#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸فرازهایی از مصیبت «هیزم» و «آتشزدن» خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها...
روایات و گزارشات تاریخی متعدد و جانسوزی از این واقعه به ما رسیده است که چند مورد از آن را نقل میکنیم:
📜 امام باقر علیهالسّلام در روایتی فرمودند:
... ثُمَّ يُحْرِقُهُمَا بِالْحَطَبِ الَّذِي جَمَعَاهُ لِيُحْرِقَا بِهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ؛ وَ ذَلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ.
▪️حضرت مهدی «ارواحنافداه» با همان هیزمی که اولی و دومی آوردند تا علی و فاطمه و حسنین علیهمالسلام را بسوزانند، آن دو را به آتش میکشد؛ و آن هیزم در دست ما اهلبیت علیهمالسلام نسل به نسل به ارث میرسد (تا به دست حجة بن الحسن علیهماالسلام برسد)(۱)
📜 إنّه اِختَبَزَ جيرانُ آلِ محمّد عليهمالسلام وَ احتَطَبوا ثلاثينَ يَوماً مِن الحَطَِب الّذي وَضَعَُه الأوّلُ وَ الثّاني
▪️آنقدر آن هیزم زیاد بود که همسایه های خانه مولا علی علیهالسلام تا سی روز برای پختن نان و سائر امور از آن استفاده میکردند.(۲)
📜 اِنّهم جَمَعوا الحَطَبَ عَلَی بابِ الدّار حتّی بَلَغَ السَّقفَ.
▪️آن قدر هیزم پشت در خانه جمع کرده بودند که به سقف میرسید.(۳)
📜 إِنْ لَمْ یَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَی أَهْلِ هَذَا الْبَیْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِیهِ.
▪️بعد از آنکه فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها» در را به روی او باز نکرد، عمر با صدای بلند گفت: اگر علی «علیهالسلام» از خانه بیرون نیاید، خانه را با هیزم بسیار به آتش کشیده و اهل آن را میسوزانم.(۴)
📜 فَأمَرَ بِحَطَب فَجَعَلَ حَواليَ بَيتِه ثُمّ اِنطلَقَ عُمَرُ بِنارٍ
▪️سپس دستور داد تا هیزم بیاورند و آنها را پشت در و حوالی آنجا بگذارند؛ سپس خودش آمد و با فتیلهای که در دست داشت، آنها را به آتش کشید.(۵)
📜 وَ أَخَذَتِ النَّارُ فِی خَشَبِ الْبَابِ و دَخَلَ الدُّخانُ البَیتَ
▪️آتش، به در رسید و چوبه در آتش گرفت(۶) و دود وارد خانه شد... (۷)
✍ دامن فردوس و دود، چگونه باور کنم؟
آتش و بیت وَدود، چگونه باور کنم؟
حوریه و دیو زشت، وای از این سرنوشت
جنت و یاس کبود، چگونه باور کنم؟
حکم خدا و رسول، حرمت و قدر بتول
گشت فراموش زود، چگونه باور کنم؟
سوی بهشت حجاز، بولهب آورده باز
بار حَطَب جای عود، چگونه باور کنم؟
پیش روی باغبان، آمده دست خزان
بر ورق گل فرود، چگونه باور کنم؟
دری که روح الامین، بر آن گذارد جبین
خصم به آتش گشود، چگونه باور کنم؟
خوردن نان و نمک، آتش و غصب فدک
اجر رسالت نبود، چگونه باور کنم؟
حق علی را همه، با زدن فاطمه
خصم تلافی نمود، چگونه باور کنم؟
📚(۱)دلائل الإمامة ص۴۵۶
📚(۲)مثالبالنواصب،ابنشهرآشوب،ج۱ ص۲۱۱(خطی)
📚(۳)العبرة الساکته،دهینی،ج۳ ص۱۰۹
📚(۴)بحارالانوار ج۳۰ ص۱۱۰
📚(۵)تفسیر العیاشی ص۸۶۰
📚(۶)بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹
📚(۷)الشافی، سیدمرتضی، ج۱ ص۲۴۱ (با اندکی تفاوت)
@Maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸 شرح مختصری از مصیبت «مِسمار»
حقیقتاً همینجاست که مرحوم «غرویاصفهانی» حقّ مطلب را سروده است که ما توانایی فهمیدن ، گفتن و شنیدن این مصیبت را نداریم:
📜 وَ لَستُ أدْرِي خَبَرِ المِسمٰارِ / سَلْ صَدرَها خَزانَةَ الأسرارِ
▪️من نمیفهمم و نمیدانم ماجرای میخ در را؛ اگر تو میخواهی بدانی، از سینه زهرا سلاماللهعلیها که همان گنجینه اسرار خداست، بپرس که میخ در با آن چه کرد؟!(۱)
🥀 اما با قلمی لرزان و دلی سوزان، چند گزارش را نقل میکنیم:
📜 وَ فاطمَةُ قَدْ ألصَقَتْ أحشاها بِالْبابِ تَترُسُهُ
▪️فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بر در تکیه داده بود و اجازه نمیداد در باز شود.
📜 وَ رَﻛَلَ ﺍﻟﺒٰﺎﺏَ ﺑِﺮِﺟﻠﻪِ ﻭ ﻋَﺼَﺮَﻫﺎ ﺑﻴﻦَ ﺍﻟﺒﺎﺏ ﻭ ﺍﻟﺤﺎﺋِﻂِ ﻋَﺼﺮةً ﺷﺪﻳﺪةً ﻗﺎسیةً ﺣﺘﻲ ﻛﺎﺩَﺕْ ﺭُﻭﺣُﻬﺎ ﺃﻥْ ﺗَﺨﺮُﺝُ ﻣِﻦ ﺷِﺪّةِ ﺍﻟﻌَﺼﺮة
▪️در اینجا بود که عمر با پای نحسش محکم به در زد (۲) و فاطمه زهرا سلاماللهعلیها شدیداً تحت فشار در و دیوار قرار گرفت به گونهای که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود.
📜 ﻭَ ﻧَﺒَﺖَ ﺍﻟﻤِﺴﻤﺎﺭُ ﻓﻲ ﺻَﺪْﺭﻫﺎ ﻭ ﻧَﺒﻊَ ﺍﻟﺪَّﻡُ ﻣِﻦ ﺻَﺪﺭِﻫﺎ ﻓَﺴَﻘَﻄَﺖْ ﻟِﻮَﺟْﻬِﻬﺎ ﻭ ﺍﻟﻨﺎﺭُ ﺗُﺴْﻌَﺮُ
▪️و میخ آن در، در سینه مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها کاشته شد؛{ «نَبَتَ» در لغت به معنای کاشته شدن است؛ در اینجا کنایهای است از شدّت ضربه و فرورفتگی } (۳) که در اثر آن میخ، خون از سینه مبارکش جاری شد (۴) و با صورت روی زمین افتاد ؛ در حالی آتش در اطرافش زبانه میکشید. (۵)
📜 ﻓَﺼﺮَﺧَﺖْ صَرخَةً ﺟَﻌَﻠَﺖْ أﻋﻠَﻲ ﺍﻟﻤَﺪینةِ ﺃﺳﻔَﻠَﻬﺎ
▪️در آن هنگام، آن بانوی مظلومه چنان نالهای زد که مدینه زیر و رو شد.
📜 ﻭ ﺻٰﺎﺣَﺖ: ﻳﺎ ﺃﺑﺘﺎه! ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍلله! ﻫٰﻜﺬﺍ ﻳُﺼﻨﻊُ ﺑِﺤَﺒﻴﺒَﺘِﻚَ ﻭ ﺍﺑﻨﺘِﻚ
▪️و فریاد زد: ای پدرجان! ای رسول خدا! (میبینی که) چه بلا هایی را بر سر دختر و حبیبهات آوردند؟!
📜 ﺁﻩ ﻳﺎ فِضّةُ! ﺍِﻟَﻴﻚِ ﻓَﺨُﺬﻳﻨﻲ ﻓَﻘَﺪ ﻭَﺍﻟﻠّﻪِ ﻗُﺘِﻞَ ﻣٰﺎ ﻓﻲ أﺣﺸٰﺎﺋﻲ
▪️سپس فضه را صدا زد و فرمود: آه ای فضة بیا و مرا دریاب که به خدا، بچهای که به آن باردار بودم، کشته شد.(۶)
✍ دود بود و دود بود و دود بود
گل میان آتش نمرود بود
باغبان بود و خزان باغ شد
میخ در کم کم ز آتش داغ شد
یک طرف گلبرگ اما بی سپر
یک طرف دیوار بود و میخ در
قلبِ آهن را محبت نرم کرد
میخ از چشمان زینب شرم کرد
شعله تا از داغ غربت سرخ شد
میخ کم کم از خجالت سرخ شد
گفت با در رحم کن سویش مرو
غنچه دارد، سوی پهلویش مرو
روز، رنگ تیره ی شب را گرفت
مجتبی چشمان زینب را گرفت
پای لیلی چشم مجنون میگریست
میخ بر سر میزد و خون میگریست
جوی خون نه تا به مسجد رود بود
دود بود و دود بود و دود بود...
📚(۱)الأنوار القُدسية، ص۲۶
📚(۲)بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹؛ و ج۳۰ ص۲۸۸
📚(۳)مؤتمر علماء بغداد ص۶۲؛ و عوالم العلوم،ج۱۱ ص۵۸۶
📚(۴)الکوکب الدُّریّ، ص۱۹۴
📚(۵)الهدایة الکبری،ج۱ ص۱۷۹ (بااندکی تفاوت)
📚(۶) بحارالانوار، ج۳۰ ص۲۸۸
@Maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸مصیبت «افتادنِ درب خانه» بر روی حضرت زهرا سلاماللهعلیها
در برخی از نقلها چنین آمده است:
📜 ضَرَبَ عُمَرُ بِرِجلِهِ عَلَی البٰابِ؛ فَقُلِعَتْ فَوَقَعَتْ عَلَی بَطنِها سلاماللّهعلیها فَسَقَطَتْ عَلَى وَجهِها و غُشِيَتْ عَلَيها و سَقَطَتْ جَنينُها
▪️وقتی که قسمتی از چوبههای در، آتش گرفته بود، عمر با پایش محکم به در کوبید که در اثر آن ضربه، «در» از جا کنده شد و بر روی بدن مبارک حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها افتاد و آن حضرت با صورت به زمین افتاد و غش کرد و جنینش سقط شد.
📚مجمع النورین،مرندی،ص۴۱۸
📚عوالم العلوم، ج۱۱ ص۵۷۹
📚حدیقة الشیعة،اردبیلی،ص۴۵.
📚اصول دین،مقدس اردبیلی،ص۳۰۶.
📝 چند تایی زدند با پا، در
تا که افتاد روی زهرا، در
گیرم از دست سنگها نشکست
چه کند بار شیشهاش با، در
همه کج رفتهاند... حتی میخ
همه لج کردهاند... حتی در
سرش از ازدحام ناچاراً
یا به دیوار میخورد یا در
دختری داد میزند: بابا
دختری داد میزند: مادر...
📝 ای وای دَمی که یارم از پا افتاد
انگار علی زیر قدمها افتاد
یک شهر برای بُردنم رد میشد
از روی دری که روی زهرا افتاد ...
✍ البته نقل معروف و مشهور این است که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بین در و دیوار قرار گرفتند؛ که البته این نقل هم منافاتی با نقل مشهور ندارد چرا که ممکن است ابتداءًا آن بانوی مظلومه بین در و دیوار قرار گرفته و سپس درب نیمسوخته از جا کنده شده و بر روی آن حضرت افتاده باشد... {وَ سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ.}
@Maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸به خدا قسم، «حجاب خدا» دریده شد ...
به نقل مرحوم «سید بن طاووس»:
روزی حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام به یکی از اصحابشان به نام «عیسی»، فرمودند:
وقتی که نزدیک شهادت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شد، آن حضرت، «انصار» را فراخواندند و فرمودند:
📜 یا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَلَا فَاسْمَعُوا وَ مَنْ حَضَرَ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی
▪️ای گروه انصار و هرکسی که حاضر است! آگاه باشید و خوب گوش فرا دهید؛ آگاه باشید که درب خانه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، درب خانه من است؛ خانهاش خانه من است.
📜 فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجَابَ اللَّهِ
▪️ هر کس حرمت آن خانه را حفظ نکند، حجاب خدا را دریده است.
🥀 «عیسی» گوید:
📜 فَبَکَی أَبُو الْحَسَنِ علیهالسلام طَوِیلًا وَ قَطَعَ بَقِیَّةَ حَدیثِهِ وَ أکثَرَ البُکاء.
▪️امام کاظم علیهالسلام پس از بیان این حدیث، گریه سختی کردند به گونهای که از سخن بازماندند.
🥀 پس از آنکه کمی آرام شدند،فرمودند:
📜 هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ ؛ هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ ؛ هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ
▪️به خدا سوگند حجاب خدا دریده شد.
به خدا سوگند حجاب خدا دریده شد.
به خدا سوگند حجاب خدا دریده شد.
📜 یَا أُمَّهْ یَا أُمَّهْ! صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا
▪️آه ای مادرجان! ای مادرجان! صلوات و درود خدا بر او باد.
📚طُرفٌ من الأنباء و المناقب،ص۱۱۵
📚بحار الأنوار، ج٢٢ ص۴٧٧
✍ بت پرستان كعبه توحيد را آذر زدند
روز روشن با لگد بيت خدا را در زدند
در مدينه هر چه گرديدند، گل پيدا نشد
جاي گل با شاخهٔ هيزم به زهرا سر زدند
روي ناموس خدا و دست شيطان واي من!
اين جنايتْ پيشگان، سيلي به پيغمبر زدند
دست بابا بسته، مادر بر زمين افتاده بود
چار كودك مثل مرغ نيمْ بَسمل پر زدند
روبهان ديدند شير حق بود مأمور صبر
روي دست همسر او، ضربه محكمتر زدند
انبيا از درد پيچيدند در جنّت به خويش
ضربه تا بر پهلوي صديقهٔ اطهر زدند
سوره كوثر به قتل فاطمه تفسير شد
در حريم وحي سيلي بر رخ كوثر زدند...
@maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸 فرازهایی از «جسارتهای زبانیِ» دوّمی به حضرت صدیقه کبری سلاماللّهعلیها...
شخص «دوّمی» به شهادت تاریخ علاوه بر ضرب و شتم و قتل و دیگر ظلمهایی که در حق حضرت زهرا سلاماللهعلیها روا داشت، با زبانش نیز به آن حضرت جسارت کرده و آن بانوی مظلومه را آزرد؛ چند نمونه از این جسارتها را _ با عذرخواهی از محضر حضرت حجت ارواحنافداه _ نقل میکنیم:
👈 وقتی که اوّلی و دوّمی برای ظاهرسازی، به عیادت آن حضرت آمدند، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از آن دو، روی برگردانده و در آخر چنین فرمودند:
خدایا! تو شاهدی که این دو نفر، چقدر مرا در حیات و به هنگام رفتنم از این دنیا، آزار دادند؛ من شکایت از آنها را به نزد تو میآورم!
«اولی» با شنیدن این جملات، اشک تمساح ریخته و جزع و فزع کرد که در این هنگام «دوّمی» به او گفت: من تعجب میکنم از مردمی که تو را والی خود کردهاند!
📜 أَنْتَ شَیْخٌ قَدْ خَرِفْتَ تَجْزَعُ لِغَضَبِ امْرَأَةٍ؟!
▪️تو یک پیرمرد خِرفتی هستی که از غضب یک زن بیتابی میکنی؟!
خشم یک زن چه ارزشی دارد؟! چه مانعی دارد که شخصی یک زن را خشمناک کند!؟سپس هر دو بلند شدند و رفتند.(۱)
👈 وقتی که «دوّمی» هیزم به پشت خانه آن حضرت گذاشت، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از پشت در به او فرمودند:
وَیْحَکَ یَا عُمَرُ ! مَا هَذِهِ الْجُرْأَةُ عَلَی اللَّهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ؟!
📜 ای عمر! وای بر تو! چگونه بر خدا و پیغمبر جسارت ورزیدی!؟
در اینجا بود که دوّمی در جواب آن حضرت، گفت:
📜 کُفِّی یَا فَاطِمَةُ! فَلَیْسَ مُحَمَّدٌ حَاضِراً
▪️بس کن ای فاطمه! محمد {صلیاللهعلیهوآله} کجا بوده الان؟!(۲)
👈 در ادامه قضیه هجوم، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در حالی که گریه میکرد، از پشت در فرمود: « خدایا! از فقدان پیغمبرت و از غصب آن حقی که تو برای ما آن حق را قرار دادی، به درگاهت شِکوه دارم.» در اینجا باز آن نانجیب به آن بانوی مظلومه گفت:
📜 دَعِی عَنْکِ یَا فَاطِمَةُ حُمْقَاتِ النِّسَاءِ ... وَ أَخَذَتِ النَّارُ فِی خَشَبِ الْبَابِ
▪️ای فاطمه! این حرفهای احمقانه زنانه را کنار بگذار! ... و در همین حال بود که چوبههای در داشت آتش میگرفت.(۳)
📚(۱)علل الشرایع،ج۱ ص۱۸۵
📚(۲)بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹
📚(۳)بحارالانوار ج۵۳ ص۲۰
@Maghaatel
#بستر_شهادت
🩸علی جان! شبها خواب راحت ندارم...
در نقلی آمده است:
بعد از واقعه هجوم به خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها روزی امیرالمومنین علیهالسلام بر بالین بستر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها حاضر شدند و احوال بانوی خانهاش را پرسیدند. زهرای مرضیه سلاماللهعلیها به مولا علی علیهالسلام فرمودند:
🥀 شب گذشته خواب پدرم را دیدم که در یک جای بلندی ایستاده بود؛ گویا منتظر کسی بود؛ من جلو رفتم و عرضه داشتم: ای پدرجان! از این دنیا رفتید و مرا تنها گذاشتید؟! من بعد از شما، شبانه و روزم شده است اشک و غصّه!
📜 لا ألتَذُّ بِطَعامٍ وَ لا أتَهَنَّئُ بِمَنامٍ.
▪️نه هیچ بهرهای از غذا میبرم؛ نه شبها خواب راحتی دارم.
📚وفاة فاطمة الزهراء عليهاالسّلام،بحرانی،ص۱۲۳
📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۳۶
✍ السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای لالهی پرپر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟
ای چراغ خانهی حیدر چنین سو سو نزن
پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن
چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست
گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست
باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست
فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست
باز با یک خندهات این خانه را آباد کن
حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن
فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است
کنج بستر این تن تبدار پیرت کرده است
آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است
تیزی و داغیِ آن مسمار پیرت کرده است
هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت
فاطمه ای کاش اصلا خانهی ما، در نداشت
این غمِ همواره همراهت عذابم میدهد
دردهای سخت و جانکاهت عذابم میدهد
سُرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد
این سیاهی بر روی ماهَت عذابم میدهد
چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش
باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش ...
@Maghaatel
#بستر_شهادت
🩸فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به سختی روی پای خود میایستاد...
در نقلی آمده است:
در آخرین روزهای عمر شریف حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود که در یکی از شبها به امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند: اگر شما اجازه بدهید میخواهم بر سر قبر پدرم بروم تا قبل از رفتنم از این دنیا با او وداع کرده باشم؛ چرا که وقت جدایی دیگر نزدیک شده است.
📜 فَبَكىٰ عَلِيّ عليهالسّلام و قٰالَ:
▪️در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام به گریه افتادند و فرمودند:
📜 إنّكِ بِهٰذِهِ الحالةِ لَم تَستَطيعِي القِيام!؟
▪️ شما با این حال، حتی توانایی ایستادن را هم ندارید؟
🥀 صدیقه کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: دیگر چارهای نیست ؛ سپس به پا خواستند و به سمت قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله راه افتادند.
📜 فَتارةً تَقومُ و تارةً تَطيحُ حتّى وَصلَتْ إلىٰ قَبرِ رَسولِ اللهِ صلیاللهعلیهوآله
▪️صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در بین راه مکرّر به زمین میخورد و باز بلند میشد تا اینکه به قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رسید...
📚وفاة فاطمه الزهرا علیهاالسلام، بحرانی،ص۱۲۲
📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۳۵
✍️ درد داری! دست بر بازو بگیر؛ اما بمان
پیش چشمم دست بر پهلو بگیر؛ اما بمان
من که میدانم برایت راه رفتن مشکل است
باشد اصلاً دست بر زانو بگیر؛ اما بمان
گرچه سختی میکشی در خانه، باشد کار کن
فضه را بنشان و خود جارو بگیر؛ اما بمان
غربت من گرچه سنگین است روی شانهات
با غم تنهایی من خو بگیر؛ اما بمان
چهره میپوشانی از من، گرچه دلخونم ولی
جان حیدر! هر شب از من رو بگیر؛ اما بمان...
@Maghaatel
#بستر_شهادت
🩸 طوری زدند صدیقه کبری «سلاماللّهعلیها» را، که سرش را هم نمیتوانست تکان بدهد...
امام صادق علیهالسلام در ضمن روایتی فرمودند:
وقتیکه آن دو نفر، (به جهت ظاهرسازی و مظلومنمایی) برای عیادت به خانه مادر ما، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها آمدند،
📜قَالَتْ لِنِسْوَةٍ حَوْلَهَا حَوِّلْنَ وَجْهِی
▪️آن حضرت، به زنهایی که دور و برش بودند (أسماء، فضه، سَلمیٰ و...) ، فرمود:
«روی مرا (به سمت دیوار) برگردانید.»
(یعنی خودِ آن حضرت توانِ رویبرگرداندن نداشت؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...)
📚علل الشرایع ج۱ ص۱۷۷
📚بحارالانوار ج۴۳ ص۲۰۳
✍ گاهی تکان میداد سر را پیکرش را نه
این روزهای آخری حتی سرش را نه
پلکش جوابِ اَلسّلامِ همسرش را داد
اما جوابِ التماسِ دخترش را نه
این شانه سنگین است وقتی بازویش خُرد است
زینب ببین بازوی او را ، بسترش را نه
خونْ سرفههایش بسترش را غرقِ خون کرده است
چاره کند تَب را اگر ، دردِ سرش را نه
تنها علی را خوب میبیند در این خانه
با چشمهای زخمیاش دوروبرش را نه...
@Maghaatel
#مصائب_غصب_فدک
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🩸آه... نفرین به روزگاری که دو «إنسیّةالحَوراء» را به میانِ مجلس دو نانجیب، کشاند...
دو واقعه تاریخی...
دو مصیبت مُشابه...
دو عبارت لطیف...
که صدها روضه در آن نهفته است...
یک روز برای «مادر» و یک روز برای «دختر» :
👈 وقتی به صدیقه کبری سلاماللّهعلیها خبر رسید که ابوبکر، فدک را غصب نموده است، چادر به سر انداخته و پوشیه بر روی مبارکش کشید و همراه با زنهای بنی هاشم به راه افتاد،
📜 «حَتَّی دَخَلَتْ {فٰاطمَةُ} عَلَی أَبِی بَکْرٍ»
▪️تا اینکه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها وارد مجلس ابوبکر شد.
در حالی که او بین جمع کثیری از مردانِ (نانجیب) از مهاجرین و انصارِ نشسته بود.
📚بلاغات النساء،ج۱ ص۱۶
📚الاحتجاج، ج۱ ص۲۵۴
👈 سالیانی نگذشت که مثل این واقعهٔ دردناک در شهر کوفه برای دخترِ این مادر ، تکرار شد...
📜 أُدْخِلَ عِيَالُ اَلْحُسَيْنِ علیهالسلام عَلَى اِبْنِ زِيَادٍ
▪️نوامیس سیدالشهداء علیهالسلام را وارد مجلس ابن زیاد کردند.
📜 فَدَخَلَتْ زَيْنَبُ أُخْتُ اَلْحُسَيْنِ فِي جُمْلَتِهِمْ مُتَنَكِّرَةً
▪️پس زینب کبری سلاماللّهعلیها در بین مخدّرات به صورت ناشناس وارد مجلس ابن زیاد شد.
📜 وَ عَلَيْهَا أَرْذَلُ ثِيَابِهَا، تَستُرُ وَجهَها بِکُمِّها لِأنَّ قِناعَها أُخِذَ مِنهٰا
▪️آن بانوی مظلومه، لباس مناسب شأنش را به تن نداشت و صورت مبارکش را با آستین، پنهان کرده بود؛ چون که معجرش را به غارت برده بودند.
📚الارشاد، ج۲ ص۱۱۵
📚المنتخب، ص۴۶۷
✍ما سرافکندهایم...شرمنده
از غم آکندهایم...شرمنده
متن روضه خودش جگرسوز است
ما سُرایندهایم...شرمنده
«دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَی ابنِ زِياد»
همچنان زندهایم...شرمنده...
@Maghaatel
#مصائب_غصب_فدک
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🩸دو «فریاد» و دو «استغاثهٔ» بیجواب...
وقتی که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها با آن سوز و گداز، خطبه آتشین فدکیه را در بین آن جمعیت نمکنشناس ایراد نمودند، در اواخر آن خطبه چنین فرمودند:
📜 تُوَافِیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلاَ تُجِیبُونَ،؟! وَتَأْتِیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلاَ تُغِیثُونَ؟!
▪️من شما را دعوت به حق میکنم اما مرا اجابت نمیکنید؟! ناله و فریاد مرا میشنوید، اما باز مرا یاری نمیکنید ؟!
📚بلاغات النساء،ج۱ ص۱۶
📚الاحتجاج، ج۱ ص۲۵۴
✍ این «صَرخهها» جای دیگر هم بیجواب ماند؛ آنهم صرخههای مظلومانه دخترِ همین مادر... در آن وقتی که مقاتل نوشتهاند:
📜 خَرَجَتْ زَينبِ اِبنةُ عَليّ «علیهماالسلام» مِن الفُسطاط إلى جَهةِ المَعرِكة
▪️زینب کبری سلاماللّهعلیها پای از خیمهها بیرون گذاشت و به طرف گودال قتلگاه رفت...
📜 وَ انْتَهَتْ َنحوَ الحُسين علیهالسلام، وَ قَد دَنا مِنُه عُمرُ بنِ سَعد و الحُسينُ يَجودُ بِنَفسِه
▪️خرامانحال، با شیون و فریاد آمد تا به نزدیک برادرش رسید؛ عمر بن سعد ملعون هم در همان نزدیکی ایستاده بود؛ در همین حال بود که سیدالشهداء علیهالسلام داشت در گودال قتلگاه، دست و پا میزد.
📜 فَصاحَتْ بِه: «أيْ عُمر، وَيحَك، أیُقتَلُ أبوعبدِاللّه و أنتَ تَنظرُ إلَيه؟ » فَصَرفَ بِوَجهِهِ عَنها
▪️آن بانوی مظلومه در آن هنگام با صدای بلند فریاد زد: وای بر تو ای عمر! اباعبدالله علیهالسلام دارد کشته میشود و تو نظارهگر شدهای؟! اما آن ملعون روی خودش از آن حضرت برگرداند.
📜 فَعِندَ ذلك، صاحتْ زينبُ بِالقوم:
«وَيحَكم، أمٰا فِيكم مُسلم»؟ فَلَم يُجِبْها أحَدٌ.
▪️در اینجا بود که زینب کبری سلاماللّهعلیها رو به تمام آن حرامیان نموده و فریاد زدند: وای بر شما! آیا مسلمانی در بینتان پیدا نمیشود ؟! اما باز کسی جوابش را نداد.
📝 یا اباعبدالله...
هیچ داغی شبیه داغَت نیست
همه بر غربت تو خندیدند!
هیچ دردی از این فراتر نیست
که به تَل، خواهر تو را دیدند...
📚مقتل الحسين عليهالسّلام،بحرالعلوم، ص۴۴۶
📚الارشاد، ج۲ ص۱۱۲(با اندکی تفاوت)
📚مقتل الحسین علیهالسلام، مقرم ،ص۲۵۴ (با اندکی تفاوت)
@Maghaatel
#معارف_فاطمی
#معارف_مهدوی
🩸در این زمان، دل فرزند من شکستهتر است...
مرحوم علامه میرجهانی طباطبایی، مؤلف کتاب شریف «جُنّة العاصمة» میفرمودند:
در عالم رؤیا، حضرت زهرا سلاماللهعلیها را دیدم؛ خدمت ایشان عرض کردم: احوال شما چطور است؟
🥀بانوی دو عالم در جواب، این شعر را [در بیان حال خود و فرزندش امام زمان علیهالسلام] فرمودند:
دلی شکستهتر از من، در آن زمانه نبود
در این زمان دل فرزند من شکستهتر است...
📚شیفتگان حضرت مهدی اروحنافداه، ج۱، ص۱۶۰
@maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_گودال_قتلگاه
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🩸جانسوز ترین دفاع مظلومانه و مردانهٔ دو «بانوی مظلومه» در تاریخ...
در نقلها آمده است:
وقتی که عمر با لگد درب خانه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را باز کرد و وارد خانه شد،
📜 ثُمّ إنّهُم تَواثَبوا عَلَى أميرِالمُؤمنينَ علیهالسلام...
▪️بعد از او سربازانش وارد خانه شدند و به سرعت بر سر مولا امیرالمومنین علیهالسلام یورش بردند.
📜 حتّى أخَرجوهُ سَحباً مِن دارِه مُلبّباً بِثَوبِه يَجُرّونَه إلَى المسجد.
▪️تا اینکه لباس آن حضرت را به دور گردن و بدن مبارکش پیچیده و خواستند که آن مولا را به زور به طرف مسجد بکشانند.
📜 فَحالتْ فاطمةُ سلاماللهعلیها بَينَهم و بين بَعلِها و قالت:
▪️در اینجا بود که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها (با آن بدن زخمی) هر گونه بود، آمدند و بین مولا علی علیهالسلام و آن نانجیبان، حائل شدند و فرمودند:
📜 وَاللّهِ لا أَدَعُكُمْ تَجِرُّونَ اِبنَ عَمّي ظُلْماً
▪️به خدا قسم من نمیگذارم که شما مظلومانه پسر عمویم را به سمت مسجد بکشانید.(۱)
(در این 👈 پُست ، نقل کردیم که در این هنگام، چگونه و چند نفر آن بانوی مظلومه را کتک زدند)
✍ این جاننثاری و دفاع مظلومانه، جای دیگر هم تکرار شد...
🥀 طبق برخی نقلها، قبل از آنی که شمر، سر از بدن مبارک سیدالشهداء علیهالسلام جدا کند، زینب کبری سلاماللّهعلیها خود را به قتلگاه رسانده و بر روی بدن مبارک برادر انداخت و با او نجوا نمود؛
📋 و إذًا بِالسَّوطِ يَلتَوي عَلَى كِتفِها، و قائلٍ يَقولُ لَها
▪️در همین هنگام کسی با تازیانه بر پشت او میزد و میگفت:
📋 تَنَحّي عَنهُ و إلّا ألحَقتُكِ بِه.
▪️از او فاصله بگیر که اگر کنار نروی تو را نیز ملحق به او خواهم کرد.
📋 فَالْتَفَتَتْ إلَيه فإذاً هُو شِمر فَاعتَنَقتْ أخاها و قالت:
▪️تا زینب کبری سلاماللّهعلیها سرش را برگرداند، دید که شمر است؛ پس به پیکر نیمهجان برادر پناه آورد و فرمود:
📋 وَ اللّه لا أتَنحّى عَنه، و إنْ ذَبِحتَه فَاذبِحني قَبلَه
▪️به خدا من از پیش برادرم نمیروم؛ اگر میخواهی سر او را جدا کنی، قبل از او سر من را جدا کن!
📋 فَجذبَها عنه قَهرًا، و ضَربَها ضَربًا عَنيفاً
▪️اما شمر نانجیب پیش آمد و با زور و لگد، زینب کبری سلاماللّهعلیها را از گودال قتلگاه، دور کرد...(۲)
📝 مانند مادرم چقدر میخورم زمين
تو خوردهای زمين، من اگر میخورم زمين
مانند دختران تو طاقت نداشتم
گفتی نيا، به جان تو طاقت نداشتم
با ديدن تو چنگ به مويم زدم حسين
بالا سرِ تو كاش نمیآمدم حسين
پنجاه سال خواهریام را چه میكنی؟
احساس های مادریام را چه میكنی؟
وقتي كه پيكر تو زمين گيرِ نيزه هاست
زينب تمام زندگیاش زیرِ نيزه هاست
خواهر بميرد آه دگر دست و پا نزن
تنگ است جات، مادرمان را صدا نزن...
📚(۱) نوادر الأخبار،فیض کاشانی، ج۱ ص۱۸۳ ؛ و عوالم العلوم، ج۱۱ ص۵۷۲
📚(۲) تظلّم الزّهراء علیهاالسلام، ص۲۱۸ ؛ و معالی السبطین، ج۲ ص۳۹
@Maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸ای کاش پسر ابوطالب میمُرد و نمیدید که همسرش را کتک میزنند...
در نقلها آمده است:
وقتی که امیرالمومنین علی علیهالسلام را، بعد از آن واقعه هجوم دردناک، به زور به مسجد کشاندند، مولا علی علیهالسلام در جایی توقف نموده و با جملاتی جمعیت حاضر را سرزنش کرده و در ضمن آن خطبه، فرمودند:
📋 أو تُضْرَبُ الزَّهراءُ نَهْراً، و مِنّا يؤخَذُ حَقُّنا قَهْراً وَ جَبْراً، فَلا نَصيرَ وَ لا مُجيرَ وَ لا مُسْعِدَ وَ لا مُنْجِد؟!
▪️آیا زهرای مرضیه سلاماللهعلیها به زجر باید کتک زده بشود؟! آیا حقّ ما با غلبه و جبر باید از ما گرفته شود؟ هیچ یار و یاروی نیست! هیچ ناصر و معینی نیست!
📋 فَلَيتَ اِبنُ أَبِي طالِب مَاتَ قَبلَ يَومه، فَلَا يَرَى الكَفرَةَ الفَجَرة قَد ازدَحَمُوا عَلى ظُلمِ الطَّاهرةِ البَرَّة،
▪️كاش پسر ابوطالب پيش از اين روز مُرده بود، و نمىديد كه كفّار و فجّار هجوم بياورند و ازدحام كنند بر ظلم و ستم كردن در حقّ فاطمهاى كه پاكيزه و نيكوكار است؛
📋 فَتَبًّا تَبًّا، و سُحقاً سُحقاً، ذلكَ أمرٌ إلَى اللّهِ مَرجعُهُ، و إلَى رسولِ اللّه صلّى اللّه عليه و آله مَدفَعُه
▪️خدا ايشان را هلاك كند، و ملازم خسران قرار دهد، و دور گرداند آنها را از رحمت خود، اين كارى كه كردند بازگشت آن بسوى خداست، و دفاع آن با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است.
📋 فَقَد عَزَّ عَلَى اِبنِ أَبي طَالب أَنْ يَسوَدَّ مَتنُ فاطمةَ ضَرباً، و قَد عُرِفَ مقامُه، و شُوهِدَت أَيّامُه
▪️بسيار دشوار است بر پسر ابى طالب كه پُشت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از شدت ضرب و شتم سياه شود، و حال آنكه از پيش، مقام او شناخته شده بود، و روزهاى عزّت و عظمت او ديده شده بود.
📚نوائب الدهور، ج٣ ص١٧٥
📚عوالم العلوم، ج١١ ص٥٧٦
📚جُنّة العاصمة، ص٢٥۷
✍بعد از سقیفه، پاکْ غرورم شکسته شد
دستم به کوچه،پیش نگاه تو بسته شد
بانوی باردار که در وا نمیکند !
بد جور استخوان جناقت شکسته شد
در انتظار غنچۀ نو رسته بودم و
دیدم چگونه غنچۀ نارسته رسته شد
مُردم هزار بار و خدا زندهام گذاشت
روزیکه راهِ کوچه به روی تو بسته شد
طرز نفس نفس زدنت میکُشد مرا
افتادی و امامِ تو از پانشسته شد
ای روزگار، دست جفا با علی چه کرد!
دیدی که جمع ما همه از هم گسسته شد
دشمن چه بد به گریهی من خنده میکند
جان علی مرو که علی سرشکسته شد...
@maghaatel
#مصائب_غصب_فدک
🩸دوّمی با مُشت به سینه مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها کوبید و قباله فدک را پَس گرفت ...
إبن أبی الحدید، در کتاب شرح نهجالبلاغه از علمای شیعه، چنین نقل میکند:
فاطمه زهرا سلاماللهعلیها قباله فدک را از ابوبکر گرفت و به راه افتاد؛ در بین راه عمر جلوی راه آن حضرت را گرفت و دستش را دراز کرد تا آن قباله را پس بگیرد، اما صدیقه کبری سلاماللّهعلیها مانع او شد.
📋 فَدَفَعَ بِیَدِهِ فِی صَدرِها و أخَذَ الصَحیفةَ
▪️پس عمر با مُشت ضربهای به سینه مبارک آن حضرت کوبید و قباله را پس گرفت.
📋 فَخَرقَها بَعدَ أنْ تَفَلَ فیها فَمَحاهٰا
▪️و بعد از اینکه آب دهانش را در آن قباله انداخت ، آن قباله را پاره کرد و از بین برد...
📚شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶ ص۲۳۴
✍️ کارْ زارِ بین کوچه، کارِ ما را زار کرد
حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد
دیدهٔ شیر خدا را دور دید و شیر شد
آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد
داشت مادر حرف میزد بیحیا مهلت نداد
ناشنیده وحی را با سیلیاش انکار کرد
مادر نازک تر از برگ گُل ما را زدند
سنگ میداند چه با آیینهٔ رخسار کرد
نیمی از گلبرگ او پژمرد از سیلیِ خصم
نیم دیگر را چو لاله، ضربهٔ دیوار کرد
او رشیده بود، آه افتاد و آن افتادنش
زخمهایی را به زخم کهنهاش تکرار کرد...
@Maghaatel
#مصائب_غصب_فدک
🩸شرح مصیبتِ کوچه بنی هاشم و جسارتهای دوّمی در مسیر برگشت صدیقه کبری سلاماللّهعلیها به خانه ...
در نقلها آمده است:
عمر، راه را در کوچه بر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بست و خواست تا قباله را از دست آن حضرت بگیرد. حضرت امتناع فرمود و کمی عقب عقب رفت؛ اما عمر جلو آمد.
📋 فَلَطَمَ عَلَى وَجهِها فَاْنكسَرتْ قُرْطُها.
▪️پس چنان با دستش بر صورت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها سیلی زد که گوشواره آن حضرت شکست و بر زمین افتاد.
🥀 پس حضرت صدای گریه و نالهاش بلند شد و فریاد زد: پدرجان! نگاهی به دختر مظلومهات بینداز؟! در دوران حیاتت ما را عزیز میداشتند اما حالا ما را اینگونه ذلیل میکنند!
🥀 در این هنگام صدای صدیقه کبری سلاماللّهعلیها به گوش مردم رسید و دور آن حضرت جمع شدند؛ عمر که وضع را اینگونه دید، رنگش تغییر کرد و گفت: فاطمه (علیهاالسلام) میخواهد مرا با این کارش بترساند!
📋 فَتقَدّمَ إليها و رَفَسَها بِرِجْلِه...
▪️پس جلو آمد و با پای نحسش، لگدی به آن بانوی مظلومه زد که حضرت نقش بر زمین شد.
🥀 سپس نامه از دست حضرت کشید و در آن آب دهن ریخت و آن را پاره کرد.
وقتی که حضرت به هوش آمدند دیدند که قباله ردّ فدک، پاره پاره روی زمین افتاده و باد آن را بالا و پایین میاندازد.
🥀 پس رو به عمر نموده و فرمود: همان طور که قباله فدک را پاره کردی، خدا شکمت را پاره کند!
📋 فَاستَنَدَتْ بِإحْدىٰ يَدَيها إلَى الجِدارِ و جَعَلَتْ الأُخرىٰ عَلَى جَنبِها الوَجِعَة
▪️سپس حضرت یکی از دستانشان به دیوار و دست دیگر را به پهلو دردناک خود، گرفت و به طرف خانه راه افتاد.
📋 وَ رَجَعَتْ إلَى بَيتِها فَسَقَطتْ عَلَى الأرض و نٰادَتْ: «قَتَلَني عُمَر»
▪️وقتیکه به خانه رسیدند، همان دَمِ در، روی زمین افتاده و فریاد زدند: عمر دیگر مرا کشت!
📚جامع النورَین،سبزواری،ص٢٠۶
📚موسوعة الکبری،ج۱۱ ص۹۹
📚الهجوم علی بیت فاطمه علیهاالسلام ص٣۴۳
✍ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد
بین گذر با دیده های تر زمین خورد
زهرا و حیدر آینه بودند، هم را
زهرا زمین که خورد، پس حیدر زمین خورد
در سر وقار مرتضی را با خودش داشت
بد شد ؛ میان جمعیت با سر زمین خورد
حوریه ای که با تلنگر لطمه میدید
با پا لگد که خورد محکمتر زمین خورد
هر جا پیمبر بوسهاش می زد کبود است
یعنی سفارش های پیغمبر زمین خورد
طفلی حسن در کوچه خیلی دست و پا زد
تا پا شود مادر ، ولی آخر زمین خورد
این رفتن و این آمدن، چه دردسر داشت !
یک گوش سنگین شد، دو تا گوهر زمین خورد
خیلی دلش می خواست که زینب نفهمد
امّا ؛ نرسیده به پشت در زمین خورد...
@maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸ردّ تازیانهای که بعد از هزار و چهارصد سال، مثل یک «بازوبند» باقی مانده است...
از علامه فقيد سيد مرتضی فيروزآبادی نقل شده است که ميفرمودند:
زمانی که در نجف اشرف بودم،یک شب در عالم رؤیا دیدم در منزل شخصی خود، مجلسی اقامه شده و در آن مجلس حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها با چادر نشسته است؛ افرادی از مومنین به صف ایستاده یکی یکی میآیند عرض ادب میکنند و میروند.
🥀 چون همه رفتند... جلوتر رفتم و عرض کردم: «مادرجان! آیا این که قریب به هزار و چهارصد سال است خطباء میگویند: شوهرتان علی صلواتاللهعلیه را با سر بی عمامه و دوش بی رِدا (عبا) و ریسمان به گردن به مسجد بردند، صحّت دارد؟» آن حضرت فرمودند:
📋 اِسْتَحْقَرُوا أَبَاالْحَسَنِ علیهالسلام بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صلیاللهعلیهوآله
▪️« مولا علی صلواتاللهعلیه را بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله تحقیر کردند»
🥀 من به فارسی میگفتم و حضرت به عربی جواب میدادند. عرض کردم:
مادرجان! قریب هزار و چهارصد سال است مورّخین نوشتهاند و خطباء گفتهاند که آن نانجیب به بازوی شما تازیانه زد و سیاه شد:«وَ فِي عَضُدِهَا کَالدُّمْلُج» (جای تازیانهها مثل یک بازوبند، سیاه شده و ورم کرده بود)
🥀 آن حضرت فرمودند: «بلی»
آنگاه دست راست را از آستین بیرون آوردند،دیدم هنوز بازوی مادرم سیاه و کبود است ...
📚 واژه نامه زهرائی،ص۴۱۷, به نقل از کشکول زاهدی.
✍️ مرحوم غروی اصفهانی چه لطیف و جانسوز این مصیبت را به «نظم» در آورده است:
📋 وَالاَثَرُ الباقِي كَمِثلِ الدُّملُجِ / في عَضُدِ الزّهراءِ اَقوَي الحُجَجِ
▪️اثری که مثل بازوبند بر بازوی زهرا سلاماللهعلیها باقی مانده، محکمترین حجت (در روز قیامت) بر علیه آنان است.
📋 و مِن سَوادِ مَتْنِهَا اسوَدَّ الفَضا / يَا ساعَدَ اَللَّهُ الإِمامَ المُرْتَضى
▪️تا که بدن مبارک آن حضرت از ضربات آنان ، سیاه و کبود شد، تمام عالم را نیز سیاهی گرفت. ای خدا ! قلب علی مرتضی علیهالسلام را در این مصیبت یاری بفرما.
📚الانوار القدسیه،ص۳۱
@Maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸سخت ترین درد، برای یک مرد...
در نَقلی آمده است:
روزی از امیرالمومنین "صلوات الله علیه" درباره سخت ترین چیزی که یک مرد ممکن است با آن مواجه شود چیست، سؤال کردند؟
مولا علی"صلوات الله علیه" فرمودند:
📋 اَصعَبُ شَیٍ عَلَی الرَجُلِ هُوَ اَنْ تُضرَبَ حَلیلتُهُ اَمامَهُ و هُوَ مأمورٌ بالسُّکوت
▪️سخت ترین درد، برای یک مرد آن است که همسر او را مقابل او بزنند و او مامور باشد به سکوت.
📚حسین سیدالشهداء علیهالسلام حقیقت بِلاانتهاء، ص ٣٩٢
✍ نخلی که شکسته ثمرش را نزنید
مرغی که زمین خورده پرش را نزنید
دیدید اگر که دست مردی بسته است
دیگر درِ خانه همسرش را نزنید ...
@maghaatel
#بستر_شهادت
🩸چند روایت پیرامون «شدّت حُزن و مصیبت» صدیقه کبری سلاماللّهعلیها ...
چندین روایت، میزان حزن و اندوه و مصیبتی را که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله متحمّل شد، بیان میکند:
📋عَنِ النّبی صلیاللهعلیهوآله:يا بُنيّة! إنّه لَيسَ مِنّا مِنَ نِساءِ المُسلِمينَ اِمرأةٌ أعظمَ رزيّةٍ مِنك(۱)
▪️رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: ای دخترم! هیچ زنی از زنان مسلمان، مصیبت و بلایش بزرگتر از مصائب تو نیست.
📋عَنِ الزّهراء علیهاالسلام: صُبَّتْ عَلَيََََّ مَصائبٌ لَو أنّها / صُبَّتْ عَلَى الأيامِ صِرْنَ لَيالِيا (۵)
▪️فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمودند: چنان مصیبت ها بر سر من آوار شد که اگر بر سر روزها این مصائب آمده بود، تبدیل به شب میشدند.
📋عَنِ الصّادقِ عَلَیهالسلام: إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَبَضَ نَبِیَّهُ دَخَلَ عَلَی فَاطِمَةَ علیهاالسلام مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ (۲)
▪️امام صادق علیهالسلام فرمودند: چون رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از دنیا رفت، بر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها چنان حزن و اندوهی وارد شد که کسی جز حق تعالی شدّت آن را نمیدانست.
📋عَن زَينبِ بنتِ عليّ علیهماالسلام: عَدلَتْ إلیٰ قبرِ أبيها رسولِ الله فَألقَتْ نَفسَها علَيه وَ شَكتْ إليه ما فَعَلَه القومُ بِها و بَكتْ حتّي بَلّتْ تُربَتُه بِدُموعِها (۳)
▪️زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: مادرم بر سر قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله حاضر شد و خود را به روی آن قبر انداخته و شِکوه نمود؛ و آنقدر گریه کرد که خاک قبر مطهر، خیس از اشک شد.
📋عَن فضّة: وَ لَمْ یَکُنْ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُکَاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِی فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ علیهاالسلام (۴)
▪️فضّه گوید: میان اهل زمین و اصحاب و خویشاوندان و دوستان، کسی نیست که هم اندازه بانوی من فاطمه زهرا سلاماللهعلیها حزن و اندوه داشته باشد.
📚(١)إحقاق الحق:ج٢٥ ص٧٢
📚(۲)الکافی،ج۱ ص۲۴۰
📚(۳)الأمالی،شیخ مفید، ص۳۴
📚(۴)بحارالانوار ج۴۳ ص۷۵
📚(۵)المناقب،ج۲ ص۳۶۰
@Maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸وقتی که امیرالمومنین «علیهالسلام» با همسرِ به خاک و خون افتادهاش، روبرو میشود و عبای خود را بر روی آن حضرت میاندازد...
در نقلها آمده است:
📋 ﻓَﺨَﺮَﺝَ أﻣﻴﺮُﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦَ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣِﻦ ﺩﺍﺧﻞِ ﺍﻟﺪَّﺍﺭ ﻣُﺤﻤَّﺮَ ﺍﻟﻌَﻴﻦِ دَائِرَ الْحَدَقَتَيْنِ ﺣَﺎﺳﺮاً، ﺣﺘّﻲ ألقیٰ ﻣُﻠﺎﺀَﺗَﻪ ﻋَﻠَﻴﻬﺎ ﻭ ﺿَﻤَّﻬﺎ إلیٰ صَدْرِهِ...
▪️امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در حالی که چشمانش سرخ شده بود و حدقه در کاسهٔ چشمانش میچرخید و سر و پایش برهنه بود، از داخل خانه بیرون آمد و اول عبایش را بر روی صدیقه کبری سلاماللّهعلیها انداخت و آن بانو را بلند کرد و به سینه خود چسپاند.
📚هدایة الکبری ،ج۱ ص۴۰۷
📚بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹
📚الهجوم علی بیت فاطمه سلاماللهعلیها،ص١٢٠
✍این قصهی پایان رسیده، ابتدا هم داشت
این خانهی تاریک، روزی سرصدا هم داشت
این زن که حالا پوستی بر استخوان ماندست
هر نیمه شب در سجدهاش «یا ربّنا» هم داشت
خونابه های گوشِ بانو خوب میدانند
این گوش پاره گوشواری از طلا هم داشت
یا لَلْعجب اوباش، زهرا را چه بد کشتند!
در کوچهای که خانم آنجا آشنا هم داشت!
ثانی لگد میزد، بقیه کیف میکردند
نامردِ کوچه، دوستانی بیحیا هم داشت
درْ روی زهرا ماند، در را هم لگد کردند
تو فکر کن آن لحظه بار شیشه را هم داشت!
مردان نمیفهمند، بهتر که نمیفهمند...
اوضاع زهرا پشت در «فضه بیا» هم داشت
یک سیلی معروف و صدها سیلی پنهان
بین شلوغی ضربههایی بیهوا هم داشت
مولا عبا انداخت بر رویَش، ولی زهرا
یک چادر افتاده زیر دست و پا هم داشت...
@maghaatel
#مصائب_غصب_فدک
#مصائب_گودال_قتلگاه
#مجلس_یزید
🩸نالههای مظلومانهای که دوست و دشمن را به گریه در آورد...
وقتی که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها برای ایراد خطبه آتشین فدکیه وارد مجلس ابوبکر شدند، یک پردهای آویخته شد تا آن حضرت شروع به سخن نماید؛
📋 ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُکَاءِ، وَ ارْتَجَّ الْمَجْلِسُ،
▪️سپس آن بانوی مظلومه، چنان نالهای کشیدند که تمام مردم حاضر در آن جا (دوست و دشمن) به گریه افتادند به گونهای که آن مجلس، گویا با صدای گریه، میلرزید...(۱)
✍ از دو واقعهٔ دردناک دیگر هم، شبیه این عبارات، به ما رسیده است:
🥀 واقعه اول: راوی گوید: به خدا سوگند فراموش نمیکنم عليا مكرمه زينب کبری سلاماللّهعلیها را وقتی که از خیمه ها بیرون آماده بود و بر حسین علیهالسلام ندبه مینمود و به آواز حزین و قلبی غمگین صدا میزد: يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ. هَذَا الْحُسَيْنُ بِالعَراءِ...
📋 فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيقٍ!
به خدا قسم آن بانو، با این نالهها، تمام دوست و دشمن را به گریه در آورد.(۲)
🥀 واقعه دوم: ... و اما زینب کبری سلاماللّهعلیها وقتی سر مبارک برادر خود را دید از شدت ناراحتی دست در گریبان برد و پیراهن چاک زد سپس به آواز غمناک فریاد واحسيناه... برآورد به طوری که نالهاش دلها را خراشید. راوی گوید:
📋 فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ مَنْ كَانَ فِي الْمَجْلِسِ
▪️به خدا قسم همه آن کسانی که در مجلس یزید حضور داشتند از ناله جانسوز او به گریه افتادند.(۳)
📚(۱)الاحتجاج، ج۱ ص۲۵۴
📚(۲)لهوف، ص۲۰۸
📚(۳)لهوف،ص۲۶۴
@Maghaatel
.
بسماللهالرحمنالرحیم
دوستان جهت دسترسی به فهرست لینکدارِ مقاتل و مصائبی که در این کانال بارگذاری شده، به کانال «فهرست مقاتل» مراجعه بفرمایند.
👇👇👇
https://eitaa.com/maghaatel2
❗️قابل استفاده بسیار برای مداحان و منبریان محترم
.
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_گودال_قتلگاه
#امام_کاظم_علیه_السلام
🩸مصائب دردناکی که با لفظ «رَضَضَ» از آن تعبیر کردهاند...
در نقل سه مصیبت دردناک ، از این ماده (رَضَضَ) به معنای «کوفتهشدن» و «خُردشدن» استفاده شده است:
🥀 معروف و مشهورِ استعمال این لفظ، در مصیبت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام وارد شده است، که در صلوات بر آن حضرت عرضه میداریم:
📋 ... ذِی السّاقِ المَرضوضِ بِحِلَقِ القُیودِ
▪️خدایا! سلام و درود بفرست بر آن آقایی که ساقپایش به واسطه غل و زنجیرهای سنگین، خُرد شده بود.(۱)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🥀 این لفظ (رَضَضَ) در مصیبت حضرت زهرای مرضیه سلاماللهعلیها نیز ذکر شده است؛ مرحوم سیدصالح حلّی( از علمای قرن ۱۲) و همچنین مرحوم غروی اصفهانی با این لفظ از مصیبت در و دیوار یاد میکنند:
📋 وَ رَضََّ مِن فاطمةَ ضِلعَها
▪️«دوّمی»،(با آن ضرباتی که به آن حضرت وارد کرد) پهلوی فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را ، خُرد کرد.(۲)
📋 إِذْ رَضُّ تِلكَ الأضلُعَ الزَّكِيَّةُ / رَزِيَّةً ما مِثْلُها رَزيَّه
▪️خُرد کردن آن پهلوی پاک و مطهر، مصیبتی است که دیگر مثل آن نیست.
📋 وَ مِن نُبوعِ الدَّمِ مِن جَنبَيها / يُعْرَفُ عُظمُ مَا جَرى عَلَيْها
▪️و از جاری شدن خون از پهلوی آن حضرت میتوان فهمید که چه بلای بزرگی بر سر او آوردهاند.(۳)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🥀 و امّا هیهات از آخرین مصیبت دردناکی که با این لفظ از آن تعبیر کردهاند:
... کار از کار، گذشته بود که عمر بن سعد ملعون فریاد زد: چه کسی حاضر است بر بدن حسین «علیهالسلام» اسب بتازد؟
در این هنگام ده نفر نانجیب پیش قدم شدند.
📋 فَداسُوا حُسَيناً بِخُيُولِهِم، حَتّى رَضُّوا صَدرَهُ و ظَهرَه.
▪️آنها با اسبانشان، بدن امام علیهالسلام را لگدمال کرده و پشت و رویش را کوبیده و خُرد کردند.
🔻همین نانجیبان پیش ابنزیاد ملعون رفته و آن نانجیب از آنها پرسید: شما در روز عاشورا چه کردید؟ آنان گفتند:
📋 نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ بِکُلِّ یَعبوبٍ شَدیدِ الأَسرِ ... نَحنُ الَّذینَ وَطِئنا بِخُیولِنا ظَهرَ الحُسَینِ حَتّی طَحَنّا حَناجِرَ صَدرِهِ.
▪️ماییم آن ده نفر که اول پُشت حسین «علیهالسلام» و سپس سینهاش را به وسیله اسبهای پُر قدرت، دَرهم شکستیم و خُرد کردیم؛ آنقدر بر آن بدن تاختیم که استخوانهای سینهاش به زیر سُم اسبهایما، آسیاب شد.(۴)
✍ غروب روز دهم اسبها امامی را
برای گندم ری آسیاب میکردند ...
📚(۱)مصباح الزائر، ص ۵۸۹
📚(۲)ظلامات فاطمة الزهراء عليهاالسّلام، عقیلی،ص ٢٠٨؛ و موسوعة أدب المحنة، ص٤٢٣
📚(۳)الأنوار القدسیه،ص۲۶
📚(۴)لهوف،ص۲۱۴؛ و مثیرالاحزان ص۴۱؛ و مقتل الحسین علیهالسلام، خوارزمی،ص۱۷۳
@Maghaatel
#معارف_فاطمی
🔰 منزّه است خدایی که به واسطه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها ، دوستداران او را از آتش جهنم جدا نمود....
مرحوم سید بن طاووس در باب بیست و سوم از کتاب شریف «اقبال الاعمال»، در ذیل اعمال و ادعیه وارده در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، دعای مأثوری را ذکر میکند که در فرازی از آن چنین عرضه میداریم:
📋 سُبْحانَ مَنْ فَطَمَ بِفاطِمَةَ مَنْ أَحَبَّها مِنَ النَّارِ
🔹منزّه است خدایی که به واسطه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها ، دوستداران او را از آتش جهنم جدا نمود.
📚 اقبال الاعمال،ج۱ ص۳۳۷
✍ نه فقط عرش حصیرِ قَدَمِ فاطمه است
علت خلق دوعالَم، عَلَمِ فاطمه است
سر سجاده بهجایی نرسیدهست کسی
هرچه دادند به ما از کرم فاطمه است
ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی
یاعلی ذکر دم و بازدم فاطمه است
روی این نام همه اهلِ کرم حساساند
استجابت به خدا در قَسَم فاطمه است
دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟!
تا اماننامهی ما با قلم فاطمه است
ظاهراً خلوت و خاکیست، ولی در باطن
دل هرشیعه ضریحِ حرم فاطمه است
پسر فاطمه یکروز میآید از راه
ای خوش آنروز که پایانِ غم فاطمه است...
@Maghaatel
#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸اگر آنقدر برای از دستدادنِ زهرا «سلاماللهعلیها» خون گریه کنم تا نابینا بشوم، بازهم کم است...
در دیوان اشعار منسوب به امیرالمومنین علیهالسلام، از قول آن حضرت اینگونه نقل شده است که فرمودند:
📋 شَيْئَانِ لَوْ بَكَتِ الدِّمَاءُ عَلَيْهِمَا
عَيْنَايَ حَتَّى تُؤْذِنَا بِذَهَابٍ
لَمْ يَبْلُغَا الْمِعْشَارَ مِنْ حَقَّيْهِمَا
فَقْدُ الشَّبَابِ وَ فُرْقَةُ الْأَحْبَابِ
▪️دو مصیبت است که اگر چشمانم آنقدر خون گریه کند تا نابینا بشوم، یکدهم حق آن دو ادا نمیشود؛ یکی از دست رفتن جوانی و دیگری از دستدادن محبوب؛ (که من، محبوبم را در سنّ جوانی از دست دادم)
📚انوار العقول من اشعار وصی الرسول صلیاللهعلیهوآله،کیدری(قرن۶) ص۱۲۵
✍ خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت
رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت
دری که ساختم آخر به من خیانت کرد
گرفت آتش و خود را به روی یار انداخت
خودم ز سینه او میخ را در آوردم
ببین مرا به چه کاری که روزگار انداخت
زن جوان مرا میزدند نامردان
مدینه فاطمهام را در احتضار انداخت
و یک قلاف که دست چهل نفر چرخید
و دست فاطمه را عاقبت ز کار انداخت
مغیره هم که کم آورد و پشت پا میزد
زن مرا وسط کوچه چند بار انداخت
نفس نفس زدنش هم پر از جلالت بود
سقیفه را نفس او از اعتبار انداخت...
@Maghaatel
.
ضمناً ما به احترام اعضای محترم کانال، به هیچ وجه «تبلیغات» قبول نکرده❌ و بسیار محدود صرفاً با کانالهای مرتبط تبادل داریم.
🔹 لذا از عزیزان تقاضا داریم، مرام بگذارند و کانال «معارف و مقاتل آل الله» را به دوستان همفکر خود (خصوصاً مداحان و منبریان) معرفی بفرمایند؛ تا انشاءالله جمع بیشتری با معارف اهلبیت علیهمالسلام آشنا شده و با مصائب ایشان بگریند و بگریانند.
🔻 پُست بعد را میتوانید برای دوستانتان ارسال بفرمایید👇
.