و من چطور زنده ماندهام؟
اجساد سوختهی کودکان را دیدم و زنده ماندم
چشمهای سرد #ریم زیبا با آن موهای سرکش و گونههای رنگپریده، و بوسهی خالد پدربزرگش بر چشمهای خشکیدهاش را دیدم و زنده ماندم
گورهای دستهجمعی را دیدم و زنده ماندم
پدر و دختر شهیدشده در آغوش هم را دیدم و زنده ماندم
پسرک خردسال را که حین جراحیِ پایش قرآن میخواند دیدم و زنده ماندم
پزشکان شهید، پرستاران شهید، نوزادان شهید، جنینهای شهید... دیدم و زنده ماندم
ننگ بر من و زندگیام، ننگ بر نفسهای بیحاصلم
ننگ بر من که طبابت میدانم و دستم به دست و پای بریدهی کودکان و تنهای پارهپارهی زنان و مردان نمیرسد
ننگ بر سکوت آمیخته به ترس و ریا
ننگ بر دهانی که به فریاد دادخواهی برایتان باز نشود
و به چه کاری میآید پزشک بودنم، وقتی درد مجسم را میبینم و ناتوانم
من بغضم و دیگر هیچ
من شرمم و اشک
و شما در محاصرهی تانکها
من نگران سرمای زمستان و کشیکهای طرح
و شما روزمرهتان شهادت مادر و پدر و پسر و برادر و همسر یک پزشک ارتوپد در یک ثانیه است، در حالی که همان لحظه هر دوپایش را هم از دست داده و خانهاش ویران شده
من هیچم
هیچم و درد
خدا مرا نبخشد
که دستهایم بستهست...
ایستادهاید، و دنیا تماشایتان میکند
شما با رنجها بمانید یا شهید شوید، پیروزید
و همیشه زنده
در قلبها و یادها
🇵🇸💚
@maghzesabz