eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11هزار دنبال‌کننده
2 عکس
10 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ دستت شَل شود...؛ این صورت همان صورتی است که طولانی مدت به خاک می‌افتاد و سجده می‌کرد... در نقل‌ها آمده است: جَعَلَتْ فاطمةُ و سَكينةُ تَتَطاوَلانِ لِتَنْظُرا إلى الرّأسِ وجَعَلَ يزيدُ يَستُرُه عنهما، ولمّا رأتاهُ صاحَتا وأعلَنَتا بالبُكاءِ فَبَكَتْ لِبُكائِهما نساءُ يزيدَ وبناتُ معاويةَ قَوَلْوَلْنَ وأعْوَلْنَ ▪️فاطمه و سکینه (دختران امام حسین علیه السلام) روی پنجه پا ایستاده بودند تا سر مطهر پدرشان را که در طشت بود، نگاه کنند و ببینند که یزید لعین با آن سر مطهر، چه می کند. یزید، سر مطهر را از آنها پنهان می داشت. اما وقتی که نگاهشان به سر مطهر افتاد، فریاد زدند و بلند بلند گریه کردند. زنان یزید و دختران معاویه ملعون، از گریه آن ها به گریه افتادند و ولوله سر دادند. و لاذَتا بِعَمَّتِهِما زينبَ وقالَتا: يا عمَّتاه! إنّ يزيد‍َ يَنكُتُ ثَنايا أبينا بِقَضيبِه، فقامَت زينبُ وشَقَّتْ جَيْبَها ونادَت: ▪️آن دو دختر مظلومه به عمه خود، زینب کبری علیها السلام پناه بردند و گفتند :عمه جان! یزید با چوب دستی اش دارد به دندان های پدرمان ضربه می زند. اینجا بود که عقیله بنی هاشم علیها السلام از جای برخاست و با دست خود، گریبان را چاک داد و ندا سر داد: أتَضرِبُها؟! شَلَّت يمينُك! إنّها وُجوهٌ لِوَجهِ اللَّهِ طالَ سُجودُها. ▪️داری با چوب دستی ات بر لب و دندان حسینم می زنی؟! دستت شَل شود ! این صورت همان صورتی است که به خاطر خدا، به روی خاک می افتاد و طولانی مدت، سجده می‌کرد. 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۵۶ @maghaatel
◼️ یکی از زیباترین و عمیق ترین روایات در باب زیارت سیدالشهدا علیه السلام... معاویه بن وهب(که از اصحاب خاص امام صادق علیه السلام می باشد)گوید: امام صادق علیه السلام در محراب خود نشسته بود، که بر وی وارد شده و نزد او نشستم تا آنکه نمازش را به پایان رساند و شنیدم که با خدایش نیایش می‌کرد و میفرمود: ای آنکه ما را امتیاز کرامت بخشید و شفاعت را به ما وعده داد و رسالت را بر عهده ما نهاد و ما را میراث دار پیامبران کرد و امتهای پیشین را به ما خاتمه بخشید و وصی و جانشین شدن را مختص ما گرداند و دانش گذشته‌ها و آینده را به ما هبه کرد و دلهای مردمانی را شیفته ما گرداند، اغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ زُوَّارِ قَبْرِ أَبِیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ- صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا الَّذِینَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِی بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَکَ فِی صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَی نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَ غَیْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَی عَدُوِّنَا ▪️من و برادرانم و زوّار مزار پدرم حسین بن علی - صلوات الله علیهما - را بیامرز. که دارایی شان را هزینه کردند و بدنهاشان را از شوق مهربانی و نیکی به ما و به امید پاداشی که با اتصال با ما از تو در می‌یابند و به امید سروری که به دل رسولت محمد صلی الله علیه و آله وارد می‌کنند و در پاسخ به دستور ما و به جهت خشمی که به دل دشمنانمان وارد کنند، به سفر گماردند. أَرَادُوا بِذَلِکَ رِضْوَانَکَ فَکَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَ اکْلَأْهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ اخْلُفْ عَلَی أَهَالِیهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ الَّذِینَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ وَ اصْحَبْهُمْ ▪️ بدین سان در پی رضوان و خشنودی تو بوده اند، پس از سوی ما ایشان را به خشنودی ات بهرمند ساز و روز و شب ایشان را محفوظ دار و اهل و خانواده ایشان را که پشت سر باقی نهاده اند، به بهترین وجهی نگاهبان باش و یاور همپای ایشان باش وَ اکْفِهِمْ شَرَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ کُلِّ ضَعِیفٍ مِنْ خَلْقِکَ أَوْ شَدِیدٍ وَ شَرَّ شَیَاطِینِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْکَ فِی غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَ مَا آثَرُونَا عَلَی أَبْنَائِهِمْ وَ أَهَالِیهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ ▪️ و آنان را از شر هر طغیانگر سرکشی و از هر ضعیف و قوی دستی از آفریدگانت و از شر شیاطین انس و جن در امان دار و بهترین آرزوهایشان را که دور از کاشانه شان از تو درخواست کردند، مادام که ما را بر فرزندان و خاندان و نزدیکانشان ترجیح داده اند، نصیبشان گردان. اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَیْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ یَنْهَهُمْ ذَلِکَ عَنِ النُّهُوضِ وَ الشُّخُوصِ إِلَیْنَا خِلَافاً عَلَیْهِمْ ▪️ خداوندا دشمنان ما ایشان را به خاطر این سفرشان،مسخره و سرزنش کردند ولی این امر، ایشان را در مخالفت با دشمنان ما، از برخاستن و روانه شدن به سوی ما، باز نداشت. فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَقَلَّبُ عَلَی قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْأَعْیُنَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الصَّرْخَةَ الَّتِی کَانَتْ لَنَا ▪️ پروردگارا رحم آور بر این صورتهایی که به حرارت آفتاب سوخته و آن صورتهایی که هر دو گونه آن پیاپی به روی قبر ابا عبد الله الحسین علیه السلام گذاشته شده و رحمت نما بر آن چشمهایی که از سر رحمت و دلسوزی بر ما اشکها رانده و آن دلهایی که بی تاب گشته و به خاطر ما سوزش و گدازش بسیار یافته و رحم آور بر آن فریادها که در ماتم ما برخاسته است. اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ تِلْکَ الْأَنْفُسَ وَ تِلْکَ الْأَبْدَانَ حَتَّی تُرَوِّیَهُمْ مِنَ الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَشِ ▪️خداوندا آن جانها را و آن تن‌ها را به امان تو می‌سپارم تا آنکه در روز عطش، از حوض کوثر سیرابشان سازی - و همچنان حضرت که درود و صلوات خدا بر او باد. امام علیه السلام، این دعا را در سجده می‌خواند تا آنکه از نیایش فارغ گشت. به ایشان گفتم: فدایت شوم! اگر این دعایی که شنیدم در حق کسی بود که خدا را نشناخته، بی شک گمان می‌کردم که آتش دوزخ ذره ای از وجود او را هرگز نخواهد آزرد. به خدا که آرزو می‌کنم ای کاش او را زیارت کرده بودم و به حج نرفته بودم. پس حضرت فرمود: بس نزدیک هستی به او، چه چیز تو را از زیارت او باز می‌دارد؟! ای معاویه، زیارت امام حسین علیه السلام را رها مکن! گفتم: فدایت شوم، نمی دانستم که این امر چنین ارزشی دارد. فرمود: یا مُعَاوِیَةُ وَ مَنْ یَدْعُو لِزُوَّار
ِهِ فِی السَّمَاءِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَدْعُو لَهُمْ فِی الْأَرْضِ ▪️ ای معاویه! کسانی که برای زائران حسین در آسمان دعا می‌کنند، بیش از کسانی هستند که در زمین برایشان دعا می‌کنند. لا تَدَعْهُ لِخَوْفٍ مِنْ أَحَدٍ فَمَنْ تَرَکَهُ لِخَوْفٍ رَأَی مِنَ الْحَسْرَةِ مَا یَتَمَنَّی أَنَّ قَبْرَهُ کَانَ بِیَدِهِ ▪️ به خاطر ترس از کسی، زیارت امام حسین علیه السلام را ترک مکن؛ چرا که هر کس او را به خاطر ترس ترک نماید، چندان حسرت خورد که آرزو کند ای کاش با دست خود قبر خود را می‌کند. أَ مَا تُحِبُّ أَنْ یَرَی اللَّهُ شَخْصَکَ وَ سَوَادَکَ فِیمَنْ یَدْعُو لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَکُونَ غَداً مِمَّنْ تُصَافِحُهُ الْمَلَائِکَةُ ▪️آیا دوست نداری که خداوند شخص تو و وجود تو را در میان کسانی که رسول الله صلی الله علیه و آله برای ایشان دعا می‌کند، ببیند؟ آیا دوست نداری که فردا از کسانی باشی که فرشتگان با او مصافحه می‌کنند؟ أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَکُونَ غَداً فِیمَنْ یَأْتِی وَ لَیْسَ عَلَیْهِ ذَنْبٌ فَیُتْبَعَ بِهِ أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَکُونَ غَداً فِیمَنْ یُصَافِحُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ▪️آیا نمی خواهی فردا در میان کسانی باشی که (به پهنه رستاخیز) می‌آیند حال آنکه هیچ گناهی ندارند که به سبب آن مجازات گردند؟ آیا دوست نداری که فردا از جمله کسانی باشی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله مصافحه می‌نمایند؟! 📚کامل الزیارات: ص۱۱۶ @maghaatel
◼️ پاداش زُوّار سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام در هوای گرم... در روایتی از امام صادق عليه السلام نقل شده است: أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَخْلُقُ مِنْ عَرَقِ زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ مِنْ کُلِّ عَرَقَةٍ سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ یُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ لِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ▪️خدای متعال از عرق زائران قبر مطهر امام حسین علیه السلام، از هر قطره ای، هفتاد هزار فرشته می‌آفریند که خداوند را تسبیح گویند و برای آن فرد و زائران امام حسین علیه السلام تا روز قیامت آمرزش می‌طلبند. 📚المزار الکبیر:ص ۵۹۶ 📚جامع الأخبار: ص ۸۱ ح ۲۲ @maghaatel
◾گریبان ها را دریدند و سه روز تا حدّ جان سپردن در کربلا عزاداری کردند... نوشته اند: وقتی که زنان و فرزندان امام حسین علیه السّلام از شام برگشتند و به عراق رسیدند، به راهنما گفتند: ما را از طریق کربلا ببر. وقتی به موضع قتلگاه رسیدند، جابر بن عبداللَّه انصاری را با گروهی از بنی هاشم و مردی از آل رسول اللَّه یافتند که برای زیارت امام حسین علیه السّلام وارد شده بودند. فَوَافَوْا فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُکَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَکْبَادِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِمْ نِسَاءُ ذَلِکَ السَّوَادِ وَ أَقَامُوا عَلَی ذَلِکَ أَیَّاماً ▪️همه در یک وقت وارد شدند و با یکدیگر شروع به گریه و حزن کردند و لطمه به صورت زدند. ماتمی به پا کردند که فوق العاده دلخراش و جگرسوز بود. زنان آن دیار نیز به ایشان پیوستند و همگی چند روزی عزاداری کردند. 📚لهوف ص١٩۶ 📚بحارالانوار ج ۴۵ص١۴٧ @maghaatel
◼️ گوشه ای از حال مخدّرات آل الله بر سر مزار شهدای کربلا... نوشته اند: فخرجت زينب عليها السلام في الجمع، وأهوت إلى جيبها، فشقّته، ونادت بصوتٍ حزين يقرح القلوب: وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه. ووقعت مغشيّة عليها. ▪️وقتی که روز اربعین زن ها بر سر مزار شهدای کربلا جمع شدند، از بین آن ها زینب کبری عليهاالسلام بیرون آمد و دست انداخت و گریبان درید و با صدایی دردناک که قلب را جریحه دار می کند، فریاد می زد: وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه. ▪️و پشت سر هم آه می کشید تا اینکه از هوش رفت. وخرجت أمّ كلثوم لاطمة الخدّين تنادي برفيع الصّوت اليوم مات محمّد المصطفى، اليوم مات عليّ المرتضى، اليوم ماتت فاطمة الزّهراء وباقي النِّساء لاطمات ناعيات نائحات قائلات: وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه. ▪️وقتی حضرت ام کلثوم علیها السلام این صحنه را دید او نیز از بین زن ها خارج شد و برصورتش لطمه میزد و با صدایی بلند فریاد می زد : امروز همان روزی است که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله از دنيا رفته است. امروز همان روزی است که علی مرتضی علیه السلام از دنيا رفته است. امروز همان روزی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام از دنيا رفته است. و بقیه زن ها بر صورت ها لطمه می‌زدند و نوحه سر می دادند و می گفتند :وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه. فلمّا رأت سكينة ما حلّ بالنِّساء رفعت صوتها تنادي: وا محمّداه! وا جدّاه! يعزّ عليك ما فعلوا بأهل بيتك ما بين مسلوب وجريح، ومسحوب وذبيح، وا حزني أسفاً ▪️حضرت سکینه علیهاالسلام چون این صحنه را دید با صدای بلند فریاد زد :وامحمداه! وا جداه! یا رسول الله! خیلی سخت است بر تو اینکه ببینی با اهلبیتت چه کرده اند؛ عده ای از آن ها غارت شده؛ عده ای جراحت دارند؛ عده ای ذبح شده و عده کشانده شدند. وای از این حزن و اندوه عظیم.... 📚الدّمعة السّاكبة، ج۵/ص ۱۶۲- ۱۶۳ 📚 معالي السّبطين، ج۲/ ص۱۹۷، ۱۹۸؛ 📚 وسيلة الدّارين، / ص۴۰۴، ۴۰۵ @maghaatel
◼️ گمانم کربلا شد عمه نزدیک... کاروان همچنان به قصد مدینه حرکت می‌کرد وقتی به دوراهی رسیدند یک راه به طرف کربلا و راه دیگر به طرف مدینه می‌رفت به راهنما گفتند: ما را از راه کربلا عبور بده (تا پس از زیارت قبور شهیدان از آنجا به سوی مدینه برویم) بعضی نوشته اند: وقتی که کاروان به دوراهی رسید حضرت سکینه علیهاالسلام در محمل خود به خواب رفته بود، نسیم تربت حسینی به مشامش رسید چشم گشود و عمه اش زینب سلام الله علیها را دید به او سخنانی فرمود که مضمون آن در شعر جودی خراسانی چنین آمده است: شمیم جان فزای کوی بابم مرا اندر مشام جان بر آمد گمانم کربلا شد عمه نزدیک که بوی مشک ناب و عنبر آمد بگوشم عمه از گهواره گور در این صحرا صدای اصغر آمد مهار ناقه را یکدم نگهدار که استقبال لیلا اکبر آمد مران ای ساربان یکدم که داماد سر راه عروس مضطر آمد حسین را ای صبا بر گو که از شام به کویت زینب غم پرور آمد 📚 تذکره الشهداء ص ۴۳۸ @maghaatel
◼️ ای جابر! درست همین جا بود، که بچه های پدرم را ذبح کردند... عطیه گوید: همینکه با جابر در کنار قبر أبي عبدالله الحسين عليه السّلام مشغول سخن بودیم، دیدم که یک سیاهی از جانب سرزمین شام دارد به طرف ما نزدیک می شود. به جابر گفتم: من یک سیاهی بزرگی را دارم از دور میبینم. جابر رو به طرف غلامش کرد و گفت: برو و آن سیاهی را که پیداست ببین چه کسانی هستند؟ که اگر از ماموران عبیدالله بن زیاد لعین هستند هرچه زودتر در پناه گاهی مخفی شویم. واگر مولا و سرورم زین العابدین علیه السّلام بود تو در راه خدا آزادی. فانطلق الغلام فما كان بأسرع من أن رجع إلينا، وهو يلطم على وجهه، وينادي: قم يا جابر! واستقبل حرم اللَّه وحرم رسول اللَّه، فهذا سيِّدي ومولاي عليّ بن الحسين عليه السلام قد أقبل مع عمّاته وأخواته ليجدّدوا العهد بزيارة الحسين عليه السلام. ▪️غلام رفت و سریعا به جانب ما برگشت و بر صورتش لطمه میزد و فریاد می‌زد: ای جابر! بلند شو و از حرم خدا و حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله استقبال کن. که این مولایم علی بن الحسین عليهماالسلام همراه با عمه ها و خواهران و دیگر مخدرات دارند به این جا نزدیک می‌شوند تا عهدشان را با زیارت قبر سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام تجدید کنند فقام جابر ومَن معه واستقبلوهم بصراخ وعويل يكاد الصّخر أن يتصدّع منه، ولمّا دنى من الإمام انكبّ على أقدامه يقبِّلهما، ويقول: سيِّدي عظّم اللَّه لك الأجر بأبيك الحسين عليه السلام! سيِّدي عظّم اللَّه لك الأجر بعمومتك وإخوتك ▪️جابر با همراهیانش بلند شدند با ضجه و فریاد و شیون و شین به گونه ای که سنگ ها از فریادشان نزدیک بود متلاشی شوند ،به استقبال اهلبیت علیهم السلام رفتند. جابر وقتی که نزدیک امام سجاد علیه السلام شد خودش را بر روی پای امام انداخت و آن ها را می بوسید و می‌گفت: ای آقای من! خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت پدرتان به شما جزای خیر دهد. خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت عمو ها و برادرانتان به شما جزای خیر دهد. فقال الإمام عليه السلام: أنت جابر؟ قال: نعم سيِّدي أنا جابر.فقال عليه السلام: يا جابر! ههنا قُتل أبو عبداللَّه، يا جابر! ههنا ذُبحت أطفال أبي. ▪️امام علیه السلام فرمود :جابر! تویی؟ جابر گفت :بله ای آقای من! من جابرم. پس آقا زین العابدین علیه السّلام فرمودند : ای جابر! همین جا بود که پدرم اباعبدالله را کشتند. ای جابر! همین بود که بچه های پدرم را ذبح کردند. 📚 معالي السّبطين، ج۲ ص۱۹۳ 📚وسيلة الدّارين، ص۴۰۳ @maghaatel
◼️ جابر و عطیه کنار قبر امام حسین علیه السلام عطیه عوفی می‌گوید: من با جابر بن عبدالله انصاری به زیارت قبر امام حسین علیه السلام رفتیم وقتی که به کربلا رسیدیم جابر کنار آب فرات رفت و غسل کرد. قطیفه ای به کمر بست و قطیفه دیگری هم بر دوش افکند. سپس کیسه ای را که همراهش بود گشود و از آن آرد سعد (ریشه گیاه خوشبوی کوفی) در آورد و به تن خود پاشید و سپس به طرف مرقد مطهر حرکت کرد و در حالی که مشغول ذکر خدا بود قدم برمیداشت تا نزدیک قبور رسید. به من گفت مرا به قبر حسین علیه السلام برسان تا دستم به قبر برسد (با توجه به اینکه جابر در این هنگام نابینا و پیر حدود ۷۵ ساله بود) دستش راگرفتم هنگامی که دستش به قبر رسید از شدت اندوه بیهوش شد و به روی قبر افتاد. من آب به روی او پاشیدم تا به هوش آمد و سه بار گفت: یا حُسَینُ یا حُسَینُ یا حُسَینُ سپس گفت: اَحَبِیبٌ لا یُجِیبُ حَبِیبَهُ؟! ▪️آیا دوست جواب دوستش را نمی دهد؟ بعد گفت: چگونه جواب دهی که خون از رگهای گلویت بر سینه و شانه ات فرو ریخته و میان سر و بدنت جدائی افتاده است؟! منظور جابر از این سخن ذکر مصیبت بود وگرنه او به مقام امامت معرفت داشت چنانکه کلمات زیارت جابر بیانگر این مطلب است. آنگاه گفت: من گواهی می‌دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و سرور مومنان و مقتدای پرهیزکاران و زاده هادیان و رهبران پنجمین نفر از اصحاب کساء و فرزند سیده زنان هستی. چرا چنین نباشی که دست سید مرسلین (رسول خدا) تو را پرورانید و در دامن پاک برخاستی و از پستان ایمان شیر خوردی و با اسلام از شیر باز گرفته شدی و پاک زیستی و پاک مردی. ولی قلب مومنان از فراق تو سوخت و آنها شک ندارند که تو زنده ای و سلام و خشنودی خدا بر تو باد (و سپس کلمات زیارت را تا آخر خواند) و بعد گفت: سوگند به خدا ما با شما شریک بودیم در آنچه که شما در آن وارد شدید. عطیه می‌گوید: ازجابر پرسیدم: ما چگونه در اجر شهیدان شریک هستیم با اینکه نه جهاد کردیم و نه بدنمان مجروح شد؟ جابر در پاسخ گفت: از حبیب خود رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم فرمود: هر کس عمل قومی را دوست بدارد در آن عمل با آن قوم شریک می‌باشد سوگند به خدا نیت من و اصحاب من همان است که نیت امام حسین علیه السلام و اصحابش بود. (توضیح اینکه: جابر بر اثر پیری و نابینائی از شرکت در جنگ معذور بود ولی حرکت امام حسین علیه السلام را قبول داشت و نیت و هدفش در راستای اهداف آن حضرت بود و چنین نیتی در صورت عذر از شرکت عملی انسان را در مرحله ای از پاداش شهید قرار می‌دهد و از این مطلب به عنوان شرکت در هدف یاد می‌شود؛ چنانکه این مطلب در خطبه ۱۲ نهج البلاغه آمده است.) عطیه می‌گوید: پس از زیارت جابر گفت: مرا به خانه (کوفه) ببر به سوی کوفه حرکت کردیم در مسیر راه فرمود: ای عطیه به تو وصیتی کنم که گمان ندارم بار دیگر بتوانم باتو ملاقات کنم (زیرا جابر در مدینه سکونت داشت و عطیه در کوفه بود) ای عطیه! دوستان محمد صلی الله علیه و آله را دوست بدار که سزاوار دوستیند و دشمنان او را دشمن بدار که سزاوار دشمنیند گرچه روزه بسیار بگیرند. با دوستان این خاندان مهربان باش که اگر یک پای آنها به بسیاری گناه بلغزد پای دیگرشان به محبت خاندان نبوت استوار گردد و عاقبت کار دوستان بهشت و عاقبت کار دشمنان دوزخ است. 📚 نفس المهموم ص۳۲۲ 📚منتهی الآمال ج۱ص۳۲۱ @maghaatel
◼️ نوحه سرایی عقیله بنی هاشم، زینب کبری علیها السلام بر سر مزار شهدای کربلا... اهلبیت سیدالشهدا علیه السلام در بالای مزار شهدای کربلا نشسته بودند و مشغول نوحه سرایی بودند و عقیله بنی هاشم زینب کبری علیها السلام اینگونه نوحه سرایی می‌کرد : فَقَدنا هاهُنا قَمَراً مُضِیئاً بِنُورِ هُداهُ یُهدَی التّائهِینا ▪️همین جا بود که ما ماه درخشنده (امام حسین علیه السلام) را از دست دادیم که گمراهان با نور وجود او هدایت می‌شوند و تاریکی‌ها روشن می‌گردند. فَقَدنا هاهُنا رُوحاً وَ رَوحاً وَ رَیحاناً وَ زَیتُوناً وَ طِینا ▪️در همین جا بود که ما جان و نسیم دل انگیز خود را از دست دادیم او که برگ سبز خوشبو و (معنی) زیتون و انجیر (در قرآن) بود. هُنا ذُبِحَ الحُسَینُ بِسَیفِ شِمرٍ هُنا قَد تَرَّبُوا مِنهُ الجَبِینا ▪️در همین جا سر حسین علیه السلام با شمشیر شمر بریده شد در همین جا بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند. هُنا العَبّاسُ فی یَومٍ عَبُوسٍ حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِیناً ▪️همین جا بود که: حضرت عباس علیه السلام در روز سخت (عاشورا) کنار فرات نگه داشته شد و نگذاشتند زنده به خیمه‌ها بازگردد. هُنا ذَبَحوا الرَّضِیعَ بِسَهم حِقد فَما رَحِمُوا الصِّغارَ المُرضَعِینا ▪️همین جا بود که: با تیر کینه سر (علی اصغر) شیرخوار را بریدندو به کودکان شیرخوار رحم نکردند. هُنا صَبغَت نَواصِیناً دِماءٌ بِذِبحِ بَنیِ اَمِیرِ المُومِنینا ▪️همین جا بود که: با خون فرزندان امیرمومنان علی علیه السلام فرق سر ما را به خون رنگین کردند. هُنا شالَت رُووسَ بَنِی عَلِیٍّ رُووُسَ بَنِی عَقِیلِ العاقِلِینا ▪️همین جا بود که: سرهای بریده فرزندان علی علیه السلام و فرزندان عقیل را بر بالای نیزه‌ها کردند. هُنا مَزَقُوا الخِیامَ وَ حَرَّقُوها وَ قُسِّمَ فَیئُنا فِی الخائِنِینا ▪️همین جا بود که: خیمه‌ها را دریدند و آتش زدند و اموال ما را بین خائنان تقسیم نمودند. هُنا قَد طَیَّرَت اَسیافُ جَورٍ اَکُفَّ القانِتِینَ المُنفِقِینا ▪️همین جا بود که شمشیرهای ظلم و ستم دستهائی را جدا کرد (و به سوی بهشت به پرواز درآورد) که آن دستها در برابر خدا خاضع بودند و به مستمندان کمک وانفاق می‌نمودند. 📚 تذکره الشهداء ص۴٣٩ 📚معالی السبطین ج۲ ص۱۹۹ @maghaatel
◼️ ای برادر! اگر نامحرم در اینجا نبود، پشتم را نشانت می دادم تا ببینی چقدر بر من تازیانه زدند... نوشته اند: وقتی که مخدرات آل الله بر سر مزار سیدالشهدا علیه السلام رسیدند، فاطمه دختر امام حسین علیه السلام خود را روی قبر پدر انداخت، گریه شدیدی نمود تا غش کرد. دختران علی مرتضی علیه السّلام یتیم‌های فاطمه زهرا علیهاالسلام به نزدیک قتلگاه آمدند، همگی چون برگ خزان از شترها بر روی خاک ریختند و هر یک قبر شهیدی را در بغل گرفتند، و صدا به گریه و ناله بلند کردند. زینب کبری علیها السلام ، جامه را چاک زده و خود را بر روی قبر مبارک امام مظلوم انداخت و به آواز حزین فریاد کشید: «وا أخاهُ، وا حُسیناهُ، وا حَبیبَ رَسولِ اللهِ، یَابنَ مَکَّةِ و مِنیٰ، یَابنَ فاطِمَةَ الزَهراءِ، یَابنَ عَلی الْمُرتَضَیٰ ». آنقدر گریست و خاک قبر منور برادر را بر سر ریخت که بی هوش شد. چون به هوش آمد، عرض کرد: ای برادر، در راه شام آنقدر تازیانه بر پشت من زدند که پشتم مجروح شده است و هنوز جراحت آن باقی است، و اگر در این صحرا نامحرم نبود پیراهن خود را بالا می‌زدم تا جراحت پشت مرا مشاهده نمائی. سکینه مظلومه گفت: ای پدر، وقتی که ما را در مجلس یزید می‌بردند کعب نیزه و تازیانه بر سر و صورت ما می‌زدند، و چون و عصا بر سر ما یتیمان می‌کوبیدند. مرا و خواهرم فاطمه را می‌خواستند به کنیزی ببرند. حضرت‌ام کلثوم علیهاالسلام خود را روی قبر برادر بزرگوارش انداخت و عرض کرد: جُعِلتُ فِداکَ، قَتَلوکَ فَما عَرَفوکَ، و تَرَکوکَ عُریاناً، و ذَبَحوکَ عَطشاناً، و لَم یَوجدُ أحَدٌ أن یَرحَمَکَ و یَرحَمَ عَیالَکَ ▪️به فدایت شوم ای برادر، تو را کشتند در حالی که به مقام و منزلت تو معرفت نداشتند، و تو را برهنه ترک کردند، و تو را شهید کردند در حالی که تشنه بودی، و هیچ کس از این قوم جفاکار پیدا نشد که بر تو و بر عیالت رحم نماید. 📚معالی السبطین:ج٢ص١١٧ 📚انوار الشهادة:ص ۲۵۲ 📚بحر المصائب: ج۴.ص۴١٣ @maghaatel
◼️ ای کربلا! یک جسم بی غسل و کفنی را در تو به یادگار گذاشتیم... بعد از اینکه اهلبیت علیهم السلام سه روز درکربلا بر سر قبور شهدا اقامه عزا کردند امام سجاد علیه السلام چاره ای ندیدند جز اینکه به طرف مدینه حرکت کنند. لِأنَّهُ رأىٰ عَمّاتَهُ و نِساءَهُ و صَبيَّتَهُ نائِحاتِ الْلَّيلِ والنَّهارِ يَقُمنَ مِن قَبرٍ، و يَجلِسنَ عِندَ آخَرَ ▪️چرا که می‌دیدند عمه ها و دختران و باقی زن ها صبح و شب مشغول نوحه و عزاداری هستند و از سر قبری بلند می شوند و سر قبر دیگری می نشینند و زاری می کنند. 📚مقتل الحسين عليه السلام، مقرم / ص ۴۸۵ *** 🔹 وقتی که روز چهارم اقامت اهلبیت علیهم السلام در کربلا فرارسید، بارها را بستند و آماده حرکت شدند،حضرت سکينه عليها السلام اهل حرم را با ناله و فرياد به جانب مزار مقدس امام جهت وداع حرکت داد و همگی در اطراف قبر مقدس گرد آمدند. فَحَضَنَتِ الْقَبرَ الشَريفَ و بَكَتْ بُكاءً شَديداً حَتّىٰ غُشِيَ عَلَيْها، فَلَمَّا أفاقَتْ جَعَلَتْ تَنشُدُ و تَقولُ: ▪️حضرت سکينه علیهاالسلام قبر پدر را در آغوش گرفت و شديدأ گريست و به سختي می ناليد تا از هوش رفت. وقتی که به هوش آمد، اين ابياتی به این مضمون را زمزمه می کرد: رَحَلنا يا أبي بِالرَّغمِ مِنّا ألا فَانْظُر إلىٰ ما حَلَّ فينا ألا يا كَربَلاءُ أودَعت جِسماً بِلا غُسْلٍ ولا كَفْنٍ دَفينا ألا يا كَربَلاء أودعت نوراً لِباري الْخَلقِ طرّاً أجمعينا ألا يا كربلاء أودعت كَنزاً وذخر القاصدين الزّائرينا ▪️ای پدر،! به ناچار داریم از کنار تو می رویم. حال تو برآنچه که بر ما گذشته نظری کن. ای کربلا! یک جسمی را که نه غسل و کفن شد، در تو به یادگار می گذاریم. ای کربلا! یک نوری را در تو به یادگار برای خدای متعال از جانب ما می گذاریم. ای کربلا! یک گنجی را در تو به یادگار می گذاریم تا ذخیره ای باشد برای کسانی که قصد زیارت این جا را دارند. 📚أسرار الشّهادة، ص۵۲۶ @maghaatel
◼️ به استقبال و دیدن زائرانِ قبور ما اهلبیت بروید... از امام صادق علیه السلام روایت است که حضرت فرمودند: إِذَا اِنْصَرَفَ اَلرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِكُمْ مِنْ زِيَارَتِنَا أَوْ زِيَارَةِ قُبُورِنَا فَاسْتَقْبِلُوهُ وَ سَلِّمُوا عَلَيْهِ وَ هَنِّئُوهُ بِمَا وَهَبَ اَللَّهُ لَهُ ▪️هرگاه شخصی از برادران شما از زیارت ما یا زیارت قبرهای ما برگردد، از او استقبال کنید، و بر او سلام دهید، و به خاطر چیزی که خداوند به او بخشیده است، به او تهنیت بگویید. فَإِنَّ لَكُمْ مِثْلَ ثَوَابِهِ وَ يَغْشَاكُمْ ثَوَابٌ مِثْلُ ثَوَابِهِ مِنْ رَحْمَةِ اَللَّهِ وَ إِنَّهُ مَا مِنْ رَجُلٍ يَزُورُنَا أَوْ يَزُورُ قُبُورَنَا إِلاَّ غَشِيَتْهُ اَلرَّحْمَةُ وَ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ ▪️که برای شما ثوابی مثل ثواب او خواهد بود، و از روی رحمتی که خداوند دارد، ثوابی مانند ثواب او شما را دربر می‌گیرد؛ زیرا هیچ شخصی نیست که ما یا قبر های ما را زیارت نماید، مگر اینکه رحمت خداوند او را دربر گیرد و گناهانش آمرزیده گردد. 📚 بحار الأنوار ج ٩٩ ص ٣٠٢ @maghaatel
◼️ حکایت مسمومیّت غریب مدینه و عاقبت آن جعده ملعونه... جُعده دختر اشعث همسر امام حسن (علیه السلام) بود، معاویه صد هزار درهم برای او فرستاد و برای او پیام داد که اگر حسن (علیه السلام) را زهر بدهی تو را به همسری فرزندم یزید در می‌آورم، جُعده قبول کرد و امام حسن (علیه السلام) را مسموم نمود. معاویه سم آبکی را برای جُعده فرستاد، امام حسن (علیه السلام) روزه بود، و هوا گرم بود، هنگام افطار، جعده آن سم را در میان ظرف شیر ریخت و آن ظرف را نزد امام حسن (علیه السلام) گذارد، امام آن را آشامید و هماندم احساس مسمومیت کرده به جُعده فرمود: عَدُوَّةَ اللَّهِ قَتَلْتِینِی قَتَلَکِ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَا تُصِیبِینَ مِنِّی خَلَفاً وَ لَقَدْ غَرَّکِ وَ سَخِرَ مِنْکِ وَ اللَّهُ یُخْزِیکِ وَ یُخْزِیهِ ▪️ « ای دشمن خدا! مرا کشتی خدا تو را بکشد، سوگند به خدا به آرزویت نمی رسی و خداوند تو را رسوا خواهد کرد»، دو روز بعد از این مسمومیت، آن حضرت به شهادت رسید، و معاویه در مورد جعده به قول خود وفا نکرد و او را همسر یزید ننمود. 🔹او بعد از امام حسن (علیه السلام) با مردی از خاندان طلحه ازدواج کرد، و دارای فرزندانی شد، هرگاه بین آن فرزندان و سایر افراد قریش نزاعی می‌شد، به آنان می‌گفتند: یا بَنِی مُسِمَّةُ الاَزواجِ : «ای پسران آن زنی که شوهران را زهر می‌خوراند». 🔹در روایت دیگر آمده: جُعدِه نزد معاویه آمد و گفت: مرا همسر یزید گردان، معاویه گفت: اِذْهَبِی فَاِنَّ اِمْرَأَةً لا تَصْلُحُ لِلْحَسَن بْنِ عَلِیٍ لا تَصْلحُ لابْنی یَزید ▪️ برو دور شو، زنی که برای حسن (ع) شایسته نباشد برای پسرم یزید، شایسته نخواهد بود. 🔹عمر بن اسحاق می‌گوید: من با حسن و حسین (علیهما السلام) در خانه بودیم، پس امام حسن (علیه السلام) برای تطهیر بیرون رفت و هنگام بازگشت فرمود: «بارها مرا زهر دادند ولی هیچگاه مانند این بار نبود. زیرا قسمتی از کبد خود را از دست داده‌ام و احساس می‌کنم آن را با چوبی زیر و رو می‌کنم. امام حسین (علیه السلام) فرمود: چه کسی تو را زهر داد؟ امام حسن (علیه السلام) فرمود: از آن کس چه می‌خواهی؟ آیا می‌خواهی او را بکشی؟ اگر آن کسی باشد که من می‌دانم، خشم و عذاب خداوند بر او بیش از تو است، و اگر او نباشد که من دوست ندارم بی گناهی به خاطر من گرفتارگردد» 📚بحارالأنوار ج۴۴ ص۱۴۸و۱۵۴ @maghaatel
◼️ بی حرمتی به مقدّسات، از کجا شروع شد؟! 🔻 اولین کسی که آتش افروخت... ... فاطمه زهرا سلام الله علیها پشت درب خانه اش آمد و ندا سر داد: ای عمر! آیا حیا نمی کنی؟! اما این عمر بود که با فتیله آتشی که در دست داشت، جلو آمد و هیزم های تلمبار شده را آتش زد و فریاد کشید: ﺃﺣﺮﻗﻮﺍ ﺩﺍﺭﻫﺎ ﺑﻤﻦ ﻓﻴﻬﺎ. ▪️این خانه را بر روی سر اهلش آتش بزنید... فریاد فاطمه زهرا سلام الله علیها از پشت در بلند شد: پدر جان! یا رسول الله! کجایی که ببینی عمر و ابوبکر بعد از تو با ما چه می کنند؟! ﻓﺎﺧﺬﺕ ﺍﻟﻨﺎﺭ ﻓﻲ ﺧﺸﺐ ﺍﻟﺒﺎﺏ ﻭ ﺩﺧﻞ ﺍﻟﺪﺧﺎﻥ ﺍﻟﺒﻴﺖ ▪️در همین هنگام بود که چوبه های در، آتش گرفت و دود همه جای خانه زهرا علیهاالسلام را گرفت... 📚 الهجوم علی بیت فاطمه سلام الله علیها ص١٢٠، به نقل از منابع حدیثی و تاریخی شیعه و سنی 🔻 اولین کسی که چاقو زد... درب خانه آتش گرفته بود و کمی داخل خانه، پیدا بود... فاطمه زهرا علیهاالسلام از شکاف در، فریاد می‌زد و می‌فرمود: تا جان در بدن دارم نمی گذارم پسر عموی مرا ببرید! فسحب عمر ابن الخطاب سكّينٌ وضرب بها بطن الزهراء ▪️در این هنگام بود که عمر چاقویی از کمر کشید و آن در شکم مبارک حضرت زهرای مرضیه علیها السلام فرو کرد... 📚تذكرة الائمه علیهم السلام، علامه مجلسي،ص ۶١.(چاپ سنگي ص ٩٨) 📚مقتل قرن سيزدهم كتابخانه مجلس شماره ١٨٣۶٢ ص ١۴۵ 🔻 اولین کسی که قرآن مجسّم را لگدمال کرد... ... قباله فدک در دست زهرای مرضیه علیهاالسلام بود که به خانه برمی‌گشت. عمر راه را در کوچه بر آن بانو سدّ کرد و گفت: آن قباله را به من بده! حضرت امتناع فرمود از اینکه قباله فدک را به عمر بدهد و کمی عقب رفت. اما عمر جلو آمد. فلَطَمَ على وَجهِها فَاْنكسَرط قُرطَها ▪️پس چنان با دستش بر صورت فاطمه زهرا سلام الله علیها سیلی زد که گوشواره روی گوش آن حضرت شکست. صدای ناله صدیقه کبری علیها السلام به ناله بلند شد و مردم دور آن حضرت جمع شدند. عمر که وضع را اینگونه دید، رنگش تغییر کرد و گفت: فاطمه (علیها السلام) می‌خواهد مرا با این کارش بترساند. فَتقَدّمَ إليها و رَفَسَها بِرِجْلِه... ▪️عمر خیز دوباره ای کرد و با پایش چنان لگدی به زهرای مرضیه علیهاالسلام زد که آن بانو نقش بر زمین شد... 📚 جامع النورین ص٢٠۶ 📚الهجوم علی بیت فاطمه علیهاالسلام ص٣٢١ 🔷 به همین جهت است که امام صادق علیه السلام به کمیت اسدی فرمودند: یاکُمَیْتَ بْنَ زَیْدٍ! مَا أُهَرِیقَ فِی الْإِسْلَامِ مِحْجَمَةٌ مِنْ دَمٍ وَ لَا اکْتُسِبَ مَالٌ مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ وَ لَا نُکِحَ فَرْجٌ حَرَامٌ إِلَّا وَ ذَلِکَ فِی أَعْنَاقِهِمَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ حَتَّی یَقُومَ قَائِمُنَا 🔸ای کُمیت! اگر در اسلام به اندازه یک حجامت خون ریخته شود؛ یا مالی از راه حرام بدست آید و یا زنا و زناشویی حرامی انجام شود، گناه آن به گردن آن دو نفر(عمر و ابوبکر) است تا روز قیامت و تا زمانی که قائم ما قیام کند. وَ نَحْنُ مَعَاشِرَ بَنِی هَاشِمٍ نَأْمُرُ کِبَارَنَا وَ صِغَارَنَا بِسَبِّهِمَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمَا 🔸 ما بنی هاشم به بزرگ و کوچک خود دستور میدهیم که به آنها ناسزا گویند و از ایشان بیزاری بجویند. 📚رجال کشی: ص۱۳۵ 🔘 وَ سَیَعلَمُ اللَّذینَ ظَلَموا اَیَّ مُنقَلبٍ یَنقَلبون... @maghaatel
🔰 حضرت سکینه عليهاالسلام، غرق در ذات الهی... امرؤالقیس بن عَدی مردی نصرانی بود که در زمان خلیفه دوم مسلمان شد. او سه دختر به نامهای (مُحَیَّاة) و (سَلمی) و (رباب) داشت که از فرط علاقه و ارادت به امیرالمومنین(علیه السّلام) به ترتیب به ازدواج مولا علی(علیه السّلام) و امام حسن(علیه السّلام) و امام حسین(علیه السّلام) درآورد.(۱) 📌 به نقل شیخ مفید؛ امام حسین(علیه السلام) بعد از ازدواج باذرباب (عليهالسلام)، صاحب دختری به نام سکینه(عليهالسلام) و پسری به نام عبدالله رضیع( به عقیده خیلی از صاحبان مقاتل،همان حضرت علی اصغر علیه السّلام)شد.(۲) 📜 امام حسین(السلام) نسبت به رباب(عليهالسلام) و دخترش سکینه(عليهالسلام) علاقه زیادى داشت. نقل شده است که امام حسین(السلام) در مورد رباب(عليهالسلام) و سکینه(عليهالسلام) سروده است: 📋اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً، تَکُونُ بِهَا السَّكِينَةُ وَ الرُّبَابُ، أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي، وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ 🔹من آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم. آن دو را دوست مي دارم و مالم را بذل مي كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۳) 🔹نقل است که؛ هنگامی که حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی(عليه السّلام)،حضرت سکینه(عليهالسلام) را از امام حسین(علیه السّلام) خواستگاری كرد، حضرت فرمود: سكينه براي زندگی تو مناسب نيست، 📜 کَانَ الغَالِبُ عَلَيهَا الاِستِغرِاقَ فِي الله 🔸چراکه او غالباً غرق جلال و جمال خداست. اما خواهر سكينه آن دختر ديگرم برای ازدواج با تو آماده است و فاطمه دختر دیگر امام به ازدواج حسن مثنی در آمد.(۴) 📚منابع: ۱)تاريخ مدينة دمشق ابن عساكر، ج۶۹، ص۱۱۹ ۲)الإرشاد شيخ مفيد، ج۲، ص۱۳۵ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۴)مقتل الحسين(عليه السّلام) مقرّم، ص۳۰۷ @Maghaatel
◼️ ای آقای اهلبیت من! برايم جرعه ای آب بیاور... ◼️ لحظات شهادت مظلومانه اَبَا الحجة، حسن بن علی العسکری علیهم السلام... ابو سلیمان داود بن غسان می‌گوید: به خدمت ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی رسیدم و سلام کردم. ابوسهل گفت: «ولادت (م ح م د) فرزند حسن بن علی علیه السلام ، به سال ۲۵۶ در سامره اتفاق افتاد. مادرش صیقل و کنیه اش ابوالقاسم است، و همین کنیه است که پیغمبر خبر داده و فرموده است: «نام او چون نام من و کنیه اش مثل کنیه من است؛ لقبش مهدی و حجت و منتظر است و هم او صاحب الزمان می‌باشد. » سپس ابوسهل گفت: «در هنگام مسمومیت امام حسن عسکری علیه السلام که مجر به شهادت آن حضرت شد ، روزی من در خدمتش بودم. حضرت به «عقید»، خادم خود که غلامی سیاه چهره و اهل «نوبه» بود و پیش از آن حضرت، خدمتکار پدرش امام علی النقی علیه السلام بود و امام حسن عسکری علیه السلام را بزرگ کرده بود، فرمود: «ای عقید! قدری آب مصطکی برای من بجوشان! » عقید هم آب را روی اجاق نهاد و صیقل مادر امام زمان علیه السلام، آن را به خدمت حضرت آورد. فَلَمَّا صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدَیْهِ وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ فَجَعَلَتْ یَدُهُ تَرْتَعِدُ حَتَّی ضَرَبَ الْقَدَحَ ثَنَایَا الْحَسَنِ فَتَرَکَهُ مِنْ یَدِهِ ▪️حضرت کاسه را گرفت و خواست بیاشامد، ولی دست مبارکش لرزید و کاسه به دندان نازنینش خورد. سپس آن را رویزمین گذاشت. آنگاه رو به عقید کرد و فرمود: «برو به اندرون، کودکی را می‌بینی که در سجده است، او را نزد من بیاور. » ابوسهل می‌گوید: عقید گفت: «وقتی به اندرون برای جستجوی او رفتم، دیدم کودکی سجده می‌کند و انگشت سبابه خود را به سوی آسمان گرفته است. من سلام کردم و او نمازش را کوتاه کرد. » سپس گفتم: «آقا شما را می‌طلبد که به خدمتش درآیی. » در این وقت مادرش صیقل آمد، دست او را گرفت و او را نزد پدرش آورد. ابوسهل می‌گوید: موقعی که بچه خدمت حضرت رسید، سلام کرد. رنگش همچون درّ (سفید)، موهای سرش کوتاه و میان دندان هایش باز بود. فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ بَکَی وَ قَالَ یَا سَیِّدَ أَهْلِ بَیْتِهِ اسْقِنِی الْمَاءَ فَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی وَ أَخَذَ الصَّبِیُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِیَّ بِالْمُصْطُکَی بِیَدِهِ ثُمَّ حَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ سَقَاهُ ▪️وقتی امام حسن عسکری علیه السلام او را دید، گریست و فرمود: «ای آقای خاندانم! این آب را به من بده که من اینک به سوی خدای خود می‌روم. بچه کاسه آب داغ را برداشت و به دهان پدر بزرگوارش نزدیک ساخت تا آن را نوشید. آنگاه امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: مرا آماده نماز کنید. بچه حوله ای در دامن امام پهن کرد و بدین گونه حضرت، یک یک اعضا را شست و سر و پای را مسح کرد. آنگاه امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «ای فرزند! به تو مژده می‌دهم که صاحب الزمان و مهدی و حجت خدا در روی زمین تویی. تو فرزند من و جانشین من هستی؛ از من متولدشده ای و تو (م ح م د) فرزند حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام می‌باشی و هم از نسل پیغمبر صلی الله علیه و آله و خاتم ائمه طاهرین علیهم السلام هستی. پیغمبر صلی الله علیه و آله مژده تو را داده و نام و کنیه تو را تعیین فرموده است. این را پدرم از پدران پاک سرشتش به من اطلاع داد. صلوات خدا و پروردگار ما بر اهل بیت. او ستوده با عظمت است. » حضرت این را فرمود و همان موقع به شهادت رسید. 📚غیبت طوسی: ص۲۷۱ @maghaatel
💠 گوشه ای از معجزات ولادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله... در روز ولادت آن حضرت هر بُتى كه در هر جاى عالم بود به رو در افتاد و چهارده كنگره از ايوان كسرى فرو ريخت. درياچه ساوه كه آن را مى پرستيدند خشك و بدل به نمكزار شد. در وادى ساوه كه سالها بود كسى در آن آب نديده بود آب جارى شد. آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در شب ولادت آن حضرت خاموش شد. علم كاهنان و سحر ساحران باطل گرديد، و طاق كسرى از ميان به دو نيم شد كه تا امروز نمايان است. 🔹هنگام ولادت آن حضرت اين ندا از آسمان شنيده شد: «جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل كان زهوقاً». سوره اسراء: آيه ۸۴. 📚 قلائد النحور ص ١٠١ @maghaatel
💠 مولایم جعفر بن محمد عليهماالسلام را ديدم كه تمام مشرق و مغرب را پُر كرده بود... هنگامى كه منصور دوانیقی، امام صادق عليه السلام را احضار كرد و آن حضرت از مدينه به بغداد آمد، در كنار دجله نزول اجلال فرمود. پيرمردى از شيعيانش با او ملاقات كرد و عرض كرد: آقای من! خودت را به من بشناسان. امام عليه السلام فرمود: آيا مى خواهى مرا بشناسى؟ عرض كرد: بلى. امام عليه السلام به اصحاب خود كه در خدمتش بودند فرمود: او را در دجله بيندازيد. آنها هم اطاعت كردند و او را در ميان دجله انداختند، آن بنده خدا كه چنين ديد، شروع كرد به فرياد كردن و تعجّب كردن از آنچه در مقابل خواسته اش ملاقات كرد، در ميان آب دست و پا زد، بالا و پائين رفت تا آنكه خود را با شناورى از دجله خارج كرد، او اظهار تعجّب مى كرد كه اين چه كارى بود و چرا امام عليه السلام چنين دستورى داد. امام عليه السلام دستور داد دوباره او را در دجله بيندازند، و اطرافيان او را گرفته و در دجله انداختند، آتش خشم او برافروخته گرديد و كلماتى كه تعجّب او را نشان مى داد پشت سر هم مى گفت تا اينكه اين بار هم با زحمت خود را خارج كرد و آن حضرت را مورد سرزنش قرار داد و چنين كارى را از ايشان بعيد شمرد. امام عليه السلام دستور داد براى بار سوّم او را در ميان دجله بيندازند، و لحظه اى بعد خود را در ميان آب ديد كه توان شناكردن ديگر برايش نمانده بود، امواج آب هم او را در وسط رودخانه برده بود، در چنين وضعى حالت انقطاع به او دست داد. امام عليه السلام چون ناتوانى او را از شناكردن و خارج شدن مشاهده فرمود، دست كريمانه خود را دراز كرد و او را كه در وسط دجله بود خارج كرد، همينكه از آب بيرون آمد خود را بر قدم هاى حضرت انداخت و اظهار كرد كه امام را به خوبى شناخته است. اطرافيان از او سئوال كردند: چگونه شناختى؟ عرض كرد: هنگامى كه از شناكردن عاجز شدم و يقين به هلاكت و نابودى خود كردم از همه جا و همه چيز دل بريدم و خدا را صدا زدم، چيزى نمانده بود كه در ته آب فرو روم و خفه شوم كه پرده‌ها از مقابل چشمانم كنار رفت، مولایم جعفر بن محمد عليه السلام را ديدم كه تمام مشرق و مغرب را پُر كرده بود و غير از او چيزى را نمى ديدم، او مرا نجات داد. 📚القطره ج١ص۵۵۶ ↩️ اين احاطه وجودى امام عليه السلام است كه در دعاى رجبيّه مى خوانيم: « بهم ملأتَ سماءَك و أرضَك » يعنى آسمان و زمين را به وجود ايشان پُر كردى، اين ذوات مقدّسه همه جا هستند، در همه زمان‌ها و مكانها و با همه موجودات بوده و هستند، و هيچ زمان و مكانى خالى از وجود ايشان نبوده و نيست، كه آنها مظهر اسماء پروردگارند. @maghaatel
💠 گوشه ای دیگر از جلوه های قدرت خدا در دستان مبارک امام صادق علیه السلام ابراهيم بن سعد گوید: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: أتقدر أن تمسك الشمس بيدك؟ 🔹آيا مى توانید خورشيد را با دست خود نگه دارید و متوقّف كنید ؟ حضرت فرمود: لو شئتُ لحجبتها عنك 🔹اگر بخواهم آن را از تو مى پوشانم. عرض كردم: اين كار را انجام می‌دهید؟! آنگاه ديدم امام عليه السلام آن را كشانيد همانطور كه يك نفر افسار چهارپائى را مى گيرد و مى كشاند، پس سياه گرديد و پوشيده شد، و اين معجزه در مقابل ديدگان همه اهل دنيا صورت گرفت و سپس امام عليه السلام آن را رها كرد و به حال اوّل برگردانيد. 📚نوادر المعجزات: ص۱۳۸ ح۵، 📚دلائل الإمامة: ص۲۴۹ ح۵، 📚مدينة المعاجز: ج۲۱۵/۵ ح۷ @maghaatel
💠 مردم، تحمل شنیدن مقامات ما را ندارند... در روایتی امام صادق عليه السلام فرمودند : لو اُذن لنا أن نعلّم الناس حالنا عنداللَّه ومنزلتنا عنده لما احتملوا . 🔹اگر اجازه داشتيم كه حال خود را و مقام و مرتبه اى كه نزد خداوند داريم بيان كنيم شما نمى پذيرفتيد و قبول نمى كرديد. عرض كرد: مقصودتان مقامات علمى است؟ فرمود: علم كمترين و آسانترين آنها است، همانا امام آشيانه و جايگاه اراده خداوند تبارك و تعالى است و جز آنچه را كه خداوند بخواهد نمى خواهد. 📚المحتضر:ص ۱۲۸، 📚 بحار الأنوار:ج۲۵ ص ۳۸۵ @maghaatel
💠 من جعفرم... من همان دریای عمیقم... من فرزند حسن و حسینم... قيس بن خالد گوید : امام صادق عليه السلام را ديدم كه با دست چپ مناره مسجد پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم و با دست راست ديوارهاى قبر را بالا برد، و آنها را به ابرها و كناره آسمان رسانيد، سپس فرمود: أنا جعفر، أنا نهر الأغور، أنا صاحب الآيات الأقمر، أنا ابن شبير و شبّر. 🔹من جعفرم، من همان دریای عميقم، من صاحب نشانه هاى روشنم، من فرزند حسن و حسينم. 📚نوادر المعجزات: ص۱۳۷ ح۲، 📚 دلائل الإمامة:ص ۲۴۸ @maghaatel
💠 چشمه های طلا از زیر پای مبارک امام صادق علیه السلام... يونس بن ظبيان، مفضّل بن عمر، ابو سلمه سرّاج و حسين بن ثوير گويند: ما در خدمت امام صادق عليه السلام شرف حضور داشتيم، حضرت فرمودند: لنا خزائن الأرض ومفاتيحها، ولو شئت أن أقول بإحدى رجلي أخرجي ما فيك من الذهب لأخرجت 🔹همه گنجينه هاى زمين با كليدهاى آن در اختيار ماست، اگر بخواهم با يكى از پاهايم اشاره كرده و بگويم هر چه در درون خود طلا دارى، بيرون كن، بيرون خواهد آورد. راوى گويد: در اين هنگام، امام عليه السلام با پاى مباركش خطى در زمين كشيد و زمين شكافته شد، آنگاه با دست مباركش اشاره كرد و شمش طلايى به اندازه يك وجب از درون زمين برداشت و فرمود: به اين شمش طلا با دقّت و خوب نگاه كنيد تا ترديد به خود راه ندهيد. آنگاه فرمود: به درون زمين نگاه كنيد! ما نگاه كرديم، و شمش هاى زيادى از طلا در درون زمين ديديم كه روى هم انباشه شده و مى درخشيدند. يكى از رفقاى ما به حضرتش عرض كرد: قربانت گردم! اين همه ثروت در اختيار شما قرار داده شده در عين حال شيعيان شما نيازمند هستند؟! امام عليه السلام فرمود: إنّ اللَّه سيجمع لنا ولشيعتنا الدنيا والآخرة، ويدخلهم جنّات النعيم ويدخل عدوّنا الجحيم. 🔹به راستى كه خداوند به زودى براى ما و شيعيان ما، دنيا و آخرت را جمع خواهد فرمود، و آنها را وارد بهشت نعيم و دشمنان ما را وارد جهنّم خواهد نمود. 📚بصائر الدرجات:ص ۳۷۴ ح ۱ @maghaatel
♦️ یکی از روایات کمتر شنیده شده در فضیلت اشک بر امام حسین علیه السلام ♦️ 🔹 اشک بر سيدالشهدا عليه السلام قبر را نوری می‌کند و گریه کُن بر حسین علیه السلام را تا صحرای محشر هدایت می‌کند... در روایتی آمده است: إنّ الدَّمعَ الّذی أُریقَ فی مَصائب الْحُسَیْنِ عَلَيْهِ السَّلَام صَارَ نُوراً فی قَبْرِ صاحِبِهِ فَهوَ یَنقسِمُ علی ثلاثَةِ أقسامٍ أَحدُها یَنورُ قَبرَهُ و ثانیها یَهدیهِ إلی المَحشر و ثالثُها یَسُدُّ طَریقَ جَهَنَّم 🔹اشکی که در مصيبت سیدالشهدا علیه السلام ریخته می‌شود، نوری می‌شود در قبر صاحبش و آن به سه بخش میشود: قسمتی قبرش را روشن می‌کند. بخشی او را به سمت محشر هدایت می‌کند. و قسمت سوم راه جهنم را بر او می‌بندد. 📚 بحرالمصائب ج٧ص٣۴٠ 📚 زبدة التصانیف (خطی) @maghaatel
🔰 یکی از زیباترین روایات در ثواب لعن‌کردن دشمنان اهلبیت در «خلوت و تنهایی» ... در روایتی على بن عاصم كوفى گوید: 🔹 خدمت مولايم امام حسن عسکرى علیه‌السلام رسيدم و به او سلام كردم، آن حضرت سلام مرا جواب داد و فرمود: خوش آمدى اى پسر عاصم، بنشين و استراحت كن، گوارايت باد مقامى كه خداوند به تو مرحمت فرموده است، اى پسر عاصم آيا مى دانى زير قدمهاى تو چيست؟ 🔸 عرض كردم: مولاى من! زير قدم خود فرشى را احساس مى كنم كه گسترده‌اند، خداوند صاحب آن را گرامى بدارد. امام عليه السلام به من فرمود: اى پسر عاصم، بدان كه تو اكنون بر فرشى قدم نهاده اى كه بسيارى از پيامبران و رسولان الهى بر آن نشسته اند. 🔹 عرض كردم: اى سرور من، كاش تا زمانى كه در دنيا هستم همواره در خدمت شما باشم و هرگز شما را رها نكنم. سپس با خود گفتم: كاش چشم بينائى داشتم و آن را مشاهده مى كردم. 🔸 امام عليه السلام كه از ضمير و باطن همه آگاه است به من فرمود: نزديك بيا، وقتى نزديك رفتم دست مبارك خود را بر ديدگان من كشيد و به اذن خداوند فوراً روشن شد و بينا گشتم. 🔹 سپس فرمود: اين، جاىِ پاى پدر ما حضرت آدم است، و اين جاى پاى هابيل است، و به ترتيب جاى پاى شيث، هود، صالح، ابراهيم، شعيب، موسى، داود، سليمان، خضر، دانيال، ذى القرنين، عدنان، عبدالمطلب، عبداللَّه، عبد مناف را به من نشان داد. 🔖 سپس فرمود: 📋 هَذَا أَثَرُ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ هَذَا أَثَرُ جَدِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه‌السلام 🔻 و اين، جاى پاى مبارك خاتم الأنبياء صلى الله عليه وآله وسلم و اين، جاى پاى مبارك اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السلام است. 🔖 علىّ بن عاصم گويد: 📋 فَأَهْوَیْتُ عَلَی الْأَقْدَامِ کُلِّهَا فَقَبَّلْتُهَا وَ قَبَّلْتُ یَدَ الْإِمَامِ 🔻 خود را بر آن جاى قدم‌ها افكندم و آنها را بوسيدم و سپس دست مبارك امام عليهالسلام را بوسيدم. 🔹 سپس عرض کردم: من از اينكه شما را با دست يارى كنم ضعيف و ناتوانم و جز اظهار دوستى و ولايت نسبت به شما و بيزارى از دشمنان شما و لعنت كردن آنها در تنهائى قدرت ندارم، حال من چگونه خواهد بود اى سرور من؟ 🔸 امام عليه السلام فرمود: پدرم از جدّم، و او از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل كرد كه آن حضرت فرمود: 📜 مَنْ ضَعُفَ عَلَی نُصْرَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ لَعَنَ فِی خَلَوَاتِهِ أَعْدَاءَنَا بَلَّغَ اللَّهُ صَوْتَهُ إِلَی جَمِیعِ الْمَلَائِکَةِ 👈 كسى كه از يارى ما اهل بيت عاجز باشد و دشمنان ما را در تنهائى‌ها لعنت كند، خداوند صداى او را به تمام فرشتگان برساند، 📜 فَکُلَّمَا لَعَنَ أَحَدُکُمْ أَعْدَاءَنَا صَاعَدَتْهُ الْمَلَائِکَةُ وَ لَعَنُوا مَنْ لَا یَلْعَنُهُمْ 🔻 پس هرگاه يكى از دشمنان ما را لعنت كند فرشتگان آن را بالا برند و كسى كه آنها را لعنت نكند لعنت كنند. 🔹 و هر گاه صداى او به فرشتگان رسد براى او طلب آمرزش كنند و بر او درود فرستند و گويند: خداوندا! بر روح اين بنده‌ات كه در راه يارى دوستان تو تلاش كرد درود فرست، و اگر توانائى زيادترى داشت و بيشتر مى توانست يارى كند حتماً يارى مى كرد. 🔸 در اين هنگام از طرف پروردگار ندايى رسد كه: اى فرشتگان من دعاى شما را درباره بنده‌ام اجابت كردم و صداى شما را شنيدم و بر روح او بهمراه ارواح بندگان صالح ديگر درود فرستادم، و او را از برگزيدگان نيكو قرار دادم. 📚بحارالأنوار، ج۵۰ ص۳۱۷ 📚ریاض الأبرار،ج۲ ص۵۰۵ @maghaatel