eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
4.8هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
11.8هزار ویدیو
382 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
شغل تازه‌ ی گردن دراز _صدای اصلی_459518-mc.mp3
9.75M
🌼 شغل تازه گردن دراز 🦒در یک جنگل بزرگ و سرسبز یک زرافه خوش قدوبالا به نام گردن دراز زندگی میکرد ... 👆بهتره ادامه قصه را بشنوید. کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک میکند. 🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. یه کاردستیِ خوشکل و راحت و کم هزینه 👌😍 🧸‌‌ ماه مهر ╔═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
گام به گام نقاشی بکشیم🍬🖌 💭‌‌ ماه مهر ╔═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
اگه بچه های امروزی آرزوی داشتن گوشی های و دارن ما هم آرزومون بود که یه دونه از اینا داشته باشیم😉 @mah_mehr_com
💠 دانش آموزی: داستان مُهر 🔻 خواهرم و دخترِش اومدن خونمون. داشتم نماز می خوندم که پریسا مهرم رو برداشت و فرار کرد. با خودم گفتم وای حالا چیکار کنم؟! با اشاره به پریسا گفتم مهرم رو بیار. اون هم فقط شکلک درمی آورد و می خندید و ورجه وورجه می کرد. 🔰 رکعت آخر بودم و توی نماز هم نمیشد حرف بزنم. پریسا مهر رو مدام به هوا پرت می کرد و شعر می خوند. هیچی به ذهنم نرسید. روی فرش اتاق سجده کردم و با خودم گفتم نکنه سجده روی فرش درست نیست. سجده آخر رو روی دستم سجده کردم و نماز رو به هر شکلی بود تموم کردم. 🔥 اشکم جاری شد. چادرم رو در آوردم و داد زدم آبجی ببین پریسا چیکار میکنه.😭 رساله رو برداشتم نگاه کردم دیدم نوشته اگه وسط نماز مهر رو گم کردی: 🔹اول: اگه چیزی كه سجده بر اون صحیحه مثل كاغذ و ... همراه داره، به اون سجده كنه. 🔸دوم: اگه چیزی در دسترس نباشه و وقت نماز هم تنگ نباشه، باید نماز رو بشكنه و مهر تهیه كنه و نماز بخونه. 🔹سوم: اگه وقت تنگه به حدی كه اگه نماز رو رها كنه، نماز قضا میشه، باید به لباسش كه از پنبه یا كتانه، سجده كنه. 🔸 چهارم: اگه لباسش از چیزی غیر از پنبه یا كتانه، باید به اون سجده كنه. 🔹 پنجم: اگه اون هم ممكن نباشه، به پشت دستش سجده كنه. 🔸 ششم: اگه اون هم امكان نداره، باید بر چیزی معدنی؛ مانند انگشتر عقیق سجده كنه. ✅ پس چیزی به نام ناخن شست برای محل سجده در این مورد وجود ندارد. @mah_mehr_com
🚨تک فرزندی، نوجوانان، آسیب های تک فرزندی 😩 حسرت یک دعوای ساده خواهر و برادری! 💯تاثیر تک فرزندی در روحیات نوجوانی چطور است؟ 🚨گاهی ما هم قدر حضور خواهر و برادرمان را نمی‌دانیم. ✍زهرا قربانی 🔹در اتاق را باز کرد، چراغ را خاموش کرد، در را باز گذاشت و الفرار! 🔸این چند جمله از یک کمدی در زندگی با برادر است. زیاد است از این صحنه های خنده دار و حتی اعصاب خورد کن! مثلا در یخچال را بازکنی و سهم پیتزای یخ کرده‌ات را کش رفته باشد یا بخواهی روی صندلی بنشینی و صندلی را بردارد. حتی جنگ های بی پایان با خواهر و برادر هم از نبودنش و سکوت بدون چالش در خانه بهتر است. خیلی وقت ها فرد در کودکی متوجه ای تنهایی نمی شود اما وقتی پا به نوجوانی و جوانی می گذارد تازه دلش می‌خواهد یکی از جنس خانواده را در کنار خودش داشت. گرچه که برعکس هم هست. گاهی ما هم قدر حضور خواهر و برادرمان را نمی دانیم😢 @mah_mehr_com
ماه مــــهــــــــــر
#قصه_های_پیامبران 🌼حضرت ایوب #قسمت_اول حضرت ایوب پیامبر بود و به همه کمک می‌کرد.او مرد ثروتمندی
🌼حضرت ایوب علیه السلام دوستش تعجب کرد و گفت: -چرا این حرف را می‌زنی؟ آن مرد جواب داد: -به خاطر این که ایوب خیلی پولداره، من هم اگه این قدر گله ی گوسفند و گاو و شتر و این قدر باغ و میوه داشتم همیشه خدا را شکر می‌کردم. ایوب به همه ی ما دروغ می‌گه. شیطان آن مرد را فریب داده بود و حالا او داشت دوستش را فریب می‌داد. دوستش فکر کرد و گفت: -همین طوره. ایوب خیلی پولداره و همیشه همه ی نعمت‌ها رو داشته و هیچ مشکلی توی زندگیش نداره برای همین همیشه خدا رو عبادت می‌کنه. فردای همان روز پیرمردی مریض کنار خانه ی حضرت ایوب نشسته بود. حضرت ایوب که داشت از مزرعه اش به خانه بر می‌گشت پیرمرد را دید و به او سلام کرد. پیرمرد با دیدن حضرت ایوب خوشحال شد و گفت: -سلام ای پیامبر خدا. من مدت‌هاست که مریضم و نمی تونم دیگه کار کنم. الان هم به سختی اومدم این جا و پام خیلی درد می‌کنه و زن و بچه ام چیزی برای خوردن ندارن. حضرت ایوب خیلی ناراحت شد و گفت: -بلندشو...بلند شو و بیا داخل خانه... حضرت ایوب به پیرمرد کمک کرد تا به داخل خانه اش بیاید. پیرمرد  وارد خانه ی حضرت ایوب شد و گوشه ای نشست.  حضرت ایوب کنار پیرمرد نشست و در حالی که پاهای پیرمرد را مالش می‌داد گفت: -پس چرا زودتر نیمدی؟ پیرمرد سر پایین انداخت و چیزی نگفت. حضرت ایوب، پسرش را صدا زد و به او گفت: -هر چه نیاز این پیرمرد هست، همراه خودش به خانه اش ببر. پیرمرد خوشحال شد و گفت: -خیلی ممنون، ای پیامبر خدا. وقتی پیرمرد با آن حال مریضش از خانه ی حضرت ایوب رفت. حضرت ایوب از بس ناراحت شده بود گریه کرد و گوشه ای نشست. ... 🌸🍂🌼🍃🌸 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مامان‌های نازنین🧕🏻 باباهای مهربون🧔🏻‍♂️ ✅ یکی از وقتویژه‌هایی که میتونین با دلبندانتون داشته باشین، دیدن انیمیشن مفید و جذاب در کنار همدیگه است... ببینید و لذت ببرید☺️ ♦️میتونین بعد از اتمام انیمیشن، از کودک سؤالات هدف‌دار بپرسید یا حتی از او بخواهید خلاصه آنچه دیده رو براتون تعریف کنه. @mah_mehr_com
سلام سلام مامانای مهربون😍😍😍با دفتر دیکته یا مشق نقاشی شده به کوچولوهاتون کلی انرژی و ذوق هدیه بدید @mah_mehr_com
203-GardanDerazoShoghleTazash-www.MaryamNashiba.Com.mp3
2.18M
💠 گردن دراز و شغل تازش 🔻موضوع: هدف از آفرینش هر فرد (منحصر‌به‌فرد‌بودن) 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا 🌖 💭 ‌‌ ماه مهر ╔═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•