شغل تازه ی گردن دراز _صدای اصلی_459518-mc.mp3
9.75M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌼 شغل تازه گردن دراز
🦒در یک جنگل بزرگ و سرسبز یک زرافه خوش قدوبالا به نام گردن دراز زندگی میکرد ...
👆بهتره ادامه قصه را بشنوید.
کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک
میکند.
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
یه کاردستیِ خوشکل و راحت و کم هزینه 👌😍
#کاردستی
🧸 ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
گام به گام نقاشی بکشیم🍬🖌
💭 ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
اگه بچه های امروزی آرزوی داشتن گوشی های #هوشمند و #تبلت دارن
ما هم آرزومون بود که یه دونه از اینا داشته باشیم😉
#نوستالژی
@mah_mehr_com
💠 #احکام دانش آموزی: داستان مُهر
🔻 خواهرم و دخترِش اومدن خونمون. داشتم نماز می خوندم که پریسا مهرم رو برداشت و فرار کرد. با خودم گفتم وای حالا چیکار کنم؟! با اشاره به پریسا گفتم مهرم رو بیار. اون هم فقط شکلک درمی آورد و می خندید و ورجه وورجه می کرد.
🔰 رکعت آخر بودم و توی نماز هم نمیشد حرف بزنم. پریسا مهر رو مدام به هوا پرت می کرد و شعر می خوند. هیچی به ذهنم نرسید. روی فرش اتاق سجده کردم و با خودم گفتم نکنه سجده روی فرش درست نیست. سجده آخر رو روی دستم سجده کردم و نماز رو به هر شکلی بود تموم کردم.
🔥 اشکم جاری شد. چادرم رو در آوردم و داد زدم آبجی ببین پریسا چیکار میکنه.😭 رساله رو برداشتم نگاه کردم دیدم نوشته اگه وسط نماز مهر رو گم کردی:
🔹اول: اگه چیزی كه سجده بر اون صحیحه مثل كاغذ و ... همراه داره، به اون سجده كنه.
🔸دوم: اگه چیزی در دسترس نباشه و وقت نماز هم تنگ نباشه، باید نماز رو بشكنه و مهر تهیه كنه و نماز بخونه.
🔹سوم: اگه وقت تنگه به حدی كه اگه نماز رو رها كنه، نماز قضا میشه، باید به لباسش كه از پنبه یا كتانه، سجده كنه.
🔸 چهارم: اگه لباسش از چیزی غیر از پنبه یا كتانه، باید به اون سجده كنه.
🔹 پنجم: اگه اون هم ممكن نباشه، به پشت دستش سجده كنه.
🔸 ششم: اگه اون هم امكان نداره، باید بر چیزی معدنی؛ مانند انگشتر عقیق سجده كنه.
✅ پس چیزی به نام ناخن شست برای محل سجده در این مورد وجود ندارد.
@mah_mehr_com
🚨تک فرزندی، نوجوانان، آسیب های تک فرزندی
😩 حسرت یک دعوای ساده خواهر و برادری!
💯تاثیر تک فرزندی در روحیات نوجوانی چطور است؟
🚨گاهی ما هم قدر حضور خواهر و برادرمان را نمیدانیم.
✍زهرا قربانی
🔹در اتاق را باز کرد، چراغ را خاموش کرد، در را باز گذاشت و الفرار!
🔸این چند جمله از یک کمدی در زندگی با برادر است. زیاد است از این صحنه های خنده دار و حتی اعصاب خورد کن! مثلا در یخچال را بازکنی و سهم پیتزای یخ کردهات را کش رفته باشد یا بخواهی روی صندلی بنشینی و صندلی را بردارد. حتی جنگ های بی پایان با خواهر و برادر هم از نبودنش و سکوت بدون چالش در خانه بهتر است. خیلی وقت ها فرد در کودکی متوجه ای تنهایی نمی شود اما وقتی پا به نوجوانی و جوانی می گذارد تازه دلش میخواهد یکی از جنس خانواده را در کنار خودش داشت. گرچه که برعکس هم هست. گاهی ما هم قدر حضور خواهر و برادرمان را نمی دانیم😢
#جمعیت
#فرزندآوری
#تربیت_فرزند
#تربیت_نوجوان
@mah_mehr_com
ماه مــــهــــــــــر
#قصه_های_پیامبران 🌼حضرت ایوب #قسمت_اول حضرت ایوب پیامبر بود و به همه کمک میکرد.او مرد ثروتمندی
#قصه_های_پیامبران
🌼حضرت ایوب علیه السلام
#قسمت_دوم
دوستش تعجب کرد و گفت:
-چرا این حرف را میزنی؟
آن مرد جواب داد:
-به خاطر این که ایوب خیلی پولداره، من هم اگه این قدر گله ی گوسفند و گاو و شتر و این قدر باغ و میوه داشتم همیشه خدا را شکر میکردم. ایوب به همه ی ما دروغ میگه.
شیطان آن مرد را فریب داده بود و حالا او داشت دوستش را فریب میداد. دوستش فکر کرد و گفت:
-همین طوره. ایوب خیلی پولداره و همیشه همه ی نعمتها رو داشته و هیچ مشکلی توی زندگیش نداره برای همین همیشه خدا رو عبادت میکنه.
فردای همان روز پیرمردی مریض کنار خانه ی حضرت ایوب نشسته بود. حضرت ایوب که داشت از مزرعه اش به خانه بر میگشت پیرمرد را دید و به او سلام کرد. پیرمرد با دیدن حضرت ایوب خوشحال شد و گفت:
-سلام ای پیامبر خدا. من مدتهاست که مریضم و نمی تونم دیگه کار کنم. الان هم به سختی اومدم این جا و پام خیلی درد میکنه و زن و بچه ام چیزی برای خوردن ندارن.
حضرت ایوب خیلی ناراحت شد و گفت:
-بلندشو...بلند شو و بیا داخل خانه...
حضرت ایوب به پیرمرد کمک کرد تا به داخل خانه اش بیاید.
پیرمرد وارد خانه ی حضرت ایوب شد و گوشه ای نشست. حضرت ایوب کنار پیرمرد نشست و در حالی که پاهای پیرمرد را مالش میداد گفت:
-پس چرا زودتر نیمدی؟
پیرمرد سر پایین انداخت و چیزی نگفت. حضرت ایوب، پسرش را صدا زد و به او گفت:
-هر چه نیاز این پیرمرد هست، همراه خودش به خانه اش ببر.
پیرمرد خوشحال شد و گفت:
-خیلی ممنون، ای پیامبر خدا.
وقتی پیرمرد با آن حال مریضش از خانه ی حضرت ایوب رفت. حضرت ایوب از بس ناراحت شده بود گریه کرد و گوشه ای نشست.
#این_قصه_ادامه_دارد...
🌸🍂🌼🍃🌸
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون 😍
کارتون پلنگ صورتی 💗
برای دوستان خود فوروارد کنید🙏
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_شب
پروانه شهر تاریکیها (آخرین قسمت)
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
آموزش درست کردن يک فرفره زيبا به وسيله ليوان يکبار مصرف
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مامانهای نازنین🧕🏻
باباهای مهربون🧔🏻♂️
✅ یکی از وقتویژههایی که میتونین با دلبندانتون داشته باشین، دیدن انیمیشن مفید و جذاب در کنار همدیگه است...
ببینید و لذت ببرید☺️
♦️میتونین بعد از اتمام انیمیشن، از کودک سؤالات هدفدار بپرسید یا حتی از او بخواهید خلاصه آنچه دیده رو براتون تعریف کنه.
#انیمیشن
@mah_mehr_com
سلام سلام مامانای مهربون😍😍😍با دفتر دیکته یا مشق نقاشی شده به کوچولوهاتون کلی انرژی و ذوق هدیه بدید
#دفتردیکته_یا_مشق_فرزندتو_زیبا_کن
@mah_mehr_com
203-GardanDerazoShoghleTazash-www.MaryamNashiba.Com.mp3
2.18M
#قصه_شب
💠 گردن دراز و شغل تازش
🔻موضوع: هدف از آفرینش هر فرد (منحصربهفردبودن)
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
#هر_شب_یک_قصه
#شب_بخیر 🌖
💭 ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•