eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11هزار دنبال‌کننده
2 عکس
10 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت سالروز به درک واصل شدن زن شترسوار جنگ جمل 💠 خداوند، حتی از اسم این زن هم متنفر است... یعقوب سراج گوید : به محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و ایشان بالای سر فرزندشان ابا الحسن موسی علیه السلام که در گهواره قرار داشتند، ایستاده بودند و مدتی طولانی با او محرمانه صحبت می‌کردند. نشستم تا صحبتشان تمام شد و برخاستم و جلو رفتم؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: پیش مولایت برو و بر او سلام کن! (مراد، آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام است که در گهواره بودند) یعقوب سرّاج گوید : نزدیک شدم و سلام کردم و ایشان با زبانی فصیح سلامم را جواب دادند و به من فرمودند: اذْهَبْ فَغَیِّرِ اسْمَ ابْنَتِکَ الَّتِی سَمَّیْتَهَا أَمْسِ فَإِنَّهُ اسْمٌ یُبْغِضُهُ اللَّهُ 🔹 برو نامی که دیروز بر دخترت نهادی را تغییر بده؛ خدا از آن اسم متنفر است. دختری برایم متولد شده بود که او را حمیراء(اسم عایشه) نامیده بودم. حضرت صادق علیه السلام فرمودند: دستور مولایت را اطاعت کن تا رشد کنی . من هم آمدم و اسم دخترم را تغییر دادم. 📚 اعلام الوری:ص ۲۹۰ 📚الارشاد شیخ مفید : ص۳۰۹ 📚بحارالانوار ج۴٨ص١٩ @maghaatel
💠 شاخ شیطان از خانه آن زن فتنه گر ، بیرون می‌آید... در صحیح ترین کتاب نزد اهل سنت یعنی صحیح مسلم و صحیح بخاری آمده است که: آقا حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله روزی در بین اصحاب، قیام نمودند تا خطبه ایراد کنند. در همین حین اشاره به خانه عايشه نمودند و فرمودند: هُنَا الْفِتْنَةُ - ثَلَاثًا - مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ 🔸 اينجا جايگاه فتنه است اينجا جايگاه فتنه است اينجا جايگاه فتنه است. از این خانه است که شاخ شيطان بيرون مي آيد. 📚صحیح بخاری، کتاب فرض الخمس، باب ما جاء فی بیوت ازواج النبی ج۴ص٨٢ رقم حدیث ٣١٠۴ 📚صحیح مسلم، کتاب الفتن و اشتراط الساعة ج٨ ص١٨١ رقم حدیث ٢٩٠۵ @maghaatel
🔹 هر وقت دلتان پر کشید برای زیارت قبور ما اهلبیت... امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید : إِذَا بَعُدَتْ بِأَحَدِكُمُ اَلشُّقَّةُ وَ نَأَتْ بِهِ اَلدَّارُ فَلْيَعْلُ عَلَى مَنْزِلِهِ وَ لْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ لْيُومِ بِالسَّلاَمِ إِلَى قُبُورِنَا فَإِنَّ ذَلِكَ يَصِلُ وَ تُسَلِّمُ عَلَى اَلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعِيدٍ كَمَا تُسَلِّمُ عَلَيْهِمْ مِنْ قَرِيبٍ غَيْرَ أَنَّكَ لاَ تَقُولُ أَتَيْتُكَ بَلْ تَقُولُ مَوْضِعَهُ 🔸زمانی كه دوری راه و مشکلی بر شما عارض شد (و نتوانستید به سوی حرم ما مشرف شوید) به قسمت مرتفع و بالای منزل برويد و دو ركعت نماز گزارده و با سلام به قبر ما اشاره كنيد. حتماً سلام شما به ما مي رسد و همان گونه كه از راه نزديك به ائمه(عليهم السلام) سلام می كنيد، همان گونه از راه دور به آنها سلام كنيد. بدون اینکه بگوييد به سوی شما آمدم برای زيارت، بلكه در همان محلی كه هستيد بگوييد : قَصَدْتُكَ بِقَلْبِي زَائِراً إِذْ عَجَزْتُ عَنْ حُضُورِ مَشْهَدِكَ وَ وَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِسَلاَمِي لِعِلْمِي بِأَنَّهُ يَبْلُغُكَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْكَ فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ 🔸من با قلبم قصد زيارت شما را كردم، زيرا اكنون ناتوان از زيارت شما از نزديك هستم، و سلامم را تقديم حضورتان مي كنم؛ زيرا مطمئنم كه سلامم به شما خواهد رسيد. حال از شما می خواهم كه در نزد خدا از من شفاعت كنيد. ثُمَّ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ 🔸سپس به هر چه که می خواهی و دوست می داری دعا می کنی! 📚کتاب المزار شیخ مفید، ص۲۱۵ @maghaatel
🔷 هیچ عیدی نیست مگر آنکه حزن ما اهل‌بیت‌ ، در آن تجدید می‌شود... عبد اللَّه بن دینار گوید: امام باقر علیه السّلام فرمودند: مَا مِنْ عِیدٍ لِلْمُسْلِمِینَ أَضْحًی وَ لَا فِطْرٍ إِلَّا وَ هُوَ یَتَجَدَّدُ فِیهِ لآِلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله 🔸ای عبد اللَّه! هیچ عیدی برای مسلمین نمی آید چه قربان و چه فطر مگر آنکه برای آل محمّد علیهم السّلام حزن و اندوه تجدید می‌شود. عبد اللَّه می‌گوید: عرضه داشتم برای چه؟ فرمودند: چون می‌بینند که حقّشان در دست دیگری است. 📚علل الشرائع ج ۲ ص ۷۶. @maghaatel
🔷 ماجرایی از برکات و تأثیرات مجلس روضهٔ سیّدالشّهداء علیه السـلام در زندگی مؤمنی در راه برگشتن از زیارت غدیریّه از نجف به سوی کربلا، سال ۱۳۳۰، چنین حکایت کرد: در طریق عشق‌آباد که اوائل خاک روسیه است، در کشتی، هم‌سفر یک تاجر مسیحی شدم. مردی بود مؤدّب و باوقار. نوکری مسلمان داشت. مرا مهمان کرد و پذیراییِ مرا به نوکر مسلمان محوّل نمود، و خودش برای این‌که من به دستورات مذهبی پابند بودم، با من هم‌خوراک نمی‌شد. 🔸 چیزی از این مسافرت نگذشت که تاجر مسیحی سر قصّه را باز کرد و گفت: من در شهر بلخ یا بخارا یک شریک مسلمان داشتم، و هرکدام از ما، درآمد و مصرف‌مان معیّن بود، ولی در سر سال که حساب می‌کردیم سود او از منافع من بسیار بیشتر بود؛ در صورتی که خرج روزانهٔ او دو مقابل مصرف من بود و چون به تجّار آشنا و هم‌کیش بودم، اجناس را ارزان‌تر می‌خریدم. از طرف دیگر، فروشم نیز بیشتر بود. با همهٔ این امور، هرساله شریک مسلمانم درآمدش بیشتر بود. تا آن‌که یک سال بنا گذاردم هرچه در همهٔ سال، او خرید و فروش می‌کند، من هم با او موافقت نمایم، هروقت سفر می‌کند، مهمانی می‌کند، و هر کار دیگر انجام می‌دهد من هم عمل کنم. 🔹 چندی بدین منوال گذشت. یک روز صبح دیدم در اطاق خویش مجلسی از دوستان ترتیب داده، چای و سیگار تعارف ایشان می‌کند، یک نفر هم روی صندلی نشسته تعزیه می‌خواند. پرسیدم: این چه کاری است؟ جریان روضه‌خوانی را بیان نمود. 🔸 من هم یکی از دوستان مسلمان‌ام را دیدم، ده تومان به او دادم، گفتم: روزهای عاشورا در تجارت‌خانه بیایند و مجلس روضه ترتیب بدهند. روضه‌خوان می‌آمد منبر می‌رفت، من هم مشغول کار خود بودم. سر سال شد. درآمد خود را حساب کردم، صد تومان از هر سال بیشتر سود کرده بودم! فهمیدم این اثر همان ده تومان است. 🔹 سال دیگر در دههٔ عاشورا صد تومان خرج کردم، سر سال هزار تومان منفعت کردم، و همچنین هرساله هرقدر خرج تعزیه می‌کردم ده مقابل عوض می‌یافتم ». 📚 حکایات و کرامات، سیّد هادی حائری خراسانی ص۶۷ – ۶۸ @maghaatel
◼️ تو هنوز ، حسین مرا نشناخته ای... نوشته اند : زمانی‌که امام حسین صلوات الله علیه، در قتلگاه افتاده بودند، شیطان ملعون چون می‌دانست که اگر امام حسین صلوات الله علیه شهید شود همه زحمت‌های او بیهوده گشته و امت به‌ سبب امام حسین صلوات الله علیه و شهادتش بخشیده شده و شفاعت خواهند شد، به خداوند عرض کرد که : حرارت هوا بسیار کم است. خداوند متعال فرمود: ای ملعون! تو حسین مرا ناشناخته‌ای. شیطان دوباره خواهش کرد. خداوند متعال به خورشید امر کرد که حرارتش را بیشتر کند. حالتی شد که سُمّ اسبان لشکریان عمرسعد حرام‌زاده بسیار داغ شد تا اینکه که مجبور شدند آب‌ها را به پای اسبان بریزند. در این لحظه زخم های سیدالشهدا صلوات الله علیه باز شدند و خون تازه از آن ها جاری شد. شیطان ملعون به خیال خودش فکر کرد که موفق شده‌است. اما مشاهده کرد که سیدالشهدا علیه السلام با همان حال، لب های مبارکش باز شد و می فرمود : الهی رضًا بقضائک و تسلیماً لامرک لا معبودَ لی سواک 📚کلیات دخیل ملاحسین مراغه ای ج ۵ص ٨٠ @maghaatel
🔹 ماجرای دعبل و دوست او از اجنّه... دعبل گوید : من در رِی بودم؛ نیمه های شب بود که می خواستم قصیده ای برای سیدالشهدا صلوات الله علیه بگویم. ناگهان کسی درب خانه را زد. گفتم کیست؟ گفت دوست تو هستم. در را گشودم؛ شخصی طولانی قامت و ترسناک وارد شد و گوشه ای نشست و گفت نترس؛ من برادر تو از اجنه هستم. در همان شبی که تو به دنیا آمدی من هم به دنیا آمدم،پدر و مادرم تو را از من بیشتر دوست دارند. آمدم چیزی به تو بگویم که قلبت روشن شود. ای دعبل! من بدترین خلق خدا بودم در عداوت به امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه. روزی با گروهی از اجنه بیرون رفتیم؛ به گروهی رسیدیم که قصد زیارت سیدالشهدا صلوات الله علیه داشتند. خواستیم آنها آزار دهیم که ملائکه ای از آسمان و زمین بر ما فرود آمدند من از ترس فرار کردم. یکی از آنها گفت : تو را چه به کسانی که زائر خدا هستند در عرش. گویا با این حرف خواب بودم و بیدار شدم و دانستم که به امام حسین صلوات الله علیه عنایت عجیبی می‌شود. پس توبه کردم و با آنها رفتم با زیارت امام حسین صلوات الله علیه. به حائر حسینی رسیدن و منتظر آنها بودم و در راه از هر بلایی آنها را محافظت می کردم تابه منازل خود رسیدند و چون به حج رفتند با آنها رفتم و حج انجام دادم و چون به زیارت رسول خدا صلی اللّه علیه وآله رفتند با آنها رفتم. بعد از شخصی گذشتم که همه دور او جمع بودند گفتم او کیست؟ گفتند: او موسی بن جعفر صلوات الله علیه است. سلام کردم به ایشان و جواب مرا دادند و فرمودند : ای برادر ! جدّم حسین صلوات الله علیه را زیارت کردی؟ گفتم: بله. فرمود: اِمسک حبنا اهل البیت فهو حبلٌ متصلٌ الی الله 🔸 چنگ بزن به محبت ما اهل بیت که ریسمان خداست. چون خواستم بروم، فرمود : گویا به ری می روی؟ گفتم بلی. فرمود: پس برادرت دعبل را زیارت کن که در روز ولادت تو او هم متولد شده است. 📚مجالس بحرانی ص۵٠ @maghaatel
🩸تنِ مطهر حضرت حمزه علیه‌السلام را عریان کردند اما در آخر، کفن شد ... شیخ كلينى رحمه الله از امام صادق عليه‌السلام نقل مى كند که حضرت فرمودند : 📋 إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله صَلَّى عَلَى حَمْزَةَ وَ كَفَّنَهُ لِأَنَّهُ كَانَ جُرِّدَ ▪️«پيامبرخدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بر پیکر حمزه علیه‌السلام نماز خواندند و چون مشركان لباس از تن حمزه برگرفته بودند و پيكرش برهنه بود، دستور دادند بر عمويش كفن بپوشانند و لذا او را درميان نمدى قرار دادند و دفن كردند؛ 📚فروع كافى، ج ۱، ص ۵۸ 🔖 در نقلی دیگر نیز آمده است: بدن مطهر حضرت حمزه علیه‌السلام را در پارچه‌ای که خواهرش صفیّه آورده بود، کفن کردند؛ چراکه مشرکان او را برهنه کرده بودند. 📚طبقات الکبری ،ج۳، ص۱۵۱۶. ✍ آه... یا رسول الله! چه بگوییم!؟ و چگونه گریه کنیم؟! بر آن بدن عریانی که مقاتل نوشته‌اند: 🥀 ... وقتی که امام سجاد "علیه‌السلام" نگاهشان به جراحات بسیار و قطعه قطعه بودنِ اعضاء مقدس سیدالشهداء عَلَيْهِ‌السَّلَام افتاد، رو به طائفه بنی اسد کردند و فرمودند: «حصیری بیاورید تا بدن پدرم را در آن بگذارم!» 🥀 دو دست(از عالم غیب) پیدا شد و آن بدن را گرفت - و آن دو دست رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود - و آن اعضاء قطعه قطعه شده را بر روی آن بوریا جمع کرد؛ حتی انگشت مبارک آن حضرت را که بَجدَل ملعون قطع کرده بود، دفن نمودند. 📚کبریت الاحمر، بیرجندی ص۴۹۳ 📚سحاب رحمت ص ۶۵۳ 📝 یا حضرت حمزه! عبا رسید که گرما به پیکرت نرسد و گرد و خاک به موی مطهرت نرسد عبا رسید به جسمت قبول حرفی نیست ولی خداکند از راه خواهرت نرسد اگر رسید به مقتل دعا کن ان لحظه کسی برای جدا کردن سرت نرسد تلاش کن به روی خاک تشنه هم بودی صدای وا عطشایت به مادرت نرسد تنت توسط سر نیزه جا به جا نشود خداکند که دگر حرف بوریا نشود به روی حنجرت از زخم بود اثر یانه؟ تونیزه خورده‌ای اصلا زپشت سر یانه؟ به جای دفن،زمانی که بر زمین بودی سوار اسب رسیدند ده نفر یانه؟ تنت به روی زمین مانده است در گودال؟ شدی مقابل خواهر بدون سر یانه؟ عبور کرده‌ای از کوچه یهودی ها زدند سنگ به سمتت ز هر گذر یانه؟ به غیر شام که در ان نبود هم نفسی  سری به نیزه نبوده بلند پیش کسی   به شام قافله را با عذاب آوردند برای دست یتیمان طناب آوردند مگرکه طشت زر و چوب خیزران کم بود؟ که بعدچند دقیقه شراب آوردند به روی نیزه سر شیر خواره را عمداً درست پیش نگاه رباب آوردند برای اینکه دلش بیشتر به درد آید مدام روبرویش ظرف آب آوردند به روی نیزه دشمن تمام هستش رفت نه شیر خواره که گهواره هم ز دستش رفت @maghaatel
🔹 فضیلت نشنیده ای دیگر از فضائل اشک بر سيدالشهدا عليه السلام در روایتی از امام سجاد حضرت زین العابدین علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند : هذِهِ وَ اللَّهِ اَلنَّعمَةُ العُظمَی و الثَّوابُ الهَنیئُ الاَهنَی 🔹قسم به خدا این گریه بر امام حسین صلوات الله علیه بزرگترین نعمت و گوارا و بلکه گواراترین ثواب ها را در پی دارد. 📚مقتل خطی ریاض البکاء ص۵۴ 🔹در روایتی دیگر هم نقل شده است که : هر چیزی خمسی دارد و خمس چشم، گریه بر امام حسین صلوات اللّه علیه است. 📚مقتل خطی آقا قلعه ای ص ٣٠۴ @maghaatel
🔹 گشتم، ندیدم ز تو آقا کریم تر... تمیم بن سعد موصلی گوید: در خانه بودم، والی موصل آمد و گفت: بیا برویم که امیر تو را می طلبد.امیر می گوید باید حتماً به جنگ حسین بن علی (علیه السلام) بروی. گفتم: من به جنگ حسین بن علی صلوات اللّه علیه نمی روم. گفت: اگر چنین نکنی تو را خواهم کُشت و خانه ات را خراب می کنم و خانواده ات را اسیر خواهم کرد. به ناچار قبول کردم،خواستم بروم دختری هفت ساله داشتم بی مادر؛ آمد اسب مرا گرفت و گفت: ای پدر! می روی سفر سوغاتی برایم بیاور. گفتم: چه می خواهی؟ گفت: مادر به هنگام مرگ، یاقوتی مرا داد، یاقوتی دیگر بیاور تا گوشواره کنم. گفتم: برایت می آورم. به کربلا آمدم و دیدم لشکریان از همه طرف مشغول فرار و گریختن هستند. رفیقی از موصل داشتم مرا شناخت و صدا زد : تمیم! فرار کن که علی اکبرِ حسین (صلوات اللّه علیه) کشته شده و حسین (صلوات اللّه علیه) قسم یاد کرده آن قدر بکشد تا رکاب اسبش را خون فرا بگیرد. نظر کردم دیدم چون علی مرتضی (صلوات اللّه علیه) حمله میکند و بسیار می کشد و بعد به نیزه تکیه می زند می گوید : ای نور دیده! ای علی اکبرم! اگر تمام عالم را از دم شمشیر بگذرانم، بهای یک تار مویت نمی شود. باز حمله می کرد. داشتم فرار می کردم که برق شمشیر حسین بن علی صلوات اللّه علیه پشت گردنم را گرفت. برگشتم و سلام کردم، عرض کردم: به حق جدّت الان من وارد این سرزمین شدم؛ من کاری نکردم. فرمود: تو تمیم بن سعد موصلی نیستی؟ گفتم: آری . فرمود: جلو بیا. ترسیدم اما خودش جلو آمد و دست به گوشه عمامه بُرد و یاقوتی در آورد و فرمود: برو این را به دخترت بده که انتظار تو را می کشد... 📚مقتل جامع المجالس ص١١٩ @maghaatel
💠 دعای حضرت رضا علیه‌السلام در قنوت برای فرج امام زمان عجّل الله فرجه الشریف مُقاتل گوید: روزی امام أبالحسن الرّضا صلوات‌ الله علیه از من‌ پرسیدند: در قنوت نماز جمعه‌هایتان چه می‌گوئید؟ عرض کردم: آنچه مردم می‌گویند. حضرت فرمودند: در قنوت نماز (ظهر) جمعه این دعا را بخوان: 🔸«اللَّهُمَّ أَصْلِحْ عَبْدَكَ وَ خَلِيفَتَكَ بِمَا أَصْلَحْتَ بِهِ أَنْبِيَاءَكَ وَ رُسُلَكَ وَ حُفَّهُ بِمَلَائِكَتِكَ وَ أَيِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْ عِنْدِكَ وَ اسْلُكْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً يَحْفَظُونَهُ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً يَعْبُدُكَ لَا يُشْرِكُ بِكَ شَيْئاً وَ لَا تَجْعَلْ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ عَلَى وَلِيِّكَ سُلْطَاناً وَ ائْذَنْ لَهُ فِي جِهَادِ عَدُوِّكَ وَ عَدُوِّهِ وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ‌.» 🔹«خدایا! امر ظهور بنده شایسته و خلیفه‌ی راستینت حضرت بقیه الله الأعظم عجّل الله تعالی فرجه الشریف را اصلاح فرما، همانگونه که کار پیامبران و فرستادگانت را اصلاح نمودی، و از فرشتگانت نگهبانانی بر او بگمار، و از سوی خویش با روح القدس او را یاری و پشتیبانی فرما، و دیده‌بانانی از پیش رو و پشت سر همراه وی گردان، تا از شرّ هر سوئی نگاهش دارند، ترس و هراس او را به امن و امان مبدّل ساز، که او تو را می‌پرستد و هیچ چیز را همتا و همانند تو نمی‌داند، و برای هیچ یک از آفریدگانت برتری و غلبه بر ولیّت قرار مده، و او را در جهاد با دشمنت و دشمنش اجازه فرما، و مرا از یاران او قرار ده، که همانا تو بر هر امری توانایی.» 📚جمال الأسبوع، ص ۴۱۳ 📚بحار الانوار، ج ۸۹، ص ۲۵۱ @maghaatel
🔷 به اهل معرفت بگو که زائر سيدالشهدا عليه السلام در روز عرفه، زائر خداست در عرش الهی... بشیر دهان گوید:  در حالی که گروهی از شیعیان در محضر امام‌ صادق عليه السلام بودند،حضرت به من روی کرد و فرمود:  ای بشیر، امسال به حج رفتی؟ عرض کردم: خیر فدایت گردم! ولی به مزار امام حسین علیه السلام رفتم و سلام دادم. فرمود:  وَ اللَّهِ مَا فَاتَکَ شَیْ ءٌ مِمَّا کَانَ لِأَصْحَابِ مَکَّةَ بِمَکَّةَ 🔸ای بشیر، به خدا که چیزی از آنچه سالکان راه مکه داشته اند، از دست نداده ای. گفتم: فدایت گردم، عرفات در آنجاست، معنی این سخن چیست؟  فرمود: ای بشیر، مردمانی از شما بر ساحل فرات غسل می‌کنند و آگاه به حق امام‌حسین‌ علیه السلام به مزار وی می‌روند و خداوند به هر گامی که بردارد و بگذارد، صد حج مقبول و صد عمره بی خدشه و صد غزوه همراه پیامبر مرسل با بدترین دشمنان او، به وی عطا می‌کند. یَا بَشِیرُ اسْمَعْ وَ أَبْلِغْ مَنِ احْتَمَلَ قَلْبُهُ مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَوْمَ عَرَفَةَ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِی عَرْشِهِ 🔸ای بشیر، این سخن بشنو و به هر که دلش پذیرای آن است برسان که هر کس امام‌ حسین علیه السلام را در روز عرفه زیارت کند، چون کسی است که خدای تبار ک و تعالی را در عرش زیارت کند.  📚 کامل الزیارات: ص۱۷۱  @maghaatel
🔷 ظهور و بروز عجائب و غرائب حرم امام‌ حسین علیه السـلام در شب عرفه... اسحاق بن عمار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم، فدایت گردم ای پسر رسول خدا! در شب عرفه در حرم امام‌ حسین‌ عليه السلام بودم و حدود سه یا چهار هزار مرد خوش سیما و خوش عطر و بوی با جامه‌هایی بس سپید دیدم که تمام شب را نماز می‌گزاردند و می‌خواستم که به کنار مزار بیایم و بر آن بوسه زنم و دعاهایی بخوانم، ولی از فرط بسیاری زائران نمی توانستم به آن برسم و چون سپیده دمید سجده ای کردم و چون سر بر داشتم، احدی از ایشان را ندیدم.  امام صادق علیه السلام فرمود: آیا می‌دانی اینان که بودند؟ گفتم نه. پس فرمود: پدرم از پدرش چنین روایت کرد که چون امام حسین علیه السلام را شهید می‌کردند، چهار هزار فرشته از پیش روی او عبور کردند. ایشان به آسمان رفتند و خداوند به آنها وحی نمود که ای گروه فرشتگان، بر پسر حبیب و صفیّ من محمد صلی الله علیه و آله گذشتید حال آنکه وی را مظلوم و بی پناه مورد ستم قرار داده و به قتل می‌رساندند و شما او را یاری نکردید؟ پس اکنون به زمین به سوی مزار وی فرود آیید و تا روز قیامت با موهای پریشان و سر و روی خاک آلوده بر وی بگریید؛ و ایشان تا هنگامه رستاخیز نزد وی هستند. 📚 کامل الزیارات: ص۱۱۵ @maghaatel
💠 یک میلیون حج، پا به پای امام زمان علیه السلام... امام صادق علیه السلام فرمودند : هر که مزار امام حسین علیه السلام را در روز عرفه زیارت کند، خدای تعالی هزار هزار حج به همراه حضرت قائم علیه السلام و هزار هزار عمره به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله و آزادی هزار هزار بنده و بار هزار هزار اسب در راه خدا برای او بنویسد، و خداوند نام او را چنین برد که: عَبدِیَ الصّدِّیق بنده راستگوی من، به وعده من ایمان آورد و فرشتگان گویند که فلانی صدّیق است و خداوند از فراز عرش وی را پاک و وارسته کرده و در زمین، کرّوبی (سرآمد فرشتگان) نامیده شود. 📚 بحارالانوار ج ٩٨ص٨٨ @maghaatel
◼️ السلام‌ علیکَ یا مَن شَهدَ المِحنةَ و البلاء فی يوم عاشورا... ◼️امام باقر علیه السلام فرمودند: وَلَقَدْ قَتَلُوهُ قَتْلَةً نَهَی رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله أَنْ یُقْتَلَ بِهَا الْکِلَاب. ◼️جدم اباعبدالله الحسین علیه السّلام را به نحوی کشتند که رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نهی کرده بود حتی سگ ها را بدین نحو بکشند. لَقَدْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ وَالسِّنَانِ وَبِالْحِجَارَةِ وَبِالْخَشَبِ وَبِالْعَصَا.وَلَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَیْلَ بَعْدَ ذَلِك. ◼️همانا او به وسیله شمشیر و نیزه و با سنگ و با چوب و با عصا کشته شد و بعد از آن بدنش را پایمال سم اسب نمودند. 📚بحارالأنوار ج۴۵، ص۹۱، ح۳۰ 📚مستدرك الوسائل، ج۸، ص۳۰۷ بر زین زهر خورده نشست آن که دیده بود جدش چگونه از سرِ زین بر زمین فتاد... @maghaatel
🔹 گریه های امام حسن علیه السلام، در کنار شطّ فرات... نوشته اند : بعد از شهادت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، امام حسن صلوات الله علیه فرمودند که از کوفه به مدینه برمیگردیم. موقع برگشتن در راه، محمد حنفیه مریض شده‌اند و به ‌شدت تشنه گشتند. امام حسن صلوات الله علیه به حضرت عباس صلوات الله علیه فرمودند : برادر جان!فرات نزدیک است؛مشک را ببر و از آن‌جا آبی برای برادرت بیاور. هنگامی‌که حضرت عباس صلوات الله علیه عازم فرات شدند،امام حسن صلوات الله علیه بسیار گریه نمودند. خواهرشان بی‌بی زینب علیها السلام پرسیدند که ای برادرم! سبب گریه شما چیست؟ امام حسن علیه السلام فرمودند: به خاطرم آمد روزی فرا می‌رسد که برادرم عباس علیه السلام در حوالی همین سرزمین، در طلب آب می‌رود اما دیگر بر نمی‌گردد... 📚کلیات دخیل ملاحسین مراغه ای ج ۶ ص٨ @maghaatel
🔷 نمونه ای از جلوه های قدرت امام هادی عليه السّلام ابو القاسم بن قاسم از خادم حضرت هادى عليه السّلام نقل كرد كه گفت: متوكل حضرت امام على النقى علیه السـلام را تحت نظر گرفته بود و نمیگذاشت كسى خدمتش برسد. یك روز بيرون آمدم، امام در خانه متوكل بود. گروهى از شيعيان نيز پشت درب اجتماع داشتند پرسيد براى چه اینجا جمع شدهاید؟ گفتند: منتظر مولایمان هستيم تا جمال مباركش را زیارت كنيم و سلام به آن آقا بنمائيم . گفتم اگر ایشان را ببينيد ميشناسيد؟ گفتند ما همه میشناسيم. همين كه امام خارج شد از جاى حركت كرده ،سلام دادند . امام پياده شد و وارد خانه خود گردید آنها نيز تصميم بازگشت گرفتند. من رو به آن جمعيت كرده،گفتم بایستيد تا من یك سؤال از شما بكنم مگر شما امامتان را مشاهده نكردید؟ گفتند: چرا. گفتم برایم قيافه آقا را توصيف كنيد. یكى گفت: پير مردى بود كه مویهاى سرش سفيد شده بود و رنگ چهرهاش كمى ميل به قرمزى داشت. دیگرى گفت: دروغ نگو. داراى محاسن سياه و چهرهاى گندمگون بود. سومى گفت: نه بجان خودم سوگند چنين نبود. مردى بين چهل و پنجاه سال بود با چهرهاى بين سفيد و گندمى به آنها گفتم: مگر شما ادعا نمیكردید كه ایشان را میشناسيد بروید خوش آمدید در پناه خدا. 📚الخرائج و الجرائح ج ۱ص۴۰۳ @maghaatel
💠 تمام عوالم، عاجز از توصیف یک دهم از فضائل امام روز غدير.... رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی فرمودند : لو كانت البحار مدادا و الغياض أقلاما، و السموات صحفا، و الجن و الانس كتّابا، لنفد المداد و كلت الثقلان، أن يكتبوا معشار عشر فضائل إمام يوم الغدير، و كيف يكتبون و انّی يهتدون؟ 🔹اگر تمام دریاها مرکّب و جنگل ها قلم و آسمان ها کاغذ و انس و جن کاتب شوند، هر آینه مرکّب تمام و انس و جنّ عاجز آیند از نوشتن یک دهم از فضایل امام روز غدیر،چگونه مینویسند و از کجا هدایت می شوند به این عمل؟! 📚مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين ص١٧١ @maghaatel
💠 یک جزء از هفتاد جزء نور امیرالمؤمنین علی علیه السلام.... روایت شده که امام صادق علیه السلام فرمودند : نور آفتاب جزء کوچکی از نور عرش است و نور عرش یک جزء از هفتاد جزء نور امیرالمؤمنین علی صلوات اللّه علیه است. 📚مبکی العیون(نجفی) ص١٩٩ @maghaatel
💠 امّتی که ولایت مرا انکار کردند، مسخ شدند... در روایتی امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند : أنا الذي جحر ولايتي ألف أمّة فمسخوهم . 🔹منم کسی که انکار کردند ولایت مرا هزار امت پس سگ و بوزینه شدند . (مسخ شدند ) . 📚مجمع النورین ص٢٣١(چاپ قدیم بیروت) @maghaatel
💠 هر جا نظر کردم، علی بود و علی بود... در روایت آمده است: در شب معراج وقتی پیامبراکرم صلی اللّه علیه وآله به مقام قرب الهی رسید و قدم به ساحت جبروت نهاد و مشاهده آثار عظمت کرد، ارتعاش بر اندام حضرت افتاد، ندا رسید: ای احمد! حال آنکه در جوار رحمت مایی از چه می لرزی؟ حضرت فرمود : محنت قرب از دوری بیشتر است. خطاب‌ رسید: چه کسی را در زمین دوست می داری؟ فرمود: إلهی! علی صلوات اللّه علیه را. ندا رسید بالای سرت را نظر کن. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نظر نمود و دید مولا علی صلوات اللّه علیه در قنوت است. در طرف راست نظر کرد، دید علی صلوات اللّه علیه در رکوع است.به چپ نظر کرد دید، علی صلوات اللّه علیه در سجده است نظر به پایین کرد، دید علی صلوات اللّه علیه در زمین ایستاده و محاسن به دست گرفته و مشغول مناجات است. 📚 مبکی العیون(نجفی) ص١٨٣ @maghaatel
💠 خربزه‌ای که حیدری نبود... راوی گوید: من و ابوذر و بلال روزی با علی بن ابی طالب علیه السلام سیر می نمودیم. مولا علی علیه السلام به خربزه ای نظر کرد و درهمی درآورد و آن را به بلال داد و فرمود: با این درهم این خربزه را برای من بیاور. مولا علی علیه السلام به خانه اش رفت. چیزی احساس نکردیم که بلال خربزه را آورد. مولا علی علیه السلام خربزه را گرفت و آن را برید و دید که تلخ است. فرمود: ای بلال! این خربزه را از من دور کن و به من رو کن تا برای تو حدیثی بگویم که آن را رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم نقل کرد و در حالی که دستش بر شانه ام بود، به من فرمود: خداوند تبارک و تعالی حبّ من را بر سنگ و گُل و دریاها و کوه ها و درختان عرضه کرد، آنچه که محبت مرا پاسخ داد، گوارا شد و آنچه که محبت مرا جواب نداد، خبیث و تلخ شد و من گمان می کنم که این خربزه از آنهایی بود که محبت مرا پاسخ نداد. 📚بحارالانوار/ج۲۷/ص۲۸۱. 📚مستدرك الوسائل/ج۱۶/ص۴۱۴. @maghaatel
◼️ به مناسبت سالروز شهادت میثم تمّار 🔹 سه دیوانه...!؟ یا سه عاشقِ شیدا...؟! فضيل بن زبير گويد: در نزديكى محفلى از محفل هاى بنى اسد، حبيب بن مظاهر و ميثم تمّار، سواره با يكديگر، ديدار كردند و به گفتوگو پرداختند; چنان به يكديگر نزديك شده بودند كه گردنِ اسبانِ شان در كنارِ هم قرار گرفته بود. حبيب بن مظاهر گفت: گويا پيرمردى «اَصْلَعْ» ـ موى پيشِ سر ريخته اى ـ را با شكمى برآمده مى بينم كه در «دارالرِّزق» هندوانه(یه به نقلی خرما) مى فروشد. و به خاطر محبت و دوستى اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، در حالى كه شكم او را دريده اند، به دار آويخته شده است. ميثم تمّار، نيز در پاسخ حبيب بن مظاهر، چنين گفت: گويا مى بينم مردى سرخ روى را با گيسوانى بافته شده و از دو سوى آويخته، كه به يارى فرزند پيامبرش(امام حسین علیه السلام) بپاخاسته و در اين راه كشته مى شود و آن گاه سر او را در كوفه مى چرخانند. سپس از يكديگر جدا شدند. اهل محفل كه سخنان اين دو بزرگ مرد را شنيده بودند گفتند: *ما كسى را دروغگوتر و دیوانه تر از اين دو، نديده ايم* فضيل گويد: هنوز اهل محفل پراكنده نشده بودند، كه «رشيد هَجَرى» در رسيد و از حبيب بن مظاهر و ميثم تمّار جويا شد. گفتند: هم اكنون از اين جا رفتند و گفت و گوى آن ها را براى رشيد بازگو كردند. رشيد گفت: و امّا ميثم ـ كه خداى او را رحمت كند ـ فراموش كرده است كه بگويد: افزون بر اين ها، به آورنده سرِ حبيب بن مظاهر، صد درهم بيش از آن چه انتظار مى رود، جايزه خواهند داد. رشيد اين سخن را گفت و رفت. بنى اسد گفتند: به خدا سوگند! اين; يعنى رشيد، از آن دو مرد، دروغگوتر و دیوانه تر است. و امّا بنى اسد همين ها كه در اين محفل سخنان عجیب حبيب بن مظاهر و ميثم تمّار و همين طور، سخنان رشيد هجرى را شنيده بودند، گفتند: چندی بيش نگذشت كه آن چه گفته بودند،اتفاق افتاد و ما خود ديديم كه ميثم تمّار بر درِ خانه عمرو بن حريث، به دار آويخته شد و همين طور، سر حبيب را، كه با امام حسين صلوات الله علیه كشته شده بود، آوردند و در كوفه چرخانيدند و به عطای سر، صد درهم زیاده کردند و هر چه گفته بودند را از امیرالمومنین صلوات الله علیه شنیده بودند. 📚 الهداية الكبرى ص١۶٠ @maghaatel
💠 من چهره هایی را مشاهده میکنم، که با دعایشان کوه ها متلاشی می شود... در روز شریف مباهله، وقتی که اصحاب کساء در عرصه مباهله حاضر شدند، اسقف نصرانی‌ها، تا که هیبت رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهلبیت آن حضرت را مشاهده نمود، خطاب به هم کیشان خود گفت: یَا مَعْشَرَ النَّصَارَی إِنِّی لَأَرَی وُجُوهاً لَوْ شَاءَ اللَّهُ أَنْ یُزِیلَ جَبَلًا مِنْ مَکَانِهِ لَأَزَالَهُ بِهَا فَلَا تُبَاهِلُوا فَتَهْلِکُوا وَ لَا یَبْقَ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ نَصْرَانِیٌّ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ 🔹 ای جماعت نصاری، من چهره‌هایی را می‌بینم که اگر خداوند اراده کند کوهی را به دعای آن‌ها درهم شکند، این کار را به وسیله آن‌ها انجام می‌دهد. با او مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و هیچ نصرانیی تا روز قیامت بر روی زمین نخواهد ماند. 📚الطرائف ج١ص۴۵ 📚بحارالانوار ج٢١ص٢٨١ @maghaatel
یک سگ پیسی را در خواب دیدم که مرا می‌خواهد به قتل برساند... وقتی که امام حسین(علیه السّلام) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل «شقوق» رسیدند، فرزدق شاعر امام حسین(عليهالسلام) را ملاقات نمود. امام حسین(السّلام) از او پرسید : اَخبِرنِی عَنِ النَّاسِ خَلفَکَ؟ 🔹مرا خبر ده از وضع مردمی که آنها را پشت سر گذاشتی! فرزدق به امام(السلام) عرض کرد : قُلُوبُ اَلنَّاسِ مَعَكَ وَ أَسْيَافُهُمْ عَلَيْك 🔹دلهای کوفیان با توست و شمشیرهایشان علیه توست!(۱) ◾ابن اعثم می نویسد : فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ السَّحَرِ خَفَقَ الْحُسَيْنُ بِرَأْسِهِ خَفْقَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ :أَ تَعْلَمُونَ مَا رَأَيْتُ فِي مَنَامِي السَّاعَةَ 🔹سحرگاهان امام حسین(علیه السّلام) را خوابی مختصر ربود. وقتی بیدار شد، فرمود : می‌دانید هم اینک در خواب چه دیدم؟ آنان پرسیدند : ای پسر رسول خدا(صلی اللّه علیه و اله)! چه در خواب دیدید؟ امام(ع) فرمود : رَأَيْتُ كَأَنَّ كِلَاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ لِتَنْهَشَنِي وَ فِيهَا كَلْبٌ‏ أَبْقَعُ‏ رَأَيْتُهُ أَشَدَّهَا عَلَيَّ وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ بَيْنِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ 🔹در خواب سگ‌هایی را دیدم که بر من حمله آورده‌اند و مرا می‌درند. در میان آن‌ها سگ خال خالی بود که بر من بیشتر حمله می‌آورد، فکر می‌کنم آن‌که قاتل من است، مردی لک و پیس دار از این گروه است.(۲) ◾از یاران امام حسین(عليهالسلام) در کربلا نقل شده است که؛ كُنّا مَعَ الحُسَينُ(عليه السّلام) بِنَهرِ كَربَلاءَ، فَنَظَرَ إلى شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ وكانَ أبرَصَ فَقَالَ :اَللهُ أَكْبَرُ! اَللهُ أَكْبَرُ! صَدَقَ اللّه ُو رَسولُهُ(صلی اللّه علیه و آله)!قالَ رَسولُ اللهُ(صلی اللّه علیه و آله) : كَأَنّي أنظُرُ إلَى كَلبٍ أَبقَعَ يَلَغُ فِي دِمَاءِ أهلِ بَيتِي 🔹ما در كنار نهر كربلا به همراه حسين(علیهالسّلام) بوديم. حضرت به شمر بن ذى الجوشن نگاهى كرد و شمر برص(پیسی) داشت، پس امام(علیه السلام) فرمود : الله اکبر! خدا و رسول(صلی اللّه علیه وآله) او راست فرمود. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود : گويى سگِ پيسه اى(خال خالی) را مى بينم كه در خون اهل بيت من دهان مى زند.(۳) 📚منابع : ۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۱ / الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۷ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۶ @maghaatel