#حضرت_قاسم_علیه_السلام
🩸مقتل جانسوز جگرگوشه امام حسن علیهماالسلام | بر بدن مطهر حضرت قاسم علیهالسلام در حالی که زنده بود، با سمّ اسب تاختند ...
در نقلها آمده است:
🥀 مسلم خولانی گوید: من کنار یکی که از جنگجویان شامی ایستاده بودم که میگفت: به خدا قسم این پسر از دست من در نمیرود. چرا که دیگر سر کشیاش بسیار شده است.
🥀 من گفتم: وای بر تو! آیا یادت رفته است قرابت و نزدیکی این پسر را به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله؟ پس توجهای به کلام من نکرد جز آنکه به طرف قاسم علیهالسلام حمله کرد.
📋 فَضَرَبَهُ عَلىٰ اُمِّ رَأسِهِ، فَفُجِرَ هامَّتُهُ، و خَرَّ صَريعَاً يَخورُ بِدَمِه، فَانْكَبَّ عَلىٰ وَجْهِهِ، و هُوَ يُنادِي: يَا عَمَّاهُ! أَدْرِكْني!
▪️آن نانجیب آمد و ضربهای بر سر قاسم زد که سرش شکافت و از روی اسب باصورت به زمین افتاد و در خونش غوطه می خورد و فریاد میزد: عمو جان مرا دریاب!
🥀 پس امام حسین علیهالسلام مانند شیر آمد و ضربهای بر سر آن مرد شامی زد که آن نانجیب فریاد زد: لشگریان به دادم برسید.
📋 فَحَمَلَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِجَميعِ الْجَيشِ حَتّىٰ داسُوا الْقاسِمَ بِحَوافِرِ الْخَيْلِ
▪️پس عمر سعد ملعون همراه با تمام لشگریانش حمله کردند به طوریکه بدن شریف قاسم علیهالسلام در زیر سمّ اسب هایشان پامال شد.
🥀 پس سیدالشهدا علیه السلام حملهای کردند تا اینکه آن ها کمی فاصله گرفتند.
📋 فلمّا تَجلّتِ الغُبرَة، إذاً بِالحُسينِ علیهالسلام علَى رَأسِ الغُلام، و هُو يَفحَصُ بِرِجلَيه،
▪️وقتیکه گرد و غبار کمی آرام گرفت، امام حسین علیهالسلام بالای سر قاسم رسید در حالی قاسم علیهالسلام پاهایش را به روی زمین میکشید...
بر گرفته از:
📚مقتل ابو مخنف، ص٨٠
📚اسرار الشهاده، ص٣٠۴
📚تاریخ طبری، ج۵ ص۴۴٨
📚نفس المهموم ص٣٢٢
✍ تا لاله گون شود کفنم بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود
گفتم که زادهی حسنم بیشتر زدند
این ضربه ها تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند
از جنس شیشه بود مگر استخوان من
دیدند خوب می شکنم بیشتر زدند
می خواستند از نظر عمق زخم ها
پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند
تا از گلم گلاب غلیظی در آوردند
با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند
دیدند پا ز درد روی خاک می کشم
در حال دست و پا زدنم بیشتر زدند
@maghaatel
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
🩸امام حسین علیهالسلام بدن قاسم علیهالسلام را کشان کشان به خیمه ها میبرد ...
در رابطه نحوه برگرداندن بدن مطهر حضرت قاسم علیهالسلام به خیمه ها، راوی گوید:
📋 ثُمَّ احْتَمَلَهُ فَكأنِّي أنْظُرُ إلىٰ رِجْلَيِ الْغُلامِ يَخُطّانِ فِي الْأَرْضِ، و قَدْ وَضَعَ الْحُسينُ صَدْرَهُ عَلىٰ صَدرِهِ
▪️امام حسین علیهالسلام بدن نوجوانی را حمل کرده و به خیمه هایش میبرد. گویت من میدیدم که دو پای آن پسر بر روی زمین کشیده میشد در حالی که امام حسین علیهالسلام سینهاش را به سینه او چسبانده بود و او را به طرف خیمه می برد.
🥀 با خودم گفتم: حالا چه می خواهد بکند!؟ پس آمد و بدن او را کنار بدن علی اکبر و دیگر شهدا علیهمالسلام قرار داد. پس وقتی که سوال کردم آن نوجوان کیست؟ گفتند: قاسم بن الحسن علیهماالسلام است.
📚تاریخ طبری ج۵ ص۴۴٨
📚بحارالانوار ج۴۵ ص۳۶
📚نفس المهموم ص٣٢٢
✍ چه کنم تا لبِ تو نالهی بابا نَکِشد
صبر کن صبر که اشکم به تماشا نَکِشد
نجمه دنبالِ تو از خمیه دوید اما حیف
تا زدی ناله عمو زود رسید اما حیف
سنگ برداشته اما به لبِ ماه زدند
ترسم این بود که چشمت بزنند ، آه زدند
در مسیرِ نَفَسَت چیست مزاحم شده است
قاسمی داشتم اما دو سه قاسم شده است
به یتیمیِ تواین قوم چه بَد خندیدند
همگی آنکه زد و آنکه نَزَد خندیدند
باد مویِ تو بهم ریخت مرا ریخت بِهَم
عطر و بویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم
خواستی تا که بگویی به عمویت بابا
گفتگویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم
نیزهای آمد و حسرت به دلم ماند که ماند
تا گلویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم
دو سه اَبرو به رویِ اَبرویِ تو وا کردند
نعل رویِ تو بِهَم ریخت، مرا ریخت بِهَم
دیر شد تا برسم بر سرِ اکبر کم شد
آمدم زود ولی باز تنت دَرهَم شد
سنگ بر رویِ تو خورد اَبرویِ من درد گرفت
تا به پهلوی تو زد پهلویِ من درد گرفت
همه گفتند که از کوچه سهیم است زدند
هرچه گفتیم یتیم است یتیم است زدند
تیغشان برتو نه بر سینهی پیغمبر خورد
دستِ من بود که با دیدنِ تو بر سر خورد
در تو دیدم حسنم را که دوباره میخواند
روضهی سیلیِ دستی که به نیلوفر خورد
ایستادم به رویِ پنجه پا اما حیف
دستش از رویِ سرم رد شد و بر مادر خورد
@maghaatel
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
🩸گوشه ای از شجاعت و قدرت جنگ جگرگوشه سردار جمل...
مرحوم علامه مجلسی نقل میکند:
📋 فقاتَلَ قِتالا شدیدا حتّی قَتَلَ علیٰ صِغَرِه خمسة و ثلاثین رَجُلا.
▪️قاسم علیهالسلام جنگ سختی با لشکریان عمر بن سعد ملعون کرد به گونهای که با آن سن و سال کمش، سی و پنج نفر از آن حرامیان را به درک واصل کرد
📚 بحارالانوار ج۴۵ ص۳۴
🔖 در نقلی دیگر آمده است:
🥀 چون حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام ضربه بر کمر ازرق شامی ملعون زد، او را به دونیم کرد، حضرت سیدالشهداء صلواتاللهعلیه که شاهد رزم قاسم بودند، وقتی که این صحنه را مشاهده نمودند، گریهٔ از روی شوق کردند.
📚خزینةالجواهر،نهاوندی، ص۱۵۱
✍ وقتی زمان جنگ تو در کارزار شد..
دیدم خود حسن روی مرکب سوار شد
گفتی که قاسمم نفس کوفیان برید..
از ترس بین قافله داد و هوار شد!
خود و زره نیاز نداری تو حیدری
مبهوت رزم حیدری ات ذوالفقار شد
انگار ناقه ی زن ملعونه پی شد و
انگار مجتبای جمل آشکار شد
از میمنه به میسره کولاک کرده ای
هر مدعی مقابلت آمد شکار شد
با یک اشاره پوزه ی ازرق به خاک خورد
با یک جرقه کار بقیه فرار شد
عباس کیف کرد چه مردانه میزدی
لشکر مقابل غضبت تارو مار شد
من چهارقل برای تو خواندم عزیز من
دورت شلوغ شد جگرم پرشرار شد !
وقتی که دوره شد بدنت بین اسبها..
صحرا مقابل نظرم پر غبار شد
تحت الهنک ز روی تو افتاد وای من
چشمان شور آمد و کار تو زار شد
زیبای خانواده ی من گونه ات شکست
کعبه میان قوم زنا سنگسار شد
میخواستم که حجله ببندم برای تو
با سُمّ اسب سینه ی تو همجوار شد
داماد کربلا چه حنایی به مو زدی
با خون عروسی ات چقدر ناگوار شد
با بند بند وا شده از هم تکان نخور
تو دست و پا زدی و عمو بی قرار شد
یکبار تو به زور نفس میکشی ولی
شرمندگی من ز غمت بی شمار شد
فکری به حال تازه عروست نمیکنی؟!
افتادی و بدون تو بی سایه سار شد
@maghaatel
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
🩸سلام امام هادی «علیهالسلام» در زیارت شهداء کربلا به حضرت قاسم علیهالسلام و اشاره به مقتل آن حضرت ...
📜 السَّلَامُ عَلَی الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَی هَامَتِهِ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِینَ نَادَی الْحُسَیْنَ عَمَّهُ فَجَلَّی عَلَیْهِ عَمُّهُ کَالصَّقْرِ وَ هُوَ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْه التُّرَابَ وَالْحُسَیْنُ یَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ جَدُّکَ وَ أَبُوکَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَی عَمِّکَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا یُجِیبَکَ أَوْ أَنْ یُجِیبَکَ وَ أَنْتَ قَتِیلٌ جَدِیلٌ فَلَا یَنْفَعُکَ هَذَا وَ اللَّهِ یَوْمٌ کَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ جَعَلَنِیَ اللَّهُ مَعَکُمَا یَوْمَ جَمْعِکُمَا وَ بَوَّأَنِی مُبَوَّأَکُمَا وَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَکَ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُرْوَةَ بْنِ نُفَیْلٍ الْأَزْدِیَّ وَ أَصْلَاهُ جَحِیماً وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً أَلِیماً
▪️سلام بر قاسم بن الحسن بن علی! که بر فرق سرش ضربه زدند و او را به غارت بردند ، آن هنگام که امام حسین عمویش را صدا زد و عمویش مثل باز شکاری به نزدش رسید، در حالی که پایش را به خاک میکشید و امام حسین علیه السّلام میگفت: قومی که تو را کشتند از رحمت خدا دور شوند، قومی که دشمن آنان در روز قیامت جد و پدر تو هستند.
سپس فرمود: به خدا قسم سخت است بر عمویت که او را صدا کنی و نتواند جوابت دهد یا جوابت دهد، ولی تو کشته شده و به زمین افتاده باشی و جواب عمو برایت سودی نداشته باشد. به خدا قسم امروز روزی است که کشندگان او زیاد و یاورانش کم شدند. خدا روز جمع شما دو نفر، مرا نیز با شما قرار دهد و مرا هم به جایگاه شما درآورد و قاتل تو عمر بن سعد بن عروة بن نفیل ازدی را لعنت کند و او را در جهنم افکند و برایش عذابی دردناک مهیا فرماید.
📚 المزار الکبیر ص۴٩٠
@maghaatel
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
🩸وداع حضرت قاسم با عمهجانش زینب کبری سلاماللهعلیها...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که حضرت قاسم علیه السلام خواست تا به میدان برود، آمد تا از عمهاش زینب کبری سلاماللّهعلیها خداحافظی کند. زینب کبری سلاماللّهعلیها او را در برگرفته و فرمودند: ای پسر برادرم!
📋 لَو تَرَیٰ اُمِّی قُل لَها یَا فَاطِمَةَ بنتَک / فی کَربَلا صارَتْ مِنَ الْماءِ صَائِمةً
▪️اگر مادرم را ( بعد از شهادت) دیدی، به او بگو : مادرجان! دخترت در کربلا، از فرط بی آبی روزه گرفته است.
📋 قُل تَعالِی وَ انْظُری نَحْوَ الْحُسینِ الْمُبتلی / فِی نِساءٍ سَاکِباتٍ دَمْعَ عَینٍ دَائِمَةً
▪️بیا و نگاه کن به حسینت که گرفتار شده است و به زنانی که دائما سيلاب اشک از چشمانشان سرازیر است.
📚 بحرالمصائب, ج۴ ص٢٠١
✍ عمهها از حال رفتند از کفن پوشیدنش
شد حسن هنگام عمامه به سر پیچیدنش
اذن میدان را گرفت و خنده آمد بر لبش
چشم بد دور، ای عمو قربان آن خندیدنش
نوجوانی با کفن دارد به مقتل میرود
اشک هر بینندهای جاری شود از دیدنش
قدسیان پشت سرش دست دعا برداشتند
عرشیان تکبیر میگویند از جنگیدنش
تازه داماد است و رویش را همه بوسیدهاند
سنگها هستند حتی در صف بوسیدنش
بی زره وقت هجوم سنگها جسمش چه شد؟
کار سختی نیست با این وضعیت فهمیدنش
رفت جسم نیمه جانش زیر سم اسبها
سختتر شد اینچنین در خاک و خون غلتیدنش
کیست این کودک که میگویند مردان خدا
غبطه باید خورد بر جام بلا نوشیدنش؟
@maghaatel
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
🩸جدال حضرت قاسم علیهالسلام با ازرق شامی ملعون ...
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که حضرت قاسم علیه السلام ندای "هَل مِن مُبارز؟" سرداد، نوشتهاند:
📋 فَجَاءَ إلَيْهِ رَجُلٌ یَعُدُّ بِألْفِ فَارِسٍ وَ کَانَ لَه اَرْبَعَةُ اَولادٍ َفَخَرَجوا إليٰ مَبارِزَةِ قاسِمٍ واحِداً بَعدَ وَاحِدٍ فَجَعَلَهُم مَقتُولِینَ
▪️مردی که قوت جنگی او برابر به هزار سواره نظام بود همراه با چهار فرزندش به مبازره قاسم علیه السلام آمدند اما، جگرگوشه سردار جمل، حضرت قاسم علیهالسلام، یکی بعد از دیگری آنان را به هلاکت رساند.
📋 فَهَمَّ بِالرُّجوعِ اِلیٰ الْخَیْمَةِ و اِذاً بِالْاَزرق الشَّامِی لَعَنَهُ اللهُ قَطَعَ عَلَیْهِ الطَریقَ و عَارَضَهُ فَضَرَبَهُ الْقَاسِمُ عَلیٰ اُمِّ رَأسِهِ فَقَتَلَهُ
▪️در این هنگام حضرت قاسم علیه السلام خواست تا به خیمه برگردد که ازرق شامی ملعون راه را بر او بست و به مبارزه با او پرداخت که حضرت قاسم علیه السلام ضربه ای بر فرق سرش کوبید و او را نیز به درک واصل کرد.
📋 و سَارَ الْقَاسِمُ اِلیٰ الْحُسینِ و قالَ: يا عَمَّاه! اَلْعَطَش! اَلْعَطَش! اَدْرِکْنِی بِشَربَةٍ مِنَ الْمَاءِ
▪️قاسم خودش را به عمویش سیدالشهدا علیه السلام رساند و عرض کرد: العطش! العطش! جرعه ای آب میخواهم.
📋 فَصَبَّرَهُ الْحُسینُ و اَعْطاهُ خاتَمَهُ و قالَ: حُطُّهُ فِی فَمِکَ وَ مَصَّهُ.
▪️امام حسين عليه السلام او را آرام کرد و خاتمش را به او داد و فرمود: او را دهانت بگذار و بمَک!
🥀 حضرت قاسم علیه السلام خاتم را در دهان مبارکش گذاشت و عرضه داشت: عموجان! گویا از چشمه ای گوارا آب نوشیدم. این را گفت و باز روانه میدان شد.
📚المنتخب، ص٣۶۶
📚بحرالمصائب، ج۴ ص٢٠١
✍ می رود مثل حسن، حیدر دیگر باشد
انتقام نفس خسته ی مادر باشد
همهی جنگ سرِ دشمنیِ با علی است
بی نقاب آمده تا که خودِ حیدر باشد
ذوالفقاریست دوباره به سر مرهب ها
قاسم ابن پسر فاتح خیبر باشد
سیزده ساله ولی خوب به او می آید
که به فرزند علی مالک اشتر باشد
آرزو داشته تا چند صباحی دیگر
ضرب تیغش به ابوالفضل برابر باشد
نوجوانیِ ابالفضل به صفین شده
کشته هایش ولی امروز فراتر باش
ازرق شام نفهمید که در محضر او
لحظاتی ست که می چرخد و بی سر باشد
آنچنان میمنه و میسره را ریخت بهم
همه گفتند که شاید علی اکبر باشد
کسی از ضربهی تیغش به سلامت نگذشت
اجل کوفه و شام است و مقدر باشد
@maghaatel
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
🩸وقتی که در میانه میدان، قاسم علیهالسلام، برای عمر سعد ملعون، روضه عطش امام حسین علیهالسلام و طفلان حرم را میخواند ...
در نقلها آمده است:
🥀 بعد از آنی که حضرت قاسم علیه السلام، جمع کثیری از لشکر عمر سعد را به درک واصل کرد، در میانه میدان نگاهش به عمر سعد ملعون افتاد و صدایش را بلند کرد و فرمود:
🥀 ای بی حیای بدنژاد! مگر از روز معاد یاد نمیکنی؟ عمر سعد ملعون گفت: آیا وقت آن نشده که دست از طغیان بردارید و بیعت با یزید را اختیار کنید؟
🥀 با این سخن عمر سعد، حضرت قاسم علیهالسلام رگ غیرتش جوشید و فریاد برآورد که ای لعین ابد!
📜 طغیان این است که گوشواره عرش خدا و ریحانه رسول الله صلیاللهعلیهوآله و سید جوانان دار بقاء را به خاطر یزید شراب خوار ولدالزنا شهید کنی! آب فرات را که وحوش و طیور از آن سیراب اند، از ذریه ساقی کوثر، دریغ داری!
🥀 سپس فرمود: آیا اسب خود را آب دادهای؟ عمر گفت: آری. حضرت قاسم علیه السلام فرمود:
📜 وای بر تو! اسب خود را آب میدهی اما جگرگوشه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را که همیشه او را با "جانم فدایت شود" خطاب میکرد، به آتش تشنگی میسوزانی؟!
📋 أ تَدّعِي الإسلامَ و آلُ رسولِ اللّه عطاشا ظَماءَ، قَد اِسوَدّتِ الدّنيا بأعيُنهم.
▪️آیا ادعا میکنی که مسلمانی و آل رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را تشنه گذاشتی به حدی که دنیا در پیش چشمانشان سیاه شده؟!
🥀 راوی گوید: عمرسعد ملعون سر به زیر انداخت و رو به لشگریان کرد و گفت: اگر یک یک اهل سماوات و زمین به محاربه او بروند، از عهده این نوجوان برنمیآیند. پس صلاح در ایناست که جمع کثیری، همزمان بر او هجوم آورند ...
📚روضة الشهداء،ص۳۲۳
📚الدمعة الساکبه ج۴ ص۳۱۶
✍ وحوش و طیر بیابان، درنده ها سیراب
عزیز فـاطمه لب تشنه، اسبها سیـراب؟!
@maghaatel
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
🩸به خدا سخت است برای عمویت که او را صدا بزنی اما نتواند کاری برایت کند …
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهداء علیهالسلام بر بالین بدن مطهر قاسم علیهالسلام حاضر شدند، رو به او کرد و فرمود:
📋 يَعُزُّ عَلىٰ عَمِّكَ مَصْرَعُكَ هَذا، عَزَّ وَ اللّهِ عَلىٰ عَمِّكَ أنْ تَدعوهُ فَلا يُجيبُكَ، أوْ يُجيبُكَ فلا يَنْفَعُكَ! لَعَنَ اللّهُ قاتِلَكَ
▪️به خدا برای عمویت سخت است که اینگونه تو را غرق خاک و خون ببیند!سخت است که تو او را صدا بزنی اما جوابت را ندهد! یا اگر جوابت را بدهد نتواند برایت کاری کند. خدا قاتلت را لعنت کند.
بر گرفته از:
📚مقتل ابو مخنف، ص٨٠
📚اسرار الشهاده، ص٣٠۴
📚تاریخ طبری، ج۵ ص۴۴٨
📚نفس المهموم ص٣٢٢
✍ بعدِ تو این حرمِ مرثیهخوان را چهکنم
یا تنی مانده به شنهای روان را چهکنم
میوزد آهِ من و خش خش تو میآید
اینهمه دور و برم برگِخزان را چهکنم
نجمه دنبال تو و چشمِ تو دنبال من است
آه این را چهکنم وای که آن را چهکنم
نو جوانیِ حسن ، حیف یتیمت دیدند
پیش زهرا بدنی بی ضربان را چهکنم
از عموجانِ تو تنها به لبت جان مانده
بعد فریادِ عموجانِ تو جان را چهکنم
تو نگفتی که جوانمرده عمویی دارم
این زمین خورده ترین مرد جهان را چهکنم
فکرم این بود عصا میشود اکبر که نشد
بعدِ تو بعد علی قدِ کمان را چهکنم
نامنظم زدنِ قلب مرا میبینی
نامنظم شدنت برده توان را ، چهکنم
پیش این قوم نگفتم که نقابت نگشا
زخم چشمت چهکنم زخمِ زبان را چهکنم
اینهمه نعل…در اینجای کم و…عمق زیاد
گیرم این سینه شود خوب دهان را چهکنم
@Maghaatel
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
🩸ای مولای ما! این طفل از صبح تا حالا دو بار از «عطش» غش کرده است ...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که قنداقه علی اصغر علیهالسلام را برای سیدالشهداء علیهالسلام آوردند تا که شاید آن حضرت یک جرعه آبی برای او فراهم نماید، رباب سلاماللهعلیها به محضر سیدالشهداء صلواتاللهعلیه عرضه داشت:
🥀 ای مولا و سرور من! این طفل، از صبح تا حالا دو مرتبه غش کرده است و از بس ناخن به پستان من زده، سینهام زخم شده است.
📚بحرالمصائب، ج۴ ص٣۴٠ ( بازنویسی شده)
✍ تَرَكِ روى لبت آيۀ قرآنِ رباب
مثلِ قرصِ قمرى زينتِ دامانِ رباب
چه كنم ؟ تا كه کمى تَر بشود لبهايت
مى چكد روى لبت اشكِ دو چشمان رباب
سينه ام شير ندارد پسرم چنگ نزن
آه ، بازى مكن اينقدر تو با جانِ رباب
بر ضريح لب خشكيدۀ تو جا انداخت
لبِ عطشانِ حسين و لبِ عطشانِ رباب
پا برهنه پسرم خيمه به خيمه گشتم
قطره اى آب نبود ، اى گل ريحان رباب
رفتي و پشت تو "يا رادَّ يوسف" خواندم
كاش سيراب بيايى تو به كنعان رباب
پدر تو به سپاهى سَرِ تو رو زده است
تا خجالت نكشد از دل سوزان رباب
تير خوردى وسط خيمه زمين خوردم من
بعد از اين گريه شود روزى چشمان رباب
عاقبت بر جگرم حرمله زهرش را ريخت
واى بر حالِ دلِ بى سر و سامان رباب
اين زمين خوردن من دست خودم نيست على
سَرِ تو خورده زمين زانوى لرزان رباب
سَرِ هر كوچه به لالايى من خنديدند
كودكى نيست دگر بر روى دستانِ رباب
@maghaatel
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
🩸از شدت عطش، بر روی دامن رباب سلاماللهعلیها، بیحال و بیرمق افتاده بود ...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی حضرت ام کلثوم داخل خیمه رباب شد تا قنداقه علی اصغر علیهالسلام را برای پدرش بیاورد،
📋 فَرَاَتْ یَعتَفِرُ فِی حِجرِ اُمِّه و تُعالِجُ سَکَراتِ الْمَوتِ
▪️دید که آن ششماهه در دامن مادر خود،بی رمق دست و پا می زند و سکرات موت او را در بر داشته است.
📚بحرالمصائب ج۴ص٣۴١
✍پسرم از نفس افتاد... به دادم برسید
داد از این همه بی داد به دادم برسید
تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم
باید آخر چه به او داد به دادم برسید
دیگر از شدت گرما و عطش همچو کویر
چاک خورده لب نوزاد به دادم برسید
بوی آب و دل بی تاب و سپاهی بی رحم
طفلی و این همه جلاد به دادم برسید
آب دامی ست که دلبند مرا صید کند
وای از حیله ی صیاد به دادم برسید
با پدر رفت و ندانم چه شده کز میدان...
شاه پیغام فرستاد : به دادم برسید
بارالها چه بلایی سرش آمد که حسین
میزند این همه فریاد به دادم برسید
@maghaatel
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
🩸 ببینید که چگونه طفلم از شدت عطش، تلظّی میکند ؟! اگر به من رحم نمیکنید بر این ششماه رحم کنید!
در نقلها آمده است:
🥀 امام حسین علیهالسلام طفل را به روی دست گرفت و رو به طرف لشگر کرد فرمود:
📋 يا قَومُ! قَدْ قُتِلْتُم أخي و أولادي و أنصاري و ما بَقِيَ غَيرُ هٰذَا الطِّفْلِ، و هو يَتَلَظَّىٰ عَطَشَاً مِنْ غَيرِ ذَنْبٍ أتاهُ إلَيْكُم
▪️ای لشگریان! شما برادرم، فرزندانم و یارانم را کشته اید و غیر از این طفل کسی دیگر باقی نمانده. و او دارد از عطش بدون هیچ جرم و گناهی دست و پا می زند.
📋 فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ. يَا قَومُ! إنْ لَم تَرحَمونِي فَارْحَموا هٰذَا الطِّفْلَ، لَقَد جَفَّ اللَّبَنُ فِي ثَدْيِ اُمِّهِ.
▪️ پس جرعه ای آب به او بنوشانید.
ای لشگریان! اگر بر من رحم نمی کنید بر این طفل رحم کنید چرا که شیر در سینه مادرش دیگر خشک شده است.
📚مقتل ابو مخنف ص٨۴
📚معالي السّبطين ج١ص۴٢۴
📚وسیلة الدارین ص٢٨۴
✍ ای اهل کوفه رحمی این طفل جان ندارد
خواهد که آب گوید اما زبان ندارد
دیشب به گاهواره تا صبح ناله می زد
امروز روی دستم دیگر توان ندارد
هنگام گریه کوشد تا اشک خود بنوشد
اشکی که تر کند لب دور دهان ندارد
رخ مثل برگ پاییز لب چون دو چوبهی خشک
این غنچه ی بهاری غیر از خزان ندارد
ای حرمله مکش تیر یک سو فکن کمان را
یک برگ گل که تاب تیر و کمان ندارد
شمشیر اوست آهش فریاد او تلظّی
جانش به لب رسیده تاب بیان ندارد
منت بهمن گذارید یک قطره آب آرید
به کودکی که در تن جز نیمه جان ندارد
با من اگر بجنگید تا کشتنم بجنگید
این شیر خواره بر کف تیغ و سنان ندارد
مادر نشسته تنها در خیمه بین زنها
جز اشک خجلت خود آب روان ندارد
تا با خدنگ دشمن روحش زند پر از تن
جز شانهی امامش دیگر مکان ندارد
@maghaatel
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
🩸خونی که قطرهای از آن هم بر روی زمین نریخت... | اثرات خون به ناحق ریخته علی اصغر علیهالسلام، در عوالم هستی ...
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که حرمله ملعون تیر سه شعبه را برگلوی آن طفل زد، در آن وقت حضرت آن تیر را از گلوی آن طفل صغیر کشیدند و خون مانند ناودان از گلوی آن طفل جاری شد.
🥀 سیدالشهدا علیه السلام با دستان مبارکش، خون را می گرفتند وبر آسمان می پاشیدند و میفرمودند:
📋هَوّنَ ما نَزَلَ بی أنَّهُ بِعَینِ الله
▪️آسان است بر من این بلاهایی که میکشم چرا که خدای متعال متعال ناظر بر من است.
🥀 إمام باقر علیهالسلام فرمودند:
📋 فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَی الْأَرْضِ
▪️از خون علی اصغر علیهالسلام قطرهای هم به زمین نریخت.
📚لهوف،ص۱۰۳
🔖در نقلی آمده است:
إمام باقر علیهالسلام در بیان علت این عمل سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام، فرمودند:
🥀 اگر قطره اي از خون علي اصغر «سلاماللّهعلیه» بر زمين میريخت عذاب الهي نازل مي شد و دیگر گیاهی در زمین نمیرویید.
🔖در نقلی دیگر نیز آمده است:
🥀 انقراض بنی امیه به جهت شهادت حضرت علی اصغر «صلواتاللّهعلیه» بود. سیدالشهداء صلواتاللهعلیه تا خون را به آسمان پاشید از آن روز سرخی در دامن آسمان نمایان شد.
📚مقتل حزن الأئمه علیهمالسلام، ص۸۶ (نسخه خطی)
📚مُبکی العیون، ص٣٠۶ (نسخه خطی)
📚 ذخیرة الدارین، ص۳۰۵
📚بحرالمصایب ج۴ ص۳۴۷
✍ عرشیان باب حوائج که خطابش کردند
فرشیان جای ابا الفضل حسابش کردند
داشت کم کم به تکان های عمو میخوابید
ناگهان هروله کردند و خرابش کردند
مادر اصغر شش ماهه خود اقیانوس است
«رب آب است به معنی و ربابش کردند»
تشنگی بوده بهانش که به میدان برود
خواست سرباز شود پا به رکابش کردند
قطره آبی شد و بر شانه بابا میرفت
تا که در دست پدر بود، حبابش کردند
بی هوا مثل مدینه پسری را کشتند
او از ارباب چکیدست و گلابش کردند
به علی اصغر و ارباب نمیدانستم
او همان محسن زهراست , جوابش کردند
مثل انگور حسین است ولی زود رسید
چیدنش از سر این شاخه, شرابش کردند
سیل اشکی ولی آنها که نمیفهمیدند
آب را در جلوی چشم تو آبش کرند
بس که در قلب حرم ولوله ای شد دیدی؟
کشتنت را چقدر پر تب و تابش کردند؟
بس که خورشید شد از تابش خود شرمنده
سوخت از سوز تو تا این که مذابش کردند
خون تو دست پدر بود که باران میشد
تا که بارید به خورشید, عذابش کردند
رنگ خورشید نه زرد است و نه قرمز شاید
در همان روز به خون تو خضابش کردند
@maghaatel