💕💕
#قصه_متن
قصهی مهتاب و ستاره
مهتاب کوچولو دخترکوچولوی نازیه که در یک خانه ی کوچک با مامان وباباش زندگی میکند. او آسمان را خیلی دوست دارد.شبها قبل ازخواب به ستاره های آسمان نگاه می کند و با آنها حرف می زند. اودختر خیلی مرتب و منظمی است و کارهایش را خوب انجام می دهد.مامان و باباش خیلی دوستش دارند و از او راضی هستند .
قصه مهتاب و ستاره.نویسنده:مهری طهماسبی دهکردی
قصه مهتاب و ستاره.نویسنده:مهری طهماسبی دهکردی
شبها که مهتاب کوچولو به رختخوابش می رود تا بخوابد، همین که چشمهایش را می بندد، فرشته ی مهربان از پنجره وارد اتاقش می شود وکارهای خوب مهتاب را می شمارد و به تعداد کارهای خوبی که مهتاب در آن روز انجام داده ،برایش از آسمان ستاره می چیند و می گذارد روی سقف اتاق.سقف اتاق مهتاب به خاطر کارهای خوبش، پر از ستاره های کوچولوشده است. اگر روزی اشتباه کند وحواسش هم نباشد، فوری معذرت خواهی میکند.
یک روز که مهتاب رفته بود کودکستان،دوستش ستاره،خیلی دیر آمد.مهتاب ازاو پرسید:«ستاره چرا دیر اومدی؟ »ستاره گفت:« آخه مامانم مریض بود نتونست منو به موقع بیاره .» مهتاب متوجه شد که لباس ستاره اتو ندارد و موهایش هم به هم ریخته است.مهتاب نگاهی به سرتاپای ستاره انداخت و به او گفت:«ستاره خیلی خنده دار شدی لباسات ، موهات… وای چقدر امروز خنده دار شدی!» بعد هم به ستاره خندید.
ستاره خیلی ناراحت شد اما به روی خودش نیاورد و چیزی نگفت.آن روزوقتی مهتاب به خانه رفت ،ناهارش را خورد و در کارها به مامان کمک کرد، تمام کارهایش را هم خوب انجام داد تا شب .آن شب موقع خواب چشمهایش را که بست، منتظر فرشته ماند اما هرچه صبر کرد فرشته نیامد.دوباره چشمهایش را بست اما فرشته مهربان نیامد که نیامد. مهتاب با خودش فکر کرد؛ گفت خوب من امروز صبح که از خواب بیدار شدم رفتم دست وصورتم رو شستم ،به مامان و بابا سلام کردم. صبحانه رو کامل خوردم،مامان لباس تنم کرد.وسایلمو برداشتم رفتم کودکستان،برگشتم خونه تلویزیون دیدم، تمرینهامو انجام دادم خوراکی خوردم با دوستم بازی کردم بعد از شام هم که مسواک زدم… او هرچه فکرکرد، نفهمید چه کار کرده که فرشته مهربان به سراغش نیامده.
مهتاب آنقدر با خودش فکر کرد که خوابش برد.صبح که از خواب بیدار شد دید هیج ستاره ای روی سقف اتاقش نیست. خیلی ناراحت شد.می خواست گریه کند که مامانش آمد و گفت: مهتاب جان سلام چرا نمیای دست وصورتت رو بشوری؟ مهتاب چیزی نگفت.سلام کرد و رفت کارهایش را انجام داد و با مامان رفتند کودکستان .ستاره هم آمده بود .
مهتاب تا ستاره را دید گفت: ستاره مامانت خوب شده دیگه؟ ستاره گفت:«آره ببین امروز مرتب شدم لباسم موهام …. دیروز آخه مامانم مریض بود،نتونست منو آماده کنه،منم یه خرده نامرتب اومدم.» مهتاب یک دفعه چیزی یادش آمد؛ به ستاره گفت: تو دیروز ناراحت شدی؟ستاره گفت:« آره ناراحت شدم .»مهتاب همان جا از ستاره معذرت خواهی کرد و صورت اورا بوسید و فهمید که به خاطر چی فرشته مهربان نیامده بود.چون از این که مهتاب،دوستش را مسخره کرده بود؛ناراحت شده بود.
ساعتها گذشت و شب از راه رسید. مهتاب بی صبرانه منتظر وقت خواب بود. وقتی خوابید و چشمهایش را بست،فرشته مهربان آمد. مهتاب به او سلام کرد. فرشته مهربان گفت:« سلام دختر مهربونم سلام گلم تو چقدر خوبی .عزیزم مهتاب چشمهاتو ببند.» مهتاب هم چشمهایش را بست یک دفعه سقف اتاقش پر از ستاره های درخشان شد. فرشته گفت:« این ستاره ها برای دختر خوبم که خیلی گله. خودش که خوبه تازه به دوستاش هم خوبی میکنه و کسی رو ناراحت نمی کنه. مهتاب چشمهایش را بست و لالا کرد و تا صبح خوابهای خوب دید.قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونه ش نرسید.
بالا رفتیم آسمون
پایین اومدیم زمین بود
قصه ی ما همین بود
#کودک #قصه #بازی
#کودک #قصه #داستان
#کودک #قصه
#قصه_کودکانه
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساختن #عروسک خرسی باکمترین امکانات موجود
@mah_mehr_com
#تغذیه
بادام
بادام با اين كه حجم كمى دارد ولى مواد غذايى آن كامل است و بعلاوه وقتى ما آن را مى خوريم به ذائقه ما خوش مى آيد و ميل مى كنيم بيشتر و بيشتر بخوريم ولى بايد بدانيم كه اين ميوه مغذى وقتى زياد خورده شود هضم آن سنگين مى شود و موجب ناراحتى معده و دستگاه هاضمه را فراهم مى آورد.
در تمام زمانها، بادام ميوه اى مطبوع بوده است كه هم به عنوان غذا و هم به عنوان دوا از آن استفاده مى كردند. ابوعلى سينا و زكرياى رازى پزشكان دانشمند ايرانى براى نرم كردن سينه ، آرام كردن سوزش ادرار، تقويت معده و ريه و پاك كردن روده ها مصرف آن را تجويز مى كرده اند. زكرياى رازى عقيده دارد كه بادام هوش را زياد كرده و تن را چاق مى كند
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام مامانای مهربون😍😍😍با دفتر نقاشی شده به کوچولوهاتون کلی انرژی و ذوق هدیه بدید
#فوروارد_یادت_نره
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ داستانی
موش کوهستان
قسمت؛ ۴۸
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون_اسکار این قسمت(لاشخور)👆👆👆
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
سبد آلبالوی عزیزجون_صدای اصلی_450606-mc-mc (۱).mp3
10.08M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه: سبد آلبالوی عزیزجون
🌸هدی مشغول آب دادن به گلدونهای پشت پنجره بود که تلفن خونهی عزیزجون زنگ خورد، ولی تا اومدن گوشی رو بردارن، تلفن قطع شد.
عزیزجون خودشون دوباره با همون شماره تماس گرفتن و متوجه شدن که همسایهشون بودن...
🍃این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان یاد میده که یادآوری نعمتهای خداوند، عشق به خدا رو در دلهامون زنده میکنه و آدم یادش میآد خداوند چقدر مهربونه و چقدر ما رو دوست داره، پس باید بابت نعمتهای خداوند شکرگزار باشیم.
🌼در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به آیه ی ۱۱ سورهی مبارکهی «ضحی» اشاره می کنن.
🍃خداوند در این آیه میفرماید:
«وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ. و اما نعمت پروردگارت را (که مقام نبوت و تقرب کامل به خدا یافتی، بر امت) بازگو.»
🌸🌸🌸🌸
@mah_mehr_com
🌱 روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید
🔹امام رضا(ع): هر کس اندوه مؤمنی را بزداید، خداوند در روز قیامت، غم از دلش میزداید.
امروز شنبه
۲۰ آبان ماه
۲۶ ربیعالثانی ۱۴۴۵
۱۱ نوامبر ۲۰۲۳
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
میدونی نکتهی عجیب این تصویر چیه؟
💭 ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️سه تکنیک برای بهتر درس خواندن!
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بیاین_باهم_نقاشی_بکشیم😁🖌
نقاشی خلاقانه🤩
💭 ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•