مقتل مجسّم کرببلا، علی
زخمی که مانده روی پرت فرق می کند
داغی که مانده بر جگرت فرق می کند
اصلا دلیل درد سرت فرق می کند
از کربلای خون، خبرت فرق می کند
داغ اسارت و غم هجران چشیده ای
از کربلا به شام به چشمت چه دیده ای
بر شانه بار شام غریبان کشیده ای
پس بی دلیل نیست چنین قد - خمیده ای
با نیزه پای نیزه ی دلدار بردنت
بر روی ناقه با تن تب دار بردنت
با دست بسته مجلس اغیار بردنت
با دختران فاطمه بازار بردنت
غم با حساب گریه ی تو بی حساب شد
با روضه های آب تنت آبِ آب شد
تا ذبح دیدی و دل زارت کباب شد
هر شب گریز روضه ی آبت رباب شد
@maghaatel
#عصر_عاشورا_و_شام_غریبان
🩸آیا میخواهی زمین، ما را در خود فرو ببرد؟!
عمر سعد ملعون گفت :
📋 یا شِمرُ أحبِسِ النِّساءَ فی الْخَیَمِ و أضرِمْ عَلَیْهِمُ النارَ
▪️ای شمر! زنان را در خیمه ها محبوس کن و بر روی سر آنها آتش بریز.
🥀یکی از لشکریان، که این را شنید، رو کرد به عمر سعد و گفت:
📋 اَیُّهَا الْاَمیرُ! أ تُریدُ أنْ یَخسِفَ بِنا الْاَرضُ؟
▪️ای امیر می خواهی زمین ما را فرو برود؟! زنان دیگر چه گناهی دارند؟!
🥀 عمر سعد گفت: می خواهم یک نفر از اولاد علی (سلام الله علیه) باقی نماند...
📚ید و منبر(سبزواری) ص١١
@maghaatel