eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11هزار دنبال‌کننده
2 عکس
10 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸من را ببخش! خانهٔ أمنی نداشتم... در نقلی آمده است: وقتی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها وصایای خود را به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود و از آن حضرت طلب حلالیت نمود، مولا علی علیه‌السلام هم فرمودند: من هم خواهشی از تو دارم؛ 📋 إنْ حَدَثَ مِنّي لِجنابِكِ جُرمٌ أو ذَنبٌ أو تَقصيرٌ فَاعْفيهِ عَنّي وَ اسْمَحيهِ لي. ▪️اگر از جانب من هم، کوتاهی یا تقصیری، سر زده، شما هم از آن درگذر و مرا حلال کن! 📚موسوعة الکبری، ج۱۴ ص۲۵۲؛ به نقل از التاريخ و السيرة،بحرانی، ص ١٩ ؛ و منتخب الروضة في أحوال الزهراء عليهاالسّلام،(خطی) ✍ پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر یارِ نُه‌ساله! کنارم باش لطفا بیشتر تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر هی نگو شرمنده‌ام! شرمنده‌ام من بیشتر بی اجازه دشمنت در خانه‌ی ما پا گذاشت عذرمی‌خواهم‌ اگر این خانه امنیت نداشت ای خوشی من در این دنیا! در این دنیا بمان نه برای من، برای بچه ها اینجا بمان از مدینه می‌رویم اصلا فقط با ما بمان یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان التماسم را ندیده هیچکس! حالا ببین دیده‌ای حیدر بیفتد از نفس؟! حالا ببین از علی بگذر در آن غوغا نشد کاری کنم قنفذ آمد سوی تو اما نشد کاری کنم با قلافش زد به بازوها نشد کاری کنم این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاری‌کنم کار حیدر سخت شد با زخمِ کاری میروی ای جوانمرگِ علی! چه زود داری میروی! @Maghaatel
🩸شرح آخرین لحظات عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از زبان «أسماء»... در روایت آمده است: آخرین لحظات عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که به اسماء فرمودند: «در موقع فوت پدرم جبرئیل کافور بهشتی آورد. پدرم آن را به سه قسمت کرد. یک قسمت برای خودش، یک قسمت برای علی علیه‌السلام و یک قسمت هم برای من.» 🥀 آنگاه به اسماء فرمود: «باقی‌مانده حنوط پدرم را که در فلان جاست بیاور و کنار سرم بگذار.» اسماء می‌گوید: 📋 فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا ▪️وقتی امر آن بانو را انجام دادم، لباسش را روی خودش کشید. 📋 وَ قَالَتِ انْتَظِرِینِی هُنَیْهَةً وَ ادْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَی أَبِی؛ ▪️و بعد به من فرمود: بیرون از اتاق منتظرم باش و پس از چند لحظه مرا صدا بزن. اگر جواب تو را گفتم که هیچ، وگرنه بدان که نزد پدر بزرگوارم رفته‌ام. 🥀 اسماء بعد از چند لحظه آن بانوی مظلومه را صدا زد، ولی جوابی نشنید. دوباره صدا زد: «ای دختر محمّد مصطفی! ای دختر بهترین کسی که مادرش وی را حمل کرد! ای دختر بهترین کسی که بر روی سنگریزه‌ها پا گذاشت! ای دختر آن کسی که مقامش به«قابَ قَوْسَیْنِ، أَوْ أَدْنی» رسید! اما جوابی نگرفت. 📋 فَکَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا ▪️وقتی اسماء‌ وارد اتاق شد و لباس آن حضرت را از روی بدنش برداشت، ناگاه دید که روح مطهرش از این دنیا رفته است. 📋 فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ {یا}فَاطِمَةُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَی أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ ▪️ اسماء خود را بر روی آن بدن مطهر انداخت و می‌بوسید و می‌گفت: «ای فاطمه‌جان! نزد پدر بزرگوارت که رفتی، سلام اسماء را به آن حضرت برسان.» 📚کشف الغُمّه، ج۲ ص۱۲۳ ✍ امشب به نخل آرزويم برگ پيداست در چهرهٔ زردم نشان مرگ پيداست امشب مرا در بستر خود واگذاريد بيمار بيت وحی را تنها گذاريد بيرون بريد از خانه زينب را كه حاشا مادر دهد جان و كند دختر تماشا گوئيد مولا را كه در مسجد نشيند تا مرگ يارش را به چشم خود نبيند خجلت زده از اشك فرزندان خويشم أسماء تو تنها وقت مردن باش پيشم پيش حسن از اشك ماتم رخ نشوئی جان حسينم با علي حرفی نگوئی چون روز آخر بود، كار خانه كردم گيسوی فرزندان خود را شانه كردم ديدی چه حالی در نمازم بود اسماء !؟ اين آخرين راز و نيازم بود اسماء... آخر نگاه خويش را سويم بيفكن می‌خوابم اينك پرده بر رويم بيفكن بنشين كناری ناله از دل در خفا زن بانوي خود را لحظه‌ای ديگر صدا زن ديدي اگر خامُش به بستر خفته‌ام من راحت شدم، پيش پيمبر رفته‌ام من..‌. @Maghaatel
🩸مادرجان! با حسینت حرف بزن! که قلب او دارد از هم می‌پاشد... در نقل‌ها آمده است: وقتی که أسماء بر بالای جسم مطهر و بی‌جان صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها مشغول گریه و بی‌تابی بود، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام وارد خانه شدند؛ 📋 فأقبَلَتْ إلَيهما أسماءُ و أجْلَسَتْهما و أحضَرَتْ لَهُما طَعاماً، فقالا: يا أسماء،هَل رَأيتَنا نأكُلُ مِن غَيرِ أمّنا؟ ▪️اسماء از اتاق بیرون آمد و آن دو را نشاند و برایشان یک غذایی فراهم آورد؛ اما امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمودند: ای أسماء! تا به حال دیده‌ای ما بدون مادرمان غذایی بخوریم؟! 🥀 اسماء گفت: مادرتان خوابیده است. اما حسنین علیهماالسلام فرمودند: 📋 یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَةِ ▪️ای أسماء! مادر ما در این ساعت نمی‌خوابد! 📋 فَقالا: يٰا أسماء،ما حٰالُ اُمِّنا؟ فَلَم تَتَمالَك مِنَ البُكاء... و خَمَشَتْ وَجهَها. ▪️حسنین علیهماالسلام فرمودند: اسماء! حال مادرمان چگونه است ؟! در این بود که دیگر اسماء نتوانست جلوی خودش را بگیرد؛ شروع به گریه کرد و صورت خودش را خراشید. 📋 و‌ قَالَتْ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَةً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا ▪️سپس اسماء گفت: ای پسران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله! مادرتان نخوابیده؛ بلکه از دنیا رفته است! 📋 فبَكيٰا و دَخَلٰا عَلَيها فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی ▪️حسنین علیهماالسلام با شنیدن این جمله به گریه افتادند و وارد اتاق شدند؛ امام حسن علیه‌السلام خود را به مادر انداخت و آن بدن مطهر را می‌بوسید و می‌فرمود: مادرجان! قبل از آنکه روح از بدنم جدا شود با من حرف بزن! 📋 و أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ ▪️إمام حسین علیه‌السلام نیز آمد و پای مادر را می‌بوسید و می‌فرمود: مادرجان! منم؛ پسرت حسین! پیش از آنکه قلبم از هم بپاشد با من حرف بزن! برگرفته از: 📚بحارالانوار، ج۴۳ ص۱۸۷ 📚الكوكب الدُّريّ،حائری، ج۱ ص٢٥١ 📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی، ص۶۷ ✍خجلت زده از اشك فرزندان خويشم أسماء تو تنها وقت مردن باش پيشم آيند چون اطفال معصومم به خانه پرسند از مادر خبرداری تو يا نه؟ ديدند اگر خاموش و بي تاب است مادر آهسته با آنها بگو خواب است مادر چون سوي حجره كودكانم رو نهادند يكباره روي جسم رنجورم فتادند مگذار ساعتها تنم در بر بگيرند مگذار آنان هم كنار من بميرند بفرست مسجد آن دو طفل نازنين را كآرند بالينم اميرالمؤمنين را شبها برايم بزم اشك و غم بگيرند در خانة آتش زده ماتم بگيرند... @Maghaatel
🩸علی جان! «کشتهٔ دشت کربلا» را از یاد نبری... در نقل‌ها آمده است: در لحظات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که به امیرالمؤمنین علیه‌السلام برخی از وصایای خود را در قالب این اشعار فرمودند: 📋 إبْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ / وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ ▪️یا ابالحسن! اگر گریه می‌کنی بر من گریه کن، ای بهترین هدایت کنندگان و اشک بریز که روز فراق رسیده است. 📋 یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ / فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ ▪️ای همسر بتول! من درباره نسل خود به تو سفارش می‌کنم، از فردا روزی، این‌ها دائماً شوق دیدن مرا در سر دارند. 📋 اِبْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا / تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ ▪️یا علی! برای من و یتیم‌های من گریه کن؛ مخصوصا قتیل دشمنان در دشت کربلا را از یاد نبری! 📋 فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا یَتَامَی حَیَارَی / یَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ ▪️آنها از من مفارقت می‌کنند و یتیمانی حیران و سرگردان می‌شوند، چه کنم که خدا امضا کرده که دیگر روز فراق است. 📚بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۸ ✍ دم آخر وصیتی دارم ای علی جان به خاطرت بسپار نیمه شبها حسین دلبندم با لب تشنه می‌شود بیدار بار سنگین این وصیت را از سر شانه های من بردار قبل خوابیدنش عزیز دلم ظرف آبی برای او بگذار گریه کردم ز غربتش دیشب تا سحر سوختم برای حسین با همین دست ناتوان امروز پیرهن دوختم برای حسین... @Maghaatel
🩸به فدای مادری که طاقت نداشت حتی گرد و غباری بر سر و صورت حسینش بنشیند اما روزی در خانه خولی ... در نقلی آمده است: روز آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که از بستر به پا خاسته و مشغول شستن لباس های حسنین علیهماالسلام و شانه‌زدنِ سر آن‌ها شد؛ وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام از راه رسیده و علت را سوال کردند، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: 📋 أغسِلُ رُؤوسَ أولادي،لأنّكَ غداً مشغولٌ بِتَجهيزي و غُسلي و دَفني ▪️سر بچه‌هایم را امروز هر گونه بود، شُستم چرا که تو دیگر فردا مشغول غسل و دفن من هستی. 📋 و أخافُ {أنْ} تَجوعَ أولادي و تُبقىٰ رُؤوسُهُم مُغيّرةً و ثِيابُهم دَكِنَة ▪️و من از آن می‌ترسم که فردا ، بچه‌هایم گرسنه بمانند‌ و بر سر و وضعشان، گرد و غباری نشسته باشد. 📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی، ص۱۲۳ ✍ یا فاطمة الزهرا... هر گونه بود با بازوی ورم‌کرده، سر و صورت و لباس‌های حسینت را شُستی، چرا که طاقت نداشتی ذره‌ای گرد و غبار را بر آن سر و صورت مبارک ببینی... 🔖 اما مادرجان! چه کشیدی در آن ساعتی که خولی ملعون همراه سر بریده حسینت وارد خانه‌اش شد؛ همسرش به او گفت: 📜 مٰا هٰذا الرّأسُ الّذي مَعَك؟ ▪️این سر بریده از آن کیست که همراه توست؟! 📜 قال: رأسٌ خارجيّ، خَرَجَ عَلَى عبيد اللّه بن زياد، فقالت: و ما اِسمُه؟ ▪️آن ملعون گفت: سر یک خارجی است که بر عبیدالله بن زیاد خروج کرده؛ زنش گفت: اسمش چیست؟ 📜 فأبىٰ أنْ يُخبِرَها مٰا اِسمُه، ثُمّ تَرَكهُ عَلَى التّرابِ و جَعَلَ عَليه إجّانَة، ▪️خولی ملعون إبا کرد از این‌که اسم آن حضرت را بیاورد؛ سپس آمد و آن سر مطهر را کنج تنور بر روی خاک و خاکستر گذاشت و یک طشت را هم بر روی آن سر مبارک قرار داد. 📚مدینة المعاجز، ج۴ ص۱۲۵ 📚روضة الشهداء، ج۱ ص۴۵۰ 📝 تازه رسیده از سفر کربلا سرت بین تن تو فاصله افتاده تا سرت با پهلوی شکسته و با صورت کبود کنج تنورِ کوفه کشانده مرا سرت پیشانی‌ات شکسته و موهات کم شده خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟ رگ های گردنت چقدر نامرتب است ای جان من چگونه جدا شد مگر سرت؟ باید کمی گلاب بیارم بشویمت خاکی شده است از ستم بی‌حیا سرت ... @Maghaatel
🩸هجومِ نابرابرانه‌ای که به ارث رسید... امان از دو حملهٔ نابرابرانه و ظالمانه‌... یکی در بین «خانه» و دیگری در بین «گودال» ... یکی برای یک «مادر» و دیگری برای «فرزندش» ... 🥀 وقتی که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بین آن نانجیبان و امیرالمومنین علیه‌السلام حائل شد تا نتوانند مولا علی علیه‌السلام را به زور به مسجد ببرند، تاریخ می‌نویسد: 📋 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمَها! ▪️عمر رو کرد به همه اطرافیانش و فریاد زد: «فاطمه را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانه‌ها بر جسم شریف آن حضرت فرود می‌آمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا که خون از جای جای جسم شریفش جاری شد.(۱) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🥀 این واقعه دردناک از مادر به پسرش هم به ارث رسید... «مقاتل» می‌نویسند: آنچنان سیدالشهداء علیه‌السلام مثل یک شیر غضبناک در دل میدان می‌جنگید که شمر ملعون با مشاهده این مبارزهٔ بی‌بدیل ، به نزد عمر بن سعد ملعون آمد و گفت: 📋 أيُّهَا الْأميرُ إنَّ هٰذا الرَّجُلَ يُفنينا عَن آخِرنا مُبارِزَةً! ▪️ای امیر ! این مرد از اول تا آخر ما را با مبارزه تن به تن از بین خواهد برد. ➖ عمر گفت: چه کنیم؟ شمر گفت: 📋 نَتَفَرَّقُ عَلَيْهِ ثَلاثَ فِرَقٍ: فِرقَةٌ بِالنِّبالِ و السِّهامِ، و فِرقَةٌ بِالسُّيُوفِ و الرِّماحِ، و فِرقَةٌ بِالنَّارِ و الْحِجارَةِ، نُعَجِّلُ عَلَيْهِ ▪️باید سه دسته بشویم؛ عده‌ای تیر بیاندازند؛ عده‌ای با شمشیر و نیزه او را بزنند؛ عده‌ای نیز، پاره‌های آتش و سنگ به سمت او پرتاب کنند ؛ و بر او باید شتاب کنیم. 📋 فَجَعَلوا يَرشُقونَهُ بِالسِّهامِ، و يَطعَنونَهُ بِالرِّماحِ... ▪️پس تیرها را به سمت امام علیه‌السلام پرتاب می‌کردند و با نیزه‌ها به او ضربه می‌زدند. 📋 فَجَعَلَ يَنزِعُ السَّهمَ بِيَدِهِ، و يَتَلَقَّىٰ الدَّمَ بِكَفَّيْهِ و يُخَضِّبُ بِهِ لِحيَتَهُ و رأسَهُ الشَّريف ▪️آن حضرت هم تیرها را با دست از بدن مطهرش در می‌آورد و کف دستش را پر از خون کرده و سر و صورتش را با آن خضاب می‌کرد و می‌فرمود: 📋 هٰكَذا ألقَىٰ رَبِّي، و ألقَىٰ جَدِّي، و أشكُو إلَيْهِ ما نُزِلَ بِي.و خَرَّ صَريعاً مَغشيّاً عَلَيْهِ ▪️اینگونه پروردگارم را ملاقات می‌کنم؛ اینگونه جدم را می‌بینم و آنچه را که به سرم آوردند برایش شکایت می‌برم و در همین حال بی هوش بر روی زمین افتاد.(۲) ✍لشگریان خیره سر، چند نفر به یک نفر؟ فاطمه می‌کند نظر ، چند نفر به یک نفر؟ خواهر دل شکسته‌اش، همره دختران او زند به سینه و به سر، چند نفر به یک نفر؟ بین زمین و آسمان، جنت و عرش و کهکشان پر شده است این خبر: چند نفر به یک نفر؟ حور و ملک به زمزمه، وای غریب فاطمه حضرت خضر نوحه‌گر، چند نفر به یک نفر؟ آه و فغان مادرش ، به قلب سنگیِ شما مگر نمی‌کند اثر؟ چند نفر به یک نفر؟ یاد مدینه زنده شد‌، روضه‌ی رنج فاطمه که ناله زد به پشت در، چند نفر به یک نفر؟ 📚(۱)مؤتمر علماء بغداد، ص۶۳ 📚(۲)معالی السبطین، ج۲ ص۳۶؛ و وسيلة الدّارين، ص۳۲۱ @Maghaatel
🩸بریز آب روان أسماء ولی آهسته آهسته... در روایتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: 📋 أَوْصَتْ إِلَیَّ فَاطِمَةُ أَنْ لَا یُغَسِّلَهَا غَیْرِی وَ سَکَبَتْ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ ▪️فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به من وصیت نمود که جز من، او را کسی غسل ندهد؛ { لذا من پیکر مطهر او را غسل می‌دادم و } أسماء دختر عُمَیْس نیز بر آن پیکر مطهرش آب می‌ریخت.(۱) 🥀 در روایتی آمده است: آبی را که أسماء بر آن پیکر مطهر می‌ریخت، ملائکه از چشمهٔ سلسبیل از بهشت آورده بودند.(۲) ✍بریز آب روان أسماء ، ولی آهسته آهسته به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته بریز آب روان تا من، بشویم مخفی از دشمن تنش از زیر پیراهن، ولی آهسته آهسته ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش تو خود ریز آب بر رویش، ولی آهسته آهسته همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته حسن ای نورچشمانم، حسین ای راحت جانم بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته روم شب ها سراغ او، به قبر بی چراغ او کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته... 📚(۱)دعائم الإسلام ج۱ ص۲۲۸. 📚(۲)انوار الشهادة،یزدی، ص۴۳۴ @Maghaatel
🩸ای أسماء ! دستم رسید به بازوی ورم‌کردهٔ زهرا... به دندهٔ شکستهٔ او... در نقلی آمده است: 📋 و بَینَما هُوَ یُغسّلُها اِذِ اعْتَزَلَها ناحیةً و صارَ یَبکِی ▪️همینکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام داشت پیکر مطهر زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها را غسل می‌داد، ناگهان به گوشه‌ای رفت و (سر به دیوار گذاشت و) با صدای بلند شروع به گریه‌کردن نمود. 📋 وَ الحسَنُ عَن یَمینِه و الحُسینُ عَن شِمالِه و زَینبُ بَینَ یَدَیه ▪️امام حسن سمت راست، امام حسین سمت چپ و‌ زینب کبری علیهم‌السلام در مقابل آن حضرت ایستاده بود. 📋 فَقالَتْ أسماءُ: سَیّدی! أکْمِلْ غُسلَها وَ ابْکِ بَعدَ ذٰلکَ لِفِراقِها ▪️اسماء به پیش آمد و گفت: ای آقای‌من! بهتر نیست که اول غسل پیکر مطهر زهرا سلام‌الله‌علیها را تمام کرده و سپس از فراق او گریه نمایید؟! 🥀 در این‌جا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: ای أسماء! در حال غسل‌دادن، نظرم افتاد به صورت فاطمه سلام‌الله‌علیها؛ دیدم که از ضربهٔ آن بی‌دین، کبود و چشم مبارکش چون خون، سرخ شده است و بازوی مبارکش مثل یک بازوبند، ورم کرده است.(۱) 📋 یا أسماء! بَینَما اُغسِّلُ فاطمةَ مَرَّتْ یَدِی عَلَی ضِلْعٍ مِن أضلاعِها فَوَجَدْتُهُ مَکسورًا ▪️ای أسماء ، در حین غسل فاطمه سلام‌الله‌علیها، دستم رسید به یک دنده از دنده‌های فاطمه سلام‌الله‌علیها؛ دیدم که آن دنده، شکسته است! 📋 و لَمْ تُخبِرنی بِذٰلِک حَتّی لا یَشتَد‍َّ ألَمِی ▪️اما فاطمه سلام‌الله‌علیها از آن دندهٔ شکسته، هیچ حرفی با من نگفته بود که مبادا درد من از این ماجرا، زیاد بشود و از او شرمنده شوم. (۲) ✍ وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا زخم های بدنت، بُرده امانم زهرا سرخ شد صورتِ «آب» ی که چکید از بدنت چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟! تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا ذکر می‌گفتم و دستم به پرَت خورد آرام بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟! با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟ آستین بین دهان کردم و فریاد زدم زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا کاشفُ الکربِ دلم! چوبه‌ی تابوتت را بر سر شانه گذارم!؟ نتوانم زهرا... 📚(۱)انوارالشهادة،یزدی،ص۴۳۴ 📚(۲)العبرة الساکتة،ج۱ ص۷۶ @Maghaatel
🩸حالِ جانسوز امیرالمؤمنین علیه‌السلام به هنگام غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از زبان همسایه آن حضرت... در برخی از نقل‌ها آمده است: شخصی به نام «ورَقة بن عبدالله» گوید: خانه من در همسایگی خانه امیرمؤمنان علی علیه‌السلام بود؛ در همان شبی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از دنیا رفت، من در خانه بودم که، 📋 فإذًا سَمِعتُهُ يَبكي بُكاءً عٰاليًا لَمْ أعهِدْ نَظيرَهُ مِنهُ. ▪️ناگهان شنیدم مولا علی علیه‌السلام با صدای بلند شروع به گریه‌کردن نمود که تا آن زمان، به خاطر ندارم که علی علیه‌السلام اینگونه گریه کرده باشد! 📋 فَتَعَجَّبتُ مِنهُ و قُلتُ:سُبحانَ اللّه!أ هٰكذا يَصنَعُ عليٌّ عليه‌السّلام مَع! شِدّةِ صَبرِهِ و حِلمِهِ و سُكونِه‌؟! ▪️بسیار تعجب نموده و با خود گفتم: سبحان الله! علی علیه‌السلام با آن همه حلم و صبر و آرامشی که داشت، چرا اینگونه گریه می‌کند؟! 🥀 پس از خانه بیرون آمده و به پشت خانه او رفته و دقّ الباب کردم؛ 📋 فَخَرَجَ و دُموعُهُ تَسيلُ مِنْ عَينَيهِ مِنْ دُونِ اِنقطاع. ▪️پس امیرالمومنین علیه‌السلام از خانه بیرون آمد، در حالی که سیل اشک از چشمانش جاری بود و سیلان اشکش، تمام نمی‌شد. 🥀 عرضه داشتم: یا ابالحسن! مردم عرب خوب نمی‌دانند که مردی در فقدان همسرش اینگونه بی‌تابی کند؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمودند: 📋 يا وَرَقة! لَمْ أبكِ لِفَقدِها بَلْ رَأيتُ آثارَ الرَّفَسَةِ و السّياط‍‌َ في يَدِها و جَنبِها. فَهٰكذا تُحشُرَ يَومَ القِيامَة و تَلقَى اللّهَ. ▪️ای ورَقه! گریه من از فقدان زهرا سلام‌الله‌علیها نیست؛ بلکه به هنگام غسل آثار ضربه‌های لگد و تازیانه‌ها را در دست و پهلوی او دیدم؛ فاطمه سلام‌الله‌علیها با همین حال روز قیامت محشور می‌شود و به ملاقات پروردگار می‌رود. 📚 الهجوم علی بیت فاطمه سلام‌الله‌علیها ، ص۳۳۸، (به نقل از منابع خطی) ✍ خانه‌ام غرق هیاهوست خدا رحم کند موقع شستن بانوست خدا رحم کند پای این مُغتَسل از گریه زمین می‌افتم علتش لرزش زانوست خدا رحم کند باز کردم گره از روسری‌اش بعد سه ماه یعنی این صورت بانوست؟! خدا رحم کند نکند خورده به دیوار که اینقدر خراش روی پیشانی و ابروست خدا رحم کند حق ندارم که سرم را بزنم بر دیوار؟! این همه زخم به بازوست خدا رحم کند روی دستش چقدر از اثر ضرب غلاف ورم از شکل النگوست خدا رحم کند باز هم آب بریز آب که خونابه هنوز جاری از سینه‌ی بانوست خدا رحم کند ترس دارم که تکانش دهم اما چه کنم وقت گرداندن پهلوست خدا رحم کند گریه و نوحه‌ی بی مادری چهار یتیم خانه‌ام غرق هیاهوست خدا رحم کند @Maghaatel
🩸تحیّر زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها با دیدن کبودی های پیکر مطهر مادر ... در نقلی آمده است: زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: وقتی که پدرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام مشغول غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود، 📋 رَأيتُ حينَ اغتِسالِ اُمّي عليهاالسّلام سَوادَ جَنبِها فَسَألتُ أبي عليه‌السّلام ▪️به هنگام غسل پیکر مطهر مادرم، نگاهم به سیاهیِ پهلوی او افتاد. پس از پدرم سوال نمودم که این سیاهی برای چیست؟ 📋 فقال علیه‌السلام: «هٰذا أثرُ السِّياط‍‌» ▪️پدرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمودند: این سیاهی‌ها، جای همان تازیانه‌هاست! 📚حزن المؤمنین،نجفی کاظمینی، ص۳۶ 📚الهجوم علی بیت فاطمه سلام‌الله‌علیها، ص۳۴۰ ✍ شبیه این واقعه دردناک، یک جای دیگر هم برای زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها اتفاق افتاد... 🥀 همان ساعتی که ناگهان زن غسّاله دست از کار کشید و دو دست بر سر خود زد و گفت: بزرگ اسیرها کیست؟ حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: من هستم؛ زن غساله گفت‌: این نازدانه به چه بیماری از دنيا رفته است؟ 📋 قد کانَ مَتنُها مَجروحةً مِن کثرةِ الضّرب ▪️چرا که پشتش به خاطر کثرت ضرب و شتم، جراحت برداشته است! 🥀 صدای زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه بلند شد و فرمود: ای زن غسّاله! این لکّه‌های کبود، اثر تازیانه و کعب نیزه است... 📚ریاض القدس(نسخه‌خطی) ج٢ ص٣٢۷ 📚معالی السبطین ج۲ ص۱۷۷ (با اندکی تفاوت) ✍ غسّاله بر این تن بریز آهسته‌تر، آب این چشم های خسته تازه رفته در خواب غسّاله زد حال تو آتش بر وجودم دیدی چه آمد بر سرِ یاس کبودم؟! غسّاله می‌پیچی به خود از بی قراری انگار که در خانه دختر بچه داری! غسّاله باور می‌کنی این نازدانه هر وقت گریه کرده ، خورده تازیانه غسّاله این قدِّ کمان کرده کمانت پهلوی او دیدی و بند آمد زبانت غسّاله جای دست را دیدی به رویش آتش بگیر از جای آتش روی مویش غسّاله والله این سه ساله خارجی نیست می‌دانی اصلا این شهیده ، دختر کیست؟! غسّاله می‌بینی چه آمد بر سر او؟! دیدی چه کرده کعب نی با پیکر او؟! غسّاله دختر بچه این حد پیر دیدی؟! تو شاخه‌ی گل در غل و زنجیر دیدی؟! غسّاله مزد زحمتت با مادر ما شد مثل اسماء قسمت تو غسل زهرا @Maghaatel
🩸 وقتی که حسنین علیهماالسلام بر روی پیکر مطهر مادر می‌افتند و هاتفی از آسمان ندا می‌دهد... در روایتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: پیکر مطهر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را در میان کفن جای دادم و موقعی که می‌خواستم کفن او را گره بزنم، حسنین و زینبین علیهم‌السلام را صدا زدم و گفتم: 📋 هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ ▪️بیایید از مادر خود زاد و توشه برگیرید، این آخرین لحظات بین شما و مادرتان است و ملاقات شما در بهشت خواهد بود. 🥀 حسنین علیهماالسّلام آمدند و در همان حال فریاد می‌زدند و بر روی پیکر بی‌جان مادر افتاده و با او نجوا می‌نمودند ... در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: 📋 إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَی صَدْرِهَا مَلِیّاً ▪️من خدا را شاهد می‌گیرم که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آه و ناله کرد، دست‌های خود را دراز کرد و حسنین علیهماالسلام را چند لحظه‌ای به سینه خود چسبانید. 📋 وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَی الْمَحْبُوبِ ▪️ناگاه هاتفی از آسمان ندا در داد که: «یا اباالحسن! حسنین را از روی سینه فاطمه سلام‌الله‌علیها بردار. به خدا قسم که ملائکه آسمان‌ها را گریان کردند، چرا که دوست مشتاق دیدار دوست است. 🥀 حضرت امیر علیه‌السلام فرمودند: من رفتم و به آرامی حسنین علیهماالسلام را از روی سینه زهرا سلام‌الله‌علیها برداشتم. 📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۹ ✍ آه یا امیرالمؤمنین... کاش غروب عاشورا هم آرام، یتیمان حسین علیه‌السلام را از روی سینه او جدا می‌کردند... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: 📋 ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام ▪️بعد از زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها، سکینه بنت الحسین علیهماالسلام وارد قتلگاه شد و خود بر روی پیکر بی‌سر اباعبدالله علیه‌السلام انداخت. 📋 فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ. ▪️در اینجا بود که عده‌ای از اعرابِ حرامی و سنگ‌دل، جمع شدند و با کتک و تازیانه آن نازدانه را از روی جسم بی‌سر پدرش کشیدند و جدا کردند. 📚لهوف،ص۲۱۱ 📚نفس المهموم،ص۳۷۶ 📝 ناجوانمردانه زهرای جوان را می‌زدند روز روشن مادر صاحب زمان را می‌زدند خانه‌ای که بی وضو جبریل آن را در نزد دسته‌ای با پا درِ این آستان را می‌زدند صورت و دستی که می‌بوسید پیغمبر چه شد؟ پیش قبر او هم‌ این را و هم‌ آن را می‌زدند زنْ زدن، حتی زمان جاهلیت عار بود این مسلمان ها چرا شاهِ زنان را می‌زدند؟! این زدن ها از مدینه باب شد؛ در کربلا بی حیاها هم زنان هم دختران را می‌زدند زینب آمد روضه‌ای برپا کند در قتلگاه روضه را بر هم زدند و روضه خوان را می‌زدند نیست از آغوش بابا هیچ جایی امن‌تر در همین‌جا دختر شیرین زبان را می‌زدند @Maghaatel
🩸«حزن» ، سراپای وجود امیرالمؤمنین علیه‌السلام را گرفت... وجود نازنین سیدالشهداء علیه‌السلام در روایتی فرمودند: 📋 فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَی خَدَّیْهِ ▪️وقتی که پدرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام، مادرم را به خاک سپرده و دستش را از خاک قبر تکاند ، حزن و اندوه سراپای وجودش را گرفت و سیلاب اشک، بر گونه‌های مبارکش روان شد. 📚الکافی،ج۱ ص۴۵۹ 📚الأمالی،مفید،ص۲۴۵ ✍ من آن بی‌بال و پَر مرغم،که تو بال و پرم بودی دگر تنهای تنهایم تو تنها یاورم بودی یگانه تکیه گاه من شهید بی پناه من امید من پناه من نه تنها همسرم بودی ز پا افتاده‌ام ای هست و بود رفته از دستم که بعد از مصطفی تنها تو رکن دیگرم بودی گل من تا ابد از باغبانت می کشم خجلت که پامال خزان در پیش چشمان ترم بودی تمام شهر با من دشمن و من یک تنه تنها نه همسنگر خدا داند تو تنها سنگرم بودی هر آن کس داشت با من دشمنی دیدم تو را می‌زد قتیل انتقام جنگ بدر و خیبرم بودی سرآپا درد بودی پیش چشم من ننالیدی خدا را تا کجا فکر دل غم پرورم بودی... @Maghaatel
🩸یا رسول‌ الله! صبرم کم شده ... زهرا «سلام‌الله‌علیها» از دستم رفت ... در روایتی وجود مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: وقتی که پدرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام، مادرم را به خاک سپرد، با چشمانی پر از اشک و دلی غمبار، رو به قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله کرد و فرمود: 📋 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ وَ قُرَّةِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ وَ الْبَائِتَةِ فِی الثَّرَی بِبَقِیعِکَ الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِکَ ▪️سلام بر تو ای رسول خدا! سلام بر تو از سوی دخترت و حبیبه‌ات و نور چشمت و زائرت و آنکه در خاک بقعه‌ات ماندگار شده است. هم او که خداوند برای او خواست که زود به شما ملحق گردد. 📋 قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ مَوْضِعَ التَّعَزِّی ▪️ای رسول خدا ‍! شکیبم در داغ دختر برگزیده‌ات بسیار کم شده و قدرتم در مصیبت سرور زنان ضعیف گشته است. جز اينكه براى من در پيروى از سنت تو كه در فراقت كشيدم جاى دلدارى باقى است، 📋 وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَی صَدْرِی وَ غَمَّضْتُکَ بِیَدِی وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی ▪️زيرا من سر تو را در لحد آرامگاهت نهادم و جان مقدس تو از ميان گلو و سينه من خارج شد (هنگام جان دادن سرت به سينه من چسبيده بود) 📋 نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَنْعَمُ الْقَبُولِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ ▪️آرى، در كتاب خدا براى من بهترين پذيرش (و صبر بر اين مصيبت) است، «إِنّٰا لِلّٰهِ‌ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ‌ رٰاجِعُونَ‌» 📋 قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ ▪️امانت، بازگردانده شد؛ وثیقه گرفته شد و زهرا سلام‌الله‌علیها از دست علی «علیه‌السلام» رفت. 📚الکافی،ج۱ ص۴۵۹ 📚الأمالی،مفید،ص۲۴۵ ✍ آرزوها را علی در خاک کرد خاک هم گویی گریبان چاک کرد زد صدا: ای خاک، جانانم بگیر تن نمانده هیچ از او، جانم بگیر ناگهان بر یاری دست خدا دستی آمد، همچو دست مصطفی گوهرش را از صدف، دریا گرفت احمد از داماد خود، زهرا گرفت از من این آزرده جانت را بگیر بازگرداندم، امانت را بگیر بار دیگر، هدیه ی داور بگیر کوثرت از ساقی کوثر بگیر می‌کِشد خجلت علی از محضرت «یاس» دادی، می‌دهد «نیلوفر»ت «بَدر» بخشیدی، «هلال»ت می‌دهم تو «الف» دادی و «دال»ت می‌دهم @Maghaatel
🩸یا علی! امانتی که من به تو سپردم، صورتش کبود نبود... در نقلی آمده است: وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام، زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها را به خاک سپردند، با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نجوا نموده و فرمودند: 📋 يا رسولَ اللّه! هٰذِهِ أمانَةُ لَيلَةِ الزّفافِ رَدَدتُها إلَيك. ▪️یا رسول‌ الله! همان امانتی را که شب دامادی‌ام به من سپردید، به شما برگرداندم. 🥀 در این هنگام صدایی از درون قبر به گوش امیرالمومنین علیه‌السلام رسید که می‌فرمود: 📋يا عليّ! في تِلكِ اللّيلةِ لَم يَكُنْ ضِلعُها مَكسورًا و لا وَجهُها مُسوَدّا و لا عَينُها مُحمَرّة. ▪️یا علی! در آن شب ، پهلوی این امانت، شکسته نبود! صورتش کبود نبود! چشمانش سرخ نبود! 🥀 در این هنگام امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به گریه افتادند و فرمودند: یا رسول الله! شما خوب می‌دانید که چه کسی بر سر او این بلاها را آورده است! 📚انوار الشهادة،یزدی،ص۴۳۶ 📚الهجوم علی بیت فاطمة سلام‌الله‌علیها، ص۳۴۰ ✍ آه ای پروردگار مرتضی مشکل افتاده به کار مرتضی شد زمان دفن یار مرتضی مصطفی بازآ نهالت را بگیر « بَدْر دادی و هلالت را بگیر » صبر حیدر را خودت از او بپرس زخم بستر را خودت از او بپرس قصه‌ی در را خودت از او بپرس دست من شد بسته، بر دل داغ خورد ای پیمبر! دخترت شلاق خورد @Maghaatel
🩸همین آقایی که بر بالای قبرم ایستاده، «إمام» من است ... در روایتی إمام صادق علیه‌السلام فرمودند: وقتی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به شهادت رسید و امیرالمومنین علیه‌السلام آن حضرت را دفن نمود، دو ملک مقرّب که از آن حضرت سوال نمودند: 📋 فَمَنْ وَلِیُّکِ ؟ ▪️ولیّ و إمام تو کیست؟ 🥀 آن حضرت به آن‌ها جواب داد: 📋 هَذَا الْقَائِمُ عَلَی شَفِیرِ قَبْرِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه‌السلام ▪️همین آقایی که بر بالای قبر من ایستاده، علی بن ابی طالب علیه‌السلام ، امام و ولیّ من است. 📚بشارة المصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله، ص۱۳۹ @Maghaatel
🩸دنیای بدون فاطمه «سلام‌الله‌علیها» چقدر تیره و تار است ... در روایتی مولانا سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام، مادرم فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را به خاک سپرد، با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نجوا نمود و فرمود: 📋 فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ▪️و چه زشت است آسمان و زمینِ این دنیا بدون فاطمه «سلام‌الله‌علیها»؛ ای رسول خدا ! 📋 أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ لَا یَبْرَحُ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی فِیهَا أَنْتَ مُقِیمٌ ▪️امّا اندوهم همیشگی است و شبهایم به بیداری سپری می‌شود. اندوه از دلم نمی‌رود تا آنکه خداوند خانه تو را که در آن مقیم هستی برای من برگزیند. 📋 کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ إِلَی اللَّهِ أَشْکُو ▪️این اندوه از قلب من خارج نمی‌شود! در دلم دردی است که جریحه دارم می‌کند.(کنایه از آن صحنه‌های دردناکی را که مولا علی علیه‌السلام دید و به خاطر شریفش ماند)؛ چه زود بین ما جدایی افتاد! من درد دل خود را برای خدا می‌گویم. 📚الکافی، ج۱ ص۴۵۹ ✍ دنیا بدون نور تو تار است فاطمه کار علی بدون تو زار است فاطمه بعد از تو روزگار حسن تیره می‌شود وقتی به خاکِ چادر تو خیره می‌شود باور نمی‌کنم که نهانی و بی صدا با دست های خویش کفن می‌کنم تو را از سرنوشت راه گریزی نداشتم جز دردسر برای تو چیزی نداشتم آن روزهای خاطره انگیزِ ما گذشت زهرا ببین که بعد تو بر من چه ها گذشت بعد از تو خنده های علی را کسی ندید چون موی تو محاسن من نیز شد سفید بعد از تو چاه محرم غم های حیدر است هر شب که بی تو می‌گذرد صبح محشر است سر می‌کنم بدون تو با آهِ سینه سوز شرمنده‌ام که بی تو نفس می‌کشم هنوز @Maghaatel
🩸ای عمّار! دست روی دلم مگذار ... تازه فهمیدم «مصیبت» یعنی چه؟! در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را به خاک سپرد، به خانه برگشت و چند روز از خانه بیرون نیامد و در داغ فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها عزاداری می‌نمود. 🥀 برخی از خواصّ (سلمان و ابوذر و مقداد و...) نگران حال مولا شدند و به جناب عمار یاسر گفتند: به خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام برو و خبری از آن حضرت برای ما بیاور! 🥀 عمار گوید: من به سمت خانه مولا رفته و دقّ الباب کرده و وارد خانه شدم. 📋 فَوَجَدتُُه جالسًا فی بَیتِهِ و مَعَه وَلَداهُ الحَسنُ و الحُسین علیهم‌السّلام و هُوَ مَعَ ذٰلکَ یَبکِی ▪️تا که وارد شدم، دیدم مولا علی علیه‌السلام زانوی غم بغل گرفته و حسنین علیهماالسلام دو طرف آن حضرت نشستند و او گریه می‌کند. 🥀 عمار گوید: جلو رفته و سلام دادم و ساعتی در مقابل آن حضرت نشستم؛ سپس عرضه داشتم: اجازه می‌دهید سخنی را بگویم یا که ساکت بمانم؟ مولا علی علیه‌السلام به من فرمود: سخن بگو! 🥀 عرضه داشتم: برای چه است که شما ما را امر به صبر در مصائب می‌کنید اما خودتان اینگونه بی‌تاب شده‌اید؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمودند: 📋 یا عمّار إنّ العَزاءَ عَن مِثلِ مَن فَقَدتُهُ لَعزیزٌ... ▪️ای عمار! آرام شدن از داغ کسی که من او را از دست دادم، خیلی سخت است! 📋 فََو اللّه یا عمّار ما أحسَستُ بِوَجَعِ المُصیبةِ إلاّ بِوفاتِها و ما أحسَستُ بِألَمِ الفِراقِ إلاّ بِفراقِها، ▪️به خدا قسم ای عمّار! اینچنین درد مصیبت را نکشیدم مگر در شهادت زهرا سلام‌الله‌علیها ؛ اینچنین درد فراق را حس نکردم مگر بعد از جدا شدن از زهرا سلام‌الله‌علیها. 🥀 عمار گوید: 📋 فَأبکانِی کلامَهُ و بُکاؤَه فَبَکیتُ رَحمةً لَه ▪️گریه‌های بی‌امان مولا و سخنان دردناک او، مرا به گریه وا داشت و برای او جگرم سوخت و گریه کردم. 📚المنتخب،طریحی،ص۳۵۷ ✍در خانه مانده عطر خوش ربنای تو امروز زنده‌ام به هوایِ دعای تو همسایه‌ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه‌های تو خیلی به مجتبای تو برخورد فاطمه! فامیل کم گذاشت برای عزای تو جایِ تمام شهر، خودم گریه می‌کنم از بسکه خالی است در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم باشکوه بگیرم برای تو دیگر به تیغِ فتنه‌ی کوفه نیاز نیست خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو @Maghaatel
🩸ای عمّار! می‌دانی چرا قلبم دارد متلاشی می‌شود ؟! در نقل‌ها آمده است: بعد از شهادت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها و دفن آن حضرت، روزی امیرالمومنین علیه‌السلام با جناب عمار یاسر این‌گونه درد دل نموده و فرمودند: 📋 يا عَمّار! لَمّا وَضَعْتُ فاطِمةَ عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ، نَظَرتُ إلیٰ ضِلْعٍ مِنْ أضْلاعِها مَكْسورًا ▪️ای عمار! وقتی پیکر مطهر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها روی تخت گذاشتم تا غسل دهم، دیدم دنده‌ای از دنده‌های پهلویش شکسته است. 📋 و قَدْ دَخَلَ المِسْمارُ في ثَدْيِهَا فَأعابَه و مَتْنُها قَدْ اِسْوَدَّ مِنَ الضَرْبِ ▪️و میخ در، سینه‌اش را شدیداً مجروح کرده و بدنش از ضرب تازیانه‌ها سیاه بود؛ 📋 و َمَا يَقْرَعُ قَلْبِي يا عَمّار أنَّها كانَتْ تُخْفي ذَلِكَ عَنّي مَخافَةَ أنْ تَنَغَّصَ عَلَيّ‌ََ عَيْشِي ▪️اما عمار! آنچه قلبم را دارد متلاشی می‌کند این است که فاطمه سلام‌الله‌علیها، تمام این جراحات را از من پنهان می‌کرد تا حال و روز من از درد و زخم‌های او، خراب نشود. 📚الطُّرَف،سید بن طاووس،ص۳۶۴.(با اندکی تفاوت) 📚الزهراء عليهاالسّلام في السنة و التاريخ و الأدب،کفائی، ص٥٥٢ ✍ تو زمین‌گیری و من بی‌کس و یارم زهرا خوب بنگر گره افتاده به کارم زهرا چقدر پیر شدی خانم هجده ساله حق بده تاب ندارد دل زارم زهرا خانه‌ام مقتل تو بوده و من شاهد قتل با چه رو پای در این خانه گذارم زهرا ؟ همدم چاهم و هم صحبت نخلستانم بسکه آزرده از این شهر و دیارم زهرا مرد خیبر جلوی بسترت افتاده زمین بعد تو کاش منم جان بسپارم زهرا من صف اول هر غزوه به میدان رفتم ولی اندازه‌ی تو زخم ندارم زهرا یک دل سیر بگو هر چه دلت میخواهد یک دل سیر برای تو ببارم زهرا شب به شب مجلس ختمی‌ست،خصوصی اما نه سر قبر تو … بالای مزارم زهرا... @Maghaatel
🩸ای زهرای من! اگر می‌گذاشتند، بر سر قبر مطهّرت، «معتکف» می‌شدم... در روایتی حضرت مولانا سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: وقتی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام مادرم را به خاک سپرد، این جملات را بر لب مبارکش جاری نمود: 📋 وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْکُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَی عَلَی جَلِیلِ الرَّزِیَّةِ ▪️اگر غلبه یافتن افرادی که بر ما مستولی شده‌اند، نبود (و با ماندن من در اینجا، از محل قبر مطّهرت با خبر نمی‌شدند)، بر خود لازم می‌دانستم که همین‌جا اقامت گزیده و معتکف گردم و برای این مصیبت بزرگ، نظیر زن جوان مُرده ناله و فریاد می‌کردم. 📚الکافی،ج۱ص۴۹۵ ✍ آه یا امیرالمؤمنین... انگار همان‌گونه که مقرّر شد دخترتان زینب سلام‌اللّه‌علیها، زینت و زیور شما باشد، مقدّر هم شد که مصائب شما را نیز به ارث ببرد... شبیه این جملات جگرسوز شما را، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها هم با بدن بی‌سر برادر فرمود ... همان ساعت دردناکی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 اِعَتَنقَتْ زَينبُ أخاها، و وَضَعَتْ فَمَها عَلَى نَحرِهِ، و هِيَ تُقَبّلُهُ، و تَقُول: ▪️زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آمد و پیکر بی‌سر برادر را در آغوش گرفت؛ لب‌هایش را گذاشت بر حلقوم بریدهٔ اباعبدالله علیه‌السلام؛ آن جا را می‌بوسید و می‌فرمود: 📜 «اَخی لَوْ خُیِّرْتُ بَیْنَ الرَّحیلِ وَ الْمُقامِ عِنْدَکَ لاَخْتَرْتُ الْمُقامَ عِنْدَکَ وَلَوْ اَنَّ السّباعَ تَأْکُلُ مِنْ لَحْمی». ▪️ای برادرم! اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و بین رفتن از این‌جا، مخیر می‌کردند و می‌گذاشتند، سکونت همراه تو را بر می‌گزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند. 📚معالی السبطین ج۲ ص۵۵ 📝 ای تشنه‌ای که شرح غمت در بیان نبود مارا به سختْ جانی خود این گمان نبود ناراحتم زیاد نماندم کنار تو شمر آمد و برای نشستن زمان نبود هر ناقه‌ای به غربت من گریه کرده است مانند من غریب در این‌ کاروان نبود با لشگری برای سرت جنگ کرده‌ام پس حق بده اگر که به جسمم توان نبود آغوش من که هست چرا مانده‌ای به خاک؟! جای تن تو بر روی ریگ‌ِ روان نبود لعنت به این سفر که بدون تو می‌روم تنها شدن که حق من نیمه‌جان نبود باد صبا! ببر به نجف روضه‌ی مرا روضه بخوان که دخت علی در امان نبود @Maghaatel
🩸 دیگر جواب سلام مولا علی علیه‌السلام را نمی‌دادند... در نقل‌ها آمده است: 📋كانَ لِعَليٍّ عليه‌السّلام مِنَ النّاسِ وَجهٌ في حَياةِ فاطمةَ عليهاالسّلام. ▪️تا وقتی که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها زنده بود،‌ برخی‌ از مردم به مولا علی علیه‌السلام احترام کرده و به آن حضرت، توجهی می‌کردند. 📋 فَلَمّا تُوُفِّيَتْ،اِنصَرَفَتْ وُجوهُ النّاسِ عَن عَلیّ عليه‌السّلام. ▪️اما بعد شهادت آن بانوی مکرّمه، دیگر روی‌شان را هم از مولا علی علیه‌السلام بر می گرداندند(و گویی جواب سلام مولا را هم نمی‌دادند). 📚تاریخ الامم و الملوک،طبری، ج٣ ص۲۰۸ ✍ آه...نفرین به یَثربی که در آن، لِه شده دیگر احترام علی بی سر و پا ترین‌ شان حتّی، روی گرداند از سلام علی... @Maghaatel
🩸حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، رکن و تکیه‌گاه امیر مؤمنان علیه‌السلام بود ... جابر گوید: شنیدم که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله سه روز قبل از شهادتش به علی بن ابی طالب علیه‌السلام چنین می‌فرمود: سلام خدا بر تو باد ای پدر دو ریحانه (حسن و حسین علیهما السلام)؛ به تو دربارۀ دو ریحانه‌ام در دنیا سفارش می‌کنم. به زودی دو رکن و تکیه‌گاه تو از بین می‌روند... 🥀 چون رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به شهادت رسید، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمود: این یکی از دو رکن من بود که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به من فرموده بود. 📋 فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ علیها‌السلام قَالَ عَلِیٌّ علیه‌السلام: هَذَا الرُّکْنُ الثَّانِی الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله ▪️و چون حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها به شهادت رسید، علی علیه‌السلام فرمود: این رکن و تکیه گاه دوم من بود که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده بود. 📚الأمالی،صدوق، ص۱۹۸ 📚مقتل الحسین علیه‌السلام،خوارزمی، ج۱، ص۱۰۳ ✍هزار بار شکستند رکن مولا را یکی نگفت چرا می‌زنید زهرا را همین که فاطمه‌اش بر روی زمین افتاد سیاه دید علی روی آسمان‌ها را کسی که شیعه بوَد مادرش بوَد زهرا خدا گواست که کشتند مادر ما را فراق فاطمه بر کشتن علی بس بود روا نبود ببندند دست مولا را هزار مرتبه نفرین بر آن ستم‌گستر که کشت حامی تنها امام تنها را رواست عالمیان جان دهند از این غصه که جای پنجۀ دیو است روی حورا را قسم به سورۀ یاسین و هل‌اتی «میثم» که پیش چشم علی می‌زدند طاها را... @Maghaatel
🩸وقتی‌که آن نانجیبان تصمیم به نبش قبر مطهر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها گرفتند، چه حالی به امیرالمؤمنین علیه‌السلام دست داد... بنا به نقل جمع کثیری از محدّثین و مورّخین، وقتی که اولی و دومی با خبر شدند که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها شبانه به خاک سپرده شده، تصمیم به نبش قبر مطهر آن حضرت گرفتند؛ ➖ عمر به پیش آمد و گفت: 📋وَ اللَّهِ لَقَدْ هَمَمْتُ بِنَبْشِهَا وَ الصَّلَاةِ عَلَیْها 🔹به خدا قسم، قبر زهرا «سلام‌الله‌علیها» را نبش می‌کنم و خودم بر جنازه او نماز می‌خوانم.(۱) 👈 خبر به گوش مولا علی علیه‌السلام رسید که این نانجیبان، چنین تصمیمی را گرفته‌اند؛ در این‌جاست که نوشته‌اند: 📋 فَخَرَجَ مُغْضَباً قَدِ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ وَ دَرَّتْ أَوْدَاجُهُ وَ عَلَیْهِ قَبَاهُ الْأَصْفَرُ الَّذِی کَانَ یَلْبَسُهُ فِی کُلِّ کَرِیهَةٍ وَ هُوَ مُتَوَکِّئٌ عَلَی سَیْفِهِ ذِی الْفَقَارِ 🔻آن حضرت با چهره‌ای خشمناک و چشمانی سرخ و در حالی که رگ‌های گردنش برآمده بود و قبای زرد رنگی را که در موقع غضب و ناراحتی می‌پوشید بر تن کرده و بر ذوالفقار تکیه داده بود، آمد. 📋 فَضَرَبَ عَلِیٌّ علیه‌السلام بِیَدِهِ إِلَی جَوَامِعِ ثَوْبِهِ فَهَزَّهُ ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ الْأَرْضَ 🔻حضرت امیر علیه‌السلام‌ جلو رفت و یقّه‌ی عمر را گرفت، او را از جای بلند کرد و بر زمین کوبید. 📋 وَ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ السَّوْدَاءِ أَمَّا حَقِّی فَقَدْ تَرَکْتُهُ مَخَافَةَ أَنْ یَرْتَدَّ النَّاسُ عَنْ دِینِهِمْ 🔻سپس به او فرمود: ای فرزند زن سیاه! من حق (یعنی مقام خلافت) خود را بدین جهت از آن گذشتم که مبادا مردم از دین خود برگردند. 📋 وَ أَمَّا قَبْرُ فَاطِمَةَ فَوَ الَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ لَئِنْ رُمْتَ وَ أَصْحَابُکَ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ لَأَسْقِیَنَّ الْأَرْضَ مِنْ دِمَائِکُمْ 🔻اما درباره قبر فاطمه سلام‌الله‌علیها، به حق آن خدایی که جان علی در دست قدرت اوست، اگر تو و یارانت دستتان را به سمت این قبرها (مولا علی علیه‌السلام بنابر نقلی هفت و به نقلی دیگر، چهل صورت قبر درست کرده بودند) دراز کنید، زمین را از خون شما سیراب خواهم کرد.(۲) 📚(۱)الاختصاص،شیخ‌مفید،ص۱۸۳ 📚(۲)دلائل الإمامة،طبری،ج۱ ص۱۳۷ @Maghaatel
🩸خوشحالیِ عایشه از شهادت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به اعتراف اهل تسنن... باز هم از اعترافات اهل تسنن، این است که إبن أبی الحدید (عالم بزرگ سنّی در قرن هفتم) نقل می‌کند که عایشه از شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها خوشحال شد!!! ➖ او نقل می‌کند: 📋 ثُمَّ مَاتَتْ فَاطِمَةُ فَجَاءَ نِسَاءُ رَسُولِ اللَّهِ کُلُّهُنَّ إِلَی بَنِی هَاشِمٍ فِی الْعَزَاءِ ▪️وقتی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به شهادت رسید، تمام همسران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمدند و (به امیرالمؤمنین علیه‌السلام) و بنی‌هاشم، تسلیت گفته و برگشتند‌. 📋 إِلاَّ عَائِشَةَ فَإِنَّهَا لَمْ تَأْتِ وَ أَظْهَرَتْ مَرَضاً وَ نُقِلَ إِلَی عَلِیٍّ عَنْهَا کَلاَمٌ یَدُلُّ عَلَی السُّرُورِ. ▪️اما عایشه نیامد و خودش را به مریضی زد و یک پیغامی را از جانب او به امیرالمؤمنین علیه‌السلام رساندند که نشانهٔ خوشحالیِ او از شهادت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود. 📚 شرح نهج البلاغه،إبن‌أبی‌الحدید، ج۹ ص۱۹۹ ✍ خرمای نخلستان من، خرمای خَتمت شد همسایه‌ها خوردند و خندیدند و رفتند... @Maghaatel
🩸زندگیِّ رو به راهی داشتم، چشمم زدند... در دیوان اشعار منسوب به امیرالمومنین علیه‌السلام، از قول آن حضرت اینگونه نقل شده است که در فراق حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌فرمودند: 📋 كُنَّا كَزَوْجِ حَمَامَةٍ فِي أَيْكَةٍ مُتَمَتِّعِينَ بِصِحَّةٍ وَ شَبَابٍ‏ دَخَلَ الزَّمَانُ بِنَا وَ فَرَّقَ بَيْنَنَا إِنَّ الزَّمَانَ مُفَرِّقُ الْأَحْبَاب‏ ▪️ما مثل دو کبوتر عاشق در یک آشیانه بودیم؛ بهره‌مند از سلامتی و جوانی. روزگار آمد و بین ما جدایی انداخت؛ روزگار، کارش جدایی انداختن بین عاشقان است. 📚انوار العقول من اشعار وصی الرسول‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله،کیدری(قرن۶)، ص۱۲۴ @Maghaatel
🔰 به فدای بانویی که «غربت تشییع شبانه» را به جان خود خرید که تا أبد، مُهر ذلّت و خواری را بر پیشانی غاصبان بکوبد... أصبغ ابن نُباته گوید: از حضرت امیرمؤمنان علی علیه‌السلام سؤال شد: «به چه دلیل فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها شبانه دفن شد؟» در جواب، مولا علی علیه‌السلام فرمودند: 📋 إِنَّهَا کَانَتْ سَاخِطَةً عَلَی قَوْمٍ کَرِهَتْ حُضُورَهُمْ جِنَازَتَهَا ▪️برای اینکه آن بانو، بر عده‌ای، غضبناک بود، از این رو دوست نداشت در تشییع جنازه مطهرش، حاضر شوند. 📋 وَ حَرَامٌ عَلَی مَنْ یَتَوَلَّاهُمْ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ وُلْدِهَا. ▪️و بر کسی که آن عدّه را (اولی و دومی) دوست داشته باشد، حرام است که بر بدن فرزندان آن بانو، نماز بگذارد. 📚الأمالی،شیخ صدوق، ص۳۹۰ ✍ و همین حرکت مدبّرانه و جان‌نثارانه صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که کاری کرد تا غاصبانِ حق خلافت، تا أبد مصداق حقیقی این آیه شریفه باشند که فرمود: « ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ »[بقره،۶۱] {مُهر خوارى و بیچارگی بر پيشانى آنان زده شد.} 📌 و چنان این مسئله (دفن شبانه آن حضرت) حائز اهمیت بود که بعد از هزار و چهارصد سال، نویسنده بزرگ اهل تسنن، «طه حسین مصری» اعتراف کرده و می‌نویسد: 🔖 ...و ما أشكُّ أن أبابكر لم يمتحن بشيء كان أشقّ‌ على نفسه من وفاة فاطمة عليهاالسّلام مغاضبة له و من دفنها ليلا على غير علم منه و حرمانه أن يشهد جنازتها و يصلّي عليها. 👈 من شکی ندارم مسئله‌ای گران‌تر از این بر ابوبکر نبود که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به جهت آنکه بر او غضبناک بود، وصیت کرد تا شبانه دفن شود؛ عدم اطلاع و محروم ماندن ابوبکر از شرکت در تشییع و نماز بر آن بانو، سخت‌ترین درد برای ابوبکر بود. 📚الشيخان،طه حسين، ص ٦٦ @Maghaatel