فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️کلیپ صلوت خاصه امام رضا ع
#امام_رضا_ع
@mah_mehr_com
🔸️کاربرگ های امام رضایی برای کودکان
#چهارشنبههایامامرضایی(ع )
@mah_mehr_com
🔴 #بازی هل دادن اشیاء برای کودکان
وقتی کودکان چیزی را هل میدهند، احساس میکنند قوی هستند و بر اوضاع تسلط دارند. این نوع بازیها روش فوقالعادهای هستند برای تقویت حس اعتماد به نفس و هماهنگی در کودکان نوپا.
نوع بازی:
چند شیء مختلف را انتخاب کنید تا کودکتان آنها را هل بدهد. از چیزهایی استفاده کنید که وزن بسیار کمی دارند، مثلاً از عروسک، اسباببازیهای کوچک یا اسباببازیهایی که بشود آنها را هل داد.
بگویید: یک، دو، سه، هل بده! و بعد یکی از اسباببازی ها را هل بدهید.
دوباره بشمارید و کودکتان را تشویق کنید تا این بار او اسباببازیاش را هل بدهد.
وقتی کوچولویتان تمام روز کلمه دِه (منظورش همان عدد سه است) را به زبان آورد، میفهمید که از این بازی خوشش آمده است!
@mah_mehr_com
59.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کارتون #سینمایی تام و جری در یک مسابقه 🔥
🎥 پارت 1 🍿
@mah_mehr_com
42.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹. #دختریبهنامنل 📹
قسمت ۲۳
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
« #قصهاهمیتراستگویی »
زیر آسمان نیلی ، در جنگلی سرسبز و قشنگ ، دو بچه راسو به اسم یین و یانگ با هم دوست بودند . آنها تمام تعطیلات را با هم گذرانده بودند و حالا که مدرسه ها باز شده بود . وقت کمتری برای بازی با همدیگر داشتند . مدتی بود که پدر بین مریض شده بود و او علاوه بر درس خواندن باید کارهای پدر را هم انجام میداد. بنابراین کمتر از گذشته فرصت بازی با یانگ را پیدا می کرد .
یکروز که بین مشغول هیزم شکستن بود ، یانگ نفس نفس زنان خودش را به بین رساند و گفت : س..ش... سلام من شنیده ام که... که... یک جعبه ی گنج در جنگل پنهان شده است . بین که چشمانش از تعجب گرد شده بود ، گفت : گنج ؟؟ کجا ؟؟ یانگ گفت : جنگل بالا ، همان قسمت که درختان خیلی خیلی بلند دارد. زیر یکی از درختهاست . آن شب بین با رویای پیدا کردن جعبه ی گنج به خوبی رفت . او فکر میکرد وقتی گنج را پیدا کند ، میتواند پدرش را درمان کند و چون پولدار میشوند دیگر لازم نیست خانواده اش سخت کار کنند. روز بعد و روزهای بعد یین و یانگ صبح تا عصر به جنگل بالا می رفتند . بین زیر درختها را میکند و میگشت ولی یانگ مشغول بازیگوشی و قایم موشک بود. هر چه بین گشت ، جعبه ی گنجی پیدا نکرد ؛ و وقتی به یانگ می گفت ، او میگفت شاید جای دیگری را باید بگردند . این ماجرا ده روز تکرار شد و هر بار یانگ داستان جدیدی سر هم میکرد و بین را به دنبال گنج می کشاند. بین دیگر خسته و ناتوان شده بود و اعتمادش به یانگ را از دست داده بود. صبح روز یازدهم وقتی یانگ به سراغ بین آمد که به دنبال جعبه ی گنج بروند . مادر بین گفت که او همین چند دقیقه پیش به مدرسه رفته است . یانگ دوید تا به دوستش رسید. او را صدا زد . خواست داستان جدیدی درباره ی جعبه ی گنج بگوید که بین گفت : یانگ ، من دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم . در این مدت تو به من دروغ گفتی و حالا من نمیدانم اصلا تو کی به من راست گفته ای و کی دروغ . یانگ که توقع چنین حرفهایی را نداشت سرش را پایین انداخت ، همان لحظه او احساس تنهایی و پشیمانی کرد . بین ادامه داد: من نمیدانم چرا با من صادق نبودی؟ تو حتی یک لحظه به من فکر نکردی . من هر شب رویای پیدا کردن جعبه ی گنج و درمان پدرم به خواب می رفتم و بیدار میشدم. یانگ فهمید که رفتارش باعث شده بهترین دوستش را از دست بدهد. شب ، هنگام شام یانگ که میلی به غذا خوردن نداشت شب به خیر گفت و به اتاقش رفت . چند لحظه بعد مادرش وارد اتاق شد . آنها مدتی با هم صحبت کردند و یانگ تمام ماجرا را برای مادرش تعریف کرد . مادر گفت: تو حتما برای این رفتارت دلیلی داشتی . یانگ گفت : من فقط میخواستم بین بیشتر با
من بازی کند . از وقتی مدرسه ها باز شده و پدرش مریض شده است او دیگر به من توجه نمی کند. مادر ادامه داد : عزیزم ، درکت میکنم ، تو خیلی دوست داشتی بین مثل قبل با تو بازی کند ، شما همیشه دوستان خیلی خوبی برای هم بودید ، میخواهم به تو بگویم جعبه ی گنج واقعی پر است از دوستان خوب و کلید آن صداقت است. یانگ پرسید صداقت یعنی چه ؟ مادر گفت: صداقت یعنی راستگویی و آن بذر کوچکی است که باعث میشود درخت دوستی رشد کند و دروغگویی برعکس باعث خشک شدن این درخت میشود صداقت مثل خورشید است که باعث رشد گیاهان میشود ولی دروغگویی مثل ابر تیره جلوی خورشید صداقت را میگیرد و نمیگذارد نور به گیاهان برسد تا آنها رشد کنند . یانگ که حالا معنی صداقت و راستگویی و اهمیت آن را در رابطه ی دوستی و اعتماد دوستان به هم فهمیده بود تصمیم گرفت نگذارد درخت دوستی خودش و بین خشک بشود . صبح روز بعد زودتر از خواب بیدار شد تا به دنبال بین برود و در طول راه مدرسه با او صحبت کند. آنها در میان جاده ی بلوط سبز به هم رسیدند. یانگ شجاعانه جلو رفت و برای بین همه چیز را تعریف کرد. او گفت که گنجی وجود نداشته و او فقط میخواسته با بین بازی کند و مثل قبل با هم وقت بگذرانند . او گفت ، فهمیده است که با ارزش ترین گنج ، صداقت و اعتماد بین آنهاست. بین لبخندی زد و گفت : از تو می خواهم همیشه به من راست بگویی ، حتی اگر سخت باشد چرا که حقیقت باعث میشود قلبهای ما به هم نزدکتر شوند. حالا بیا به مدرسه برویم که خیلی از درسها عقب افتاده ایم و باید جبران کنیم. راستی از این به بعد میتوانیم مثل قبل با هم بازی کنیم چون حال پدرم خیلی بهتر شده است و دیگر میتواند کار کند . یین و یانگ دست در دست هم به سمت مدرسه رفتند .
پایان...
@mah_mehr_com
🌱 روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید
🔹امام زمان(عج): هیچ عملی همانند نماز، بینی شیطان را به خاک ذلت نمیمالد و او را ذلیل نمیکند.
امروز پنجشنبه
۳۱ خرداد ماه
۱۳ ذیالحجه ۱۴۴۵
۲۰ ژوئن ۲۰۲۴
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
#سلام_امام_زمانم
#الهی_نظری 🤲
حـاجـتِ آخـرِ ايـن قـوم خـــدايا نـرسيد
صـاحب سبزترين خيمهی صحرا نرسيد
بی حـضورش دلِ من مجمع تنهايی شد
همهی هستی اين عاشق تنها نرسيد...!!
😔💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امـروز ☀️
از شاخسار خورشید☀️
یک سلام گرم
با عطر گل یاس
و به لطافت لبخند خدا ❤️
براتون چیده ام
تا روزتون بخیر و زیبا شود🌹🍃
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
214-TarkKardane1AdateBad-www.MaryamNashiba.Com.mp3
2.16M
#قصه_شب
💠 ترک کردن یک عادت بد
🔻موضوع: اسراف کردن
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
#قصه_صوتی
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
🌀معمای اختلاف تصویر👆
چند اختلاف در دو تصویر وجود دارد؟
ماشالله یه خورده به چشمتون ورزش بدید👏
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
41.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دنیایساراکوچولو
قسمت ۲۷
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
* اگر ما بگذاریم!
متأسفانه باید اقرار کنیم که در بسیاری از مواقع ما پدران و مادران هستیم که ناخواسته و با رفتارهای غلط خودمان جلوی رشد فرزندمان را در برخی امور میگیریم!!!
یکی از این زمینههای رشد که ما از آن غافل هستیم و به آن توجه نمیکنیم، رشد #خلاقیت است.
خلاقیت در همهی بچهها وجود دارد اما معمولاً توسط رفتارهای نادرست ما بهمرور خلاقیت در آنها کمرنگتر میشود و درنهایت از بین میرود!
همهی کودکان خلاق هستند اگر ما:
جلوی استقلال آنها را در کارهای خود نگیریم
به سؤالهایشان مستقیم پاسخ ندهیم و بگذاریم خودشان فکر کنند
جلوی خیالپردازی آنها را نگیریم
کارهای خلاقانهی آنها را تحویل بگیریم
به آنها مسئولیت بدهیم
اجازه ریسک کردن و آزمون و خطا در کارهای مختلف به آنها بدهیم
و...
@mah_mehr_com
#قصه_کودکانه
🌼مسلمان و کتابی
در آن ایام، شهر کوفه مركز ثقل حکومت اسلامی بود. در تمام قلمرو کشور وسیع اسلامی آن روز، به استثناء قسمت
شامات، چشمها به آن شهر دوخته بود که چه فرمانی صادر میکند و چه تصمیمی میگیرد.
در خارج این شهر دو نفر یکی مسلمان و دیگری کتابی(یهودی یا مسیحی یا زردشتی) روزی در راه به هم برخورد کردند مقصد یکدیگر را پرسیدند. معلوم شد که مسلمان به کوفه میرود و آن مرد کتابی در همان نزدیکی جای دیگری را در نظر دارد که برود. توافق کردند که چون در مقداری از مسافت راهشان یکی است با هم باشند و با یکدیگر مصاحبت کنند.
راه مشترک، با صمیمیت در ضمن صحبتها و مذاکرات مختلف طی شد. به سر دوراهی رسیدند مرد کتابی با کمال تعجب مشاهده کرد که رفیق مسلمانش از آن طرف که راه کوفه بود نرفت و از این طرف که او میرفت آمد پرسید: مگر تو نگفتی من میخواهم به کوفه بروم؟
چرا
این طرف می آیی؟ راه کوفه که آن یکی
است.
میدانم میخواهم مقداری تو را مشایعت کنم پیغمبر ما فرمود: هرگاه دو نفر در یک راه با یکدیگر مصاحبت کنند حقی بر یکدیگر پیدا میکنند. اکنون تو حقی بر من پیدا کردی من به خاطر این حق که به گردن من داری میخواهم چند قدمی تو را مشایعت کنم و البته بعد به راه خودم خواهم رفت. اوه، پیغمبر شما که اینچنین نفوذ و قدرتی در میان مردم پیدا کرد و به این سرعت دینش در جهان رایج
شد حتما به واسطه همین اخلاق کریمه اش بوده. تعجب و تحسین مرد کتابی در این هنگام به منتها درجه رسید که برایش معلوم شد این رفیق مسلمانش خليفه وقت على بن ابى طالب علیه السلام بوده طولی نکشید که همین مرد مسلمان شد و در شمار افراد مؤمن و فداکار اصحاب على عليه السلام قرار گرفت.
🌼نویسنده: استاد شهید مرتضی مطهری
🌸🍂🍃🌸
@mah_mehr_com
💫بچههاجونم امروز سالروز شهادت یکی از واقعیترین قهرمانهای ایران عزیزمون، #شهیددکترمصطفیچمران هست.
@mah_mehr_com
81.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫انیمیشن در مورد شهید چمران
#انیمیشن
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه دل دارم حیدریه
عاشق مولا علیه
من این دل رو نداشتم
از تو بهشت برداشتم
خدا بهم عیدی داد
عشق مولا علی داد
این عشق توی قلبمه
هرجا میرم با منه
رو دلامون نوشته
مولا علی رو عشقه
هر کی که داره حُبِّش
ان شاءالله تو بهشته
علی ع که عاشق خداست
دوست تموم آدماست
با عشق و با شهامت
هستیم ما با ولایت
میگیم باهم یا علی ع
همیشه هستیم با علی ع
یه دل دارم حیدریه
عاشق مولا علیه
#عید_غدیر
@mah_mehr_com